رویداد کتاب‌جادویی

[SHahRAshOB]

رویداد کتاب و کتاب‌خوانی
*

در هفته چقدر مطالعه آزاد دارید؟
به نظرتون مطالعه باید محدود به چه کتاب‌هایی باشه یا شاید اصلا چیزی به نام حدود وجود نداره و باید آزاد باشه؟


یه رویداد شیک و پیک داریم؛ رویداد شماره ۴۷


شرح ماوقع:
یک دیالوگ یا مونولوگ زیبا از هر کتاب با هر موضوعی که خوندید برای ما ارسال کنید.
اما؛
می تونید یا خیلی ساده بنویسید و همینجا تایپ کنید یا اینکه ازش عکس بگیرید و ارسال کنید
منتها؛
نکته اکیدا و اکیدا مهم این می‌باشد که
حتما مشخصات کتاب رو به طور کامل بنویسید، شامل نام کتاب و نویسنده و...


زمان سحرآمیز:
از امروز تا آن روز
چیز ببشید، یعنی از امشو تا سه شو دیگه



ای کتاب‌خوانان
ببینیم چه می‌کنید با این رویداد زیبای کتاب و کتاب‌خوانی


نکته:
آزادیست
در هر موضوع و ژانری که بخواید می‌تونید ارسال کنید و ما رو هم با کتاب‌هاتون آشنا کنید


جایزه داره:
به تمام شرکت‌کنندگان یکی یدونه نشان شیک و دلربا می‌دیم



کادر مدیریت انجمن نگاه دانلود
ستاد رویدادگان ​

 

[SECRET GIGGLE]

‌
تکه‌ای از کتاب ملت عشق
اثر الیف شافاک
عمری که بی‌عشق بگذرد، بیهوده گذشته است. نپرس که آیا باید در عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟ از تفاوت‌ها تفاوت می‌زاید. حال آن‌که به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش.​

 

[Reyhun]

"بهترین چیز برای آدم همین است… اعتقاد داشتن به حرفی که می‌زند و دوست داشتنِ کاری که می‌کند."
کتاب "گفت‌و‌گو در کاتدرال" - نویسنده: ماریو بارگاسیوسا - مترجم: عبدالله کوثری
***
"هیچ کس نمی‌تواند بدون اینکه یک ستاره از دشمنش بسازد قصه ی زندگی اش را بازگو کند."
کتاب "جز از کل" - نویسنده: استیو تولتز - ترجمه‌ی "پیمان خاکسار"
***
"از طرف دیگر، فردی که موفقیت را به خود نزدیک می داند، نه تنها تمام تلاشش را می کند که به آن دست یابد، بلکه این کار را با انرژی و روحیه ی مناسبی انجام می دهد و تمام کارهایش بر پایه ی چنین نگاهی به موفقیت است. این نکته را هم بگویم که باور داشتن به موفقیت هرچند مهم است، اما تنها یک گام در راه رسیدن به موفقیت است. بنابراین، بدون این باور هم می توان به موفقیت های بزرگ دست یافت؛ اما مسیر رسیدن به آن ها کمی سخت تر خواهد بود!"
کتاب "خودت را تباه نکن(خودت را به فنا نده)" - نویسنده: گری جان بیشاپ - مترجم: مانا اسلامی

 

[🍭White choocolate]

"زیباترین تعریفِ انسان همین است که او خداگونه است. تنها گـ ـناه انسان نفهمیدن و احساس نکردن ارزش‌هایش است."

رمان: افغانی
اثری از عارف فرمان

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[pooneh_b]

این روزا مردم فقط کامپیوتر دارن و دستگاه اسپرسو!
جامعه ای که توی اون هیچ کس نمی تونه
به یه روش منطقی، با دست بنویسه و
با دست قهوه دم کنه، کجا میره؟
کجا...!؟

کتاب مردی به نام اُوِه اثر فردریک برمن
****

شازده کوچولو گفت:
بعضی کارا
بعضی حرفا
بدجور دل آدمو آشوب میکنه
گل گفت مث چی؟
شازده کوچولو گفت:
مث وقتی که
میدونی
دلم برات بی‌قراره
و کاری نمیکنی …


کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دوسنت اگزوپری

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان و کتاب های جدید

 

[mah.s.a]

برای من وحشتناک‌ترین مانع در یادگیری فرانسه این است که هر اسمی جنسیت دارد و این جنسیت بر ضمیر و صفت اثر می‌گذارد. به این خاطر که زن است و تخم می‌گذارد، مرغ مذکر است. مهبل هم به این ترتیب مذکر است اما کلمه مردانگی مؤنث است. چون دستور زبان فرانسه این‌طور دستور فرموده، هرمافرودیت مذکر است و بی‌حاصلی مؤنث.
ماه‌ها تلاش کردم تا رمز پنهانش را کشف کنم ولی بالاخره فهمیدم که عقل و منطق نمی‌توانند هیچ کمکی به من بکنند. هیستری، روان‌پریشی، شکنجه، افسردگی؛ فهمیدم هر چیز ناخوشایندی احتمالاً مؤنث است. کمی امیدوار شدم ولی این نظریه هم با کلماتی مذکر مثل جنایت، دندان‌درد و اسکیت به باد فنا رفت. من مشکلی با یادگیری خود کلمات ندارم ولی جنسیت‌ها به اشتباهم می‌اندازند و در ذهنم نمی‌مانند. چه حقه‌ای سوار کنم که یادم بماند ساندویچ مذکر است؟

_بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم_
_نویسنده دیوید سداریس_
_مترجم پیمان خاکسار _
_«بکنش دو تا» صفحه ۱۷۲ ـ . ۱۷۵_

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان و کتاب های جدید

 

[Lady]

اگر کرم ابریشم بخواهد تا ابد کرم ابریشم بماند، اگر به این نتیجه برسد که آشوب و دردسرهاى تبدیل شدنش خارج از توان تحملش است، هرگز نخواهد فهمید که مى‌توانسته تبدیل به چه موجودى بشود. به نظر شما هم این تغییر کلى در زندگى‌اش دردناک نیست؟ فکر نمى‌کنید ترسناک و دشوار است؟ البته که هست. اما اگر او با ترسش مقابله نمى‌کرد، اگر اجازه نمى‌داد تغییرات او را به آن کسى که واقعا هست تبدیل کند، ما هرگز نمى‌فهمیدیم او چه موجود زیبایى است و خودش هم هرگز نمى‌فهمید که مى‌تواند پرواز کند.


کتاب خودت باش دختر
نویسنده: ریچل هالیس
این کتاب رو به همه دخترا توصیه میکنم که مطالعه کنن. یکی از بهترین کتابایی هست که خوندم و دیالوگ های خیلی زیبایی داره که من اینجا یکیشو انتخاب کردم و فرستادم:)

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان و کتاب های جدید

 

[_M.s_]

-من می ترسم .اگه نصف شب گرگی خرسی چیزی به ما حمله کنه چی ؟
با بی تفاوتی و تمسخر گفت
-فکرنکنم گرگ ها و خرس ها بلد باشند زیپ چادر رو باز کنن . .فیلم تخیلی و کارتن که نیست
و برای این که دلم قرص شود با تاکید افزود:
-تا من پیشتم از چیزی نترس
و نمی ترسیدم .اگر می دانست وجودش چه سپردفاعی و امنی برای من است به خودش حسودی اش می شد
****
-ترمه ؟
خودم را بیشتر توی دلش کشیدم و گفتم
-جانم ؟
-(.تِره مِن دوست دارمِه ! ) تو رو من دوست دارم
همه ی وجودم نبض شد و تپید .توی دلم جشنی از شادی برپا شده بود .غرق شدن در خوشبختی بی پایان فقط با او امکان پذیر بود ! فقط با او این کلمات ساده و بی ریا جان می گرفت و این قدرخالصانه تاثیرگذار می شد و دل می برد از من ! کدام دست پلیدی می خواست این جشن زیبا را برهم بزند ؟ خدایا!​

دشمن عزیز من
نیلوفر لاری

این رمان خیلی بی نظیره خیلی خیلی! اگه به من بود از همه جاش متن میذاشتم:) رمان طولانیه ولی انقدر قشنگه که غرقش میشید. مخصوصا اون جایی که کوه رفتنو، کسایی که خوندن متوجه میشن:)
در ضمن باید به من دو تا مدال بدیدا! دوتا متن نوشتم

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان و کتاب های جدید

 

[_mah_]

«کسی که پرنده‌اش از جایی پَر بکشد، مشکل می‌تواند همان‌جا بماند. در خانه‌ی خودش هم غریبه می‌شود.
آیا من هم پرنده‌ای دارم؟ پرنده‌ی خودم. ولی مگر ممکن است کسی پرنده نداشته باشد.»

قسمتی از کتاب پرنده من
فریبا وفی​

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان و کتاب های جدید

 

[کوثر فیض بخش]

برای من چشم‌هایت نقش آسمان را دارد،
در ظلمات شب می‌توانم تمام ستاره‌ها را در آن ببینم؛
حتی می‌توانم بفهمم که کدام ستاره پرنور و کدام ستاره کم‌نور است!
برای من چشم‌های تو دریاست،
قطره‌قطره اشکت حکم آب دریا را برایم دارد...
مبادا اشک بریزی که اگر قطره‌ای از چشم‌هایت فرود آید من در آن غرق می‌شوم!
برای من چشم‌های تو کویر است؛
نگاه کردن در کویر چشم‌هایت، مثل راه رفتن در کویر بی‌آب می‌ماند،
کویری که با دیدن آن نفس کم می‌آورم!
قلبم به تپش می‌افتاد و جان می‌دهم...
***
نویسنده: ملیکا شیاسی
نام کتاب (دلنوشته): ذهن پراکنده
قطعه: 55
نشر: شانی

​

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان و کتاب های جدید