نقد و بررسی فیلم خارجی "Trance" ساخته 2012 دنی بویل/ جنبه‌های روانشناختی‌اش را مرور می‌کنیم

  • شروع کننده موضوع Behtina
  • بازدیدها 200
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
6dcacf364d9f5049ab6c69f4f5559484_M.jpg
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]کافه سنیما-کوروش جاهد: فیلمی با ترکیب روایی و شخصیت پردازی"نئونوآر" به شکل زورآزمایی چند مرد در دنیای مردانه که زنی در کشمکش بین آن ها گیرمی افتد، با بهره گیری از درامی پیچیده از یک داستان ساده. مرد جوانی که مسوول حفاظت از آثار گرانقیمت نقاشی است برای خشنود کردن زن مورد علاقه اش تصمیم دارد تا با همکاری عده ای مرد خلافکار اقدام به دزدی یکی از این آثار یعنی نقاشی "پرواز جادوگران" اثر فرانسیسکو گویا کند.[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]فرانسیسکو گویا که او و نقاشی هایش را سرآغاز دوره مدرنیسم در هنر نقاشی میدانند. به گونه ای که نقاشی های او برخلاف دوره قرون وسطا، واجد عنصر تخیل و رسوخ به حیطه ذهن و Subjectivism بوده است. همچنین از نگاهی دیگر و با توجه به ساختار تصویری این نقاشی درمی یابیم که عناصر این نقاشی به نوعی نمایانگر داستان کلی و شخصیت پردازی سایمون (جیمز مک آووی) و همراهان او در این ماجراست. پس از اقدام به دزدی و سرقت این اثر از درون یکی از حراجی های شهر لندن، سایمون نیوتون- که نام فامیل او احتمالا دلالت بر مساله زمان خطی - نیوتونی دارد- از ناحیه سر دچار صدمه شده و ظاهرا" محل اختفای نقاشی را که فقط خودش میداند از یاد می برد. در حالیکه کلیت فیلم دارای الگوی روایتی پیچیده مبتنی بر زمان روانشناختی – برگسونی است که همزمان با رسوخ انسان مدرن به حیطه تخیل و روانشناسی فردی کم کم وارد روایات هنری و سینمایی مدرن و پست مدرن گردیده است. و بدین ترتیب چندی بعد همراهان سایمون با تهدید و شکنجه قصد دارند تا او را وادار کنند که محل اختفای نقاشی را بیاد بیاورد. در حالیکه سایمون همچنان از بیاد آوردن محل نقاشی عاجز است که این فراموشی مقطعی به عبارتی میتواند نمادی از همان وجدان اخلاقی فراموش شده در دنیای مدرنیسم باشد. ضمن اینکه در طول فیلم مشاهده میکنیم که همین شخصیت (سایمون) که ظاهرا نماینده وجدان اخلاقی (سوپرایگو) است، درمواقع خاص و برای تنبیه دیگران میتواند همانند سایر همراهان خشن خود، دست به اعمال خشونت آمیز و حتا قتل و جنایت هم بزند! خشونتی که خود فرانک به عنوان سردسته تبهکاران و نمادی از خود واقعی (ایگو) چندان قادر به انجام آن نیست!
بهرحال جمع این مردان سارق و تبهکار که ظاهررفتارهایشان در فیلم یادآور رفتار ناپخته و خام نوجوانان است، تصمیم میگیرند تا سایمون را برای انجام هیپنوتیزم نزد خانم دکتر روانشناسی (با بازی: روزاریو داسون) بفرستند که با پیش رفتن مراحل هیپنوتیزم کم کم در می یابیم که خانم دکتر در زمان گذشته خودش معشوق سایمون بوده و اکنون با وارد شدن این ضربه به سرش او را نیز فراموش کرده است! به هر حال خانم دکتر تصمیم میگیرد تا با همدستی دوستان سایمون، او را هیپنوتیزم کرده و بدینوسیله نه تنها از محل اختفای تابلو دزدیده شده آگاهی پیدا کند، بلکه در سود فروش نقاشی هم سهیم شود. در حالیکه سایمون همچنان از بیاد آوردن محل نقاشی عاجز است. به همین منظور الیزابت تصمیم میگیرد تا ابتدا با سردسته سارقان فرنک (بابازی: وینسنت کسل) وارد رابـ ـطه نزدیک شده و سپس با خود سایمون رابـ ـطه صمیمانه بیشتری برقرار کند تا شاید به واسطه ایجاد این صمیمیت، سایمون بتواند محل اختفای نقاشی را به یاد بیاورد! حال اینکه نوع رابـ ـطه زن (انیما) با هریک از این مردان که نماینده بخش خود(ایگو) و فراخود(سوپرایگو) هستند نیز قابل توجه و براساس رابـ ـطه روانشناختی میان این عناصر روانی با یکدیگر است. بدین شکل با شروع مراحل هیپنوتیزم، سایمون ابتدا میتواند جای کلید اتوموبیل را به یاد بیاورد که خود این نماد به گونه ای یادآور نماد جنـ*ـسی مردانه (فالیک) است که قبل از کشف محل اختفای تابلو کشف میگردد.
