فلسفی ¤معرفی جنبش‌های فلسفی¤

فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
نسبی گرایی نسبی گرایان اخلاقی معتقدند که هیچ حکم اخلاقی ثابت و تغییرناپذیری وجود ندارد و از این جهت وابسته به میل و سلیقه افراد یا قراردادهای خود آنها است. یکی از ادله نسبی گرایان اخلاقی تمسک به اختلاف ارزش‌های اخلاقی افراد و جوامع مختلف است؛ مثلاً در جوامعی اجساد مردگان را می‌سوزانند و آن را کار خوبی می‌دانند ولی برخی جوامع این نوع رفتار با اجساد مردگان را بسیار بد و نادرست می‌دانند. نسبی گرایان این تنوع موجود در ارزش‌های خوب و بد جوامع را دلیل بر نسبی بودن احکام اخلاقی می‌دانند و معتقدند که خوبی و بدی و درستی و نادرستی و بایدها و نبایدهای اخلاقی تماماً به سلیقه‌های فردی و گروهی وابسته است و هیچ بنیان واقعی و ثابتی ندارد. یکی دیگر از ادله نسبی گرایان اخلاقی این است که: گزاره‌های اخلاقی از نوع گزاره‌های انشایی اند که در این صورت هیچ خبری از واقعیتی نمی‌دهند و تنها بیانگر خواست افراد و گروه‌های جوامع مختلف هستند. این که چیزی خوب یا بد به حساب می‌آید تنها بستگی به نوع نگرش‌ها، امیال و احساسات و سلایق شخصی یا گروهی دارد. در این صورت خوبی و بدی و باید و نباید اخلاقی اموری ذهنی، احساسی و شخصی یا قرار دادی است و از این جهت کاملاً اموری نسبی می‌باشند.
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    نقد را می‌توان جدا کردنِ «سَره از ناسَره» و شناختن خوبی‌ها و بدی‌های یک چیز، تعریف کرد. در اصطلاح، نقد به مفهوم داوری و قضاوت دوجانبه در مورد یک گزاره‌است. نقد، نوعی مقاومت است. این واژه در لغت به معنای «بهینِ چیزی را گزیدن» آمده‌است. انتقاد اگر چه معادل این واژه نیست و تفاوت‌هایی مفهومی با آن دارد، اما همواره همراه این واژه بوده‌است. نقد به یک اثر کمک می‌کند که آن اثر، اعتبار یابد.


    منتقدویرایش

    اگر از یک کار یا یک مقاله انتقاد شود، ممکنست باعث شود که نقاط بدِ آن کار اصلاح شده و نتیجه‌ای بهتر حاصل شود. نقد در هر زمینه اصول و قواعد خاص خود را دارد. کسی که اثری را نقد می‌کند مُنتقد گویند. منتقدان باید ریزبین و دقیق باشند. منتقدانِ روزنامه‌ها، تمامی اخبار را مورد بررسی قرار می دهند و به این نقد، نقد ژورنالیستیمیگویند.

    نقدهای مثبت و منفیویرایش
    نقد مثبت یک اثر باعث پیدا شدن طرفدارانی برای یک اثر شده ولی نقد منفی باعث می‌شود که طرفداران به بحث و مجادله با منتقد یا منتقدان بپردازند. امروزه نقد در تمامی عرصه‌ها وجود دارد و این نقد باعث پیشرفت اثر یا شخص می‌شود. البته در نقد باید به دیگران و نظر آن‌ها احترام گذاشت و حدودِ اخلاقی را رعایت کرد. نقد باید با رعایتاصول اخلاقی و با دیدی کارشناسانه انجام شود.


    انتقادویرایش

    فرهنگ معین انتقاد را اینگونه معنی کرده‌است:[نیازمند منبع] 1 - خالص کردن . 2 - جدا کردن خوب از بد. 3 - خرده گرفتن . 4 - برشمردن درستی‌ها و نادرستی‌های یک اثر ادبی یا هنری. انتقاد، نزدیک مفهوم نقد است اما بیشتر به «قضاوت منفی اما عینی» در رابـ ـطه با گزاره‌ای گفته می‌شود. با این حال نقشی مثبت برای این امر قائل شده‌اند.


