راه هایی برای حرفه ای شدن در نویسندگی به روایت نویسندگان بزرگ جهان

  • شروع کننده موضوع *نغمه*
  • بازدیدها 1,835
  • پاسخ ها 7
  • تاریخ شروع

*نغمه*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
5,064
امتیاز واکنش
3,627
امتیاز
0
محل سکونت
همین نزدیکی
نوشتن آسان نیست. حتی شاید بتوان گفت بسیار هم دشوار است. چرا؟ چون نوشتن درواقع همان فکر کردن است اما روی کاغذ. دیوید مک کالو،برنده پولیتزر درباره نوشتن جمله جالبی دارد: برای خوب نوشتن باید خوب فکر کرد، به همین خاطر نوشتن بسیار دشوار است.
بسیاری از نویسندگان بزرگ همچون جوآن دیدیون (نویسنده و روزنامه نگار معروف آمریکایی) و دُن دلیلو (نویسنده و روزنامه نگار معروف آمریکایی برنده جایزه پِن و فالکنر) هدفشان از نوشتن را ، نظم بخشیدن به افکار خود عنوان کرده و روند نگارش را چیزی شبیه آشنا شدن با عملکرد ذهن خود توصیف کرده اند.
هانتر اس. تامپسون در یکی از مقاله های خود در سال 1958 نوشت: من متوجه شده ام با نوشتن می توانم چیزهایی که درباره شان می نویسم را بهتر درک کنم و آنها بسیار عینی تر از گذشته بیابم. واژه ها، صرفا ابزارند، ابزاری که اگر درست به کار گرفته شوند حتی قادرند به زندگی شما نظم و ترتیب بدهند.
اگر شما هم ، نویسنده هستید احتمالا هم به هنر خود عشق می ورزید و هم از آن نا امید شده اید. اما حتی نویسندگان بسیار با استعداد نیز گاهی اوقات می توانند از راهنمایی های بزرگان برای ارتقای قدرت تفکر خود استفاده کرده واز خلاقیت آنها بهره مند شوند. بنابراین توصیه می کنیم با ذهن نویسندگی خود، به راهنمایی های بزرگانی چون هنری میلر، زادی اسمیت و ویلیام فاکنر که در ادامه می آید توجه کرده و با کمک انها بهترین اثر خود را خلق کنید.
در ادامه برخی از راهنمایی ها، ترفند ها، خصلت ها و عادات الهام بخش نویسندگان بزرگ را ذکر کرده ایم تا با کمک آنها بتوانید همچون یک نویسنده فکر کرده و خلاقیت خود را در نگارش بهینه سازی کنید.

1- مطالعه آثار بزرگان
هانتر تامپسون به رونویسی کردن از رمان های ارنست همینگوی معروف بود. او این کار را فقط برای شناختن و فرا گرفتن واژه ها انجام می داد. او از روی رمان های "خورشید هم طلوع می کند" و" وداع با اسلحه" همینگوی یک دور کامل نوشت به امید اینکه بتواند معرفت و بینش بت ادبی خود را بیش از پیش درک کند.

2- همه چیز را با دقت مشاهده کنید
مارینا کیگان، نویسنده جوان و درخشانی بود که درست پنج روز پس از فارغ التحصیلی اش از دانشگاه ییل با نمره عالی، به شکل غم انگیزی درگذشت. آخرین نوشته وی در ییل دیلی نیوز با نام "دربرابر تنهایی"، در یک هفته پس از انتشارش بیش از 1 میلیون بار مورد بازدید قرار گرفت. با بررسی عمر کوتاه زندگی حرفه ای او شاید بتوان گفت که کیگان استاد هنر مشاهده بوده است. هنری که بزرگترین سرمایه یک نویسنده است.
وی در درخواست خود برای حضور در کلاس نگارش به شیوه اول شخص دانشگاه ییل، نوشت:
"حدود سه سال پیش شروع به نوشتن یک فهرست کردم. این فهرست ابتدا در یک دفترچه یادداشت نوشته می شد اما اندک اندک به یکی از صفحات همیشه باز واژه پرداز رایانه شخصی ام بدل شد. من نام این لیست را فهرست چیزهای جالب گذاشتم و قبول دارم که اندک اندک، تکمیل روزانه این فهرست به یکی از عادت های همیشگی من بدل شد.
من ، همه جا و همه وقت از کلاس گرفته تا کتابخانه و پیش از رفتن به رختخواب، در قطار ، هر چیزی که به نظرم جالب می آمد را به لیست اضافه می کردم. حرکت دست های خدمتکار، چشمان راننده تاکسی، و همه چیزهای عجیب و غریبی که مشاهده می کردم و می شد در وصف آن عبارتی نوشت را در این لیست می آوردم. کار به جایی رسید که در حال حاضر 32 صفحه کامل که خطوطش تک فاصله ای هستند(یعنی فاصله بین خطوط در پردازشگر واژگان به اندازه یک اسپیس است) از چیزهایی که برای من جلب بوده اند دارم."

3- رویا پردازی های روزانه
رویا پردازی شاید عادت چندان پسندیده ای نباشد اما می تواند شما را در پیوند خوردن با احساسات و افکارتان یاری رساند. رویاپردازی منبع تمامی نوشته های خوب (و بد ) است. بی جهت نبود که جوآن دیدین تعمقاتش را اینگونه بیان می کند که : آیا جز این است که تنها با رویا پردازی و نوشتن می توانم به اندیشه هایم دست پیدا کنم؟

4- نوشتن از تجربه های واقعی شخصی
گابریل گارسیا مارکز در مصاحبه ای با پاریس ریویو، بر اساس تجربه های شخصی خود به نویسندگان جوان توصیه کرد، آنچه را که می دانند بنویسند:
"اگر از من بخواهید که توصیه ای به نویسندگان جوان بکنم، من به آنها می گویم که آن چیزی را بنویسند که زمانی برای خودشان اتفاق افتاده، همیشه به راحتی می توان تشخیص داد که متن یک نویسنده برخاسته از تجربیات شخصی اوست یا آنچه از دیگران شنیده یا خوانده. وی می افزاید: همیشه از این نکته متحیرم که مرا به خاطر تخیلات قوی ام تشویق می کنند، در حالیکه به واقع تمامی آثار من پایه ای در واقعیت دارند. مشکل اینجاست که واقعیت های حوزه کارائیب، بیشتر شبیه تخیلات رام نشدنی است.

5- نوشتن اولین اولویت شما باشد
هنری میلر در ده فرمان برای نوشتن خود آورده است: نویسنده جدی باید هنر و حرفه خود را بالاتر از هر چیزی قرار دهد. میلر توصیه می کند: اول از هر کاری بنویسید. نقاشی کردن، گوش دادن به موسیقی، وقت گذرانی با دوستان، سینما رفتن و همه کارهای دیگر باید در اولویت های بعدی نوشتن قرار بگیرند.

6- منبع الهام بخش خلاقه خود را (در هر جا که ممکن است) بیابید.
گرترود استین، درباره فرایند نوشتن می گوید: حس خلاقانه نوشتن خواهد آمد، البته اگر وجود داشته باشد و شما اجازه صادر کنید.
اما برای اینکه حس نوشتن بیاید، باید یک منبع الهام بخش خلاقانه برای خود پیدا کرده و مرتبا به آن رجوع کنید. استین می گوید، بهترین ایده کارهایش زمانی به ذهنش رسید که در حین رانندگی به گاوی کنار جاده خیره شد. او تنها 30 دقیقه در روز می نوشت و مابقی وقت خود را در اطراف مزارع رانندگی می کرد و هر گاه گاو متفاوتی پیدا می کرد ، به آن خیره می شد تا ایده خلاقانه ای مناسب روحیاتش به ذهنش خطور کند.

7- آنچه را انتخاب کرده اید بپذیرید
آیا دوست دارید مانند یک نویسنده زندگی کنید؟ عالیه! اما مطمئنید که مجذوب یک مدل ایده آلیستی از زندگی نویسندگی نشده اید که هیچ تطابقی با واقعیت ندارد؟ مارگارت آتوود در گاردین نوشته است:
"برای نویسنده شدن، احتمالا نیاز به یک فرهنگنامه جامع، یک کتاب دستور زبان ابتدایی و البته چسبیدن به واقعیت دارید!. این آخری یعنی اینکه: هیچ چیز مجانی نیست. نویسندگی کار و حرفه شماست. در عین حال نوعی قمار است. شما هرگز حقوق بازنشستگی دریافت نخواهید کرد شاید سایر مردم اندکی به شما کمک کنند اما در کل باید روی پای خودتان بایستید. هیچ کس مجبورتان نکرده که نویسنده باشید. خودتان نویسندگی را انتخاب کرده اید ،پس ناله و شکایت نکنید.

8- گوشه ای دنج برای تنهایی بیابید.
زادی اسمیت در قوانینی برای نویسندگان نوشته : از گروه ها و جمعیت ها دوری کنید. حضور این افراد در کنار شما هرگز منجر به ارتقای سبک نگارش تان نمی شود.
اسمیت خصوصا تاکید می کند : مکانی که برای نوشتن انتخاب می کنید باید دنج و خلوت باشد. هنگام نوشتن از زمان و فضای خود محافظت کنید. همه را از نوشته های خود دور نگه دارید حتی اگر عزیز ترین کسانتان باشند.

