اشتباهات رایج نویسندگان هنگام نگارش

از تاپیک راضی هستید؟

  • بله :-)

    رای: 38 95.0%
  • خیر :-(

    رای: 0 0.0%
  • نظری ندارم :-|

    رای: 2 5.0%

  • مجموع رای دهندگان
    40
وضعیت
موضوع بسته شده است.

آیدا.ف

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/02/07
ارسالی ها
5,830
امتیاز واکنش
35,457
امتیاز
1,120
سن
20
20170603_134520.png

«به نام خدا»
این تاپیک رو زدم تا نکات نگارشی و ایراد های بزرگ رمان ها رو که این روزها مدام تکرار میشند و کم تر کسی اونها رو رعایت می کنه، بگم.
امیدوارم این تاپیک مثل تاپیک های «
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
» ، «
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
» و «
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
» مورد توجه قرار بگیره و برای نویسنده ها مفید واقع بشه.
حمایت هاتون از این پست باعث دلگرمی من میشه، خواهشاً این کار رو با لمس کردن دکمه تشکر زیر پست انجام بدید.
« با تشکر»
 
  • پیشنهادات
  • آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    [HIDE-THANKS]
    1
    «اشتباهات و علائم نگارشی»
    اولین چیزی که توی این تاپیک می خوام بهتون آموزش بدم؛ شیوه صحیح تایپ رمانه.
    چیزی که امروزه خیلی ذهن خواننده ها، مخصوصا منتقدین انجمن رو آزار میده اینه که نویسنده نمی دونه چطوری تایپ کنه؟ جدا از غلط های املایی سرسام آوری که دیگه از دست بعضی هاشون دلت می خواد سرت رو بکوبی تو دیوار:aiwan_light_dash2:؛ از علامت های نگارشی هم درست استفاده نکرده. من توی این مواقع، کلی مثال برای نویسنده عزیز می زنم که مثلا فلان جا باید ویرگول بگذاری، فلان جا رو علامت سوال، فلان جا رو...
    الان یک مثال کامل می زنم تا هم خودم رو راحت کنم، هم منتقدین عزیز انجمن رو:campe45on2::

    داری چی کار می کنی
    برو رد کارت حوصله ات و ندارم سارا با حرص گفت تو هیچ وقت آدم نمیشی نه
    و با گفتن این حرف از اتاق خارج شد
    زهرا اخم کرد و با خودش گفت به تو ربطی نداره

    اگه چیزی از متن فهمیدید؛ همینجا بگید تا همه مدال های (نداشته ام رو) دو دستی تقدیمتون کنم.25r30wi
    متن بالا (ویرایش شده-علامت های نگارشی با رنگ قرمز مشخص شده اند):
    -داری چی کار می کنی؟
    -
    برو رد کارت! حوصله ات و ندارم.
    سارا با حرص گفت: تو هیچ وقت آدم نمیشی. نه؟
    و با گفتن این حرف از اتاق خارج شد.
    زهرا اخم کرد و با خودش گفت: به تو ربطی نداره.

    ****
    خیلی دلم می خواد درباره علامت های نگارشی و کاربرد هاشون حرف بزنم؛ اما چون تمامی نکات در «آیین ویرانا» گفته شده، نیازی نمی بینم که اونها رو یکبار دیگه اینجا توضیح بدم.
    فقط یادتون باشه وقتی می خواید ویرگول، نقطه، دو نقطه، نقطه ویرگول رو در یک جمله استفاده کنید؛ بعد از تایپ علامت مورد نظر، یک فاصله بدید و بعد کلمه تون رو بنویسید.
    برای اینکه بفهمید چی میگم، به مثال های زیر توجه کنید:

    ۱) دیروز ،به خانه رفتم. - فاصله+ویرگول
    ۲) دیروز،به خانه رفتم. - بدون فاصله
    ۳) دیروز ، به خانه رفتم. - فاصله+ویرگول+فاصله
    ۴) دیروز، به خانه رفتم.(گزینه درست) - ویرگول+فاصله
    این شیوه نوشتاری در همه کتاب ها و نشریات معروف به کار بـرده شده و پیشنهاد می کنم، شما هم از این شکل استفاده کنید.:aiwan_lggight_blum:

    ****
    نکته دیگه ای که می خوام درباره اش صحبت کنم، استفاده از فونت درسته.
    فونت های

    Iransans

    Titr bold
    B yekan

    فونت های بزرگ و درشتی هستند و به نظر من اصلا برای تایپ مناسب نیستند. البته اگه نویسنده ها اندازه فونت رو روی ۳ یا ۴ قرار بدن؛ مشکل حل میشه. ولی عده ای برای اینکه تعداد خط های رمانشون بیش تر از ۲۰ خط باشه و چون دوست دارن پست های رمانشون طولانی به نظر برسه (!!!!) از این فونت ها استفاده می کنند.
    Iransans فونت خوب و پرکاربردیه که فونت رسمی انجمن هم هست. اما برای تایپ رمان گزینه مناسبی نیست. به دو دلیل:
    ۱. ضخیم یا Bold هست و نظم متن رو به هم میزنه.
    ۲. چون توی رمان از توصیفات و دیالوگ های زیادی به طور پی در پی استفاده میشه، این فونت متن رو شلوغ و چشم خواننده رو خسته می کنه.

