نقد و بررسی فیلم ایرانی "آدابِ ریاکاری" یا «دستت رو شده، مربی!»

  • شروع کننده موضوع Behtina
  • بازدیدها 183
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
82b9c5f206db9c0ad33492c12ebf6d8e_M.jpg
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]کافه‌سینما – سید آریا قریشی: 1) یک بادیگارد (یا جوری که خودش می‌خواهد نامیده شود، یک «محافظ») است. خیلی‌ها به او می گویند که قدر او دانسته نشده و به جای متهم کردن او، باید از او تقدیر کنند. اما آن طور که فیلم نشان می‌دهد، بسیاری از ترورهای صورت گرفته در سه دهه اخیر در شرایطی رخ داده‌اند که او مسئولیت حفاظت از جان قربانی را بر عهده داشته است. اما گویا این نکته خیلی مهم نیست. او قهرمان فیلم است و در پوششی از لبخند و تواضع، به نظر می‌رسد از همه طلبکار است.
2) همسر قهرمان است. وقتی با خودکشی یکی از شاگردانش روبه‌رو می‌شود و عده‌ای او را مقصر قلمداد می‌کنند، فیلم جوری این سکانس را به نمایش در می‌آورد که انگار آن آدم‌ها دارند کار زشتی می‌کنند و همسر قهرمان اصلی زن بی‌گـ ـناه و فداکاری است که در آن شرایط کظم غیظ می‌کند و توی دهن آدم‌هایی که در شوک خودکشی یکی از اطرافیانشان به سر می‌برند نمی‌زند.
3) دختر شخصیت اصلی است. در آستانه ازدواج ناگهان به یاد می‌آورد که زندگی با یک بادیگارد چه مصائبی دارد. پس ناگهان دچار شک و تردید می‌شود. آیا او در نزدیک به دو دهه زندگی‌اش در کره دیگری زندگی می‌کرده و حالا ناگهان به خانواده شخصیت اصلی اضافه شده است؟
4) نخبه علمی مملکت است. آن قدر هوش دارد که در بخش مهمی از فیلم با موفقیت تیم کارکشته حفاظت را می‌پیچاند. همین انسان نابغه، جایی از فیلم اسلحه‌اش را به دلیلی مسلح می‌کند و وقتی آن را در داشبورد خودروی خود قرار می‌دهد، فراموش می‌کند آن را از حالت آماده خارج کند. لحظاتی بعد دختر مورد علاقه این جوان نخبه اسلحه را از داشبورد خارج کرده و به آن نگاه می‌کند. نخبه جوان مملکت هم عین خیالش نیست. از قضا دست دختر جوان هم دقیقاً روی ماشه اسلحه قرار می‌گیرد (احتمالاً او هم نخبه است!) و اسلحه شلیک می‌کند و بعد تازه استاد نابغه دانشگاه به یاد می‌آورد که اشتباه از او بود که اسلحه را از حالت آماده خارج نکرده است: بارقه آشکاری از نبوغ او! بماند که همین آدم دانشگاهی در مقابل شخصیت اصلی ناگهان پیشینه دانشگاهی خود را فراموش کرده و به ادبیات لمپنی روی می‌آورد. (واقعاً طعنه «خیبری یا موتوری؟» از آن جنس کنایه‌هایی است که از یک آدم دانشگاهی انتظار داریم؟)
می‌توان این فهرست را در مورد شخصیت‌های دیگر بادیگارد هم ادامه داد. اینها فقط بخشی از مشکلات عجیب فیلمنامه‌ایِ تازه‌ترین ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا هستند: مشکلاتی که از اینجا شروع می‌شوند و گسترش می‌یابند و کلیت جهان‌بینی فیلم را هم متزلزل می‌کنند. حیدر ذبیحی، این حاج کاظمِ معاصر سینمای ایران، دقیقاً از چه کسی طلبکار است؟ او که در تمام این سال‌ها علی‌رغم تمام ترورهایی که نتوانسته مانع‌شان شود جایگاهش را حفظ کرده و حتی نیروهای مافوق خود را هم تحویل نمی‌گیرد. در چنین شرایطی، با توجه به این که شخصیت اصلی باید آدم متواضعی به نظر برسد تا جایگاهش در چشم تماشاگر متزلزل نشود، آدم‌هایی به فیلم اضافه شده‌اند تا مدام او را تحسین کنند و به یاد تماشاگر بیاورند که از این شخصیت به اندازه کافی تجلیل نشده است. این آدم‌ها شخصیت‌هایی مستقل نیستند بلکه در واقع نمایانگر وجه خودبین و خودخواه شخصیت اصلی هستند که این گونه خودی نشان داده‌اند. این همان موضع یکی به نعل و یکی به میخ زدنی است که حاتمی‌کیا در بسیاری از فیلم‌های مهمش با استفاده از آن ژست دموکراسی گرفته است. او در تعدادی از مهم‌ترین فیلم‌های خود (از آژانس شیشه‌ای گرفته تا به نام پدر) مونولوگِ خود را در قالبی از دیالوگ پیچانده و به تماشاگر قالب کرده است. سلحشور به حاج کاظم می‌گفت «دهه‌ات گذشته، مربی» و به نظر می‌رسید این جمله دارد پایه‌های یک بحث واقعیِ دوطرفه را می‌ریزد. اما فیلمساز در ادامه آن قدر پشت حاج کاظم می‌ایستاد تا به همه ما شیرفهم کند که دهه مربی نگذشته است. اما مشکل این است که این استراتژی در بادیگارد به شکلی سطح پایین‌تر اجرا می‌شود. اعتراض‌های حاج کاظم با توجه به شرایط اجتماعي‌اش کاملاً قابل درک به نظر می‌رسید و در مورد حیدر ذبیحی این گونه نیست؛ حاج کاظم شخصیت پیچیده‌ای بود که فرصت همذات‌پنداری را برای تماشاگر فراهم می‌ساخت و حیدر بیشتر ادای پیچیدگی را در می‌آورد. این است که دستِ فیلمساز در بادیگارد راحت‌تر رو می‌شود. از این جنبه، بادیگارد نه فیلمی در مورد نگرانی‌های اساسی یک شخصیت برای حفظ مملکت، که نمایانگر فراری رو به جلو برای حفظ جایگاه به هر قیمتی است: پنهان کردن ناتوانی‌های شخصی در زرورق تعریف و تمجیدهای دیگران. حاتمی‌کیا در فیلم قبلی‌اش، چ، استراتژی بسیار پیچیده «حمله در زمان مناسب و صلح در زمان مناسب» را به شکلی کم و بیش الکن مطرح کرده بود. اما بادیگارد فیلم آشکارسازی است که دست خالق را رو می‌کند؛ کسی که بازگشت به جنگ را به جای استفاده از صلح پیشنهاد می‌کند و این ربطی به حمله در زمان مناسب و صلح در زمان مناسب ندارد.
سید آریا قریشی/ کافه‌سینما
[/BCOLOR]
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
131
Z
پاسخ ها
0
بازدیدها
165
Zhinous_Sh
Z
پاسخ ها
0
بازدیدها
159
پاسخ ها
0
بازدیدها
164
پاسخ ها
0
بازدیدها
452
پاسخ ها
0
بازدیدها
123
بالا