9- خودتان را روانکاوی کنید
اگر هنوز برای نوشتن مطالب خود گیج هستید و یا اصلا مطمئن نیستید که برای نوشتن به اندازه کافی در زندگی خود تجربه کسب کرده اید بهتر است اندکی حافظه خود را مرور کنید. فلانری اوکانر این قانون را اینگونه بیان می کند: هر کسی که از دوران کودکی جان سالم به دربرده ، به حد کافی اطلاعاتی از زندگی کسب کرده که بتواند تا آخر عمر درباره شان بنویسد.

10- جمله کلیدی یا ایده اصلی را روی هوا بزنید
به محض اینکه ایده یا تکلیف بزرگ نوشتن در مقابلتان قرار گرفت تا آن را به واژه تبدیل کنید، به راحتی در دامنه تعهد نگارش آن غرق خواهید شد. اما در تمامی آثار بزرگ داستانی و غیر داستانی، یک اتفاق ثابت همواره رخ داده است. همیشه یک ایده، یک جمله یا یک پاراگراف است که باید در لحظه مناسب جلوی دیدگان نویسنده قرار بگیرد.
آنا لموت در کتاب پرنده با پرنده ، که مجوعه نصیحت هایی است درباره زندگی و نوشتن، می نویسد: نویسندگان باید یاید بگیرند که پروژه های خود را همچون گام های آغازین نوزاد به پیش ببرند. نویسنده کتاب مواهب سفر کردن می نویسد:
برادر بزرگم تلاش می کرد تا گزارشی را درباره پرندگان بنویسند که سه ماه برای آن وقت داشت و فردا روز تحویل دادن آن بود. ما همه دور هم در اتاق نشیمن جمع شده بودیم و او روی میز آشپزخانه نشسته بود در حالیکه اطرافش را کاغذ های سفید، خودکارهای جورواجور و کتاب های بازنشده ای درباره پرندگان احاطه کرده و او بهت زده از وظیفه سنگین نوشتن گزارش نزدیک بود از شدت ناراحتی گریه کند. سپس پدرم در کنار او نشست، به آرامی دست روی شانه هایش نهاد گفت: پرنده با پرنده رفیق، فقط اینطور فکر کن که پرنده با پرنده است.

11- تنها با خودتان رقابت کنید
ویلیام فاکنر که هنرمند را "موجودی رانده شده توسط شیاطین" می داند، همیشه از کار خود ناراضی بود. اگرچه نارضایتی تا حدودی اجتناب ناپذیر است، اما اگر دست از مقایسه کردن کارهایتان با آثار دیگران بردارید، اندکی جلوی این حس گرفته می شود.
فاکنر در سال 1956 در مصاحبه ای با پاریس ریویو گفت: نویسندگان هرگز نباید از کاری که انجام داده اند راضی باشند. نوشته ها هرگز به آن خوبی که باید باشند از کار در نمی آیند. خود را با مقایسه کردن های بیهوده با پیشینیان و معاصرانتان عذاب ندهید. فقط سعی کنید از خودتان بهتر باشید.

12- فقط انجامش بدهید.
استفان کینگ درباره اینکه چگونه می توان نویسنده نیرومندی شد، دو نکته دارد، و تقریبا تمام حرفهای بالا به همین جا ختم می شود: زیاد بخوانید و زیاد بنویسید. من هیچ راهی به جز این دو بلد نیستم، هیچ میانبری وجود ندارد.

13- و این کار را با لـ*ـذت انجام دهید
جویس کارول اوتس، در قوانین شماره یک تا ده خود برای نویسنده خوب شدن (که از طریق توئیتر منتشر شده) می نویسد: با قلب خود و از سر عشق بنویسید.
به امید آن روز.
نوشتن آسان نیست. حتی شاید بتوان گفت بسیار هم دشوار است. چرا؟ چون نوشتن درواقع همان فکر کردن است اما روی کاغذ. دیوید مک کالو،برنده پولیتزر درباره نوشتن جمله جالبی دارد: برای خوب نوشتن باید خوب فکر کرد، به همین خاطر نوشتن بسیار دشوار است.
بسیاری از نویسندگان بزرگ همچون جوآن دیدیون (نویسنده و روزنامه نگار معروف آمریکایی) و دُن دلیلو (نویسنده و روزنامه نگار معروف آمریکایی برنده جایزه پِن و فالکنر) هدفشان از نوشتن را ، نظم بخشیدن به افکار خود عنوان کرده و روند نگارش را چیزی شبیه آشنا شدن با عملکرد ذهن خود توصیف کرده اند.
هانتر اس. تامپسون در یکی از مقاله های خود در سال 1958 نوشت: من متوجه شده ام با نوشتن می توانم چیزهایی که درباره شان می نویسم را بهتر درک کنم و آنها بسیار عینی تر از گذشته بیابم. واژه ها، صرفا ابزارند، ابزاری که اگر درست به کار گرفته شوند حتی قادرند به زندگی شما نظم و ترتیب بدهند.
اگر شما هم ، نویسنده هستید احتمالا هم به هنر خود عشق می ورزید و هم از آن نا امید شده اید. اما حتی نویسندگان بسیار با استعداد نیز گاهی اوقات می توانند از راهنمایی های بزرگان برای ارتقای قدرت تفکر خود استفاده کرده واز خلاقیت آنها بهره مند شوند. بنابراین توصیه می کنیم با ذهن نویسندگی خود، به راهنمایی های بزرگانی چون هنری میلر، زادی اسمیت و ویلیام فاکنر که در ادامه می آید توجه کرده و با کمک انها بهترین اثر خود را خلق کنید.
در ادامه برخی از راهنمایی ها، ترفند ها، خصلت ها و عادات الهام بخش نویسندگان بزرگ را ذکر کرده ایم تا با کمک آنها بتوانید همچون یک نویسنده فکر کرده و خلاقیت خود را در نگارش بهینه سازی کنید.

1- مطالعه آثار بزرگان
هانتر تامپسون به رونویسی کردن از رمان های ارنست همینگوی معروف بود. او این کار را فقط برای شناختن و فرا گرفتن واژه ها انجام می داد. او از روی رمان های "خورشید هم طلوع می کند" و" وداع با اسلحه" همینگوی یک دور کامل نوشت به امید اینکه بتواند معرفت و بینش بت ادبی خود را بیش از پیش درک کند.

2- همه چیز را با دقت مشاهده کنید
مارینا کیگان، نویسنده جوان و درخشانی بود که درست پنج روز پس از فارغ التحصیلی اش از دانشگاه ییل با نمره عالی، به شکل غم انگیزی درگذشت. آخرین نوشته وی در ییل دیلی نیوز با نام "دربرابر تنهایی"، در یک هفته پس از انتشارش بیش از 1 میلیون بار مورد بازدید قرار گرفت. با بررسی عمر کوتاه زندگی حرفه ای او شاید بتوان گفت که کیگان استاد هنر مشاهده بوده است. هنری که بزرگترین سرمایه یک نویسنده است.
وی در درخواست خود برای حضور در کلاس نگارش به شیوه اول شخص دانشگاه ییل، نوشت:
"حدود سه سال پیش شروع به نوشتن یک فهرست کردم. این فهرست ابتدا در یک دفترچه یادداشت نوشته می شد اما اندک اندک به یکی از صفحات همیشه باز واژه پرداز رایانه شخصی ام بدل شد. من نام این لیست را فهرست چیزهای جالب گذاشتم و قبول دارم که اندک اندک، تکمیل روزانه این فهرست به یکی از عادت های همیشگی من بدل شد.
من ، همه جا و همه وقت از کلاس گرفته تا کتابخانه و پیش از رفتن به رختخواب، در قطار ، هر چیزی که به نظرم جالب می آمد را به لیست اضافه می کردم. حرکت دست های خدمتکار، چشمان راننده تاکسی، و همه چیزهای عجیب و غریبی که مشاهده می کردم و می شد در وصف آن عبارتی نوشت را در این لیست می آوردم. کار به جایی رسید که در حال حاضر 32 صفحه کامل که خطوطش تک فاصله ای هستند(یعنی فاصله بین خطوط در پردازشگر واژگان به اندازه یک اسپیس است) از چیزهایی که برای من جلب بوده اند دارم."

3- رویا پردازی های روزانه
رویا پردازی شاید عادت چندان پسندیده ای نباشد اما می تواند شما را در پیوند خوردن با احساسات و افکارتان یاری رساند. رویاپردازی منبع تمامی نوشته های خوب (و بد ) است. بی جهت نبود که جوآن دیدین تعمقاتش را اینگونه بیان می کند که : آیا جز این است که تنها با رویا پردازی و نوشتن می توانم به اندیشه هایم دست پیدا کنم؟

4- نوشتن از تجربه های واقعی شخصی
گابریل گارسیا مارکز در مصاحبه ای با پاریس ریویو، بر اساس تجربه های شخصی خود به نویسندگان جوان توصیه کرد، آنچه را که می دانند بنویسند:
"اگر از من بخواهید که توصیه ای به نویسندگان جوان بکنم، من به آنها می گویم که آن چیزی را بنویسند که زمانی برای خودشان اتفاق افتاده، همیشه به راحتی می توان تشخیص داد که متن یک نویسنده برخاسته از تجربیات شخصی اوست یا آنچه از دیگران شنیده یا خوانده. وی می افزاید: همیشه از این نکته متحیرم که مرا به خاطر تخیلات قوی ام تشویق می کنند، در حالیکه به واقع تمامی آثار من پایه ای در واقعیت دارند. مشکل اینجاست که واقعیت های حوزه کارائیب، بیشتر شبیه تخیلات رام نشدنی است.