    برای تایپ رمان فونت های
    B nazanin
    B koodak
    B lotus
    B nasim

    مناسب تر هستند و بهتره که از این ها استفاده بکنید.
    ****
    متن زیر رو بخونید:
    -واااااااااااااییییییییی ززززززززهراااااااااااا!!!!!!!!!! باااااااورت نمیییییییشه که چیییییییییییییی شدههههههههه. رضاااااااا قررررررررراااااااررررره بیاااااااادددددد خواااااااااستگاریییییییم. هوووووراااااااااا!
    صادق باشید! خداییش چقدر وقت صرف خوندن این سه خط کردید؟ چقدر وقت گذاشتید تا متن بالا رو درک کنید؟ چقدر برای خوندنش اذیت شدید؟ چقدر به من فحش دادید؟25r30wi
    واقعیت اینه که وقتی شما هم توی رمانتون بخشی رو می کشید، (هرچند کم باشه) علاوه بر اینکه خواننده باید کلی برای خوندنش زحمت بکشه و حتی ممکنه به این خاطر رمان رو نصفه کاره ول کنه، شما یک نقطه ضعف از خودتون به خواننده نشون می دید.

    کشیدن کلمات یعنی من نمی تونم حالات شخصیت هام رو توصیف کنم و به همین خاطر ناچارم کلمات رو بکشم.
    خب دوست عزیز، وقتی «با عصبانیت گفت، خمیازه ای کشید، با خنده گفت، لبخندی زد و گفت، لحنش را نرم تر کرد و گفت، با ابروهای در هم کشید گفت، با اخم گفت، با لحنی که توش آرامش موج می زد گفت و...» هستند، دیگه چرا تکرار کلمات؟[/HIDE-THANKS]
    سعی کردم همه نکات رو به طور کامل در این پست توضیح بدم. اگه نکته ای جا مونده بود، بیاید توی صفحه ام و بهم بگید تا اضافه اش کنم.:aiwan_light_blumf:
    Bokmal
     

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    [HIDE-THANKS]
    بریم ادامه مبحث قبل.
    عده ای هستند که برای نشون دادن اینکه کدوم شخصیت داره چی میگه از علامت های
    «+ و-» استفاده می کنند:
    -سلام.
    +علیک.
    -چی کار می کنی؟
    +درس می خونم.

    همونطور که در بخش قبل گفتم، نویسنده باید اونقدر تو تایپ رمانش هنر به خرج بده و هنر داشته باشه که بدون گذاشتن «+» خواننده رو متوجه کنه که کی داره حرف می زنه؟
    در ضمن از نظر نگارشی برای شروع دیالوگ فقط باید از «-» استفاده کرد و ما چیزی به اسم «+» نداریم.
    -سلام.
    -علیک.
    -چی کار می کنی؟
    -درس می خونم.

    ****
    عده ای برای مشخص کردن اینکه چه کسی چه دیالوگی میگه، از اسم استفاده می کنند:
    محسن: سلام.
    احمد: علیک.
    محسن: چی کار می کنی؟
    احمد: درس می خونم.

    برای اینکار فقط کافیه اسم شخصیت ها رو روی دو دیالوگ اول بنویسید و بقیه رو - بگذارید. خواننده خودش متوجه میشه که کی چی میگه؟
    در ضمن شما باید بعد از اسم، فعل هم بیارید. علی گفت، محسن گفت...

    در صورتی باید اسم شخصیت ها رو به طور کامل بنویسید که کسایی که صحبت می کنند بیش تر از دو نفر باشند:
    لیلا با خوشحالی گفت: بچه ها باورتون نمیشه! امسال می خوایم بری دبی.
    مریم گفت: مسافرت؟
    لیلا گفت: نه بابا! داریم میریم اونجا زندگی کنیم.
    زهرا با تعجب گفت: وای! راست میگی؟
    سحر گفت: حالا چرا دبی؟

    ****
    گاهی اوقات نویسنده برای اینکه نهایت تعجب یا کنجکاو بودن شخصیت رو نشون بده، علامت تعجب یا سوال رو می کشه.
    -وای!!!!!
    -راست میگی؟؟؟؟؟؟؟؟

    خب دوست عزیز همونطور که توی پست قبل گفتم، وقتی «با تعجب گفت، پرسید» هست دیگه چرا کشیدن؟ یک بار هم که بگذاری کافیه.
    ****
    برای نشون دادن مکث روش های مختلفی هست و شما می تونید از سه نقطه، ویرگول یا نقطه-ویرگول استفاده کنید.
    البته می تونید به جای اون از «مکثی کرد تا نفسی تازه کنه» یا «مکثی کرد تا تاثیر سخنانش را روی بچه ها ببیند. اما چون چیز خاصی ندید، ادامه داد» استفاده کنید.

