چالش براي نويسنده هاي نگاه دانلودي
پیشنهادات
HASTI-L
کاربر نگاه دانلود
غذا درست کردن ؟ واقعا ؟ منم
ولی همه میدونن که مینوسم منتهی نمیزارم بخونن
ma98ha
کاربر نگاه دانلود
اره ،به خاطر اینکه مامانم شاغله خونه تا ساعت دو دست منه دیگه مجبورم موقع غذا درست کردن و ظرف شستن فکر کنم حتی شده بعضی موقع ها قبل از خواب ایده اومده تو ذهنم .کسی هم نمی دونه جز کاربر های نگاه دانلودی.بقیه فکر میکنن خاطرات روزانس
Goleroz^_^
کاربر نگاه دانلود
اره البته من اول گفتم اينو دوستم نوشته نظرتون چيه بعد كه اوج ري اكشنشون اين بود ا چه جالب بهتر از نت گرديه!گفتم كار خودمه
Bitter opium
کاربر نگاه دانلود
من توی سایت رمان ندارم فعلا ولی کتاب بایگانی شده توی کمد و کامپیوتر زیاد دارم و همیشه یکی از بزگترین استرسای زندگیم اینه که کاغذام بیفته دست خانوادم. البته بعضی وقتا دلم میخواد بیفته تا بفهمن مینویسم عکس العملشونو ببینم ولی بازم زیاد دوست ندارم و همش قایمشون میکنم. چیزایی که تا حالا نوشتم هیچکدوم مورد بدی نداشتن که بخوام مخفی کاری کنم ولی یه جورایی دوست ندارم نوشته هام دست خانوادم بیفته، شاید چون همیشه افکارم با افکار اونا فرق داشته و میترسم با نوشته هامم کنار نیان. تا دوره راهنمایی هم که علنی مینوشتم و تقدیرنامه شاعر و نویسنده برتر استان گرفتم هیچ مشکلی نداشتم و اتفاقا همیشه دلم میخواست بدم بخونن اما خب یه مدت کلا گذاشتم کنار و الان که باز برگشتم سراغش، شاید بخاطر همون دوره ایه که هیچی ننوشتم که دوست ندارم خانوادم بدونن بازم دارم مینویسم
Artemis
کاربر نگاه دانلود
اره چون اولین کسی که تشویقم کرد بنویسم مامانم بود و اون بهم گفت تو سایت بزارمش و الان هر روز که پست میزارم میخونه و کلی بهم انرجی میده
فاطمه صفارزاده
کاربر نگاه دانلود
راستش من به دو تا از دخترعموهام نشون میدم اما به بقیه نه! نه اینکه اعتماد به نفس نداشته باشم...نه! فقط دلم میخواد به هم سنای خودم نشون بدم
wolf_B.k
کاربر نگاه دانلود
من به هیچکس نشون ندادم و هیچکس هم نمیدونه می نویسم، کلا به فکر خانواده نمی رسه من نویسنده باشم چه برسه به این که رمانم رو تو سایت هم بذارم
وقتی پدرم ازم می پرسه تند تند چی تایپ می کنی می گم دارم چت می کنم
شاید باعث این بشه که دروغ بگم اماهیچوقت نمی ذارم بفهمن من دارم چی کار می کنم شاید چون عقاید مادرم با من خیلی فرق داره
بابام اگر چه خودش کتاب چاپ کرده اما به اون هم نشون ندادم، راستش می ترسم که جلوم رو بگیره
فقط بعضی از داستان های کوتاهی که تو دفترم می نویسم رو نشونش دادن
پدرم کلا به فکرش هم نمی رسه من دارم رمان می نویسم و اون هم توی اینترنت!
وقتی پدرم ازم می پرسه تند تند چی تایپ می کنی می گم دارم چت می کنم
شاید باعث این بشه که دروغ بگم اماهیچوقت نمی ذارم بفهمن من دارم چی کار می کنم شاید چون عقاید مادرم با من خیلی فرق داره
بابام اگر چه خودش کتاب چاپ کرده اما به اون هم نشون ندادم، راستش می ترسم که جلوم رو بگیره
فقط بعضی از داستان های کوتاهی که تو دفترم می نویسم رو نشونش دادن
پدرم کلا به فکرش هم نمی رسه من دارم رمان می نویسم و اون هم توی اینترنت!