5- نوشتن اولین اولویت شما باشد
هنری میلر در ده فرمان برای نوشتن خود آورده است: نویسنده جدی باید هنر و حرفه خود را بالاتر از هر چیزی قرار دهد. میلر توصیه می کند: اول از هر کاری بنویسید. نقاشی کردن، گوش دادن به موسیقی، وقت گذرانی با دوستان، سینما رفتن و همه کارهای دیگر باید در اولویت های بعدی نوشتن قرار بگیرند.

6- منبع الهام بخش خلاقه خود را (در هر جا که ممکن است) بیابید.
گرترود استین، درباره فرایند نوشتن می گوید: حس خلاقانه نوشتن خواهد آمد، البته اگر وجود داشته باشد و شما اجازه صادر کنید.
اما برای اینکه حس نوشتن بیاید، باید یک منبع الهام بخش خلاقانه برای خود پیدا کرده و مرتبا به آن رجوع کنید. استین می گوید، بهترین ایده کارهایش زمانی به ذهنش رسید که در حین رانندگی به گاوی کنار جاده خیره شد. او تنها 30 دقیقه در روز می نوشت و مابقی وقت خود را در اطراف مزارع رانندگی می کرد و هر گاه گاو متفاوتی پیدا می کرد ، به آن خیره می شد تا ایده خلاقانه ای مناسب روحیاتش به ذهنش خطور کند.

7- آنچه را انتخاب کرده اید بپذیرید
آیا دوست دارید مانند یک نویسنده زندگی کنید؟ عالیه! اما مطمئنید که مجذوب یک مدل ایده آلیستی از زندگی نویسندگی نشده اید که هیچ تطابقی با واقعیت ندارد؟ مارگارت آتوود در گاردین نوشته است:
"برای نویسنده شدن، احتمالا نیاز به یک فرهنگنامه جامع، یک کتاب دستور زبان ابتدایی و البته چسبیدن به واقعیت دارید!. این آخری یعنی اینکه: هیچ چیز مجانی نیست. نویسندگی کار و حرفه شماست. در عین حال نوعی قمار است. شما هرگز حقوق بازنشستگی دریافت نخواهید کرد شاید سایر مردم اندکی به شما کمک کنند اما در کل باید روی پای خودتان بایستید. هیچ کس مجبورتان نکرده که نویسنده باشید. خودتان نویسندگی را انتخاب کرده اید ،پس ناله و شکایت نکنید.

8- گوشه ای دنج برای تنهایی بیابید.
زادی اسمیت در قوانینی برای نویسندگان نوشته : از گروه ها و جمعیت ها دوری کنید. حضور این افراد در کنار شما هرگز منجر به ارتقای سبک نگارش تان نمی شود.
اسمیت خصوصا تاکید می کند : مکانی که برای نوشتن انتخاب می کنید باید دنج و خلوت باشد. هنگام نوشتن از زمان و فضای خود محافظت کنید. همه را از نوشته های خود دور نگه دارید حتی اگر عزیز ترین کسانتان باشند.

9- خودتان را روانکاوی کنید
اگر هنوز برای نوشتن مطالب خود گیج هستید و یا اصلا مطمئن نیستید که برای نوشتن به اندازه کافی در زندگی خود تجربه کسب کرده اید بهتر است اندکی حافظه خود را مرور کنید. فلانری اوکانر این قانون را اینگونه بیان می کند: هر کسی که از دوران کودکی جان سالم به دربرده ، به حد کافی اطلاعاتی از زندگی کسب کرده که بتواند تا آخر عمر درباره شان بنویسد.

10- جمله کلیدی یا ایده اصلی را روی هوا بزنید
به محض اینکه ایده یا تکلیف بزرگ نوشتن در مقابلتان قرار گرفت تا آن را به واژه تبدیل کنید، به راحتی در دامنه تعهد نگارش آن غرق خواهید شد. اما در تمامی آثار بزرگ داستانی و غیر داستانی، یک اتفاق ثابت همواره رخ داده است. همیشه یک ایده، یک جمله یا یک پاراگراف است که باید در لحظه مناسب جلوی دیدگان نویسنده قرار بگیرد.
آنا لموت در کتاب پرنده با پرنده ، که مجوعه نصیحت هایی است درباره زندگی و نوشتن، می نویسد: نویسندگان باید یاید بگیرند که پروژه های خود را همچون گام های آغازین نوزاد به پیش ببرند. نویسنده کتاب مواهب سفر کردن می نویسد:
برادر بزرگم تلاش می کرد تا گزارشی را درباره پرندگان بنویسند که سه ماه برای آن وقت داشت و فردا روز تحویل دادن آن بود. ما همه دور هم در اتاق نشیمن جمع شده بودیم و او روی میز آشپزخانه نشسته بود در حالیکه اطرافش را کاغذ های سفید، خودکارهای جورواجور و کتاب های بازنشده ای درباره پرندگان احاطه کرده و او بهت زده از وظیفه سنگین نوشتن گزارش نزدیک بود از شدت ناراحتی گریه کند. سپس پدرم در کنار او نشست، به آرامی دست روی شانه هایش نهاد گفت: پرنده با پرنده رفیق، فقط اینطور فکر کن که پرنده با پرنده است.

11- تنها با خودتان رقابت کنید
ویلیام فاکنر که هنرمند را "موجودی رانده شده توسط شیاطین" می داند، همیشه از کار خود ناراضی بود. اگرچه نارضایتی تا حدودی اجتناب ناپذیر است، اما اگر دست از مقایسه کردن کارهایتان با آثار دیگران بردارید، اندکی جلوی این حس گرفته می شود.
فاکنر در سال 1956 در مصاحبه ای با پاریس ریویو گفت: نویسندگان هرگز نباید از کاری که انجام داده اند راضی باشند. نوشته ها هرگز به آن خوبی که باید باشند از کار در نمی آیند. خود را با مقایسه کردن های بیهوده با پیشینیان و معاصرانتان عذاب ندهید. فقط سعی کنید از خودتان بهتر باشید.

12- فقط انجامش بدهید.
استفان کینگ درباره اینکه چگونه می توان نویسنده نیرومندی شد، دو نکته دارد، و تقریبا تمام حرفهای بالا به همین جا ختم می شود: زیاد بخوانید و زیاد بنویسید. من هیچ راهی به جز این دو بلد نیستم، هیچ میانبری وجود ندارد.

13- و این کار را با لـ*ـذت انجام دهید
جویس کارول اوتس، در قوانین شماره یک تا ده خود برای نویسنده خوب شدن (که از طریق توئیتر منتشر شده) می نویسد: با قلب خود و از سر عشق بنویسید.
به امید آن روز.
 
  • پیشنهادات
  • YASHAR

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/25
    ارسالی ها
    3,403
    امتیاز واکنش
    11,795
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    تهران
    270x396xn00227869-b.jpg.jetiweb.ic.zLot_tDmp4.jpg


    خواندن تجربیات نویسندگان بزرگ همواره از سوی علاقمندان ادبیات طرفدار داشته، چه آنها که شیفته نوشتن داستان هستند و به این تجربیات به عنوان نکات ارزشمندی که می تواند راه و چاه نوشتن را نشان‎شان بدهد نگاه می کنند و چه آنها که کتابخوان حرفه ای هستند و به این فکر می کنند که از طریق این تجربیات و درک نوع نگاه و عمل نویسنده می توانند به شکل بهتری وارد دنیای آثار آنها شوند.

    به این ترتیب تا نویسنده ای به شهرت می رسد هم موسسات و دانشگاه ها به دایر کردن کارگاه هایی این چنینی برای انتقال تجربیات آنها علاقمند می شوند و هم اینکه ناشران تمایل می یابند که سفارش نوشتن چنین آثاری را به نویسندگان بدهند.

    اورهان پاموک نویسنده سرشناس ترک و برنده جایزه نوبل، چند سالی ست که در ایران طرفداران بسیاری پیدا کرده، انتشار چنین اثری که از طریق آن می توان در تجربیات و آموزه های داستان نویسی او شریک شد و در واقع پای درس گفتارهای داستان نویسی اش نشست، برای علاقمندان این نویسنده فرصت خوبی ست تا با شیوه ها و شگردهای او در کار نوشتن آشنا شوند.

    جالب اینکه پاموک در طول چند سال اخیر که شهرتش به شکلی افسانه ای روبه تزاید گذاشته، نه تنها جوایز گوناگونی را کسب کرده مرتبا از سوی مراکز علمی و دانشگاهی دعوت شده و مدام در سیر و سفر بوده است.
    آخرین رمان منتشر شده پاموک رمان «موزه معصومیت» نام داشت که به سال ۲۰۰۸ چاپ شده و موضوعاتی چون عشق، دوست داشتن، خوشبختی و ازدواج را از وجوه فردی و اجتماعی بهدقت مورد پردازش قرار میدهد البته در دل رمانی بسیار جذاب و بسیار دلنشین.

    بعد از کتاب «قطعاتی از منظره» که در سال ۲۰۱۰ توسط اورهان پاموک منتشر شد و در برگیرنده مجموعه ای از مصاحبههای پاموک به اضافه چند نوشته ادبی از خود اوست، تازه ترین اثر چاپ شده او کتابی است با عنوان «با و بی تکلف» که در واقع متن درس گفتارهای اوست برای کلاس موسوم به Norton در دانشگاه هاروارد که سال ۲۰۱۱ چاپ شده است.

    اورهان پاموک چندی پیش به مدت دو تا سه سال در دانشگاه هاروارد کرسی خوانش و نگارش رمان داشت. دانشگاه هاروارد در حوزه ادبیات معمولا به این شکل عمل می کند که از مدرسهای مدعو همهگی خود نویسنده اندريال یعنی کسانی هستند که خود به شکل تجربی رمان نوشتهاند و اکثریت غریب به اتفاق آنها نیز کسانی هستند که جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرده اند.

    پاموک درس گفتارهایی را که طی این چند سال در دانشگاه هاروارد داشته است، در قالب کتابی به زبان ترکی منتشر کرده است که اخیرا توسط عین اله غریب و به همت نشر نگاه با عنوان «با و بی تکلف» به بازار آمده است.

    پاموک در این درس گفتارها که بر اساس تجربیات خودارائه داده است در واقع از شگردهایی پرده بر می دارد که با اتکاء به آنها به عنوان نویسنده ای موفق توانسته است جایزه نوبل را به برایش به ارمغان بیاورد. شگردهایی که از وی نویسنده ای جهانی ساخته که آثارش به زبان های مختلف ترجمه شده اند.اینکه این جهانی بودن و نوع نگاه جهانی یکی از ویژگی های اصلی آثار اورهان پاموک است که رد آن را در آموزه های داستان‎نویسی اش نیز می توان مشاهده کرد. خود ترکیه این نوع نگاه با توجه به خصوصیات ناسیونالیستی ترک ها چندان پر رنگ نیست و آنها نویسنده هایی همچون یاشار کمال که رویکرد یا نگاه ملی میهنی در آثارشان پر رنگ تر است بیشتر دوست می دارند.

    کتاب حاضر از هفت بخش تشکیل شده است، عناوین فصل تاحد زیادی نشان دهنده حال و هوای محتوای آنها نیز هستند: وقتی ما مشغول خواندن نگاه دانلود هستیم در ذهن ما چه اتفاقی رخ می دهد؟؛ آاثی پاموک آیا قصه این رمان در واقع قصه واقعی زندگی شماست؟؛ شخصیت های ادبی، پیرنگ و زمان؛ کلمات، تصاویر ، اشیاء؛ موزه ها و رمانها، کانون مرکزی و حرف آخر.

    اورهان پاموک در درس گفتارهای خود برخلاف شیوه های کلیشه شده آموزش داستان نویسی به سراغ تعاریف و مفاهیم آشنا در داستان نویسی نمی رود بلکه می کوشد خواننده را در تجربه درک جهان رمان آشنا کند، در ک فرایندهای درونی و بیرونی ما در حالی که درگیر خواندن یا نوشتن هستیم.

    او در ابتدای کتاب می گوید: «رمانها برای ما در حکم حیاتهایی دیگر هستند ...رمانها هم رنگ و لعاب، جذابیت و در عین حال عمق و پیچیدگی زندگی را تشکیل می دهند...» با این وصف پر بیراه نیست اگر بگوییم. رمانها برای او جهانی هستند زنده و دام نیازمند کشف و شهود؛ کشف و شهودی که از طریق خواندن و نوشتن میسر می شود.
    اورهان پاموک سال ۱۹۵۲ درست مثل قهرمان رمانهایش «آقای جودت و پسران» و «کتاب سیاه» در خانوادهای پرتعداد اما متمول در محلهی نیشان تاشی استانبول بهدنیا آمد. همانطور که در کتاب استانبول، اتوبیوگرافی نویسنده، آمده است تحصیلات مقدماتی و متوسطه را با گرایش نقاشی در کالج آمریکایی واقع در محل سکونت خود، گذراند.
    در سن بیست و دو سالگی در رشتهی معماری دانشگاه پلیتکنیک استانبول ثبتنام کرد اما بعد از سه سال تحصیل این رشته را رها کرد و در همان دانشگاه به رشتهی روزنامهنگاری روی آورد.
    اولین رمانش آقای جودت و پسران را در سال ۱۹۸۲ نوشت که جوایز ملی «اُرهان کمال» و «کتاب سال» را برایش به ارمغان آورد. سال بعد رمان «خانه خاموش» را منتشر کرد که آن نیز جوایز را از آن خود کرد. رمان قلعهی سفید (۱۹۸۵) ابتدا به زبان انگلیسی و سپس تقریباً به تمامی زبانهای اروپایی ترجمه شد و پاموک را نویسندهای جهانی کرد.
    به دنبال این شهرت، کرسی تدریس رشته ادبیات داستانی را در دانشگاه کلمبیای امریکا پذیرفت و به همراه همسرش از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۸ مقیم نیویورک شد. رمان کتاب سیاه برای بار دوم بالاترین جایزه ادبی فرانسه را نصیبش کرد وشهرت او را دوچندان کرد.
    در سال ۱۹۹۸ رمانی با عنوان «نام من سرخ» منتشر کرد که علاوه بر تعداد بیشماری جوایز ملی، جوایز جهانی گوناگونی را هم به خود اختصاص داد. همچنین در این سال مجموعه مقالات ادبی و فرهنگی پاموک که در دههی ۱۹۹۰ در روزنامهها و مجلات ترکی و اروپایی به چاپ رسیده بود جمعآوری و در کتابی با عنوان به «رنگی دیگر» چاپ شد که بهگفته خودش ادای دینی بود به رشتهی تحصیلیاش.
    سال ۲۰۰۲ رمان برف که پاموک اولین و آخرین رمان سیـاس*ـی اش خواند، به چاپ رسید، که در سال ۲۰۰۴ از طرف «ضمیمه کتاب نیویورک تایمز» یکی از ده کتاب برتر جهان نام گرفت و جایزهی بهترین نویسنده خارجی سال فرانسه را از آن خود کرد. کتاب بعدی پاموک با عنوان استانبول که در واقع اتوبیوگرافی خود نویسنده بود و شامل عکسهای خانوادگی، دفتر خاطرات و عقاید شخصی او آن هم در طول سالیان متمادی، در سال ۲۰۰۳ به چاپ رسید که به نظر خیلیها یکی از بهترین اتوبیوگرافیهای نویسندههای ادبی است.
    در این سالهای اخیر سالی نبوده است که اورهان پاموک جایزه تاره ای نبرده باشد همان سال دکترای افتخاری ادبیات از آکادمی هنر و ادبیات امریکا و بالاخره همان سال جایزهی نوبل ادبیات.
     

    YASHAR

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/25
    ارسالی ها
    3,403
    امتیاز واکنش
    11,795
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    تهران
    فوت و فن نویسندگی از زبان چند رمان نویس مشهور
    قدرت مشاهده ی خودتان رااز دنیای دوروبر، تقویت کنید. یاد بگیرید درست ببینید و چیزهایی را ببنید که دیگران نمی بیند ضمناً این را هم بدانید که برای نویسنده شدن هیچ گاه دیر نیست

    دیان دی

    نویسنده رمان «قطار مرگ به طرف بوستون»

    چیزی را بنویسید که خودتان دوست دارید بخوانیدش. بعد هم واقع گرا باشید؛ نویسندگی تجارت راحت و پرسودی نیست اولاً باید به تنهایی انجامش داد، ثانیاً نیاز به کار سخت و طاقت فرسا دارد، ثالثاً بازده سریعی ندارد؛ یعنی برای دیدن بازدهی اثرتان باید مدت طولانی منتظر باشید وای! از فکر این نکته تنم می لرزد که برای رسیدن به پول چقدر باید منتظر بمانید.

    خب با وجود این مسائل شاید خیلی ها نتوانند این واقعیت های تلخ را درباره ی چنین شغل بی رحم و خشنی تحمل کنند. از طرف دیگر، دلایل خوبی هم برای سرکردن با رؤیای نویسندگی وجود دارد و آن این است که وقتی اولین رمانتان را نوشتید جدا از این که فروش خوبی کرده باشد یا نه و صرف نظر از این که مورد توجه ناشران قرار گرفته باشید اگر دیدید نمی توانید کتاب بعدی را ننویسید مطمئن باشید که یک نویسنده واقعی شده اید چون در آن صورت کتاب بعدی شما تبدیل می شود به کتابهای بعدی و بعدی اگر آدمی باشید که حس کنید زندگی بدون حضور شخصیت ها و طرح ها داستان در ذهنتان خالی و بی مفهوم است و بدانید نویسنده ای واقعی هستید.
    مایو بینچجی
    نویسنده رمان «کلاس بعدازظهر» و «عروسی نقره ای»
    نویسنده رمان «خدایا تو آن جایی؟ من مارگارت هستم»!
    به هیچ کس اجازه ندهید نا امیدتان کند.
    آندره دوبوس
    نویسنده رمان «خانه مدوشن»
    برای داستان هایی که می نویسید طرح کلی نریزید؛ یعنی اتفاقات داستانی را از قبل طراحی نکنید شخصاً معتقدم نوشتن ما را وارد دنیایی پر رمز و راز و ناشناخته می کند باید به ضمیر ناخودآگاهتان اعتماد کنید باید به شخصیتهای داستان اعتماد کنید تا خودشان داستان را به جایی که می رود ، هدایت کنید.
    سوزان فیشر استیپلز
    نویسنده رمان «شهربانو»
    یاد بگیرید ذوق و قریحه ی خودتان را بشناسید و آن را بالفعل کنید نگاه کنید که چطور وقتی دارید حرف می زنید یکهو در ذهنتان دنبال کلمه ی خاصی می گردید و آن قدر من و من می کنید تا به یادتان بیاد! همین طور، دنبال یافتن استعدادتان باشید؛ یعنی بگردید تا بفهمید در کدام زمینه در رشته های ادبی ذوق دارید بعد برای بالفعل کردن این ذوق و استعداد سخت کار کنید.
    نورا رابرتز
    نویسنده رمان «آسمان و زمین»
    اولین اصل در نویسندگی این است که چیزی را بنویسید که دلتان می خواهد آن را بخوانید و لـ*ـذت ببرید، اگر چیزی که می نویسید برای خودتان جالب نباشد و سرگرمتان نکند قطعاً برای هیچ کس دیگر جالب و سرگرم کننده نیست.
    باربارا همبلی
    نویسنده ی رمان «شیکاگو 2000»
    از بازنویسی یا به عبارت دیگر «دوباره نوشتن» نترسید کارتان را به کسی که به قضاوتش اعتماد دارید بسپارید تا بخواند؛ سپس بپرسید که او را تحت تأثیر قرار می دهد یا نه.
    توصیه دیگر من این است که چیزهایی که می نویسید، راجع به زندگی آدمهای دور و برتان باشد وقتتان را صرف ساختن دنیای کاملاً خالی و پوچ یا تاریخ ها فراموش شده نکنید.
    جوانا ترولوپ
    نویسنده رمان «بچه مردم» و «بهترین دوستان»
    قدرت مشاهده ی خودتان رااز دنیای دوروبر، تقویت کنید. یاد بگیرید درست ببینید و چیزهایی را ببنید که دیگران نمی بیند ضمناً این را هم بدانید که برای نویسنده شدن هیچ گاه دیر نیست.
    بیلی لتز
    نویسنده رمان و «آنجا که دل گرفتار است»
    نوشتن را بی وقفه ادامه دهید، به نشست ها و سمینارهای نویسندگان بروید اصلاً حدسش را نمی توانید بزنید که ممکن است در آنجا با چه کسانی آشنا شوید و چه چیزهایی یاد بگیرید شاید این کار روش خیلی خوبی برای پیدا کردن ناشر هم باشد.
    لوریس لوری
    نویسنده رمان «این دوروبرها می بینمت سام»
    من همیشه به نویسندگان جوان توصیه می کنم خوب خواندن بهترین و شاید تنها راه برای خوب نوشتن است.
    سایمون زلیچ
    نویسنده رمان «اعترافات جک استراو»
    می خواهید نویسنده ی موفقی شوید؟ بخوانید! با بقیه نویسندگان و همین طور با کتابخوان های حرفه ای دوستی برقرار کنید و از آن ها بپرسید چه کتابهایی می خوانند بگذارید تحت تأثیر کتابهایی که می خوانید قرار بگیرند و با هر تأثیر پیشرفت کنید.
    یک راه خوب برای پیش رفت کردن دریافتن سبک و صدای خاص خودتان نوشتن یادداشتهای روزانه است من بیست و پنج سال است که این کار را انجام می دهم و حال بانگاه کردن به سبک آن یادداشتها می فهمم در هر مقطع چه کتابی خوانده ام اما آهسته آهسته شروع کردم به نوشتن شیوه ای که کاملاً مال خودم بود و این کار بدون شک قصه هایم را دقیق تر و هشیارانه تر کرده باشم .
    این هم آخرین نکته؛ نویسنده کسی نیست که کتاب چاپ می کند، کسی است که همیشه می نویسید.
    فای کلرمن
    نویسنده رمان هایی «شیر و عسل» «مزاحم»
    به نویسندگان و علاقمندان می گویم ،بنویسید! بنویسید! بنویسید! همان طور که می گویم بخوانید! بخوانید! بخوانید!»
    نه فقط کتاب های داستانی را بلکه کتاب غیرداستانی هم بخوانید هیچ وقت نمی شود به قدر کافی معلومات کسب کرد بیرون از دنیای داستان، قصه های واقعی فراوانی وجود دارد کاش وقت برای خواندشان وجود داشت.
    کریستوفر بالکی
    نویسنده رمان «به خاطر سیگار، متشکرم»
    اوایل گزارش نویسی و مقاله نویسی را تجربه کنید، تأثیرش خیلی زیاد است زبان را خوب یاد بگیرید و چنان که استاد بزرگم ویلیام زینر همیشه می گفت: «هر کلمه ای زایدی را که توانستید از متن حذف کنید، از خدا تشکر کنید.»
    بث گاچیون
    نویسنده «دختران امروزی»
    باید نکته مهمی به شما بگویم؛ اگر ذاتاً آدمی نیستید که بتواند مدت های طولانی در تنهایی به سر ببرید و تحمل بی پولی را هم ندارید آن وقت باید بدانید که نویسندگی، کاری نیست که به درد شما بخورد.
    لوری هالس آندرس
    نویسنده «بچه ی خجالتی» و «بگو خداحافظ»
    هر چیزی که به دستتان می رسد بخوانید با معلم های ادبیات و استادهای کلاس قصه نویسی تان آن خیلی بیشتر از چیزی که فکر می کنید می دانند از کسانی نباشید که فقط از نویسنده شدن حرف می زنند واقعاً نویسنده بشوید! عجله کنید چیزی بنویسید و هرگز مأیوس نشوید. هرگز! هرگز! هرگز! -
     

    YASHAR

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/25
    ارسالی ها
    3,403
    امتیاز واکنش
    11,795
    امتیاز
    736
    محل سکونت
    تهران
    آنچه میخوانید بخشهایی از صحبتهای دوریس لسینگ برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۰۷ است که خبرنگار هافینگتن پست بعد از درگذشت او از نشریات یا کتابهای مختلف جمع آوری کرده است . لسینگ در روز ۱۷ نوامبر در سن ۹۴ سالگی درگذشت .
    DorissLessing.jpg




    « در درجه اول برای خوشایند خودتان بنویسید . سر سوزن هم دیگران برایتان مهم نباشند . اما نوشتن نمیتواند یکجور شیوه زندگی کردن باشد . برای این که بنویسید ٬ اول باید زندگی کنید . باید جوری زندگی کنید که نوشتنتان از خلال شیوه زندگی کردنتان ظاهر شود .

    « این کتاب یا داستان است که به شما دیکته میکند چطور بنویسید . داستان شیوه روایتاش را خودش دیکته میکند .

    « جالب این است که وقتی به شیوه اول شخص در مورد یک آدم کاملا متفاوت مینویسید چه چیزهایی که در مورد خودتان کشف نمیکنید !

    « فکر میکنم وظیفه نویسنده این است که در ذهن خوانندگانش سوال به وجود بیاورد . این کار شاید باعث شود آدمها کمی متفاوتتر فکر کنند . فکر کنم حضور نویسنده برای چنین چیزهایی است.



    يكي از مسائلي كه در سوال هاي بسياري از عزيزان آشكارا مشهود است عجله ي فراوان و گاه بي پشتوانه آنهاست در پيش روي در عرصه ي حرفه اي ، غافل از اينكه هم پيشرفت در اين عرصه و هم حرفه اي شدن در اين وادي ، بيش از همه به تلاش طاقت فرسا ، بازنويسي مكرر و پي در پي نياز دارد ... در واقع توصيه مهم اينست كه حتما" تا ته نشين شدن داستان و شخصيت هايتان دست نگه داريد ! و باز اشاره به يكي از پست هاي قبلي ام كه : " ذوق زده شويد اما ذوق زده نمانيد ! "

    هیچ نوشته ای توسط هیچ نویسنده حرفه ای در بار اول بهترین نبوده و نیست و قطعا هیچ متنی نیست که نتواند بهتر شود . از اين رو و عليرغم تاكيدهاي قبلي ام درباره بازنويسي مكرر ، بازهم بايد به اين مهم بپردازيم


    هيچ وقت عجله ندارم تا چيزي را كه مي نويسم بفرستم برود ! ... و گاهي ماهها آن را توي خانه نگه مي دارم و با آن وَر مي روم ... چيزي از آن را در مي آورم و چيز ديگري جايش مي گذارم . تحرير اول داستان آن قدرها هم طول نمي كشد ، معمولا در يك جلسه تمام مي شود ... اما تجديد نظرهاي مختلف در داستان است كه مدتي زمان مي برد ! پیش آمده که بیست سی نسخه متفاوت از یک داستان نوشتهام ! هرگز هم کمتر از ده دوازده نسخه ننوشته ام.