    البته ناگفته نمونه که می تونید از سه نقطه برای نشون دادن مکث توی متنتون استفاده کنید. به دو صورت:
    -اما...، شاید دیگه هیچوقت نتونیم هم دیگه رو ببینیم.
    -باشه ... من از این خونه میرم.
    توی مثال اول، ویرگولی که بعد از سه نقطه اومده، به خاطر اینه که بعد از اما بهش نیاز داشتیم و سه نقطه هم قبلش اومد تا نشون دهنده مکث طولانی باشه.
    عده ای بین سه نقطه فاصله می اندازند. مثلا: . . .
    همه اش رو پشت سر هم و به صورت پی در پی بنویسید: ...

    ****
    یک ایراد دیگه که امروزه خیلی تو تایپ کلمات می بینم سر هم کردنشونه. مثلا:
    کتابامو
    درو
    دستمو

    شکل درست:
    کتاب هام رو (عامیانه)/ کتاب هایم را (ادبی)
    در رو / در را
    دستم رو / دستم را

    ****
    بعضی از نویسنده ها به هردلیلی (بیش تر نشون داده شدن پست ها یا چون عادت کردن) بین هر دو خط یک فاصله اضافی می اندازند.
    -چرا گوشی نمی خری؟

    -مامانم اجازه نمیده؛ میگه بچه نباید گوشی داشته باشه.

    -تو که دیگه بچه نیستی. ۱۵ سالته!

    توی تایپ رمان نباید حتی یک اینتر (enter) اضافی زده بشه و خط ها باید پشت سر هم و ردیف باشند. حتما به این نکته توجه کنید.
    ****

    بعضی از نویسنده ها میان و برای خودمونی کردن داستان و باحال نشون دادن شخصیت (به فحش دادن ها کاری ندارم) کلمات رو خلاصه می کنند. مثلا:
    -ساکت دیه! (دیگه)
    -بیشین بینیم باو.( بشین ببینم بابا)
    -آی ددم(dad به معنای پدر، یا همون آی بابا)
    -بسیار می دوستم. ( خیلی دوست دارم)
    -هیشکی (هیچکس)
    و...

    تو رو خدا درست کنید این ها رو. بعضی هاش رو که من اصلا متوجه نمیشم، یعنی هیچکس متوجه نمیشه. روش های بهتری هم برای بامزه نشون دادن شخصیت ها هست.
    [/HIDE-THANKS]
    اگه نکته ای جا مونده بود، بگین.
    و اگه میشه توی نظر سنجی هم شرکت کنید و تشکر هم بزنید. خیلی انرژی می گیرم!
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    سلام به دوستان عزیز
    از تشکر هاتون خیلی ممنونم، واقعا انرژی گرفتم.
    به احتمال زیاد این آخرین پست در خصوص اشتباهات و علامت های نگارشی باشه. بعد از اون به طنزنویسی و شیوه درست اون می پردازم.
    :aiwan_light_blumf:
    [HIDE-THANKS]
    توی اکثر رمان هایی که خوندم، عده ای به جای علامت : برای شروع گفت و گوی از - استفاده می کنند.
    نگین- بچه! چند بار بهت گفتم جلوی خان داداشم زبون درازی نکنی؟
    ساغر- ازش بدم میاد. اون بود که بابام و فرستاد کانادا.
    نگین- خودت خوب می دونی که اون فقط یک حادثه بوده.
    ساغر- سقوط کردن هواپیما یا فرستادنش واسه کاری که اصلا وجود خارجی نداشت؟

    درست:
    نگین گفت: بچه! چند بار بهت گفتم جلوی خان داداشم زبون درازی نکنی؟
    ساغر گفت: ...

    ****
    گاهی هم از _ برای شروع دیالوگ استفاده می کنند:
    _خاله، اون جا اتاق کی بود که توش عروسک داشت؟
    درست:
    -خاله، اون جا اتاق کی بود که توش عروسک داشت؟
    ****
    بعضی از نویسنده ها میان و یک سری توضیحات رو که (اکثرا) درباره حالتی که شخصیت موقع حرف زدنش، داره رو تو پرانتز میگن:
    (با عصبانیت گفت)، (اینجا خندیدم)، (داد می زدم هااااا) و...
    در حالی که باید این ها رو طوری بنویسه که بخشی از مونولوگ به حساب بیان. یا عده ای دیگه میان توی پرانتز و با خواننده حرف می زنن(!!!!) مثلا:
    (جیغش خیلی بلند بود، من که گوشم درد گرفت. شما چی؟)، (عاقا من که نفهمیدم چی شد، شما فهمیدید به من هم یک توضیحی بدین) و...
    اینها بخش های خارج از رمانند و ذهنیت خواننده رو از داستان دور می کنند و باید حذف بشن.

    ****
    این هم یک نکته که دیگه شاید تکراری شده باشه، ولی بازم میگم که اگه کسی نمی دونست، دیگه بدونه:
    میخوام، نمیدونم، میشناسم، میشنوم و...
    افعال بالا بدلیل استمراری بودن، باید جدا از می نوشته بشن:

    می خوام، نمی دونم، می شناسم، می شنوم و...
    [/HIDE-THANKS]
     

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    [HIDE-THANKS]
    ۲
    آموزش طنز نویسی
    همونطور گـه گفته بودم، بخش دوم آموزش طنز نویسی و قواعد اونه. البته قبل از شروع باید بگم که طنزنویسی رو نمیشه گرفتار قانون و قاعده ای کرد؛ در واقع اون ویژگی هایی داره که با رعایت اونها میشه یک متن، طنز و خنده دار نوشت:
    ۱. بی رحمی
    طنز به معنای زشتیها یا کمبودهای کسی یا گروهی یا اجتماعی رو، رو کردن نیاز به بی رحمی داره. شما باید تلاش کنید تا این ایراد ها رو به شکل جالب و خنده داری در بیارید.
    برای مثال مشکلات یک دانش آموز در جامعه، در نظر اول چیز جالبی به نظر نمیرسه. فقط درس خوندن! اما وقتی آدمی که این هنر رو داره و بلده طنز بنویسه، میاد و اون رو به طرز خنده داری برای خواننده در میاره:

    پاهایش را که بوی ماهی مرده گرفته بودند، از توی کفش در آورد و با غرغر به سمت اتاقش رفت.
    -ای بابا! جونم در اومد. همش درس درس درس. بو راسو گرفتم از بس حموم نرفتم. آخه عربی هم شد درس؟ من که نه عربستان میرم، نه عراق، نه امارات. اصلا پول خارج رفتن ندارم.
    در اتاقش را باز و کوله اش را به سویی پرت کرد و زمزمه کنان گفت: لعنت به امتحان عربی؛ لعنت به امتحان عربی.
    و همزمان تلاش کرد تا راهش را از میان آشغال ها و وسایل کف اتاقش باز کند و به سمت تختش برود. خود را با یک جهش عجیب غریب روی تخت انداخت و به خواب رفت. با خودش گفت: یک ساعت دیگه بلند میشم ودرس می خونم...

    از متن بالا نتیجه گرفتیم که من طنزپرداز افتضاحی هستم.:aiwan_light_sddsdblum:
    در واقع متن بالا چیزیه که من و شما می نویسیم. اما دیدگاه یک طنزپرداز چیز دیگه ایه. یعنی اونها اونجوری که ما مسایل رو می بینیم، نمی بینند. برای شروع این کار اول باید دیدتون رو به دنیا عوض کنید.

    ۲. ایده اولیه و حس تضاد
    همونطور که هر داستانی از یک ایده نشات گرفته، یک اثر طنز هم از ایده شروع شده. حالا می تونه توی گوشه ای از ذهن نویسنده شکل بگیره یا اینکه بر اثر اتفاقی، ایده ای به ذهنشون برسه. هر اثر طنز، از درک این تضاد آفریده می شه. و بعد در اثر اون پیشبرد داستان، شخصیت سازی، نتیجه گیری و... ساخته میشه و البته حواستون باشه، هر تضادی نمی تونه طنز آفرین باشه ولی وقتی با این حس در قالب و با زبانی نو بازی بکنید، به طنز می رسه.

    ۳. انتخاب قالب و ژانر
    انتخاب قالب و ظرف مناسب برای طنز نویسی از مهم ترین بخش های اونه. برای شروع از خودتون بپرسید که چه قالب یا ژانری مناسب با این داستانه؟ معمایی باشه خوبه یا خیالی؟ جنایی باشه خوبه یا پلیسی؟ و...
    ممکنه مدت ها طول بکشه تا شما قالب مناسب برای داستانتون رو پیدا کنید. دست از تلاش نکشید:-)

    ۴. طنز کلامی
    خواننده و یا بیننده (برنامه تلویزیونی) در یک اثر طنز، چیزی رو می بینه که سر جاش نیست و همین اون رو به خنده می ندازه. مثلا دیدن سگی که روزنامه می خونه و عینک زده و آدمی که کنارش قلاده بسته، نشسته و زبونش رو تکون می ده قاعدتا چیز خنده داریه و بیننده رو به خنده می ندازه.
    یا کسی که میاد و یک ضرب المثل کلیشه ای و یا تیکه کلامی مثل تو حلقم یا نه بابا رو تغییر میده و تو جای نا مناسب ازش استفاده می کنه، خنده آفرینه.
    مثل کسی که وسط یک کنفرانس پر از آدم های مهم و تحصیل کرده بگه،
    نه بابا یا مثلا الکی میگه و... (که توی فیلم های طنز خیلی اتفاق میفته)
    یا مثلا بچه کوچیک ۹ یا ۱۰ ساله ای که پیش مامانش نشسته و به غیبت های خانوم همسایه گوش میده، یهو بگه دیگ به دیگ میگه روت سیاه، می تونه خیلی ها رو بخندونه.

    ۵. شخصیت پردازی
    شخصیت های آثار طنز اغراق آمیزند. برای مثال خنگی یا نادونی بیش از حد یک یا چند شخصیت مثل لورل و هاردی یا مستربین که کار های خنده داری انجام میدن. یا سریال های مهران مدیری که سیامک انصاری رو شخصیت جدی و آدم حسابی می کنه که همش در تلاشه تا شخصیت های دیگه رو راهنمایی کنه و کاراکتر های طنز دیگه ای که اون رو اذیت می کنند و کار های خنده داری انجام میدن.
    البته این اغراق در شخصیت سازی را باید دقیق انجام بدید. شخصیت باید در عین اغراق آمیز بودن، باور پذیر باشه وگرنه اثربخشی خودش رو از دست می ده و حالت کاریکاتوریستی به خودش می گیره.
    ما توی طنز پردازی از مبالغه استفاده می کنیم. اما باید حواسمون به باورپذیری شخصیت ها هم باشه. برای مثال یک دختر توی رمان، داد میزنه، حرکات بد انجام میده، با پسر ها کلکل می کنه، فحش میده و...
    اینجور شخصیت ها طنز نیستند، بلکه به نظر من غیر قابل باور و اعصاب خرد کن هستند. بیش تر منتقد ها میگن رفتار های این دسته دختر ها به بچه های ۱۱ یا ۱۲ ساله می خوره و قابل باور نیستند؛ اما باید این رو بدونید که دختر های ۱۰-۱۴ ساله
    محاله همچین کار هایی بکنن. حتی اگه از این رمان ها تاثیر بگیرند و سعی بکنند مثل اون ها رفتار کنند!

    ۶. غافلگیری در گره گشایی
    یک گره گشایی غافلگیر کننده و تکان دهنده، قوی ترین گزینه برای بخش پایانی داستان طنز شماست.
    تعجب، موتور خنده است و در داستان طنز این تعجب در غافلگیری نهایی به اوج خود می رسد. آخرین جمله داستان طنز، باید به ذهن مخاطب ضربه بزند و او را غافلگیر کند.

    [/HIDE-THANKS]
    امیدوارم مطالب بدردتون خورده باشه و بتونید داستان طنز بنویسید.:aiwan_light_blumf:
    اوه راستی!

    توی ژانر رمان، عنوان کمدی نداریم و به جای اون باید از طنز استفاده کنید.
     

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    بازم سلام
    نماز روزه هاتون قبول
    امروز در ادامه تاپیک قبل توضیحاتی درباره طنز نویسی میدم.
    اگه از تاپیک راضی هستید، دکمه پیگیری موضوع، اون بالا رو فشار بدید تا از ارسال هام خبردار بشید.

    [HIDE-THANKS]
    امروزه هیچکدوم از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هایی که روی این سایت یا سایت های دیگه با ژانر طنز قرار گرفته، خنده دار نیستند. بعضی ها به اشتباه فکر می کنند فحش دادن رمان رو طنز و شخصیت رو باحال نشون میده. اما در واقع این کار نشوندهنده شعور شخصیتتونه. خودتون قضاوت کنید؛ خواننده از یک پسر (یا دختر) باشخصیت و با ادب خوشش میاد یا پسری که مثل بچه ها جیغ میزنه و فحش میده و حد خودش و بقیه رو نمی دونه؟
    برای طنز کردن روش های مختلفی هست:
    ۱. بعضی از نویسنده ها میان یک شخصیت شیطون که کارهای بامزه می کنه رو طراحی می کنن و توی داستان میارن. مثلا مجموعه
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    آینه زمان، همه شخصیت ها جدی هستند و مجید تنها پسر شوخ طبع، میون بقیه شخصیت هاست که شیطنت می کنه و...
    حالا شاید بعضی ها این
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    رو نخونده باشند، یک مثال دیگه میزنم. پیمان توی سریال عاشقانه ها، یک پسر شیطونه (جدا از کارهای مستهجنی که می کنه) که واقعا حرف هاش آدم رو به خنده می اندازه. حالا اگه بیان این رو از داستان حذف کنند، فیلم میشه پر از آدم خشک و جدی که هرکدوم دنبال بدبختی خودشونن.
    سعی کنید شخصیتتون مرد یا پسر باشه، چون زن ها خیلی از کارهایی که مرد ها می کنن رو نمی تونن انجام بدن؛ در واقع در شان و شخصیتشون نیست که همچین کار هایی بکنن. حالا آقایون بهشون برنخوره!:campe45on2:
    توی پرانتز یک نکته ای رو بگم، حواستون باشه که شخصیت های طنز داستانتون از دو یا سه نفر بیش تر نشن و شخصیت طنز مورد نظر شخصیت اصلی نباشه.این رو میگم چون
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    هایی به این شکل خوندم که زیاد جذاب نبودند.
    ۲. یک عده دیگه از شخصیت طنز توی داستان استفاده نمی کنند؛ سعی می کنند صحنه های خنده دار توی
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بوجود بیارن. برای مثال
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    اشرافی شیطون بلا وقتی که بچه ها توی جنگل بودند و ناهار می خوردند که یهو پرنده سر خشایار رو آباد کرد و...
    ۳. استفاده از یک بچه کوچیک (دختر یا پسر) که با شیرین کاری هاش بقیه رو می خندونه یا بعضی از کلمات رو اشتباه میگه، می تونه ایده خوبی برای طنز نویسی باشه. البته حواستون باشه گـه بچه بزرگونه حرف نزنه. مثلا پسره هفت سالشه، از خواهرش می پرسه دوست داری شوهرت چه شکلی باشه؟ بچه رو با ادب بزرگ کنید تو رو خدا. این حرف ها چیه این بچه ها می زنن تو
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ها؟
    ببخشید این پست کم شد:aiwan_light_blumf:
    تمام تلاشم رو می کنم تا پست بعدی رو پربار تر و مفید تر بنویسم.:aiffwan_light_blum:
    اگه از تاپیک راضی هستید، لطفا در نظرسنجی شرکت کنید:-)

    [/HIDE-THANKS]
     
    آخرین ویرایش:

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    [HIDE-THANKS]
    ۳
    سبک نوشتاری
    انتخاب نوع سبک به نویسنده بستگی داره. نویسنده باید با توجه به هنری که داره، نوع سبک رو انتخاب کنه. خیلی ها رو دیدم که رمانشون رو با ادبی آغاز کردن، اما بعد چون با این سبک آشنا نبودند یا بلد نبودند، نصفه کاره اون رو عامیانه می کنند. یا عده ای بالعکس اوایل رمان رو عامیانه می نویسند و بعد یهو وسط داستان اون رو ادبی می کنند.
    یک عده ای هم هستند که رمان رو تا آخر به یک سبک می نویسند. اما وسط هاش تک و توک یک سبک دیگه میارن.
    نویسنده ای که می خواد رمان ادبی بنویسه، باید یک مدت تمرین کنه. یک دفتر کوچیک برداره و درباره هرچیز کوچیکی بنویسه. حتی ترک دیوار رو هم ول نکنه. البته سعی کنید بیش تر توصیف احساسات داشته باشید. جوری که آدم گریه اش بگیره و حس شخصیت رو درک کنه. ادبی نوشتن کار خیلی راحتی نیست؛ البته نمی خوام بترسونمتون. در واقع سعی دارم آدم هایی رو که همینجوری (بدون اینکه سبک رو درست رعایت کنند) ادبی می نویسند، آگاه کنم.
    یک عده فکر می کنند ادبی نوشتن یعنی استفاده از کلمات سخت.
    حرفه ای بودن رمان به سختی کلماتش نیست. به شیوه درست بازی با کلماته.
    اما بریم سراغ عامیانه؛ سبک پرطرفدارمون!
    سبک به نسبت راحت تریه که البته سختی های خودش رو داره. برای مثال برای توصیف توی ادبی می نویسید:

    در آنجا سکوت مرگباری حاکم شده بود.
    اما توی عامیانه چی؟
    اونجا خیلی ساکت بود.
    البته مثال بالا برای آدم های کم تجربه است؛ اما وقتی کسی قدرت نوشتاریش بالاتر باشه میاد از سکوت اونجا همه رو به وحشت انداخته بود، استفاده می کنه.
    یک عده به اشتباه فکر می کنند عامیانه نوشتن یعنی فحش دادن. الان من دارم یک متن عامیانه می نویسم، آیا فحش دادم؟ توهین کردم؟(درباره این بخش تو نقد کده و جاهای مختلف انجمن زیاد صحبت شده، پس توضیحی نمیدم:aiwan_light_blumf:
    عامیانه در واقع برای قشر جوون و کم سن و سال، سبک قابل فهم تریه و به همین دلیل خیلی پرطرفدار شده.

    [/HIDE-THANKS]
     
    آخرین ویرایش:

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    [HIDE-THANKS]
    یک چیزی که توی رمان سطح نوشتاری شما رو نشون میده، دیالوگ ها و مونولوگ هاست.
    توی مونولوگ ها توصیفات (حالات، چهره، مکان، احساسات) انجام میشه و تفکرات شخصیت ها هم گفته میشه. نکته مهم اینه که نویسنده روی مونولوگ هاش وقت نمی ذاره. مثلا می خواد حالت اون پسره که خیلی خوشگل و مغروره نسبت به رییس شرکت نشون بده، میگه:
    (آرتمانسین-اسم پسره)
    محمدی دستش رو جلو آورد تا دست بدیم.
    پوزخندی زدم و دستامو کردم تو جیبمو و به بالا نگاه کردمو وزنمو روی یک پام انداختمو و هیچی نگفتم.

    این جا فقط از واو برای ربط دادن جملات استفاده شده که خیلی متن رو خسته کننده می کنه. (اکثر نویسنده ها این ایراد رو دارن. بعضی وقت ها حتی بدون این که خودشون بدونن.)
    یک عده دیگه هستن که یک همچین متنی رو اینجوری می نویسن:
    (آرتمانسین-اسم پسره)
    محمدی دستش رو جلو آورد این یعنی این که دست بدیم.
    پوزخندی زدم دستامو کردم تو جیبم به بالا نگاه کردم وزنمو روی یک پام انداختم هیچی نگفتم

    نه علامت نگارشی استفاده کرده، جمله هاشم که مثل املای کلاس اولیا شده!
    آرتمانسین پوزخند زد. آرتمانسین دستاشو کرد تو جیبش. آرتمانسین به بالا نگاه کرد. آرتمانسین دستشو کرد تو دماغش، آرتمانسین دماغشو خورد، آرتمانسین...
    تازه ابتدایی ها پایان جمله هاشون نقطه هم می ذارن، این که دیگه کلا هیچی.
    یک عده می خوان حالت یک چیزی رو توصیف کنن، شیش خط جمله می نویسن(این ها تو مایه های گروه قبلین):
    (آرتمانسین-اسم پسره)
    محمدی دستش رو جلو آورد تا دست بدیم.
    پوزخندی زدم، دستامو کردم تو جیبم، به بالا نگاه کردم, وزنمو روی یک پام انداختم، هیچی نگفتم، کفش مارکم رو زمین کشیدم. محمدی اخم کرد، خم شد، بعد بلند شد، بعد نشست، دوباره بلند شد، کتشو صاف کرد، نشست، خودکارو برداشت، گذاشت سر جاش،چشماشو بست، چشماشو باز کرد، پوزخند زد، گلوشو صاف کرد، بلند شد، نشست، صندلی از زیرش در رفت، خورد زمین...

    آخه خواهر/برادر من، این چه وضعه نوشتنه؟ الان خواننده فکر می کنه این محمدی بیچاره دیوونست.
    حالا بریم سراغ شکل درست:
    (آرتمانسین-اسم پسره)
    محمدی دستش رو جلو آورد تا دست بدیم.
    پوزخندی زدم، دستام رو تو جیب شلوارم فرو کردم و نگاهم رو به سقف دوختم. سکوت طولانی مدتی بینمون برقرار شد. وزنم رو روی یک پام انداختم و منتظر واکنشش نسبت به این حرکت شدم.

    حالا باز اینم به نظر من زیاد خوب در نیومد؛ ولی در کل یک مثال بود. توصیف حالات خیلی مهمه و بعضی نویسنده ها گند می زنن بهش (با عرض معذرت!!!)
    برای اینکه ارتباط بین جملات قوی بشه می تونید بین مونولوگ ها، دیالوگ بیارید و همچنین از کلمات ربطی استفاده کنید (اما نه زیاد). مثلا:
    در رو باز کردم، در رو بستم، پله ها رو پایین رفتم.
    خب این یک متن کاملا مزخرف بود و اما نسخه ویرایش شده:
    در رو باز کردم.
    - پس خدافظ.
    - خدا پشت و پناهت پسرم.
    در رو بستم و از پله ها پایین رفتم.

    خب خودتون می بینید چقدر تغییر می کنه!
    پس لپ کلوم:
    «روی مونولوگ هاتون دقت به خرج بدید و ازش سرسری نگذرید. آهای خانوم با شمام!»

    [/HIDE-THANKS]
    در ادامه روی دیالوگ ها کار میشه.
     

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    [HIDE-THANKS]
    اما بریم سراغ بخش اعصاب خرد کنه دیالوگ ها.
    نکاتی در نوشتن دیالوگ ها باید رعایت بشه و خیلی از نویسنده ها این کار رو نمی کنن:

    ۱) دیالوگ ها ساده و روتین نباشه.
    مثلا به گفت و گوی زیر دقت کنین:
    - سلام.
    - سلام.
    - خوبی؟
    - مرسی خوبم، تو خوبی؟
    - منم خوبم. چه خبرا؟
    - سلامتی. شما چی؟
    - سلامتی.

    یعنی با خوندن همچین چیزی دلت می خواد سرت رو بکوبی تو دیوار.
    در واقع نصف این دیالوگ ها بی خودی استفاده شده بودن.
    درست:

    - سلام، خوبی؟
    - مرسی خوبم.

    :| :| :| :| :|
    ۲) از دیالوگ های ماندگار استفاده کنین:
    یعنی سعی کنین دیالوگ های مفهوم دار بنویسید. مثلا:
    دستانش را در هم قلاب کرد و به نرده بالکن تکیه داد:
    - می خوای باور کنم که عاشقش نشدی؟
    نگاهش را از او گرفت و روسری سرخابی رنگش را جلو کشید:
    - تلاش براى زنده كردن يك رابـ ـطه ازدست رفته، مثل این می مونه که بخوای یک چایی سرد شده رو با آب جوش گرم کنی.
    آه کشید و گفت:
    - کمرنگ میشه.

    نه خداییش به دلتون ننشست؟ (ضایعم نکنیدا بگید آره آره خخخ)
    متن هم زیباتر میشه هم مفهمومی تر و بسیار تاثیرگذارتر، پس خیلی مهمه.

    ۳) سعی کنید اطلاعات رو توی دیالوگ هاتون جای بدید:
    یعنی چی حالا؟ یک مثال می زنم. (من کلا کارم با مثال پیش میره). بهترین مثال هم دیالوگ قبلیه:
    دستانش را در هم قلاب کرد و به نرده بالکن تکیه داد:
    - می خوای باور کنم که عاشقش نشدی؟
    نگاه سبز رنگش را گرفت و روسری سرخابی رنگش را جلو کشید:
    - تلاش براى زنده كردن يك رابـ ـطه ازدست رفته، مثل این می مونه که بخوای یک چایی سرد شده رو با آب جوش گرم کنی.
    آه کشید و گفت:
    - کمرنگ میشه.

    الان شما با خوندنش می فهمید که دختری با یک پسر ازدواج می کنه، بعد مدت ها رابطشون سرد میشه و از هم طلاق می گیرن. برای همین این بخش خیلی مهمه.
    ۴) دیالوگ ها رو از هم متمایز کنید:
    حالا یعنی چی؟ مثلا وقتی یک مرد داره حرف می زنه دیالوگ هاش مثل خانوما نباشه یا مثلا وقتی یک فقیر با یک پولدار صحبت می کنه، این تفاوت مشخص باشه. مثال:
    به او خیره شد و روی ریش های نامرتبش دست کشید و با داد گفت:
    - از بالا منبر بیا پایین بینم، این همه نطق کردی که بگی من مال این حرفا نیستم؟ اشتباه فکر کردی آبجی.
    طره ای از گیسوان قرمزش را کنار زد و با جدیت گفت:
    - آقای محترم، لطفا پاتون رو از زندگی خواهر من کنار بکشید. شما دو تا بهم نمی خورین؛ نمی فهمم اون از چی شما خوشش اومده.

    (باز امیدوارم منظور رو رسونده باشم.)
    ***
    با رعایت این چهار اصل می تونید رمانی زیباتر، تاثیرگذارتر و حرفه ای تر بنویسید و به اعصاب ما منتقدها هم لطمه نزنید.

    [/HIDE-THANKS]
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    [HIDE-THANKS]
    این قسمت روی توصیف صحبت میشه.
    این بخش، از بقیه بخش های نگـاه دانلـود سخت تره و نویسنده باید قلم معقولی داشته باشه که بتونه بنویسه. *توصیف چهره:
    روی این توصیف اکثر نویسنده ها خوب کار می کنن؛ چون خیلی سخت نیست. ایراد بزرگی که توی این بخش می بینیم اینه که طرف خیلی خوشگله. یعنی نگـاه دانلـود می خونی، بیست و یک شخصیت داره، بیست تاشون زیبایی افسانه ای دارن. اون یک نفر بی گـ ـناه هم، شخصیت منفی رمانه که با شخصیت اصلی لج داره. یک دختر پولداره جلفه، با مانتوی تنگ و صورتی که همش عمل شده است.
    نویسنده های تازه کار هم که کلا هیچ زحمتی به خودشون نمیدن. دختره صبح از خواب پا میشه، میره جلوی آینه، تو یک دقیقه رنگ چشم و مدل ابرو و موهاشو, قد و سایز پا رو می ذاره کف دست خواننده. یعنی من می خوام بدونم این خواهر ما، صبح پا میشه، موهاش بدون شونه همونطوری عـریـ*ـان و خوشگل هست؟
    من که مثلا شب ها موهام و شونه می کنم و می بافم، آخرش صبح باید کلی باهاشون بجنگم تا خوشگل شه. بعد این وسط چند تار موی بیچاره هم از دست میدم. این حال خانوم این موهای هندی افسانه ای رو از کجا آورده؟!!!
    *توصیف مکان:
    از دست این توصیف که دلم خونه. اولا که همه خونه ها تو رمان ها دوبلکسن. به جان خودم من حتی بالا شهر تهرانم که میرم، خونه های دوبلکس زیاد نمی بینم. همش آپارتمانه والا! (البته آپارتمان های شیییک:aiwan_light_biggrin:)
    توی توصیف مکان یکم خلاقیت به خرج بدین. یعنی بشینین زیرکانه همه مکان ها رو توصیف کنین. (آهای آقا، منظورم توالت نبود:aiwan_liddddddght_blum:)
    یعنی وقتی خونه رو توصیف می کنین، فقط به مدل و جای کاناپه ها و فرش کف اتاق و... توجه نکنین.
    می تونید به آباژور کم نوری اشاره کنید که گوشه اتاقه و با نور کمرنگ زردش که اتاق رو روشن می کنه، بیشتر رنگ طلایی کاناپه ها رو به نمایش می ذاره.
    می تونید به تابلویی اشاره کنید که عکس یک مرد جوون تیره پوش رو نشون میده که چشمای سبز ترسناکش به بیننده خیره شدن.
    می تونین به پارکت هایی اشاره کنین که اشتباها یکیشون لقه و صدا میده.
    البته این ها رو نباید یهویی پشت سر هم ردیف کرد که جذابیتش از بین بره.
    شما می تونید درباره آدم مرموزی بنویسید که وارد یک عمارت بزرگ میشه. اونجا از پله ها بالا میره و به طبقه دوم می رسه که می بینه پارکت زیر پاش لقه و صدا میده.
    بعد کت کرم رنگش رو که با فضای تاریک خونه تضاد جالبی ایجاد کرده، درست می کنه و به راهش ادامه میده.
    بعد میره توی یک اتاقی که متوجه آباژور میشه که نور کمرنگش کاناپه های طلایی رو بیشتر به نمایش می ذارن. بعد روی یکی از کاناپه ها که روبروی یک پیرمرد سیگاری قرار داره، می شینه و منتظر نگاش می کنه.
    اینجا شیش هفت تا دیالوگ "جالب" رد و بدل میشه که نگاه مرد روی تابلویی میفته که بالای سر پیرمرد نصب شده و یک مرده تیره پوش خشن رو به نمایش می کشه.
    #البته منظورم رو بد برداشت نکنید. این توصیفات ریز مکان، خواننده رو با فضای رمان بیشتر آشنا می کنه. مثلا هر خونه ای یک فرش داره، چند تا مبل، چند تا میز، یک بوفه، تلویزیون و... شما با این توصیفات ریز بهش پر و بال می دین و جذاب ترش می کنین.

    [/HIDE-THANKS]
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.
    بالا