اما وجه نمادگرایانه و نشانه شناختی فیلم شامل شخصیت پردازی چندگانه آن است. بطوریکه سایمون که رفتارها و رویکردهایش در فیلم بخصوص ضربه ای که ابتدای فیلم با شوکر به سردسته دزدها (فرنک) وارد کرده، نشانی از وجدان اخلاقی – اجتماعی است، میتواند نمادی از فراخود (Super-Ego) – فرنک سردسته تبهکاران، با پرسش های متعدد و مداومی که دارد، میتواند نمادی از خود واقعی (Ego) و سایر همدستان فرنک که به نوعی میتوانند نمادی از اید(id) یا همان غرایز و احساسات اولیه انسان مانند خشم و رابـط*ـه و غذا خوردن باشند که در طول فیلم به تناوب آن ها را درارتباط با این غرایز مشاهده میکنیم. و البته شخصیت الیزابت هم که نمادی از زن درون (Anima) یا همان بخش زنانه است که در گذشته از سوی سایمون (فراخود) با او بسیار خشونت و بدرفتاری شده و سایمون در مورد او دچار غفلت و فراموشی شده است.
به تدریج و با ادامه یافتن مراحل هیپنوتیزم وهمچنین ایجاد صمیمیت میان سایمون (فراخود) با شخصیت زنانه فیلم الیزابت (انیما) و با شدت یافتن درگیری های دراماتیک بین این سه شخصیت اصلی در فیلم، نهایتا گره گشایی داستان در اتوموبیل قرمزرنگی که سایمون بیادآورده، نقاشی دزدیده شده نهایتا در صندوق عقب این ماشین پیدا میشود، که همزمان شخصیت زن دیگر فیلم که سایمون اوایل داستان با همین اتوموبیل بطوراتفاقی با او تصادف کرده هم در حالت بسیار متعفن و منزجر کننده ای در همان صندوق عقب همراه با تابلو موردنظر کشف میگردد. بطوریکه همزمانی کشف جسد زن دیگر و تابلو در صندوق اتوموبیل، به احتمال زیاد میتواند اشاره به مفهوم سایه Shadow یا همان زباله دان روح در روانشناسی یونگ باشد که امیال ناخواسته و آزاردهنده انسان که در حالت عادی از آن ها میگریزد هم در آن بخش ذخیره میگردد و یا جایگزینی متناوب چهره زنی دیگر با الیزابت در صحنه های تصادف در خیابان که بازهم میتواند روی دیگر سکه فراموش شده و دورانداخته شده شخصیت الیزابت باشد.
به هرشکل، با درگیری و گفتگو و یادآوری های پیچیده بعدی در همین اتوموبیل، همانند فیلم Fight Club ساخته 1999 دیوید فینچر، که ارتباط شخصیت های آن هم به نوعی نمایانگر کشمکش های درونی یک شخصیت واحد بود، در ادامه میتوان اینگونه نتیجه گرفت که کل ماجرای این فیلم هم شاید کشمکشی درونی میان جنبه های چندگانه درونی از شخصیت یک انسان واحد باشد که از این به بعد تا سکانس پایانی، به گره گشایی نهایی منتهی میگردد تا درپایان شخصیت فرنک (خود واقعی) پس ازدرگیری و کشمکش سرگیجه آور نهایی این سه شخصیت، به شکلی شوکه کننده از درون استخرمنزلش سربرآورد... جاییکه لحظاتی بعد، پستچی هندی همچون پیام آوری از مشرق زمین، درست مانند میانه های داستان، بسته ای حاوی یک تبلت برایش می آورد که برخلاف میانه های فیلم که شخصیت سایمون (فراخود) همین بسته را به شکلی خون آلود و رنج آور گشوده بود، اکنون فرنک (خود واقعی) با رسیدن به گره گشایی انتهای داستان، همین بسته دریافتی را بازکرده، اما حالا دیگرمیتواند به پیام صوتی – تصویری خوش آب و رنگ شخصیت زن فیلم (الیزابت) که درهمان تبلت ضبط شده گوش فرا دهد. به گونه ای که میتوان دریافت این پیام در حیطه فراخود (سوپرایگو) را پیامی خون آلود و دردناک و در حیطه خود واقعی (ایگو) پیامی راهگشا و نسبتا زیبا دانست تا بدین ترتیب کلیت فیلم به شیوه ای نمادین حاوی پیامی روانشناختی و فرهنگی باشد که با توجه به عناصر نمادین یاد شده، به احتمال زیاد میتواند تحلیلی روانشناختی و فرهنگی از دوران مدرنیسم در مغرب زمین را تداعی کند.
در مجموع فیلم Trance با بیانی رازآمیز و پیچیده در واقع به ترسیم فضای ناخودآگاه شخصیت ها می پردازد که بیان کلمه "توت فرنگی" (Strawberry) از سوی فرانک، در یکی از صحنه های فیلم، گذشته از آنکه موضوع فیلم را با موضوع فیلم "توت فرنگی های وحشی" ساخته اینگمار برگمان مرتبط میسازد، به نوعی می تواند نمادی از خاطره ها و امیال سرکوب شده در ضمیرناخودآگاه انسان باشد که درموقعیت هایی نظیر این به سطح بیرونی ذهن و رفتارهای انسان راه پیدا میکند که با بهره گیری بسیار خلاقانه و کم نظیر از عناصر دیداری (با فیلمبرداری بی نظیر آنتونی دودمانتل) در جهت ترسیم فضای ذهنی شخصیت ها و ارتباط آن ها، و همچنین موسیقی متن پر افت و خیز در جهت تعلیق بیشتر بخش های مختلف فیلم، تبدیل به اثری فوق العاده تاثیرگذار و جالب میشود که تا مدت ها ذهن بیننده را درگیر کرده و نیاز به چندباره دیدن فیلم را در مخاطب به میزان زیادی ایجاد می کند.
کوروش جاهد
سرویس نقد کافه سینما
[/BCOLOR]
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
188
پاسخ ها
0
بازدیدها
82
پاسخ ها
0
بازدیدها
96
پاسخ ها
0
بازدیدها
123
بالا