رمانی که دختره بیگناه محکوم میشه میگن که عاشق نامزد خواهرش بوده وهمین خاطر خواهرش خودکشی کرده درحالی که دختره با بردار شوهر خواهرش نامزد بوده ودزدیده میشه همه فکر میکنن مرده اسمش ترنم بود اسم‌خواهرش ترانه واسم نامزد ترانه سیاوش
▪◾پیدا کردن رمان های بی نام◾▪
پیشنهادات
سلام دوستان ،من دنبال رمانی هستم که شخصیته دختره داستان اسمش نفسه،به خاطره مشکلاتی که براش پیش میاد مجبور میشه با پسره دوسته خانوادگیشون که از خارج اومده یه مدت زندگی بکنه،تویه این تایم عاشقه هم میشن ولی بعد پسر دوباره میره خارج و بعده چند سال برمیگرده،میبینه خواهر زاده دختر بهش میگه مامان و فکر میکنه دختر ازدواج کرده....تویه یک قسمت از داستان هم به بچه میگه،اصلا تو چرا به نفس میگی مامان
Gol Sorkh
کاربر نگاه دانلود
Big dark
کاربر نگاه دانلود
کی گفته من شیطونم من خوندم موضوعش این بود ؟ 
Big dark
کاربر نگاه دانلود
اهان چرا چرا فک کنم همینه رمانش
Gol Sorkh
کاربر نگاه دانلود
اره فقط اسم دختره ساحله
Sepide9302
کاربر نگاه دانلود
- عضویت
- 2021/07/01
- ارسالی ها
- 3
- امتیاز واکنش
- 15
- امتیاز
- 26
سلام، من یه رمان خوندم که توش یه دختر که خیلی زندگی بازی داشت و تنها زندگی می کرد عاشق یه پسر مغرور میشه و اون پسر رو مال خودش میکنه ، بعد از ازدواج my friend قبلی پسره یه پسر بچه رو میاره و میگه این بچه ی اون پسره ست ، دختره عاشق بچه میشه و اون رو میبره و بزرگ میکنه ، جوری که اون از بچه نگهداری میکرده انگار بچه ی خودش بوده و به زندگیش پایبند میمونه ، بعد مدتی تصمیم میگیرن بچه دار بشن ولی متوجه میشن که یه مشکلی وجود داره و میرن دنبال درمان ، تو همون زمان یکی از کسایی که دختره باهاشون رابـ ـطه داشته پیداش میشه و موضوعو میذاره کف دست شوهرش ، بعد از کلی کشمکش تو اون روزا دخترهمیفهمه حامله شده ولی نمیدونه با بچه چکار کنه،خلاصه بعد از یه دعوای بزرگ دختره حالش بد میشه نصف شبی پسره میبرتش بیمارستان ، اونجا میفهمه که دختره حامله شده. کلی ناراحت میشه و از خونه میذاره میره . بعد از یه مدت طولانی به خونه برمیگرده ، از این رمان این جمله ش یادمه پسره بهش میگه من از اینکه تو اشتباه کردی ناراحت نیستم ، چرا بهم نگفتی ؟مگه من پسر پیغمبر بودم ، اشتباه منو تو داری بزرگش میکنی ( منظورش بچه بود ) بعد از کلی صحبت پسره به دختره میگه مادر واقعی بچه اومده و میخواد ببینتش و دختره فکر میکنه که پسره اومده سرش کلاه بذاره و بچه رو بده به او زنه ، ولی پسره قرار میذاره و خود دختره بچه رو میبره به زنه نشون بده . آخرش بچه پیش دختره میمونه ، بچه ی خود دختره هم به دنیا میاد که اونم پسره ، بچه که بزرگ میشه یه روز پدرش بهش میگه ماجرا رو و میگه مادرت میخواد ببینتت ولی بچه میگه مادر من کسیه که منو بزرگ کرده.کسی اسم این رمانو میدونه چیه؟
Hosseini ho
کاربر نگاه دانلود
- عضویت
- 2021/06/30
- ارسالی ها
- 7
- امتیاز واکنش
- 14
- امتیاز
- 31
برخی موضوعات مشابه
- قفل شده
- مهم
- نظرسنجی
تاپیک قبلی
تاپیک بعدی
