,¤°معرفی کتاب`°¤,

  • شروع کننده موضوع YASHAR
  • بازدیدها 6,254
  • پاسخ ها 101
  • تاریخ شروع

YASHAR

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/07/25
ارسالی ها
3,403
امتیاز واکنش
11,795
امتیاز
736
محل سکونت
تهران
1398_oOEvibAH.png
"عزاداران بیل" مجموعه چند قصه است قصه هایی به ظاهر مستقل اما در بطنی به هم پیوسته که تمام آنها روایت فلاکتهای مردمانی ساده،کم سواد،قدیمی و خرافی روستایی به نام "بیل"(Bayal) را تشکیل میدهد. فضای تمام قصه ها در عین واقع گرایی گویی از روایتی جادویی و سورئال وام میگیرند.گاه به خوفتان میندازد و گاه عمیقا به فکر فرو میبرد تا جاییکه شما را به چالش مقایسه حال و گذشته مردمان این مرز و بوم و اعتقادات و اندیشه هایشان فرا میخواند.​
تمامی قصه ها در "بیل" میگذرند و از مردمی میگویند که گویی در ناکجاآّبادی از برهوت و تنهایی گیر افتاده اند.هرقصه که میگذرد و جلو میرود یکی از همین مردمان مفلوک و محوری قصه از زمینه "بیل"محو میگردد.انگار تمام کتاب دارد برای رفتگان "بیل"عزاداری میکند تا جاییکه انقدر فضای دور و بر خاکستری میشود که گویی شولای مردگان "بیل"خواننده را احاطه کرده اند.​
"عزاداران بیل" که در سال 1334 چاپ شد شاید نمونه ای از جامعه بسیار ابتدایی روستاییان آن روزگار باشد.نمیدانم و نمیتوانم نظری محکم بدهم اما شیوه روایتها انقدر ساده و گویاست که انگار نویسنده روزی روزگاری مردمان "بیل" را از نزدیک لمس کرده است.فقر، بیماری، بدبختی و خرافات طوری جامعه "بیل"را از پا انداخته که خود به حذف خود دامن میزنند.خود ،خود را از پا میندازند و خود کمر به نابودی "بیل" میبندند.​
در "بیل" همه منتظر یک فاجعه اند.فاجعه ای که شاید با ذهنیات آنها ساخته میشود و بخشی از این فاجعه را سنتهای غیرعقلانی مردم میسازد. سرآخر بعضی از سرناچاری به شهر مهاجرت میکنند اما در شهر همه خود وجودی خود را گم میکنند و سرگشته و حیران در قصه های شهر برای همیشه گم و گور میشوند.​
در "بیل" هیچ کس عشق را نمیشناسد.شور را نمیشناسد.زندگی و پویایی و جوانی را نمیشناسد.انگار همه جا را خاکستر مرگ فراگرفته است.​
یکی از قصه های "بیل"در رابـ ـطه با "مشد حسن" است مردی که با گاوش زندگی میکند با گاوش نفس میشکد و بعد از گاوش هویت انسانی خود را از دست میدهد. روایتی آشنا است نه؟ درست حدس زدید قصه فیلم "گاو" به کارگردانی داریوش مهرجویی و بازی هنرمندانه عزت الله انتظامی را به یاد میاورد.مهرجویی فیلمنامه خود را با اقتباس از این قصه نوشته است.​
1398_0d1I41Wu.jpg
عزاداران بیل اثر نویسنده بزرگ آذری زبان و یکی از پیشروهای نمایشنامه نویسی ایران؛ غلامحسین ساعدی؛ است.او بی شک یکی از بزرگترین نویسندگان معاصر پارسی زبان است که بسیاری از نویسنده های دیگر وامدار سبک او شدند.​
ساعدی در دی ماه 1314 در تبریز به دنیا آمد و در یکی از همین روزهای آذر 1364 در پاریس از دنیا رفت.در جوانی با تخلص "گوهر مراد" نمایشنامه مینوشت.خودش میگفت روزی در ایام جوانی وقتی از قبرستان پشت خانه عبور میکرده نام زنی جوانمرگ شده بر سنگ قبری توجهش را جلب میکند.زن، گوهر مراد نام داشت...​
ساعدی خود ترک آذری بود و به زبان مادری خویش نیز بسیار علاقهمند اما دربارهٔ زبان فارسی و جایگاهش در ایجاد همبستگی و نقشِ آن در وحدت ملی ایرانیان روزی چنین گفت: «زبان فارسی، ستونِ فقرات یک ملت عظیم است. من میخواهم بارش بیاورم. هرچه که از بین برود، این زبان باید بماند.»​
"عزاداران بیل" توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.​
 
  • پیشنهادات
  • YASHAR

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/25
    ارسالی ها
    3,403
    امتیاز واکنش
    11,795
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    تهران
    دو تا کتاب خوندم تو دو روز.هرکدومش رو به راحتی میتونید دستتون بگیرید و یه روزه تموم کنید.هم حجمش کمه هم هرجفتش داستانیه و سرگرم کنننده واسه همین نیازی به سوزوندن فسفر مغز نیست.یه جورایی حال خوبی میده هرجفتش...​
    اولیش کتاب "مالیخولیای محبوب من" نوشته بهاره رهنما و نشر نگاه است.یه کتابی نسبتا زنانه شامل چند تا داستان کوتاه.همشون هم راجع به عشقهای بیفرجام زنان... به نظر من خانوم رهنما همه داستانها رو خیلی باورپذیر و رئال به تصویر کشیده وقتی سطر به سطر میرین جلو فکر میکنید خود شخص نویسنده تک تک قصه ها را با جون و دل تجربه کرده.به نظر من اگر تاحالا عاشق شده باشین بالاخره خودتونو تو یکی از قصه های این کتاب پیدا میکنین...​
    1398_cv86TJGT.jpg
    یه جای کتاب میگه:​
    برایم نوشته بودی که ابن سینادر تعریف عشق گفته :: عشق نوعی مالیخولیای عارض بر روح است". و من در جوابت نوشتم که:"و این مالیخولیای محبوب من است"​
    کتاب دوم هم اتفاقا نویسنده اش یک بانوی ایرانی است که من تقریبا همیشه کتابهاشو دنبال میکنم.اما این یکی برخلاف اولی یک قصه کامله.​
    کتاب "سگ سالی" نوشته خانم بلقیس سلیمانی رو نشر زاوش چاپ کرده و تاحالا به چاپ دوم هم رسیده.قصه این یکی اما اصلا زنونه نیست خیلی هم مردونه و جسورانه نوشته شده. این اواخر کمتر قصه بلندی انقدر تاثیرگزار خونده بودم.قصه زندگی پسرجوانی است که درگیر فعالیتهای سیـاس*ـی شده و از ترس لو رفتن مخفی میشه و.....​
    1398_xdpJNkSE.jpg
    عالیه عالی.هرلحظه کتاب شما را میکشونه به دنیای عجیبی که مرد برای خودش ساخته و نشون میده که ذوب شدن های بی پایه و اساس در تفکرهای سیـاس*ـی و دینی چقدر میتونه خطر فردی داشته باشه....​
    یه جایی از کتاب میگه:چه چیزی به هوسش انداخته بود؟قوچ گله که چشم از چشمش برنمیداشت یا این تاریکی،این....​
    *هردو تا کتاب رو جمعه خریدم.وقتی از ترس طوفانی که یهو ایجاد شده بود از پارک نیاوران خودم رو دوون دوون رسوندم به شهرکتاب کنار فرهنگسرا تا هم از طوفان برحذر باشم و هم تلمذی کنم در حضور اساتید برگه و قلم!!!!​
     

    YASHAR

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/25
    ارسالی ها
    3,403
    امتیاز واکنش
    11,795
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    تهران
    دروغ چرا؟​
    من مدیون دو نفر هستم که مرا در مسیر تاریخ هنر انداختند.یکی "یاسمن آرام" و دیگری "دکتر علیرضا سمیع آذر"​
    اولی یک آرشیتکت و دومی هم اتفاقا یک آرشیتکت است با این تفاوت که اولی یکی از دوستان نازنین من است و دومی استاد نازنین من...​
    4سال یا 5 سال پیش بود که روزی یاسمن به من گفت که حس کرده من به مباحث هنری علاقه زیادی دارم.من گفتم که یاسمن من فقط علاقه و نه سوادش را دارم.یاسمن هم گفت:خوب چرا در کلاسهای دکتر شرکت نمیکنم؟!!!​
    اینگونه من در مسیر جدیدی قرار گرفتم.منی که تا قبل از آن هیچ چیزی از هنر نمیدانستم ناگهان در مسیری افتادم که بیرون آمدنش برایم غیر ممکن شد.در کلاس "تاریخ هنر معاصر جهان" با "دکتر علیرضا سمیع آذر" شرکت کردم و ترم به ترم جلو رفتم... 8 ترم که تمام شد دانستم که "یاسمن" چه خوب مرا شناخته بود!​
    1398_2ltrM9Kd.jpg
    حالا همه اینها را گفتم که بگویم دکتر سمیع آذر سالهاست که برروی تالیف مطالب کلاسش کار میکند.جلد اول این تالیفات که شامل مباحث دو ترم اول کلاس یعنی "مدرنیسم و اکسپرسیونیسم انتزاعی" است در کتابی به نام "اوج و افول مدرنیسم" سالها پیش تالیف شد.​
    از آن به بعد ما منتظر جلدهای بعدی کتاب ماندیم تا اینکه چند روز پیش مطلع شدم که جلد دوم کتاب که شامل مباحث ترم سوم و چهارم یعنی "هنر مفهومی و مینیمال" است نیز به چاپ رسیده است...​
     

    YASHAR

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/25
    ارسالی ها
    3,403
    امتیاز واکنش
    11,795
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    تهران
    1398_c8pIQuXZ.jpg
    حالا میخواهم این کتاب را به شما پیشنهاد کنم.خدا را چه دیدید.شاید شما هم روزی در یکی از پستهای وبلاگتان نوشتید:
    من مدیون دو نفر هستم که مرا در مسیر تاریخ هنر انداختند.یکی "سمیرا منفرد " و دیگری "دکتر علیرضا سمیع آذر"
     

    YASHAR

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/25
    ارسالی ها
    3,403
    امتیاز واکنش
    11,795
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    تهران
    "ماهی سیاه کوچولو"
    از قصه چشمان تو بیرون پرید
    در دام من افتاد
    ندانستم​
    قلاب تنش را رنجور کرده است​
    آزاد کردمش​
    "ماهی سیاه کوچولو"​
    در چشمهای تو​
    جان داد و مرد​
    امروز​
    سالها از ان روز میگذرد​
    و قلابم​
    سالهاست​
    بیخ دیوار آرزو​
    بیکار مانده است​
    1398_wh9lmw8T.jpg
    *"ماهی سیاه کوچولو" عنوان قصه به ظاهر کودکانه ای است از نویسنده توانای آذری صمد بهرنگی که سال 47 نوشته شد و به دنبال آن توانست جوایز زیادی را ببرد.در دوره هایی چاپ کتاب ممنوع گشت و انگ سیـاس*ـی به آن خورد .از ان به بعد منبع الهام بسیاری از شاعران و نویسنده ها گشت و تا امروز بارها و بارها زیر زمینی و رو زمینی چاپ و دست به دست گشته است.​
     

    YASHAR

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/25
    ارسالی ها
    3,403
    امتیاز واکنش
    11,795
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    تهران
    این داستان، قصه ماهی سیاه کوچولویی است که عشق دیدن دریا را دارد. او تصمیم میگیرد تا انتهای جویباری که در آن زندگی میکند برود، اما در نهایت درون شکم یک مرغ ماهیخوار سر در میآورد. ماهی سیاه کوچولو در راه رسیدن به هدف خود شجاعت و شهامت به خرج میدهد و در این راه فداکاری میکند و در آخر جان میدهد...​
    1398_ZZrOMaTJ.jpg
    *یادم میاید 6 یا 7 سالم بود که کتاب قصه اش به دستم رسید.کتاب گویی چاپ ممنوعه بود.افست با جلدی سیاه و سفید و ترسناک.باسواد که شدم خواندمش. ترسیدم و گوشه ای مخفی اش کردم و دیگر سراغ قصه ماهی سیاه کوچویی نرفتم که دل به دریا زد و در قصه های صمد جاودانه شد...یادش بخیر.هم یاد صمد بهرنگی و هم یاد همه قصه های کودکانه دیروز!​
     

    YASHAR

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/25
    ارسالی ها
    3,403
    امتیاز واکنش
    11,795
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    تهران
    1398_6z2LTLoT.jpg
    من سرزمین هند را سالهای سال پیش دیده ام.زمانی که نوشتن را آغاز نکرده بودم.پس لابلای سفرنامه هایم کلماتی از آن پیدا نمیکنیدمن با اشتیاق زیادی سفر به هند را آغاز کردم و بسیار سرخورده از آن بازگشتم.​
    هند ان جادوی شگفت انگیزی نبود که من انتظارش را داشتم.هرانچه دیدم فقر بود و کثافت بود و نکبت بود و بیعاری...​
    برای من جای تعجب باقی ماند که چرا هند برای مردم دنیا سرزمینی چنین افسانه ای شده است و چرا اروپاییها اینگونه برای ماندن در آن معابد پر از آلودگی و خیابانهای پر از فقر و نجاست سرودست میشکنند.راستش من نفهمیدم فرهنگ غنی که اینهمه دنیا از آن دم میزند کجای هند جاریست..​
    در خیابانهایی که مردمانش در معرض دید همگان سرگرم اجابت مزاجند یا در دیوارهایی که با آب دهان آلوده به "پان" عابران رنگ امیزی شده است؟​
    در گداهایی که سر هر چهاراه آنچنان بیخ ریش آدم را چنگ میزنند که رهایی امکان پذیر نخواهد بود یا در کارتون خوابهایی که در مقابل هتلهای 5 ستاره در نکبت زندگی دست و پا میزنند همانجا به دنیا میایند و همانجا میمیرند.؟​
    در رضایت احمقانه فقرایی که زندگی را در تناسخ میجویند و به امید این هستند که در زندگی بعدی یک مهاراجه به دنیا بیایند یا در خیابانهای شلوغ و بی نظمی که فقط ماشینها بوق میزنند و از روی تل زباله و مدفوع میگذرند؟​
    ویا از آن بدتر در میان آن رودخانه گنگی که جسد انسان لابلای تن فیلها و گاوها و خوکها و میمونها و ....شناور است.​
    من که نفهمیدم .شاید روزی دیگر اگر یک بار دیگر به هند سفر کنم درک دیگری از ان سرزمین بیابم.​
    اما آنچه باعث شد اینجا اینها را بنویسم خواندن کتاب "ببر سفید" اثر "آراویند آدیگا" نویسنده هندی و به ترجمه خانم "مژده دقیقی" است که توسط نشر نیلوفر چاپ شده است.​
    1398_Isnxpq3T.jpg
    به نظر من از یک جهت این کتاب فوق العاده خواندنی است آن چهره هند واقعی و نه هند افسانه ای را به تصویر کشیده است.بنابراین بعد از خواندن کتاب میتوانید تصور کنید که یک سفر کوتاه به همان جملات و کلماتی که در بالا بیان کرده ام داشته اید.تجربه اش بد نیست.امتحانش کنید.خصوصا اینکه کتاب در سال 2008 برنده جایزه من-بوکر هم شده است.​
    خطر لو رفتن داستان:ببر سفید حکایت طنزآلود مرد فقیر هندی است که نمیخواهد در سویه تاریک هند زندگی کند.میخواهد از این قفس آلوده به در آید و وارد نیمه پر از نور شود.بالرام شخصیت پیچیده قصه یک راننده است یا یک فیلسوف؟یک قاتل است یا یک خدمتکار شریف؟یک کارآفرین است یا یک دزد؟باید کتاب را تا ته آن بخوانید تا تصمیم بگیرید که باید بالرام را دوست داشت یا خیر...​
    او در طی هفت شب قصه دردآلود و هولناک زندگی خود را در زیر نور چلچراغ مضحکی تعریف میکند و به ما نشان میدهد که در هند واقعی چه میگذرد.با او همراه شوید.​
     

    YASHAR

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/25
    ارسالی ها
    3,403
    امتیاز واکنش
    11,795
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    تهران
    آخرالزمان رسیده است.دنیا به دلایل نامشخصی رو به زوال ابدی است.سرما-گرسنگی-بی کسی-نداشتن سرپناه -ناامیدی-ویرانی-سیاهی-تباهی و .... مجوز به انسانهایی داده برای قتل-دزدی-هم نوع خواری و ....​
    انسانهایی که روزی ادعای تمدن داشتند حالا در سراشیبی هبوطی دوباره اند.در دنیایی که روز به روز بیشتر به کام مرگ فرو میرود هرکس تنها به فکر این است که ساعتی بیشتر زندگی کند و بهای زنده ماندن گذشتن از شرافتهای انسانی است.​
    در همچنین جهانی پدر و پسری تنها از شمال راهی جنوبند تا بلکه از سرما نجات بیایند. در جاده ای بی انتها.... تنها امیدی که آنها را سرپا نگه میدارد داشتن یکدیگر میباشد.​
    1398_XOlR93Ep.jpg
    رمان "جاده" ما را همراه این پدر و پسر میکند تا ببینیم چگونه دست از مبارزه برای زنده ماندن نخواهند کشید و همین قصه را تا جایی زنده میکند که دیگر نمیخواهیم لحظه ای از آن پدر و پسر جدا بمانیم.پس یک نفس از سطر اول تا سطر آخر با زجرها -تنهاییها-گرسنگیها و سرماهای جهان برهوت شده آنها دنبالشان خواهیم بود تا ببینیم سرانجام سرمای ناامیدی چیره خواهد شد یا آتش امید...​
    "کورک مک کارتی" نویسنده سرشناس آمریکایی توانست برای این رمان انسانی و زیبا برنده جایزه پولیتزر 2007 شود.گویی این کتاب بعدها دست مایه تهیه فیلمی به همین نام نیز شد...​
    بعد از مدتها کتابی به دستم رسید که دلم نمیخواست آن را زمین بگذارم.ابتدا که شروع به خواندن کردم متوجه شدم که تنها با دو کاراکتر روبرویم.ترسیدم که خسته ام کند اما نویسنده خلاق طوری فضای قصه را برای زنده ترسیم میکند که رفته رفته خود را بیشتر و بیشتر در فضای ان آدمها یافتم و حتی گاهی از اینهمه تنهایی و سرما و گرسنگی چنان میترسیدم که دلم میخواست فضار ا عوض کنم.​
    وقتهایی میشد که در رنج پسرک غرق میشدم و بعد با عشق پدر دوباره حسی از زندگی در من جاری میگشت.پدری که پسر را پا به پای خود تا لحظه آخر به این امید زنده نگه داشت تا "نگذارد آتش خاموش شود!" آتش عشق و امید به زندگی....​
    رمان جاده توسط آقای "حسین نوش آذر" ترجمه و توسط نشر مروارید روانه بازار گشته است.​
     

    YASHAR

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/25
    ارسالی ها
    3,403
    امتیاز واکنش
    11,795
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    تهران
    این روزها به شدت درگیر یک امتحان سخت هستم که امیدوارم به خوبی ردش کنم بره.اما درگیریهای ذهنی و کاری باعث نمیشه که نیام اینجا و براتون از یکی از بهترین کتابهای این روزهایم حرف نزنم.​
    یک کتاب 680 صفحه ای از نشر نیکا.نترسید این 680 صفحه مثل خوردن یک فنجان قهوه عالی میمونه که هروقت خسته هستید میتونه کلی بهتون انرژی بده.​
    آقای مرتضی خباززاده تو این کتاب 50 داستان کوتاه فارسی را از 50 نویسنده قدر ایرانی یک جا جمع کرده و با سلیقه خوبی هم جمع کرده به صورتی که انها را در 3 بخش جدا ارائه میدهد.​
    1398_loNnlIpw.JPG
    بخش اول تحت نام "نسل بزرگان" قصه هایی از جمال زاده-هدایت-چوبک-علوی-گلستان-صادقی-آل احمد-پرویزی -ساعدی-گلشیری-دانشور-دولت آبادی-محمود-علیزاده-ابراهیمی و بهرامی است.در تفسیر این بخش داستانها گردآورنده میگوید که این نسل از نویسندگان ایران به شدت درگیر و دار "هنر برای هنر" یا "هنر در خدمت تعهد" آثار مهمی را خلق کردند.همزمانی این نسل با فعالیتهای حزب توده و و گذر جامعه از ارعاب رضاخانی-اشغال ایران در جنگ جهانی-کودتای 28 مرداد و بالاخره جریانهای سیـاس*ـی اجتماعی اوایل حکومت پهلوی دوم این نویسنده های بزرگ ایرانی را به چالش میکشاند و از میان این همه ماجرا آثار بسیار فاخری چون :فارسی شکر است-داش اکل-قفس-خائن-آیینه -تالارها و.... ظهور میابد.​
    اما بخش دوم کتاب تحت نام "نسل سیاست" شامل قصه هایی از نویسنده های بزرگی چون:درویشیان-بهرنگی-کرمانی-میرصادقی-مدرس صادقی-جولایی-ترقی-خاکسار-صفدری-فرخفال-کوشان-محمدعلی-روانی پور-خسروی-معروفی.این نویسنده هاغالبا آثارشان به دو دوره تقسیم میشود.دوره به شدت سیـاس*ـی زده اول و دوره نسبتا ارام گرفته دوم.نگاه به شدت سیـاس*ـی این نویسنده ها داستان نویسی جهانی را در خدمت مفاهیم وطنی قرار میدهد.این نویسنده ها هریک به یک تشخص کاری میرسندتا ناکجاآباد ها را به محدوده شناخت برسانند.شاید بتوان ادعا کرد این نسل بدنه اصلی داستان نویسی جدید فارسی است اما نسلی به شدت مظلوم که در کشاکش سالهای آخرین دهه 50 و ابتدای 60 در سالهای جنگ و خفقان دستاوردهایشان کمتر در معرض دید قرار گرفت. از این فصل میتوان داستانهای فاخری چون:بفرینه-صاحبعلی-لیلا-کوج-عالیجناب و ... را خواند.​
    و بخش آخر که تحت نام "نسل آزاد" شناخته شده به آثار نویسندگان بزرگی چون:مندنی پور-فقیری-پورمقدم-زراعتی-موذنی-چهل تن-نجدی-ربیحاوی-غفارزادگان-سناپور-آقایی-کشاورز-گلشیری-صمدطاهری-قاسمی-پیرزاد-آبکنار-اسدی و هوشمند زاده میپردازد. نسلی که در دهه 70 و 80 ظهور یافتند.آنها نسلی بودند و هستند که روزهای جنگ را دیده انددر صحنه مناسبات اجتماعی دست و پا زده اند.از جنگ عبور میکنند.به ویرانه های جنگ مینگرند و به سازندگی میرسند.شرایط سخت اقتصادی را لمس میکنند.به زوایای تاریک روح انسانی نزدیک میشوندو سرانجام از روابط خانوادگی-عشقها و نفرتها-شهادت و شهامت-بهشت و دوزخ -مهاجرت و غربت و حتی محیط ریست میگویند.​
    و مثل سرانجام هریک از اینها انتهای داستانهای نسل سوم برای من و توی مخاطب باز_باز است...​
    *این کتاب ارزشمند را حتما پیدا کنید و بخوانید.چاپ اول کتاب متعلق به سال 1389 است که من اتفاقی ته یک کتاب فروشی پیدایش کردم.راستش یک جورهایی برایم جالب بود که چگونه از زیر تیغ! گذشته چون تقریبا همه داستانهایش "سالم"!!!! چاپ شده اند.امیدوارم کتاب به چاپهای بعدی هم رسیده باشد و شما بتوانید به راحتی آن را پیدا کنید.​
     

    YASHAR

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/25
    ارسالی ها
    3,403
    امتیاز واکنش
    11,795
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    تهران
    من گاهی این طوری میشوم."گاهی" از بعد از سی سالگی بیشتر شده است. وقتی مقابل آیینه به تارهای سپید مویم مینگرم پیری را نزدیک و نزدیکتر حس میکنم و میترسم. انقدر میترسم که نیاز پیدا میکنم کسی دوروبرم به من اطمینان دهد که هنوز پیر نشده ام و این فرق من و محمد امین است که هیچ وقت به پیری فکر نمیکند و آن را جریانی میداند که خواهد امد و نیاز به استقبال ندارد!!!
    اما من...من میترسم از پیری و از تنهایی و از بیکسی و از بیماری و از بدنی شکسته و چروکیده.و رمان "چهلسالگی" از همین ترس حرف میزند.از ترسهای پنهان زنی در آستانه چهلسالگی.
    و این ترس زمانی شدت میگیرد که قرار است با عشق دوران جوانی خود روبرو شود.مردی که روزگاری جوانیش را با او گذرانده و بعد سالها او را ندیده و امروز در ورود به چهلسالگی مرد رویاهای جوانی یک بار دیگر آمده تا بار دیگر او را با خود به خاطره های گذشته ببرد.
    من چهلسالگی را با فیلمش شناختم.اقتباسی بسیار ضعیف و بد از کتابی بسیار عالی و خوب(به نظر من البته).با فیلم اصلا ارتباطی برقرار نکردم و حیفم آمد از بازی زیبای لیلا حاتمی در این فیلم.اما بعد کتاب "چهلسالگی" را خریدم.کتابی اثر خانم ناهید طباطبایی که تا به امروز به چاپهای متعددی رسیده است.
    نویسنده در این کتاب ساختار شکنیهای زیبایی میکند.اولا مرد ایرانی را خوب و عاقل نشان میدهد برخلاف بیشتر کتابهای زنان ایرانی که در آن زنها موجودات ستم کشیده و ظلم دیده مردانند.سپس از عشق حرف میزند.عشقی که در دل زنی میانسال باقی مانده از روزگاران جوانیش.زن شوهر دارد اما نویسنده با نگاهی متین و عاقل جنس عشق زن را از نوع ممنوعه به تصویر نمیکشد.
    زن شوهر و فرزند دارد اما کیست که منکر این شود که خاطره ها را نمیشود از دل راند. عشق قدیمی-اولین عشق- همیشه در جان و دل انسان باقی میماند و نویسنده خیلی ظریف و زیبا این عشق پنهان شده در اعماق وجود زن را به ما نشان میدهد و از ان زیباتر برخورد متین و منطقی همسر او به این خاطره قدیمی را...
    زن به زندگی با همسر و فرزند به خوبی ادامه میدهد اما دیدن عشق قدیمی همچون مرهمی زخمهای چهلسالگی او را درمان میکند....
    توصیه میکنم این کتاب کوچک را به دست بیاورید و حتما بخوانید.خصوصا اگر خاطره اولین عشق شما در گوشه دلنان مخفی شده است....
    1398_zCLi9cMV.jpg
    در جایی از کتاب مرد میگوید:،هیچ چیز مطلق نیست . آدم فقط می تواند نزدیک و نزدیک تر شود ولی هیچ وقت به آن چیزی که میخواهد نمیرسد...
     
    بالا