    بگذارید آب پاکی را روی دستتان بریزم ... هیچ الهامی وجود ندارد مگر در حین نوشتن ! اینکه دست روی دست بگذاریم تا الهامی داستان ما را متمایز و ماندگار کند محال ممکن است . این حال و احوال را بسیار تجربه کردم پس شما دیگر عمر خود و وقت دیگران را تلف نکنید ! از همین حالا این فکر عبث و بیهوده را از خود دور کنید . الهام و نبوغ رخ نمی دهد مگر آن زمان که دست به کار نوشتن شده باشید . شاید ایده ای به ذهنتان برسد اما ایده کجا و فیلمنامه و داستان کجا ؟!

    واضح است تا زمانی که چارچوب و خط اصلی را مشخص نکنید ذهنتان نمی داند بلوغ و نبوغ و استعداد خود را در کدام جهت و در چه زمینه مشخصی صرف کند ؟ بنابراین در سکون و خلاء ، الهام و ابداعی هم در پی نخواهد بود . سرچشمه جوشان هم که فوران کند در کویر و زمین بایر هرز می رود و می خشکد . بستر آن را مهیا کنید تا چشمه ها به جریان بفتد و رودی خروشان نمود و بروز کند . اصلا نگران دم دستی بودن نوشته تان نباشید . نویسندگی یعنی بازنویسی و بازنویسی هم حد و حصری ندارد !
     

    نفیس

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/22
    ارسالی ها
    1,490
    امتیاز واکنش
    9,886
    امتیاز
    780
    جمله هاش همیشه مفهومی بود
    خدا رحمتش کنه
     

    baten kaitos

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/02/05
    ارسالی ها
    603
    امتیاز واکنش
    463
    امتیاز
    331
    محل سکونت
    tehran
    روی پیتر کلارک نویسنده، ویراستار و مدرس داستان‌نویسی مشهور امریکایی تابحال مجموعه مقالات و کتابهای متعددی درمورد فنون نویسندگی منتشر کرده است و آثار آموزشی وی جرو معتبرترین منابع در کلاس‌ها و کارگاههای نویسندگی خلاق در امریکا محسوب می‌شود. آقای کاوه فولادی‌نسب و همسرشان که علاوه بر معماری و داستان‌نویسی دستی هم درآتش ترجمه دارند، در یک اقدام ارزشمند گزیده‌هایی از متون آموزشی کلارک را با تلخیص و ترجمه برای انتشار در اختیار مجله کرگدن «ضمیمه سه‌شنبه‌های روزنامه اعتماد» قرار دادند.

    مطلب زیر یکی از این سلسله جستارهای آموزشی‌ست که برایتان منتشر کرده‌ایم. تا اگر مایل بودید ادامه‌ی آن را در ضمیمه‌ سه‌شنبه روزنامه اعتماد دنبال کنید:

    عرق‌ریزی روح: راه و رسم نویسنده شدن
    • روی پیتر کلارک
    • ترجمه: کاوه فولادی نسب، مریم کهنسال نودهی
    همه نویسنده ها به یک ضربه شروع نیاز دارند، به شلیک یک تپانچه، به یک تلنگر که به پهلویشان بخورد.
    ضمیمه کرگدن روزنامه اعتماد: همه نویسنده ها به یک ضربه شروع نیاز دارند، به شلیک یک تپانچه، به یک تلنگر که به پهلویشان بخورد.

    مقدمه/ هفت گامِ فرایند نویسندگی

    ویلیام فاکنر روزی شروود اندرسن را در خیابانی در نیواورلئان می بیند. سال ۱۹۲۵ است. چند سال بعد درباره این دیدار می گوید: «او زندگی آسانی داشت؛ بخشی از روز را کار می کرد و بقیه روزش را آزاد بود که هر کاری دلش می خواست، بکند. و من به این فکر کردم که اگر زندگی یک نویسنده این طوری هاست، نویسنده شدن کاری است که من باید بکنم. به این ترتیب بود که شروع کردم به نوشتن اولین کتابم…»


    سال ها بعد، در ۱۹۵۰، همین فاکنر وقتی به عنوان نویسنده ای استخوان خردکرده نوبل ادبی را می گیرد، در خطابه اش در آکادمی سلطنتی از «عرق ریزی روح» حرف می زند. حقیقت امر این است که نویسندگی از سخت ترین کارهاست. اما مثل هر حرفه دیگری برای قفل هایش کلیدهایی هست که اگر هم به تمامی راهگشا نباشند، بی تردید کمک کننده هستند و این نوید را می دهند که با تمرین و دقت و پشتکار هر دری بازشدنی است. روی پیتر کلارک در «امداد!» برای نویسندگان از این کلیدها حرف می زند و ما هم آن را به خوانندگان که خوندن و نوشتن را دوست دارند، تقدیم می کنیم.


    نویسندگی کار سحرآمیزی نیست. فن است. فرایند است. مجموعه ای از گام هاست. [در این کار هم] مثل هر فرایند دیگری، بعضی وقت ها کارها خوب پیش نمی روند. حتی در یک داستان خوب، نویسنده درگیر مشکلاتی می شود و می شود اصلا این طور گفت که عمل نوشتن همیشه یک جور حل مسئله است. وقت هایی که اوضاع خراب می شود، احساس خفگی به نویسنده ها دست می دهد و پیش از فرورفتن و غرق شدن دنبال طناب نجات می گردند.


    این مجموعه، طناب نجات است.

    اگر به حرف های بعضی از نویسنده ها گوش کنید، ممکن است خیال کنید میلیون ها مشکل پیش رویتان است؛ از مشکلاتی مثل این که باید بگویم میلیون یا میلیون تا این که آیا [در عنوان این مجموعه] علامت تعجب بعد امداد لازم است یا نه.


    من در طول زندگی حرفه ایم ام تجربه های زیادی را از سر گذرانده ام و نظریه ای را ساخته و پرداخته ام که در این مجموعه روی آن تمرکز می کنم. نظریه من برای رستگاری نویسندگان این است: تعداد مشکلات بزرگ نویسنده ها بسیار کم است و خود این مشکلات راه حل هایی قابل اتکا را [به آدم] نشان می دهند. من این عقیده دونالد موری- یکی از تاثیرگذارترین مدرسان نویسندگی امریکا- را تایید می کنم که نویسنده ها- در تمام گونه ها و زمینه ها- فرایند مشابهی را طی می کنند؛ مجموعه ای از گام های تاکتیکی. اگر به اندازه کافی مطالعه و کار کنید، می توانید این روش مشترک را کشف کنید.


    حتما می پرسید آیا مواجهه یک غزل سرا با حرفه اش مشابه یک رساله نویس است؟ نویسنده یک پیام ۱۴۰ حرفی در توییتر چطور؟ آیا فرایند کار او شبیه نگـاه دانلـود نویس است؟ در انتزاعی ترین شکل ممکن، جواب من به همه این سوال ها آری است.


    حالا [سوال این است که] این گام های مشترک چه چیزهایی هستند؟

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    شروع

    همه نویسنده ها به یک ضربه شروع نیاز دارند، به شلیک یک تپانچه، به یک تلنگر که به پهلویشان بخورد، به چیزی که آن ها را وادار به حرکت کند. این الزام مدام آن ها را وا می دارد که برای یافتن ایده های داستانی به جست و جو در دنیا و تجربه های زیسته شان بپردازند. چنین کنجکاوی آن ها را به شکارچی ها و مجموعه دارهایی تبدیل می کند که کارشان گردآوری مواد و مصالح خامی است که نوشته هایشان را جذاب و معنادار می کند.

    برنامه ریزی و ساماندهی

    نویسنده ای که به سفری اکتشافی می رود، ممکن است با خودش آن قدر گنجینه های زیادی به خانه بیاورد که فضای نویسندگی و ذهن او را درهم و برهم کنند. هر نویسنده ای باید این توانایی را داشته باشد که بفهمد به چه چیزی چه قوت نیاز دارد. در این مرحله هنوز خیلی زود است که معلوم شود نویسنده همه آنچه را برای آکندن نگـاه دانلـود یا زندگی نامه یا گزارش سالانه از ایده ها، اطلاعات و زبان جذاب و تاثیرگذار لازم دارد، در اختیار دارد یا نه.


    یافتن کانون تمرکز

    یافتن هر متنی از یک کانون تمرکز، یک ایده راهنما، یک چشم انداز یا یک احساس برخوردار است که به نویسنده و خواننده اطلاع می دهد آن نوشتار دقیقا درباره چیست. هر تلگرام، پست توییتر یا هایکو به کانون تمرکز نیاز دارد، همین طور هم هر داستان کوتاه یا یادداشت عاشقانه یا شکایت نامه ای از لوله کش خطاب به اداره نظارت بر مشاغل.


