چرا بچه دار میشویم

  • شروع کننده موضوع DENIRA
  • بازدیدها 253
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

DENIRA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/12
ارسالی ها
9,963
امتیاز واکنش
85,309
امتیاز
1,139
محل سکونت
تهران
دلیل اول:
ازدواج یک امر تکاملی در مسیر نظام آفرینش و منطبق بر قوانین آفرینشه.
ازدواج نشان و سرخوشی میاره و حالا کودک باید به این زندگی ملحق بشه تا این شادی، خوشبختی، خوشحالی و سرخوشی رو اولا بیشتر و وسیع تر بکنه و ثانیا تداوم بیشتری بهش بده.
به این تعبیر:
کودک هدیه خداونده.
کودک سفیر شادمانیه و میاد که ما شادمان باشیم.
دلیل دوم:
هر کودک و نوزادی یک قائم مقام خدا بر روی زمین است اما بالقوه.
اون مظهر اسماء الحسنی خداونده، مظهر اسماء الهیه اما بالقوه.
این توانایی ها و این صفات باید بالفعل بشه.
وظیفه ی والدین بالفعل کردن این توانایی ها است.
ما باید این قائم مقام بالقوه ی خداوند بر روی زمین رو تبدیل باه قائم مقام بالفعل کنیم با این تعبیر امانت خداوند به والدین سپرده شده که او رو به بهترین شکل پرورش بدن.
دلیل سوم:
اگر قراره که والدین کودک رو رشد و پرورش بدن خودشون هم باید رشد کنند.
بچه ها به زندگی ما میان که یادآوری کنن رشد ادامه داره.
رشد از لقاح تا مرگه، متوقف نمیشه.
بچه ها یادآور رشد والدینند.
محرک رشد والدینند.
زن و شهر هایی که تصمیم به بچه دار شدن ندارن، رشدشون هم محدوده.
بنابراین کودک و بچه ها یادآور رشد والدینند.
 
  • پیشنهادات
  • Unidentified

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/03/17
    ارسالی ها
    848
    امتیاز واکنش
    7,688
    امتیاز
    561
    سن
    23
    محل سکونت
    اتوپیـــا
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    چرا ما صاحب فرزند می شویم؟ چرا این میل درون انسانها وجود دارد؟ آیا ما از زندگی خود راضی هستیم؟ آیا تمامی مشکلات را حل کرده ایم؟ آیا تنها هستیم؟ آیا سرگرمی نداریم؟ آیا در ناز نعمت هستیم و آنقدر دنیا را دارای ثروت می دانیم تا کسی دیگر را شریک گردانیم؟ آیا و آیا و . . .

    پاسخ به این سوالات منفی است و دنیا با این منابع محدود جوابگوی این همه جمعیت هم نیست و هستند ملیونها انسانی که گرسنه و بی خانمان هستند شاید عدم مدیریت صحیح منابع و ثروت عامل این بدبختیهای بشر باشد اما نباید از رشد فزاینده جمعیت و نیازهای بیشمار انسانها چشم پوشید. پس چرا ما انسانها بچه دار می شویم.؟

    من جواب این سوال را خودخواهی انسانها می دانم. و بر این باورم که اگر خودخواهی را به کناری بگذاریم تمایل چندانی در بچه دار شدن بوجود نمی آید. شخصا این را تجربه کرده ام. کسی هستم که برای هرکاری برنامه می ریزم و به عاقبت و آینده آن می اندیشم و تا دلیل و چرایی امری را نیابم به آن تن نمی دهم ولو که آن خداشناسی باشد تا اطاعت از ولی خدا.

    اگر ما بچه دار می شویم برای اینست که نسلی را از خود بجا بگذاریم. اگر بچه دار می شویم برای اینست که دیگران را قانع کنیم که ما مشکلی نداریم و به قولی دهن آنها را ببندیم تا پشت سرما غیبت نکنند که فلانی مشکل دارد و بچه دار نمی شود. اگر بچه دار می شویم برای اینست که سرگرمی جدیدی به زندگیمان اضافه شود و آنرا از حالت یکنواختی در آوریم. برای این بچه دار می شویم که با تولد او گناهانمان بخشیده می شود. خداوند به زندگیمان خیر و برکت عنایت می کند. در پیری عصای دستمان می شود. پدر و مادر و خواهر و برادرمان را خوشحال می کنیم. و صدها دلیل دیگر

    هر کدام از این دلایل ریشه در خودخواهی دارد. ریشه در حب نفس و سرمستی و راحتی خود ما دارد. شاید بگویید کار خداست. من اعتقاد دارم که همه چیز کار خداست و خداست که کارها را انجام می دهد و توان آنرا در ما به ودیعه می گذارد. اما ما چه کاره ایم چرا هر وقت کم می آوریم هر وقت اتفاقی را سبب می شویم به خداوند ربط می دهیم مگر خداوند به ما عقل و ارداه نداده است مگر خداوند ما را آزاد و بدون اجبار نیافریده است. پس کا را به خدا نسبت ندهیم زیرا جوابمان را خداوند داده است: من سرنوشتی قومی را تغییر نمی دهم جز اینکه خودشان بخواهند.

    شاید بگویید او را به دنیا می آوریم که زندگی راحتی داشته باشد و در این دنیا در کمال خوشی زندگی کند. مگر او قبلا در جای بدی زندگی می کرده است که اکنون باید خوش باشد. اصلا مگر او قبلا بوده است و وجود داشته است. چرا ما برای خود این زندگی را فراهم نمی کنیم. مگر انسانها همه با باهم برابر نیستند پس چرا برای دیگران اینکار را نمی کنیم ؟ چرا دیگران را وارث خود نمی کنیم؟ می دانید چرا چون فرزند ما نیستند چون از خون ما نیستند. و این یعنی خود خواهی.

    اینست که می گویم ما برای خودخواهی بچه دار می شویم. برای خود خواهی .

    من هم باید اعتراف کنم که در دام خودخواهی گرفتار شدم اما نه خودخواهی خود بلکه خودخواهی دیگران. اما اکنون عاقلانه و عاشقانه و با عاطفه زندگی می کنم و زندگی را فراهم می کنم برای او که میهمان همیشگی ماست و فقط برای او نه برای خشنودی دیگران و یا دل خودم، به یک کلام نه برای خودخواهی خود بلکه برای خودخواهی او.

    و در آخر به او می آموزم که هیچگاه خودخواه نباشد. و خواهم نوشت که چگونه بکوشیم تا فرزند داشته باشیم و تلاش کنیم برای او نه برای خودمان. پس منتظر باشید و بخوانید.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا