▪◾پیدا کردن رمان های بی نام◾▪
پیشنهادات
فک کنم اسمش مادمازل خبیث باشه
خلاصه شما به رمان ویلچر از خانم طاهره.الف نزدیکه منتها دختر همراه همسرش سرایدار بودن و کسی که هل داد دختر صاحب خانه بود نه پسر!!
سلام
دنبال یه رمانی میگردم که دختره موقع مرگ پدرش متوجه گذشته مادرش میشه..مادرش با یه فرد آمریکایی ازدواج کرده بوده و از خانواده طرد شده..به هر حال این دختر میره ایران دنبال خانواده مادریش به وصیت پدرش..پیداشون میکنه و فکر میکنه که عاشق یکی از پسر دایی هایش شده😐.ولی درنهایت متوجه میشه که این حس زودگذر هست و عشق واقعی رو ندونسته با اون یکی پسر داییش داشته.💛نقطه عطف داستان این بود که در واقع پدربزرگ این دختر..میشد برادر مادرش براساس یه داستانی در گذشته..کل داستان رو به یاد دارم ولی اسمش رو نمیتونم به یاد بیارم..عذر می‌خوام طولانی شد.🥲🌼
دنبال یه رمانی میگردم که دختره موقع مرگ پدرش متوجه گذشته مادرش میشه..مادرش با یه فرد آمریکایی ازدواج کرده بوده و از خانواده طرد شده..به هر حال این دختر میره ایران دنبال خانواده مادریش به وصیت پدرش..پیداشون میکنه و فکر میکنه که عاشق یکی از پسر دایی هایش شده😐.ولی درنهایت متوجه میشه که این حس زودگذر هست و عشق واقعی رو ندونسته با اون یکی پسر داییش داشته.💛نقطه عطف داستان این بود که در واقع پدربزرگ این دختر..میشد برادر مادرش براساس یه داستانی در گذشته..کل داستان رو به یاد دارم ولی اسمش رو نمیتونم به یاد بیارم..عذر می‌خوام طولانی شد.🥲🌼
فکر نکنم منم این رمان و خوندم که پسره از دختره کینه میکنه و پدرش و میندازه زندان ودر ازای کمک یه سری کار از دختره میخواد در نهایت با هم ازدواج میکنن اسمش یه چیز دیگه است ولی خودمم یادم نیست متاسفانه
Mina._.kop
کاربر نگاه دانلود
- عضویت
- 2022/07/05
- ارسالی ها
- 3
- امتیاز واکنش
- 8
- امتیاز
- 16
Nasseri.m92
کاربر نگاه دانلود
- عضویت
- 2022/07/06
- ارسالی ها
- 1
- امتیاز واکنش
- 2
- امتیاز
- 6
سلام.خسته نباشید
دنبال یه رمانم که از دیدگاه پسر داستان روایت میشه.اگه اشتباه نکنم پسره اسمش امیره .پسره به اجبار خانواده با یه دختر صوری به عنوان ضمانت انجام کارهای تجاری خانواده عقد میکنن اما بدون اینکه همدیگه رو بشناسن و ببینن که دختره رو پلیس میگیره بهش زنگ میزنن بیاد برای کارهاش و مجبورا یه مدت دختره میره پیش پسره تا خانواده اش از خارج برگردن
امیر قبلا دخترخاله اش نامزدش بوده که طی تصادفی فوت میکنه.
دختره داستان چشماش سبزه که چندبار به همین شیوه صوری به اجبار خانواده (باعثش نامادریش) عقد افراد دیگه درامده و طلاق گرفته.دچار افسردگی هستش و به کمک امیر و دوست دختره که اونم وکالت میخونه بهتر میشه
حتی انیر کمکش میکنه که مادر واقعیش رو پیدا کنه اما مادرش میگه ازدواج کرده و نمیخواد حضورش باعث بشه زندگیش خراب بشه
وقتی این دونفر میخوان ازدواجشون رو واقعی کنن خانواده پسره مخالفت میکنن و میگن که دختره چندبار تا حالا عقد کرده و پشت سرش حرف زیاده که در نهایت اینا اهمیت نمیدن
پایان داستان خوبه
ممنون میشم اگه کسی اسمش رو میدونه اطلاع بده
دنبال یه رمانم که از دیدگاه پسر داستان روایت میشه.اگه اشتباه نکنم پسره اسمش امیره .پسره به اجبار خانواده با یه دختر صوری به عنوان ضمانت انجام کارهای تجاری خانواده عقد میکنن اما بدون اینکه همدیگه رو بشناسن و ببینن که دختره رو پلیس میگیره بهش زنگ میزنن بیاد برای کارهاش و مجبورا یه مدت دختره میره پیش پسره تا خانواده اش از خارج برگردن
امیر قبلا دخترخاله اش نامزدش بوده که طی تصادفی فوت میکنه.
دختره داستان چشماش سبزه که چندبار به همین شیوه صوری به اجبار خانواده (باعثش نامادریش) عقد افراد دیگه درامده و طلاق گرفته.دچار افسردگی هستش و به کمک امیر و دوست دختره که اونم وکالت میخونه بهتر میشه
حتی انیر کمکش میکنه که مادر واقعیش رو پیدا کنه اما مادرش میگه ازدواج کرده و نمیخواد حضورش باعث بشه زندگیش خراب بشه
وقتی این دونفر میخوان ازدواجشون رو واقعی کنن خانواده پسره مخالفت میکنن و میگن که دختره چندبار تا حالا عقد کرده و پشت سرش حرف زیاده که در نهایت اینا اهمیت نمیدن
پایان داستان خوبه
ممنون میشم اگه کسی اسمش رو میدونه اطلاع بده
آخرین ویرایش:
❄️Janan❄️
کاربر نگاه دانلود
سلام این رمانه رو اصلا پیدا نمیکنم
اسم دختره نفس و پسره شهابه و دختره یه خوهر دوقلو به اسم نیلو داره و اینا با عمه‌شون زندگی میکردن ولی بعدش میرن پیش مادربزرگشون توی تهران و همسایه مادربزرگشون و شهاب و مامانشن. توی کتاب داستان عشقی دوستای صمیمی نفس رو هم میگه. یکیشون شیدائه و یکیشون هم شادیه ولی بقیه رو یادم نمیاد. نفس هم روانشناسی میخونه و اخرش مجبور میشه شهاب رو ول کنه بره دبی ولی تهش دوباره بهم میرسن
اسم دختره نفس و پسره شهابه و دختره یه خوهر دوقلو به اسم نیلو داره و اینا با عمه‌شون زندگی میکردن ولی بعدش میرن پیش مادربزرگشون توی تهران و همسایه مادربزرگشون و شهاب و مامانشن. توی کتاب داستان عشقی دوستای صمیمی نفس رو هم میگه. یکیشون شیدائه و یکیشون هم شادیه ولی بقیه رو یادم نمیاد. نفس هم روانشناسی میخونه و اخرش مجبور میشه شهاب رو ول کنه بره دبی ولی تهش دوباره بهم میرسن
Rimadin7365
کاربر نگاه دانلود
- عضویت
- 2022/04/23
- ارسالی ها
- 7
- امتیاز واکنش
- 8
- امتیاز
- 21
برخی موضوعات مشابه
- قفل شده
- مهم
- نظرسنجی
تاپیک قبلی
تاپیک بعدی
