شعر •■مرثیه‌ی جدایی■•

[bombak]

امید هاست مرا کز خودم جدا نکنی

وگر تو قصد جدایی کنی خدا مکناد


*


چنان بسوخته ام در غم جدایی دوست

که چرخ را دل بر جان من بمی‌سوزد

 

[bombak]

چنان شدم ز غم و غصهٔ جدایی دوست

که دید دشمن اگر حال من ، ترحم کرد

 

[bombak]

بلای هجر ز هر درد جانگدازتر است

ندیده داغ جدایی تعب چه می‌دانی؟


*


با امید وصل از درد جدایی باک نیست

کاروان صبح آید از قفای نیمشب

 

[bombak]

مکن از برم جدایی، مرو از کنارم امشب

که نمی‌شکیبد از تو دل بی‌قرارم امشب

 

[bombak]

دوای درد جدایی کجا به صبر توان کرد

بیار شربت وصل ار طبیب درد فراقی

 

[bombak]

ما که از سوز دل و درد جدایی سوختیم

سوز دل را مرهم از مژگان دیده ساختیم


*


ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی

چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی

 

[bombak]

نسپردمی دل آسان به تو روز آشنایی

خبریم بودی آن روز اگر از شب جدایی

 

[bombak]

هر نفس از جدایی‌ات می‌رسدم عقوبتی

ای شب انتظار تو روز جزای عاشقان

 

[bombak]

از من مطلب صبر جدایی که ندارم

سنگیست فراق و دل محنت زده جامی


*


عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی

دانلود رمان های عاشقانه

 

[ZahraHayati]

در این غروبِ سرد، تَشَر می‌زند سکوت
امشب دوباره سازِ دگر می‌زند سکوت

وقتی دهانِ پنجره‌ها بسته می‌شود
یعنی که بی‌ملاحظه پَر می‌زند سکوت

خورشید مُرده است و در این زمهریرِ مرگ
در لابه‌لای آینه سر می‌زند سکوت

وقتی زبانِ زنجره‌ها را بُریده‌اند
بر حنجرِ ترانه، تبر می‌زند سکوت

نقشی شبیه بُغضِ کبودِ کبوتران
در کوچه‌های سردِ سحر می‌زند سکوت

…من در اتاقِ کوچکِ خود فکر می‌کنم
روزی هزار بار به در می‌زند سکوت!

یدالله گودرزی

دانلود رمان های عاشقانه