    چنین اندیشه واحدی به نویسنده کمک می کند از میان مواد و مصالح گردآوری شده بهترین ها را انتخاب کند؛ بهترین شخصیت های داستانی، بهترین جزییات، مهم ترین نکته ها و همین طور بگیر تا بهترین کلمه ها و بهترین نشانه های سجاوندی. کانون تمرکز در نوشتن جمله یا پاراگراف شروع هم به نویسنده کمک می کند و گاهی نوشتن این پاراگراف نیاز دارد که کانون تمرکز مشخص باشد. این یین و یانگ [یا جمع اضداد] فرایند نویسندگی است.


    گشتن دنبال زبان

    معروف است شاعران عهد عتیق انگلیس هر کدامشان یک «لغت نامه» داشتند که می توانستند از توی آن کلمه هایی را که باری رسیدن به بهترین زبان در شعرهایشان لازم داشتند، انتخاب کنند. چقدر عالی بود اگر می شد آدم دستش را دراز و در کمدی را باز کند و یک کلمه دقیقا درست را برای یک کارکرد نوشتاری دقیقا درست پیدا کند.


    کلمه های درست از کجا می آیند؟ آن ها از یک عمر خواندن و مطالعه حرفه ای می آیند. از تجربه روزانه زبان می آیند، از سفر، از واژه نامه ها و از پژوهش لازم برای گردآوریِ نه فقط اطلاعات خام، بلکه همچنین ایده ها، تصویرها، و کلیدواژه های ضروری برای درک گروهی از مردم یا زمینه ای پژوهشی.


    تهیه نسخه اولیه

    تشخیص این که کِی وقتش است آدم برای نوشتن نسخه اولیه کارش بنشیند پشت کیبورد، هیچ وقت کار آسانی نیست. نویسنده همیشه در این مرحله احساس مقاومت می کند؛ به شمی گویند رکود نویسندگی یا کار امروز را به فردا انداختن. اگر نویسنده گام های قبلی را با دقت برداشته باشد، نوشتار خودش به جریان می افتد. دبلیو. اچ. آدن یک زمانی شعر را به مثابه یک «دستگاه زبانی» توصیف کرد که درونش یک انسان، یک هوش هدایتگر پنهان شده است.


    همه متن ها معمولا براساس یک چرکنویس یا طرح و برنامه شکل گرفته اند که معماری معنا و مقصود را بنا می کنند. نویسنده باید ترتیب و توالی را انتخاب کند؛ این که در یک اثر چه چیزی اول می آید و چه چیزی آخر. هایکو سه خط است؛ خلاصه دعویِ قانونی یک استدلال را بنا می کند، شکسپیر نمایش نامه هایش را در پنج پرده می نوشت و غزل واره هایش را در چهارده خط. هر بجش کار نیروی ویژه ای را در خود دارد که اگر نویسنده ساختاری موثر را برای کلیت اثر خلق کند، [این نیرو] چند برابر می شود.


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!

    ارزیابی پیشرفت کار

    وقتی نویسنده ها یا مدرس ها یا ویراستارها حرف می زنند معمولا با زبان محو مات نامشخصی صحبت می کنند که سوالی کلیدی را که نگرانشان می کند، بی جواب بگذارند: «دارم چطور پیش می رم؟» به عنوان یک مربی، ترجمه من از این سوال- وقتی با یک نویسنده مواجه می شوم- این است: «داره چطور پیش می ره؟»


    همه آدم ها به گزارش پیشرفت کار- تنظیم شده براساس هدف ها و معیارهای مختلف- نیاز دارند. بر همین مبناست که نویسنده به داروی های اولیه درباره کیفیت فعلی اثر و این که چقدر دیگر زمان و انرژی برای تمام کردن آن لازم است، می پردازد.


    [البته] یک نویسنده می تواند به تنهایی هم به نتیجه برسد، اما بیشتر وقت ها خوب است از مشورت دیگران هم استفاده کند. وقتی از دانلد ماری می پرسیدند که امروز کار نوشتن چطور پیش رفته، او دو پاسخ همیشگی داشت که هر دو در قالب جمله های مثبت صورت بندی شده بودند. ممکن بود براساس کمیت جواب بدهد: «قبل ناهار ده صفحه نوشتم.» یا در صورت لزوم، براساس کیفیت: «امروز صبح یک جمله واقعا شکوهمند نوشتم.»


    بهبود متن

    تکمیل نسخه اولیه یک متن می تواند چنان کار سختی باشد که نویسنده را چنان مفتون خود کند که خیال کند کار تقریبا تمام شده است، اما فرایند نوشتن، این جا تمام نم شود. آخرین مشکل یک نویسنده این است که [بفهمد] چه چیزی را و چگونه بازنویسی کند، چه چیزی را [از متن] پاک کند و چه چیزی را [به متن] اضافه کند.


    در خلال بازنویسی است که نویسنده می تواند نوشته اش را پالایش کند، صیقل دهد و کامل کند؛ نوشته ای را که هیچ وقت نمی تواند به کمال مطلق برسد، اما می تواند رشد کند و آنقدر خوب شود که خواسته نویسنده را برآورده کند. کلید یک بازی با پایان موفق این است که [از پیش] زمان و انرژی برای بازنویسی درنظر گرفته شده باشد؛ همان طور که یک دونده ماراتن انرژی اش را ذخیره می کند تا بتواند با بیشترین سرعت به خط پایان برسد.


    • شروع
    • برنامه ریزی و ساماندهی
    • یافتن کانون تمرکز
    • گشتن دنبال زبان
    • تهیه نسخه اولیه
    • ارزیابی پیشرفت کار
    • بهبود متن
    این هفت واژه و عبارت بزرگ ترین و کلی ترین مراحل کاری نویسنده ها را معرفی می کنند و برای این که این ماموریت ها عملی شوند، هر نویسنده ای باید با مجموعه ای مشکلات ناخوشاند دست و پنجه نرم کند. این مشکلات ساختار امداد! را شکل داده اند. هر فصل از این مجموعه با شرح و توضیح یک گام از گام ها فرایند نویسندگی شروع می شود که چند سوال را هم همراه خود دارد. در هر بخش سه تا از مزمن ترین و دشوارترین موانع برای به انجام رساندن آن گام به شما معرفی می شوند؛ در مجموع بیست و یک مشکل عمومی نویسندگی. برای هر مشکل، من ده راه حل عملی ارائه می دهم که آن ها را از آثار و زندگی نامه های نویسنده های بزرگ- زنده یا مرده- استخراج کرده ام. حساب و کتاب کنید (حتی اگر رشته تحصیلی تان ریاضی نیست) تا دریابید ۲۱۰ کلید نویسندگی در اختیار دارد؛ طناب های کافی برای نجات از باتلاق ضرب الاجل ها.
     

    baten kaitos

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/02/05
    ارسالی ها
    603
    امتیاز واکنش
    463
    امتیاز
    331
    محل سکونت
    tehran
    ۱-هرکسی پیش از آغاز نوشتن بصورت حرفه ای می بایست یک خصلت -ناپسند- را در خود بکشد. و آن هم تعصب و جزمیت روی متنی ست که نوشته اید. البته این شرط تنها برای کسانی ست که میخواهند پیشرفت کنند و یک نویسنده حرفه ای بشوند.


    ۲-بحث در مورد نوشته های شما بدون آگاهی از مطالعات و ذهنیات شما غیر ممکن است. بنابراین مراقب باشید که چه آشغالی را به خورد مغزتان میدهید. برخی از متنها شما را به بیراهه می برند و تمایل روبه رشد شما را عقیم میسازند. نگذارید موتور محرکه ذهن تان تحت هیچ شرایطی خاموش شود. برای ان سوخت مناسب تهیه کنید. سوخت مناسب و با کیفیت


    ۳-از نوشته اتفاقی و اللا بختکی خودداری کنید. میدانم ممکن است بگویید که شما در شرایطی خارج از زمان همیشگی احساس یا فرصت نوشتن پیدا میکنید.ولی خروجی این قبیل نوشتجات احتمالا برای شاعران مناسب است. چراکه نویسندگان باید با برنامه و هدفمند بنویسند. هر روز با یک برنامه مشخص پای میزکار خود بنشینند و با جدیت شروع به نوشتن کنند. این شغل انهاست.


    ۴- اجازه ندهید اقتضائات و شرایط زندگی روزمره برنامه شما برای نوشتن را به هم بریزد.


    ۵-از ورود هیچ فکر و ایده ناشناسی به ذهن خود جلوگیری نکنید. حتی اگر برای شما خط قرمز باشد. شما باید توان روحی تصور کردن – و قرار دادن خود – در بدترین شرایط را داشته باشد. این شرایط بد میتواند هر چیزی باشد. از خــ ـیانـت معشـ*ـوقه یا همسرتان گرفته تا اسارت در چنگال یک دیکتاتوری


    ۶- قلم تان را برای مواقع الهام بخش و یافتن ایده همراه خود داشته باشید تا اگر ایده ای به ذهنتان خطور کرد آنرا موقتا درجایی ثبت کنید. نباید فراموش کنید که صحبت کردن درمورد یک ایده با نوشتن آن بسیار متفاوت است. شما با سخن گفتن میتوانید ایده خود را فتح کنید اما با نوشتن میتوانید آن ایده را به مسیری که میخواهید هدایت کنید.


    ۷-هیچوقت هیچوقت نوشتن را بخاطر نداشتن ایده متوقف نکنید. نویسنده ایده ال از نظر من کسی ست که نوشتن را تنها برای رفع احتجاجات و امروز روزمره قطع میکند و در سایر مواقع دغدغه ای جز نوشتن ندارد.


    ۸-برخلاف شاعران نویسندگان برای پرکردن خلا ناشی از آنچه الهامات ناخودآگاه خوانده میشود احتیاج به نوعی از شهود و مفاهمه در بیداری دارند. باید این کار را با داشتن نگره هایی بدیع نسبت به زندگی بیاموزید



    ۹- Nulla dies sine linea روزی بدون نوشتن نمیگذرد. البته برای تنبلها و ادمهای گرفتار ممکن است این روز تبدیل به هفته شود. اما شما سعی کنید هرروز بنویسید.



    ۱۰- خیال نکنید کاری که شما نوشتید در نهایت کمال است حتی اگر صبح تا شب برای ان وقت گذاشته باشید.

    ۱۱- به مراحل سه گانه ایده-شیوه-نگارش دقت کنید. طی کردن این مراحل تنها برای مهارت شما در تقلید و کپی کاری ماهرانه از روی دست دیگران مفید است. چون اصرار بر داشتن ایده منبع الهام شما را کور میکند. تلاش برای داشتن سبک قریحه شما را کور میکند و نوشتن بدین شکل بهاییست که شما باید بابت نابودی خود و استعدادتان بپردازید. از من میشنوید اینکار را نکنید.
     

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    • استفن کینگ بیش از 50 کتاب نوشته است و بیش از میلیون ها نفر طرفدار دارد. وی به عنوان محبوب ترین نویسنده ی کتاب هاب ژانر وحشت به خوبی تکنیک های نوشتن یک کتاب جالب و فریبنده را می داند. استفن کینگ به تازگی کتابی با عنوان "در مسیر نوشتن" منتشر کرده که بینش ارزشمندی درباره ی چگونگی تبدیل شدن به یک نویسنده ی خوب را ارائه می دهد.
    • در اینجا 15 قطعه از توصیه های وی از این کتاب ارزشمند برای کسانی که مایلندبه یک نویسنده ی بزرگ تبدیل شوند استخراج شده است
    • بیش از حد نگران دستور زبان نباشید!
    • به گفته ی آقای کینگ :"یک نوشته همیشه نباید اتو کشیده و کروات زده باشد." اگر در حال نقل داستانی هستید، مهمترین موضوع نحوه ی بیان آن داستان است؛ نیازی نیست بیش از حد به گرامر تمرکز کنید. زمانی که یک خواننده داستان خوبی را می خواند، گاهی فراموش می کند که در حال خواندن است.
    • از قدرت توصیف بهره ببرید
    • وی به این موضوع اشاره دارد که :" آغاز شرح یک داستان باید از تخیل یک نویسنده نشئت بگیرد و در ذهن خواننده پایان یابد." بنابراین اطمینان حاصل کنید که توصیف هایتان مختصر و روشن هستند و بیش از حد در نوشتن خود غرق نشوید. سعی کنید داستان با کلمات ساده نوشته شوند تا خواننده را به اشتباه نیندازد.
    • در نوشته تظاهر نکنید
    • به گفته ی آقای کینگ: "یکی از بدترین اشتباهاتی که ممکن است در نوشتن مرتکب شوید، تغییر ظاهر واژگان است؛ به این صورت که کمی سنگین و طولانی تر جلوه کنند چرا که از بکارگیری واژگان کوتاه و ساده حجالت می کشید." واضح صحبت کنید و از اصطلاحات مخصوص یک صنف استفاده نکنید.
    • برای نقد آماده باشید و برنامه ریزی کنید
    • وی اشاره می کند:" اگر به عنوان یک نویسنده (یا نقاش، یا خواننده و یا هر حرفه ی دیگری) کسی سعی در تضعیف روحیه ی شما نسبت به آن اثر دارد، اهمیت ندهید." به نوشتن ادامه دهید حتی اگر حس می کنید آن نوشته را دوست ندارید و زمانی که با شکست روبرو شدید خوشبین باشید.
    • به دنبال رضایت دیگران نباشید
    • به گفته ی وی:" اگر تصمیم گرفته اید تا آنجاییکه می شود صادقانه بنویسید ، روزشمار عضویت شما در جامعه ی ادب شروع شده است." شخص آقای کینگ نیز نامه ی های زیادی از خوانندگان ناارضی دریافت کرده است. بنابراین هر کسی که اثر شما را می خواند لزوماً آن را نمی پسندد و این امر عادی است.
    • از نوشتن لـ*ـذت ببرید
    • آقای کینگ می گوید: " من لـ*ـذت خالصی از تکرار اینکار می برم. و اگر شما نیز بتوانید نوشتن را با لـ*ـذت انجام دهید یک عمر از آن لـ*ـذت خواهید برد." کار نباشد شما را نا امید کند؛ بلکه باید الهام بخش و محرک باشد. باید به کارتان علاقه نشان دهید.
    • بدون حواس پرتی بنویسید
    • به توصیه ی آقای کینگ باید بدون هیچگونه حواس پرتی بنویسید. " با در بسته بنویسید و با در باز مرور کنید." هنگام نوشتن در را ببندید و گوشی تان را خاموش کنید تا بتوانید با نوشته ارتباط برقرار کنید.
    • راجع به هر چیزی بنویسی، حتی مسائل ناخوشایند
    • وی اشاره به این موضوع دارد که: " مسائل مهم ، سخت ترین موضوعات برای گفته شدن هستند. در چنین مسائلی نکاتی وجود دارد که شما از عنوان آن شرم دارید، چرا که احساسات شما نسبت به آن تقلیل یافته است." اگر قرار است یک نویسنده ی ماهر باشید باید موضوعات منفی و دشوار را به خوبی شرح دهید. از نوشتن چنین موضوعاتی واهمه نداشته باشید و خود را در این موقعیت قرار دهید.
    • صدای شخص دیگری را ندزدید
    • آقای کینگ معتقدند که:" نمی توان به کتابی مثل کتاب موشک کروز دستبرد زد." به جای دست درازی به آثار دیگران سعی کنید کلیه ی جوانب ذهنتان را کشف کنید و خلق اثری نو و منحصربه فرد را تجربه کنید.
    • کارتان را با جدیت انجام دهید
    • به گفته ی وی:" می توان فعل نوشتن را با عصبانیت، هیجان، امیدواری یا نا امیدی انجام داد." اگر به نویسندگی یا نوشته خود اعتقادی ندارید و آن را سبک می شمارید، بهتر است قلم را زمین بگذارید و بعد از مدتی دوباره به سراغ آن بیایید.
    • خطر کنید!
    • آقای گینک می گید:" من معتقدم ترس منشاء بدترین نوشته هاست." بهترین نویسندگان کسانی هستند که سبک خود را دنبال می کنند و به طور منظم در پی شکستن قواعد نوشته های معمولی هستند. بنابراین از ذهن خود نهراسید؛ آن را در آغـ*ـوش بکشید و ببینید چه آثاری خلق خواهید کرد.
    • هر روز بنویسید
    • به گفته ی وی:" زمانی که من شروع به کار بر روی پروژه می کنم، هرگز متوقف نمی شوم و سرعت کارم را پایین تر نمی آورم مگر اینکه واقعاً مجبور باشم." نویسندگی نباید شغلی باشد که از آن متنفر باشید. اینکه هر روز بنویسید به ماندن داستان در ذهن کمک بزرگی می کند.
    • اولین پیش نویس را در عرض سه ماه به پایان برسانید
    • آقای کینگ معتقد است:"اولین پیش نویس یک کتا ب، هرچقدر هم که طولانی باشد، نباید بیشتر از سه ماه در یک فصل طول بکشد." نوشتن روزانه برای رسیدن به این هدف و متعهد ماندن به پروژه، کمک بزرگی می کند.
    • از حذف قسمت های کسالت آور نوشته تان نترسید
    • بسیاری از نویسندگان با چالش حذف قسمت هایی از نوشته که از آن لـ*ـذت می برند روبرو هستند، اما به توصیه ی آقای کینگ:"عزیزتان را بکشید، حتی اکر قلب نویسنده ی خودخواه کمی شکسته شود، عزیزتان را بکشید." شاید این بخش کار بسیار سختی باشد اما حذف قسمت های کسالت آور به روانی داستان کمک ی کند. به خاطر داشته باشید که نوشته ی نهایی قرار نیست مشابه پیش نویس باشد.
    • قبل از شروع کار جدید استراحت کنید
    • زمانی که نوشته ای را به پایان رساندید، برای چند هفته پیش از شروع پروژه ی بعدی استراحت کنید. آقای کینگ 6 هفته استراحت را توصیه می کنند، این بدان معناست که در نهایت با ذهنی باز و بی آلایش نوشته تان را مطالعه کنید.
    • شما درباره ی توصیه های این نویسنده ی بزرگ چه فکر می کنید؟
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا