- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
نوشته های سریانی در باب مانی :
نویسندگان سریانی
افریم سوری پدر کلیسای مسیحی و نخستین نویسنده ای است که در سدۀ چهارم مسیحی دربارۀ بدعت گذارانی چون مانی ، مرقیون و ابن دیصان آثاری از خو به جا گذاشت . نوشته های او در آغاز سدۀ بیستم در دو جلد به چاپ رسید . [1] هر چند افریم بر ضد مانی و آموزه های او دادِ سخن داده است ، اما از خلال انتقادهای او می توان نقل قول هایی از آثار مانی و مانویان را بازیافت . به گمان او ، مانی مروّج بت پرستی بود که از راه چیره دستی در کشیدن تصاویر شگفت روی پرده ها ، پیروان بسیاری گرد آورد .
دومین نویسندۀ سریانی نویس ، که در خلال نوشته های او می توان نقل قول هایی از مانی و مانویان را باز یافت ، تئودور بارکونای اسقف مسیحی بین النهرینی است که در سدۀ هشتم میلادی می زیسته است . نوشتۀ او ، کتاب المکاتب ، در حدود 790 م. تألیف گردیده است .
سرانجام ، باید از میخائیل ، رهبر کلیسای یعقوبی انطاکیه ، یادکرد که در حدود سدۀ دوازده مسیحی تاریخ نامه ای دینی به سریانی نگاشت و در آن ، از مانی سخن گفت و ظهور او را در عهد اورلیانوس برشمرد .
اسطورۀ آفرینش مانوی به روایت تئودور بارکونای :
دربارۀ دو بُن [ سریانی ]
1 او ( مانی ) گوید : پیش از آنکه آسمان و زمین و هر آنچه در میان آن دو قرار دارد ، هستی یابد ، دو اصل وجود داشت : خیر و شر .
اصل خیر در سرزمین نور مأوی گزید و آن را « پدر بزرگی » خواندند ، و او می گوید که از سرزمین نور پنج ناحیه و مسکن جدا گردید که عبارت اند از : خرد ، دانش ، اندیشه ، تصور و تامل . او اصل شر و بدی را شهریار تاریکی خوانَد . او گوید : شهریار تاریکی در سرزمین خود می زیست . اصل شر نیز پنج جزء دارد : دود ، آتش ، باد ، آب ، تاریکی .
تازش اهریمن به سرزمین روشنی
1 او گوید هنگامی که شهریار تاریکی در اندیشۀ صعود به سرزمین روشنی افتاد ، پنج مسکن متوحش گردیدند . او گوید : پدر بزرگی واکنش نشان داد و گفت : هیچ یک از این پنج مسکن را که ائون های من اند ، به نبرد نمی فرستم ، زیرا که آن ها را برای صلح و آرامش آفریده ام . بهتر این است که خود بروم و بجنگم .
2 او گوید : پدر بزرگی ، مادر زندگی را فراخواند ، مادر زندگی : انسان نخستین ( هرمزد بَغ ) را فراخواند و انسان نخستین ( هرمزد بَغ ) پنج فرزندش را که همچون مردان آمادۀ نبرد بودند ، فراخواند .
و او گوید : آنگاه فرشته ای که نخشبط [2] نام داشت با دیهیم پیروزی در دست به دیدار انسان نخستین ( هرمزد بَغ ) آمد .
3 و او گوید : نخشبط نور را در پیش انسان نخستین ( هرمزد بَغ ) تابانید و شهریار تاریکی که این را بدید ، واکنش داد و گفت : آنچه را که در دوردست جست و جو می کردم ، در دسترس خویش یافتم . نتیجتاً هرمزد بَغ خود و پنج فرزندش را چون « خوراک » به شهریار تاریکی داد ، چونان مردی که دشمن دارد و در مطبخ ، زهر کشنده ای را با خوراک می آمیزد و به او می دهد .
4 و او گوید : هنگامی که آن ها ( فرزندان تاریکی ) ایشان ( فرزندان انسان نخستین یا هرمزد بَغ ) را خوردند ، پنج ایزد روشنی ، خرد خویش را از دست دادند . آن ها به سبب زهر فرزندان تاریکی ، مانند انسانی شدند که او را سگ هار یا ماری بگزد ...
و او گوید : انسان نخستین ( هرمزد بَغ ) بار دیگر عقل خود را به دست آورد و هفت بار به درگاهِ پدر بزرگی استغاثه کرد .
نویسندگان سریانی
افریم سوری پدر کلیسای مسیحی و نخستین نویسنده ای است که در سدۀ چهارم مسیحی دربارۀ بدعت گذارانی چون مانی ، مرقیون و ابن دیصان آثاری از خو به جا گذاشت . نوشته های او در آغاز سدۀ بیستم در دو جلد به چاپ رسید . [1] هر چند افریم بر ضد مانی و آموزه های او دادِ سخن داده است ، اما از خلال انتقادهای او می توان نقل قول هایی از آثار مانی و مانویان را بازیافت . به گمان او ، مانی مروّج بت پرستی بود که از راه چیره دستی در کشیدن تصاویر شگفت روی پرده ها ، پیروان بسیاری گرد آورد .
دومین نویسندۀ سریانی نویس ، که در خلال نوشته های او می توان نقل قول هایی از مانی و مانویان را باز یافت ، تئودور بارکونای اسقف مسیحی بین النهرینی است که در سدۀ هشتم میلادی می زیسته است . نوشتۀ او ، کتاب المکاتب ، در حدود 790 م. تألیف گردیده است .
سرانجام ، باید از میخائیل ، رهبر کلیسای یعقوبی انطاکیه ، یادکرد که در حدود سدۀ دوازده مسیحی تاریخ نامه ای دینی به سریانی نگاشت و در آن ، از مانی سخن گفت و ظهور او را در عهد اورلیانوس برشمرد .
اسطورۀ آفرینش مانوی به روایت تئودور بارکونای :
دربارۀ دو بُن [ سریانی ]
1 او ( مانی ) گوید : پیش از آنکه آسمان و زمین و هر آنچه در میان آن دو قرار دارد ، هستی یابد ، دو اصل وجود داشت : خیر و شر .
اصل خیر در سرزمین نور مأوی گزید و آن را « پدر بزرگی » خواندند ، و او می گوید که از سرزمین نور پنج ناحیه و مسکن جدا گردید که عبارت اند از : خرد ، دانش ، اندیشه ، تصور و تامل . او اصل شر و بدی را شهریار تاریکی خوانَد . او گوید : شهریار تاریکی در سرزمین خود می زیست . اصل شر نیز پنج جزء دارد : دود ، آتش ، باد ، آب ، تاریکی .
تازش اهریمن به سرزمین روشنی
1 او گوید هنگامی که شهریار تاریکی در اندیشۀ صعود به سرزمین روشنی افتاد ، پنج مسکن متوحش گردیدند . او گوید : پدر بزرگی واکنش نشان داد و گفت : هیچ یک از این پنج مسکن را که ائون های من اند ، به نبرد نمی فرستم ، زیرا که آن ها را برای صلح و آرامش آفریده ام . بهتر این است که خود بروم و بجنگم .
2 او گوید : پدر بزرگی ، مادر زندگی را فراخواند ، مادر زندگی : انسان نخستین ( هرمزد بَغ ) را فراخواند و انسان نخستین ( هرمزد بَغ ) پنج فرزندش را که همچون مردان آمادۀ نبرد بودند ، فراخواند .
و او گوید : آنگاه فرشته ای که نخشبط [2] نام داشت با دیهیم پیروزی در دست به دیدار انسان نخستین ( هرمزد بَغ ) آمد .
3 و او گوید : نخشبط نور را در پیش انسان نخستین ( هرمزد بَغ ) تابانید و شهریار تاریکی که این را بدید ، واکنش داد و گفت : آنچه را که در دوردست جست و جو می کردم ، در دسترس خویش یافتم . نتیجتاً هرمزد بَغ خود و پنج فرزندش را چون « خوراک » به شهریار تاریکی داد ، چونان مردی که دشمن دارد و در مطبخ ، زهر کشنده ای را با خوراک می آمیزد و به او می دهد .
4 و او گوید : هنگامی که آن ها ( فرزندان تاریکی ) ایشان ( فرزندان انسان نخستین یا هرمزد بَغ ) را خوردند ، پنج ایزد روشنی ، خرد خویش را از دست دادند . آن ها به سبب زهر فرزندان تاریکی ، مانند انسانی شدند که او را سگ هار یا ماری بگزد ...
و او گوید : انسان نخستین ( هرمزد بَغ ) بار دیگر عقل خود را به دست آورد و هفت بار به درگاهِ پدر بزرگی استغاثه کرد .