دکتر کرژتنسف عمدا خودش را وارد بازیای خودساخته میکند تا جنون را به ذهنش راه بدهد و بفهمد که براستی مرز گستره ذهن بشر تا کجاست. یکی از عواقب و نتیجه چنین تجربهای، ارتکاب به جنایت است. حال که او در این راه مرتکب جنایت شده، دارد به انگیزههای جنایتش و عقاید متفاوتش در رابـ ـطه با گـ ـناه اعتراف میکند. خطاب به کارشناسانی که باید روی مورد مشکوک او از جنبه ذهنی تحقیق کنند تا طبق رای آنها، دکتر کرژتنسف در دادگاه قضاوت شود
در واقع او تمام حرفهایش را خطاب به کارشناسان بیان میکند. ولی تماما در طول داستان احساس میکنیم که آن کارشناسانی که باید او را در نهایت قضاوت کنند خود ما هستیم.
او دوست قدیمیاش را که مدتی است با معشـ*ـوقه سابق او ازدواج کرده به قتل میرساند. آیا انگیزه او انتقام است؟ حسادت؟ یا صرفا لـ*ـذت؟
در واقع او تمام حرفهایش را خطاب به کارشناسان بیان میکند. ولی تماما در طول داستان احساس میکنیم که آن کارشناسانی که باید او را در نهایت قضاوت کنند خود ما هستیم.
او دوست قدیمیاش را که مدتی است با معشـ*ـوقه سابق او ازدواج کرده به قتل میرساند. آیا انگیزه او انتقام است؟ حسادت؟ یا صرفا لـ*ـذت؟