    جستارهای وابستهویرایش

    • نقد فیلم
    • نقد ادبی
    • نقد هنری
    • قضاوت
    • نقد رهبری در ایران
    • نقد دین
    • نقد قرآن
    • نقد اسلام
    • نقد عهدین
    • نقد بی‌خدایی
    • نقد شیعه دوازده امامی
    • نقد بابیه
    • نقد ویکی‌پدیا
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    ندانم‌گرایی یا مسلک لاادریه، دیدگاهی فلسفی است که دانستن درستی یا نادرستیِ برخی ادعاها و به‌طور ویژه، ادعاهای مربوط به امور فراطبیعی، مانند الهیات و زندگی پس از مرگ و وجود خدا و موجودات روحانی یا حتیحقیقت نهایی را نامعلوم یا با توجّه به شکل «ندانم‌گویی»، از اساس، ناممکن می‌داند.[۱] لاادری‌گری، از گرایش‌های فلسفی است که در عین اذعان به عینیت و واقعیت جهان، شناخت قسمتی از آن یا کل آن را ناممکن می‌داند.

    این اصطلاح برای نخستین بار، توسط توماس هنری هاکسلی، به مفهوم غیرقابل‌شناخت بودن ماوراء طبیعتبه‌کار رفت؛ اما پس از آن، در ادبیات فلسفی و به‌ویژه مارکسیستی، در معنای غیرقابل‌شناخت بودن جهان مادی به‌کار می‌رود.

    بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندان، در مورد ندانم‌گرایی نوشته‌اند که از میان آنان، می‌توان از توماس هنری هاکسلی، رابرت انگرزول، برتراند راسل و ابوالعلاء معری نام برد.

    نظریه کانت و نظریه شکاکیت، نوعی ندانم‌گری به‌شمار می‌روند. هیوم نیز، از فلاسفه باورمند به این مکتب است.

    ندانم‌گرایان حقیقت نهایی را نامعلوم می‌دانند و معتقد به جمله معروف دانم که ندانم سقراط، فیلسوف یونانی هستند. ندانم‌گرایان معتقدند که منظور سقراط این بوده که انسان هرگز نمی‌تواند چیزی راجع به جهان خارج را به یقین بداند، امّا از احوالات درونی خود به یقین می‌تواند معرفت (شناخت) یابد؛ پس می‌تواند بگوید که راجع به جهان خارج به یقین چیزی نمی‌داند و تناقضی پیش نمی‌آید. به‌طور کلی ندانم‌گرایان می‌گویند اوج دانایی، اظهار به ندانستن است زیرا از طرفی دلایل کافی برای اثبات وجود خداوند وجود ندارد و از طرفی دلایل کافی برای اثبات وجود نداشتن خدا نیز وجود ندارد. البته بسیاری از ندانم‌گرایان در مورد خداوند خارجی موضع ندانم‌گرایانه دارند ولی به وجود خداوند درون هر انسان اعتقاد دارند.


    انواع ندانم‌گراییویرایش

    220px-Theological_positions.svg.png

    رابـ ـطهٔ میان مواضع خداباوری و ناخداباوری به‌صورت مجموعه‌های ریاضی
    ندانم‌گرایی به‌معنی نداشتن دانش کافی در رد یا اثبات وجود یک پدیده است و به زیرشاخه‌های مختلفی تقسیم می‌شود. انواع آن‌ها عبارتند از:

    ندانم‌گرایی قویویرایش
    این‌که پرسش وجود یا عدم وجود خدا یا خدایان به‌دلیل ناتوانایی طبیعی‌مان ازنظر منطقی غیرقابل شناخت است. یک ندانم‌گرای قوی می‌گوید: «من نمی‌توانم بدانم که خدایی هست یا نه، همان‌طور که شما هم نمی‌توانید بدانید».
    ندانم‌گرایی ضعیفویرایش
    این‌که وجود یا عدم وجود خدا درحال‌حاضر ناشناخته است، اما لزوماً غیرقابل شناخت نیست؛ بنابراین، تا وقتی که شواهدی وجود ندارد، این باور را نگه خواهد داشت. یک ندانم‌گرای ضعیف می‌گوید: «نمی‌دانم خدایی وجود دارد یا نه، اما ممکن است روزی شواهدی برای وجودش پیدا شود».
    ندانم‌گرایی پراگماتیک یا اپاتئیکویرایش
    نوشتار اصلی: اپاتئیزم
    دیدگاهی که می‌گوید به هر میزان بحث و مناظره نمی‌توان وجود یا عدم وجود خدا یا خدایان را اثبات کرد؛ و اگر یک یا چند خدا موجود باشد به نظر می‌رسد که آن‌ها اهمیتی برای سرنوشت انسان قائل نیستند؛ بنابراین وجود آن‌ها تأثیری بر امور شخصی انسان ندارد و می‌بایست کمتر مورد توجه قرار بگیرند.

    خداناباوری ندانم‌گرایانهویرایش
    نوشتار اصلی: خداناباوری ندانم‌گرایانه
    دیدگاه آن دسته از افراد که ادعای وجود هیچ‌گونه خدایی نمی‌کنند و به هیچ نوع از آن هم اعتقادی ندارند، و درعین‌حال ادعا نمی‌کنند که به‌قطع هیج‌گونه خدایی وجود ندارد.
    خداباوری ندانم‌گرایانهویرایش
    نوشتار اصلی: خداباوری ندانم‌گرایانه
    دیدگاه آن دسته از افراد که ادعای وجود هیچ‌گونه خدایی نمی‌کنند اما هنوز به چنین وجودی اعتقاد دارند.سورن کیرکگارد معتقد بود که شناخت هیچ‌گونه خدایی ممکن نیست و به‌همین‌دلیل کسانی که می‌خواهند خداباور باشند باید به این اعتقاد داشته‌باشند که «اگر من توانایی فهم عینیِ خدا را داشته‌باشم، دیگر معتقد نخواهم بود؛ اما ازآن‌جایی‌که نمی‌توانم چنین کاری کنم، پس باید اعتقاد داشته‌باشم».

    تعریف راسل از ندانم‌گراییویرایش

    220px-%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%84_%D8%AF%D8%B1_%DA%A9%D9%87%D9%88%D9%84%D8%AA.jpg

    راسل در کهولت
    کتاب چرا مسیحی نیستم نوشته برتراند راسل که براساس سخنرانی سال ۱۹۲۷ وی نوشته شده‌است به عنوان بیانیهٔ کلاسیک ندانم‌گرایی محسوب می‌شود. در این مقاله قبل از بحث در مورد نظراتش در رابـ ـطه با آموزه‌های مسیحی، به‌طور خلاصه در مورد براهین وجود خدا بحث می‌کند. سپس از خواننده‌هایش می‌خواهد که «بر روی دو پای خود بایستند و منصفانه و با دقت به جهان بنگرند» بدون «طرز برخورد از روی ترس و با تفکری آزاد».

    راسل در من یک خداناباورم یا یک ندانم گرا؟ در سال ۱۹۴۷می‌گوید:

    "به عنوان یک فیلسوف، اگر بخواهم برای شنونده‌های فلسفی محض سخن بگویم باید بگویم که خود را یک ندانم‌گرا توصیف می‌کنم چرا که فکر نمی‌کنم برهانی قاطع وجود داشته باشد که کسی بتواند اثبات کند که خدایی وجود ندارد.
    از سوی دیگر اگر بخواهم بر فردی معمولی در خیابان اثری صحیح بگذارم فکر می‌کنم که باید بگویم من یک خداناباور هستم چرا که وقتی می‌گویم نمی‌توانم اثبات کنم که خدایی وجود ندارد مجبورم که هم‌چنین به همان‌سان بگویم که نمی‌توانم اثبات کنم که خدایان هومری وجود ندارند".
    در سال ۱۹۵۳ راسل در مقاله «ندانم‌گرا بودن چیست؟» می‌گوید:

