جالب و دانستنی چرا این والدین به فرزندانشان افتخار می‌کنند؟

  • شروع کننده موضوع dinaz
  • بازدیدها 144
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

dinaz

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/04
ارسالی ها
31,702
امتیاز واکنش
68,366
امتیاز
1,329
محل سکونت
کرمانشاه
چرا این والدین به فرزندانشان افتخار می‌کنند؟
والدین دوست دارند هر کاری از دستشان برمی آید برای فرزندانشان انجام دهند. اما گاهی بچه‌ها واقعا فرصت قدردانی و جبران محبت‌های آن‌ها را پیدا نمی‌کنند. آنچه بیشتر فرزندان هیچوقت به آن توجه نمی‌کنند این است که داشتن اخلاق، انسانیت و توجه به دیگران بهترین راه قدردانی از والدین است. دراینجا داستان‌های الهام بخشی را مشاهده می‌کنید که باعث می‌شود پدران و مادران با افتخار بگویند: «او فرزند من است.»

این پسربچه به مادرش گفت که بعضی بچه‌های کلاس ناهار ندارند. می‌توانم مقداری از غذای خودم برای آن‌ها ببرم؟ این ایده او بود و مادرش هم به او کمک کرد.

1603931_624.jpg


یک کشاورز فقیر پسرش را دست تنها بزرگ کرد و به دانشگاه فرستاد. او هر چه داشت برای تحصیل فرزندش فروخت. وقتی پسر فارغ التحصیل شد گفت: پدرش بزرگترین افتخار زندگی اوست.

1603932_708.jpg


این پسر اولین ماهی عمرش را توانست خودش بگیرد و به پدرش گفت برای روز پدر گرفته است.

1603933_700.jpg


این پسر ۱۳ ساله برای سومین بار مو‌های خود را به شرکتی اهدا کرد که برای بچه‌هایی که مو ندارند کلاه گیس درست می‌کند. او شش سال است این کار را انجام می‌دهد. دو سال موهایش را بلند می‌کند و سپس اهدا می‌کند.

1603934_275.jpg


پدر به پسر ۷ ساله اش ۴۰ دلار داد تا از فروشگاه هرچه دوست دارد بخرد. او اجازه داد پسرش آزادانه هر چه می‌خواهد انتخاب کند. پسرش ۳۴ دلار آن را خرید کرد و بقیه را برای مادرش گل خرید.

1603935_374.jpg


آرزوی تولد شش سالگی این دختربچه این بود که بتواند به افراد گرسنه کمک کند. او همه این غذا‌ها را جمع کرد تا به افراد نیازمند بدهد.

1603936_112.jpg


این مرد از همسرش طلاق گرفته بود و احساس افسردگی می‌کرد. یک شب به خانه برگشت و دختر ۹ ساله‌اش را در آشپزخانه دید. او سه ساعت منتظر پدرش مانده بود و گفت: پدر من مراقبت هستم.

1603937_867.jpg


این پسربچه به مادرش گفت: «می‌توانم امروز زودتر از همیشه به ایستگاه اتوبوس بروم؟ چون پسر دیگری که آنجاست زیر باران خیس می‌شود.»

1603938_523.jpg


قبل از کریسمس این پسر از پدرش خواست به او کمک کند. او پول هایش را پس انداز کرده بود و می‌خواست با آن مواد لازم برای تهیه تعداد زیادی ساندویچ را بخرد تا در روز کریسمس به افراد بی خانمان بدهد.

1603939_318.jpg


مادر این دختر بسیار بیمار بود و نمی‌توانست در مراسم فارغ التحصیلی او شرکت کند؛ بنابراین دخترش تصمیم گرفت از این رویداد بگذرد و آن لحظات را در کنار مادرش باشد.

1603940_276.jpg


این پسربچه دوساله فهمیده که سگش از طوفان می‌ترسد بنابراین برای او آب و پتو آورده تا آرام شود. در این عکس با سگ صحبت می‌کند و می‌گوید همه چیز درست خواهد شد.

1604040_848.jpg
 

برخی موضوعات مشابه

بالا