ظلمت در نیمروز داستان روباشف، کهنه بلشویکی است که در متن انقلاب روسیه حضور داشته و از سران حزب کمونیسم در تشکیل اتحاد جماهیر شوروی بوده است. او که زمانی در هستهٔ قدرت حضور داشته حالا به زندان افتاده و به پیشگاه قاضی میرود تا در همان سیستمی که خود ساخته به گـ ـناههای ناکردهٔ خود در خــ ـیانـت به خلق، شوروی و شخص استالین اعتراف کند. آنچه ظلمت در نیمروز را از دیگر آثار ادبیات سیـاس*ـی قرن بیستم متمایز میکند آن است که در این کتاب نه به روسیه و نه به اتحاد جماهیر شوروی، اشاره مستقیمی نمیشود.
آرتور کوستلر در طول داستان از کمونیستم و شخص استالین به شکل مستقیم نام نمیبرد، رژیم استالین و دولت را حزب خطاب میکند، حزب نازی آلمان را دیکتاتوری میخواند و شخص استالین را به نام شخص اول خطاب میکند. جورج اورول در مورد شخصیت روباشف در ظلمت در نیمروز گفته بود داستان روباشف میتواند داستان بوخارین یا تروتسکی باشد. بزرگان حزب کمونیسم که در جریان دادگاههای فرمایشی استالین به گـ ـناههایی که هیچگاه مرتکب نشده بودند اعتراف کردند و در نهایت به جوخه مرگ سپرده شدند.
آرتور کوستلر در طول داستان از کمونیستم و شخص استالین به شکل مستقیم نام نمیبرد، رژیم استالین و دولت را حزب خطاب میکند، حزب نازی آلمان را دیکتاتوری میخواند و شخص استالین را به نام شخص اول خطاب میکند. جورج اورول در مورد شخصیت روباشف در ظلمت در نیمروز گفته بود داستان روباشف میتواند داستان بوخارین یا تروتسکی باشد. بزرگان حزب کمونیسم که در جریان دادگاههای فرمایشی استالین به گـ ـناههایی که هیچگاه مرتکب نشده بودند اعتراف کردند و در نهایت به جوخه مرگ سپرده شدند.
دانلود رمان و کتاب های جدید