    «یک ندانم گرا فکر می‌کند که دانستن حقایقی در مورد خدا و زندگی بعدی آن‌گونه که مسیحیت و دیگر مذاهب به آن‌ها می‌پردازند، غیرممکن است. یا اگر غیرممکن نیست، در حال حاضر غیرممکن است».

    تفاوت ندانم‌گرایی و خداناباوریویرایش

    خداناباوری به معنی نداشتن اعتقاد به خداست اما ندانم‌گرایی به معنی نداشتن دانش و دلیل کافی در اثبات وجود خداست.[۲] خداناباوری از جنس اعتقاد است اما ندانم‌گرایی ادعایی در مورد دانش است. ندانم‌گرایی وضعیتی را توصیف می‌کند که یک فرد نمی‌تواند به‌طور مطمئن ادعا کند که خدایی وجود دارد یا نه بنابراین ندانم‌گرایی هم با خداباوری و هم با خداناباوری سازگاری دارد.[۳] فردی می‌تواند ادعای خداباوری کند در حالی‌که از وجود خدا اطمینان نداشته باشد. به این گرایش خداباوری ندانم گرایانه (به انگلیسی: agnostic theism) گویند. از طرفی دیگر فردی می‌تواند به خدا باور نداشته باشد بدون این‌که ادعا کند با اطمینان خدایی نمی‌تواند وجود داشته باشد. به این گرایش خداناباوری ندانم گرایانه (agnostic atheism) گفته می‌شود.

    ندانم گرایی می‌تواند مصارف غیر دینی هم داشته باشد. به‌طورمثال وقتی که یک کیهان‌شناس (Cosmologist) ممکن است که بگوید در مورد نظریه ریسمان (String Theory) ندانم گراست، نه به آن باور دارد و نه باور ندارد.[۴]

    از مثال‌های معروف در این زمینه، قوری سماوی برتراند راسل است.
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    رئالیسم یا واقع‌گرایی گفته می‌شود. برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به:

    • واقع‌گرایی (فلسفه): در فلسفه
    • واقع‌گرایی (ادبیات): در ادبیات
    • واقع‌گرایی (هنر): در هنر
    • واقع‌گرایی (روابط بین‌الملل): در روابط بین‌الملل

    جستارهای وابستهویرایش

    • واقع‌گرایی سوسیالیستی
    • واقع‌گرایی اجتماعی
    • واقع‌گرایی جادویی
    • واقع‌گرایی تهاجمی
    • واقع‌گرایی تدافعی
    • طبیعت‌گرایی
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    مطالعه قواعد صحیح تفسیر متن را هِرمِنوتیک (بهانگلیسی: Hermeneutics) یا علم تأویل،[۱] تأویل‌شناسی یا زَندشناسی[۱] می‌گویند.[۲] هدف از هرمنوتیک، کشف پیام‌ها، نشانه‌ها و معانی یک متن یا پدیده است.[۳]هرمنوتیک به مطالعه اصول تعبیر و تفسیر متون، به‌ویژه متون ادبی و دینی و حقوقی می‌پردازد.

    در کنار یا به جای واژهٔ هرمنوتیک، گاه از کلمهٔ «تفسیر» یا «تأویل» استفاده می‌شود، هرچند که این دو لفظ، ترجمه‌های مناسبی برای واژهٔ هرمنوتیک نیستند.[۴] تفاوت تفسیر با هرمنوتیک قابل قیاس با تفاوت زبان با دستور زبان است.[۵]

    هرمنوتیک دانشی است که به «فرایند فهم یک اثر» می‌پردازد و چگونگی دریافت معنا از پدیده‌های گوناگون هستی اعم از گفتار، رفتار، متون نوشتاری و آثار هنری را بررسی می‌کند. دانش هرمنوتیک با نقد روش‌شناسی، می‌کوشد تا راهی برای «فهم بهتر» پدیده‌ها ارائه کند؛ اگرچه گروهی از نظریه‌پردازان هرمنوتیک، با ایجاد و تبیین «روش» در مسیر فهم مخالفند و «فهمیدن» را یک واقعه می‌دانند که قابل اندازه‌گیری و روش‌مندسازی نیست. به زبان ساده‌تر، تأویل‌شناسی به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که آیا روش و راهکاری وجود دارد تا خوانندگان یک متن یا بینندگان یک اثر هنری، با به‌کارگیری آن روش، به دریافت معنای ثابت و مشخصی از آن اثر یا متن دست یابند؛ یا این که درک و فهم هر مخاطبی مختص اوست و با دیگری تفاوت دارد.


    ریشه‌شناسیویرایش

    هرمنوتیک، از فعل یونانی Hermeneuein به‌معنای «تفسیر کردن» اشتقاق یافته[۶] و با واژهٔ هرمس (ایزد پیام‌رسان یونانیان) دارای ریشهٔ مشترک است.[نیازمند منبع]هرمس واسطه‌ای بود که به عنوان تفسیرگر و شرح‌دهنده، درون‌مایه پیام خدایان را که سرشت آن فراتر از فهم آدمیان بود، برای آن‌ها به گونه‌ای قابل درک درمی‌آورد.[۷]«هرمس» و مکتبی که به نام خود او به «مکتب هرمسی» موسوم شده، پدیده‌ای جهانی است و در تاریخ تمدنهای بزرگی مثل ایران، یونان و حتی مصر و بعدها در تمدن اسلامی هم می‌توان رد پای او و مکتبش را دید.[۸]


    تاریخچهویرایش

    140px-Dilthey1-4.jpg
    150px-Friedrich_Daniel_Ernst_Schleiermacher.jpg

    ویلهلم دیلتای (۱۸۳۳–۱۹۱۱) (راست)
    اشلایرماخر (۱۷۶۸ – ۱۸۳۴) (چپ)
    هرمنوتیک از نظر تاریخی به سه دوره تقسیم می‌گردد:

    هرمنوتیک کلاسیکویرایش
    همزمان با عبور از سده‌های میانه و از میان رفتن سیطرهٔمسیحیت کاتولیک، کتاب مقدس از زیر سایهٔ کلیسا خارج شد و به میان مردم آمد. در این زمان که مردم برای خواندن و فهم کتاب مقدس به آزادی رسیده بودند، نیاز به قواعدی بود تا از هرج و مرج در تفسیر پیشگیری کند و به خوانندگان، برای فهم درست و درک معنای اصلی متون راهکاری نشان دهد. شلایرماخر و ویلهلم دیلتای دو تن از دانشمندان این دوره بودند که اصول اولیهٔ دانش تأویل‌شناسی را در سده نوزدهم بنیان گذاردند. این دو معتقد بودند که یک معنای غایی و یک فهم نهایی از اثر وجود دارد؛ وظیفهٔ مفسر است که با شناخت اثر، بررسی نشانه‌های درون متنی و اصلاح روش تفسیر تلاش کند تا بدان «معنای نهایی» دست یابد. دیلتای همچنین معتقد بود که برای فهم بهتر متن، باید به نیت مؤلف پی برد و دانست که او متن مورد نظر خود را به چه منظور و با چه هدفی آفریده‌است.[۹] اشکال نظریات دیلتای این است که دست‌یابی به قصد و نیت مؤلف، به جهت بعد زمان و مکان، همیشه مقدور و میسر نیست.[نیازمند منبع]

    هرمنوتیک فلسفیویرایش
    125px-Nietzsche187a.jpg
    130px-Msm-heidegger.jpg

    فردریش نیچه (۱۸۴۴–۱۹۰۰) (راست)
    مارتین هایدگر (۱۹۷۶–۱۸۸۹) (چپ)
    در قرن بیستم میلادی، تحول بزرگی در هرمنوتیک روی داد و این دانش پا به عرصهٔ تازه‌ای گذاشت که عوامل اصلی این تحول را باید دانشمندان و فیلسوفان نامداری چون فردریش نیچه، مارتین هایدگر، هانس گئورگ گادامر، پل ریکور و… دانست. در این دوره به جای تلاش برای روش‌مندسازی شیوهٔ فهم، بحث از ماهیت فهم به میان آمد. فیلسوفان این عصر در صدد اثبات این نکته بودند که چیزی به نام «فهم نهایی» و مؤلفه‌ای تحت عنوان «نیت مؤلف» مطرح نیست. فهم آن چیزی است که در اندیشهٔ مفسر نقش می‌بندد (تکیه بر محوریت مخاطب). فهم هر مفسر ریشه در زمانه، جامعه، فرهنگ و تربیت او دارد و این عوامل، محدودهٔ عملکرد ذهن مفسر را ناخودآگاه در حصار می‌گیرد؛ او نمی‌تواند بیرون از این دایره بیندیشد و بفهمد؛ بنابراین فهم، امری اتفاقی و مسبوق به پیشینهٔ تاریخی مفسر است که به شکل یک رویداد درون ذهن وی شکل می‌گیرد و به هیچ روی قابل کنترل‌کردن و تعریف در قالب روش و راهکار نیست. دریافت و برداشت هر خواننده، منحصر به خود اوست و به تعداد خوانندگان یک متن، فهم‌های متفاوت وجود خواهد داشت.
    ضعف عمدهٔ نظریات تأویل‌شناسانه فلسفی این است که در سایه نسبی‌گرایی با نفی روش، هر فهم و استنباطی از اثر را قابل توجیه می‌داند و این امر را طبیعی و ناگزیر قلمداد می‌کند و بدین‌وسیله، راه را بر خوانش‌های متفاوت و بعضاً متضاد از یک اثر می‌گشاید.
    دو اثر مشهور این دوران یکی کتاب «هستی و زمان» ازهایدگر و دیگری «حقیقت و روش» از گادامر است.

    هرمنوتیک نوین (مدرن)ویرایش
    در دوران معاصر تلاش زیادی صورت گرفته‌است تا برخلاف هرمنوتیک فلسفی، شیوه و راهکاری خاص برای دست‌یابی به فهمی یگانه ارائه شود. نمایندگان بزرگ این دوره «امیلیو بتی» و «اریک هرش» با نقد دیدگاه‌های هایدگر وگادامر سعی در احیای آموزه‌های تأویل‌شناسی کلاسیک دارند و می‌کوشند برای دغدغه‌های ذهنی اشلایرماخر ودیلتای قاعده‌ای منسجم و اصولی تعریف کنند: قاعده‌ای که هم «روش در فهم» را توجیه کند و هم به دریافت «فهم نهایی» از اثر نائل گردد. اریک هرش عقیده دارد که در تفسیر متن، دو برداشت مستقل از یکدیگر وجود دارد: نخست معنایی که از واژگان متن دریافت می‌شود؛ دیگری شواهد آن معانی در دورانی که اثر تفسیر می‌شود.[۱۰] سپس توضیح می‌دهد که معنای لفظی همواره ثابت است، اما شواهد آن معنا، در هر دوره‌ای فرق می‌کند. مثلاً شواهد معنایی «قلم» در یک دوره ممکن است به «قلم‌نی» اطلاق شود؛ در دورهٔ دیگر به «مداد زغالی» و زمانی هم به «خودنویس»! اما در تمامی این سه دوره، معنای قلم یک چیز بیشتر نیست: «وسیله‌ای برای نوشتن»! وی معتقد است که اگر چه همیشه نمی‌توان به معنای نهایی مورد نظر مؤلف دست یافت، اما با به‌کارگیری و پیراستن روش، ضمن نفی دریافت‌های نادرست و لغزان، می‌توان به درجه‌ای از فهم دست یافت که درست‌تر از بقیه و نزدیک‌تر به خواستهٔ آفرینندهٔ اثر باشد، زیرا در عین زمان تفاسیر گوناگون نمی‌توانند همگی درست باشند.[۱۱]

    نحله‌های هرمنوتیکویرایش
    اگر معیار دسته‌بندی مکاتب مختلف هرمنوتیک را که در بالا ذکر شد، تغییر داده و ملاک تقسیم‌بندی را «امکان دسترسی به فهم متن» قرار دهیم، در آن صورت نحله‌های هرمنوتیک عبارتند از:

    1. عینی گرایان: این گروه مکاتبی از هرمنوتیک را تشکیل می‌دهند که به امکان دسترسی فهم متن معتقدند و می‌گویند با حذف پیش داوری‌ها می‌توان به فهم درست متن رسید
    2. تاریخ گرایان: این گروه شامل آن دسته از مکاتب هرمنوتیک است که مخالف امکان فهم متن هستند و اصلاً دسترسی به فهم متن را ممتنع و غیرممکن می‌دانند؛ و بر این باورند که انسان اسیر پیش فرضها و شرایط فرهنگی و تاریخی خود است[۱۲]

    کتاب‌شناسی فارسی در زمینهٔ هرمنوتیکویرایش

    • آفرینش و آزادی. بابک احمدی. نشر مرکز.
    • بطن متن، قرآن، تاویل و هرمنوتیک. (۱۳۸۲). حسن بلخاری قهی. تهران: نشر حسن‌افرا.[۱۳]
    • چیستی ترجمه در هرمنوتیک. (۱۳۹۲). مرتضی بابک معین. تهران: نشر سخن.
    • درآمدی بر هرمنوتیک. احمد واعظی. تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهٔ اسلامی.
    • زبان وحی، تفرجی در منطق فهم قرآن، ایراندوست، محمدحسین، قم، چاپ آرمان، 1396
    • هرمنوتیک و نواندیشی دینی. جهانگیر مسعودی. تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهٔ اسلامی.
    • علم هرمنوتیک. ریچارد پالمر. ترجمهٔ محمد سعید حنایی کاشانی. تهران: نشر هرمس.
    • عوامل فهم متن. حمیدرضا حسنی. تهران: نشر هرمس.
    • هرمنوتیک، ادبیات، گفتگو با متن. (۱۳۹۱). عزت‌الله سپه‌وند. تهران: نشر علم.
    • هرمنوتیک، کتاب و سنت. محمد مجتهد شبستری. تهران: انتشارات طرح‌نو.
    • هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی. جوئل واینسهایمر. ترجمهٔ مسعود علیا. تهران: نشر ققنوس.
    • هرمنوتیک مدرن، ترجمهٔ محمد نبوی، مهران مهاجر، بابک احمدی، تهران: نشر مرکز.
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    هگلی‌های جوان یا هگلی‌های چپ، به گروهی از دانشجویان و اساتید جوان دانشگاه برلین پس از مرگ هگلاطلاق می‌شود. این جنبش فلسفی در سال انقلابی ۱۸۳۰زاده شد و در انقلاب ۱۸۴۸ از بین رفت.[نیازمند منبع]. چهره‌های اصلی هگلی‌های جوان را کسانی نظیر آرنولد روگه، لودویگ فوئرباخ، ماکس اشترنر، دیوید اشتراوس و برونو بائرتشکیل می‌دادند. نسل بعدی هگلی‌های جوان کارل مارکس،کارل اشمیت، فردریش انگلس، و ادگار بائر هستند.


    جستارهای وابستهویرایش

    • چپ
    • فلسفه هگل
     
    بالا