چگونه برای داستان خود پایانی رضایت بخش بنویسیم

DENIRA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/12
ارسالی ها
9,963
امتیاز واکنش
85,309
امتیاز
1,139
محل سکونت
تهران
پایان داستان بسیار مهم است چون در انتها، شما آخرین تاثیر خود را بر خواننده می گذارید. یک پایان تاثیر گذار می تواند رضایت خوانندگان را تضمین کند و حتی مدت ها بعد از اینکه داستان را به پایان می برند به آن فکر خواهند کرد.


پایان یک داستان می تواند غم انگیز یا شاد باشد، می تواند خوانندگان را در اوج رها کند، یا اینکه آنها را در اندیشه ای ژرف فرو برد، یا احساسات آنها را برانگیزد. اما این احساس باید احساسی به جا باشد!


چه چیزی باعث می شود که در خواننده احساس به جا و درست القا کنید؟ برای اینکه با پایان داستان خود خوانندگان را راضی کنید چه کاری باید انجام دهید؟


هیچ قانون سیاه یا سفیدی وجود ندارد که بخواهید از آن پیروی کنید. اما در این مقاله رهنمود های ارائه می گردد که می تواند به شما کمک کند پایانی رضایت بخش برای خوانندگان خود بنویسید پایانی که آنها را تشویق کند باز هم برای خواندن آثار شما اشتیاق نشان دهند.


پایانی موثر باید نتیجه تناقض داستان را نمایان کند


تناقض داستان چیزی است که شخصیت اصلی داستان باید آن را حل کند.


مثالی از یک تناقض در داستان:


  • سیندرلا می خواهد به مجلس پسر پادشاه برود — اما نامادری اش او را مجبور می کند در خانه بماند و کف خانه را بشوید.
  • رزا عاشق جان است. اما امی را دوست دارد.
خواننده داستان را می خواند و پیش می رود تا موفقیت شخصیت اصلی داستان را در حل این مشکل ببیند. آیا رزا می تواند کاری کند که جان او را دوست داشته باشد؟ یا اینکه او در نهایت با امی ازدواج می کند.


برخی پایان ها این پرسش ها را با یک پایان خوش و پسندیده پاسخ می دهند. سیندرلا با شاهزاده ازدواج می کند و سال ها با خوبی و خوشی زندگی کردند.


بسیاری از نویسندگان موفق هم فقط به نتیجه این تناقض اشاره ای مختصر می کنند و به خوانندگان خود اطمینان دارند که می توانند به خوبی جای خالی را پر کنند.


به عنوان مثال فرض کنید رزا مدتی پس انداز می کند تا برای جان هدیه ای گران قیمت بخرد. وقتی که او به خانه او می رود تا هدیه اش را بدهد، از پنجره اتاق نشمین داخل را نگاه می کند و او را می بیند که روی مبلی در کنار امی نشسته است. رزا متوجه می شود که آنها چقدر با هم راحت هستند و چگونه در چشمان یکدیگر نگاه می کنند. کمی بیشتر دقت می کند و متوجه می شود که امی باردار است. امی جلوتر می رود دستش را دراز می کند زنگ را لمس می کند، اما مردد می شود پس از لحظاتی بازمی گردد و به خیابان می آید جلوی یک سطل زباله می ایستد و هدیه گران قیمتی را که مدت ها برایش پس انداز کرده بود داخل آن می اندازد و دور می شود.


این داستان می تواند در این نقطه پایان یابد. حتی ممکن است کمی قبل از آن به پایان رسد، جایی که رزا از مقابل درب باز می گردد و به خیابان می رود. با همین چند خط به خواننده به اندازه کافی اطلاعات داده شده است تا نتیجه این تناقض را بتواند حدس بزند. به نظر می رسد که جان با امی زندگی خواهد کرد و رزا دیگر برای بدست آوردنش نخواهد جنگید.


داستان های کوتاه معمولااز این روش زیرکانه استفاده می کنند. اگر همه چیز را دقیق و شفاف مشخص نمایید، یا پایانی خوش و دلچسب برای خواننده بسازید احتمالا داستان شما حالتی ساختگی و غیر واقعی به خود خواهد گرفت. واقعا نیازی به آن نیست. بنابراین نویسنده ها به خوانندگان خود رهنمود هایی می کنند که به احتمال زیاد این گونه خواهد شد ولی دقیقا مشخص نمی کنند که چه اتفاقی خواهد افتاد.


بزرگترین تضاد یا تناقض داستان خود را بیابید این تناقض کدام است؟ اگر نمی توانید با اطمینان به این پرسش پاسخ دهید بهتر است قبل از اینکه به پایان داستان بیندیشید به آن فکر کنید و بیشتر روی خود داستان کار کنید.


نویسنده های بسیاری از من پرسیده اند که این چگونه داستان خود را به پایان برسانند اما اغلب مشکل اصلی این است که آنها به خوبی روی تناقض اصلی داستان کار نکرده اند و آن را به خوبی شفاف سازی نکرده اند. آنها باید بازگردنند و روی ابتدا و اواسط داستان خود کار کنند. پایان خوب به آنچه قبل از آن رخ داده است بستگی دارد.


یک پایان خوب به اعمال شخصیت های داستان باز می گردد


احتمالاً فیلم پیشنهاد بی شرمانه را دیده اید. یک زوج جوان نیاز به پول دارند آنها به ل*ـاس وگاس می روند تا با قمار این پول را بدست آورند. بعد از اینکه همه پول خود را در قمار از دست می دهند با مرد غریبه ای ثروتمند روبرو می شوند (که نقش او را رابرت ردفورد بازی می کرد.) او پیشنهاد می کند یک میلیون دلار به آنها بدهد اگر همسر او (که نقشش را دمی مور بازی می کرد.) یک شب را با او بگذراند.


این تضاد اصلی و مشکل مرکزی داستان است. آیا آنها چنین معامله ای می کنند؟ اگر چنین می کنند قیمت او و زندگی مشترکشان چقدر است؟


اگر این فیلم را ندیده اید من پایان داستان را برای شما تعریف نمی کنم. در عوض بیایید پایانی متفاوت برای آن در نظر بگیریم. این زوج جوان مدتی بحث و جدل می کنند و به نتیجه نمی رسند. مرد جوان متفکرانه در حال بیرون آمدن از هتل است که اسکناسی صد دلاری می یابد، آن را برمی دارد و در قمار شرکت می کند و یک میلیون دلار بدست می آورد. مشکل یک میلیون دلار حل شد!


هر چند این خبر بسیار خوبی برای زوج جوان است اما برای پایان داستان یک فاجعه است، چون فقط یک بخت خوب را نمایش می دهد. این احساسی متفاوت را در افراد بر می انگیزد. و به جای اینکه تضاد اصلی را حل کند از بوجود آمدن آن جلوگیری می کند. به این ترتیب به شخصیت های اصلی داستان راهی برای فرار داده می شود تا از این تناقض بگریزند. تصمیم ها و اعمال شخصیت های اصلی، دیگر اهمیت قبل را ندارند.


وقتی که پایان داستان را شخصیت اصلی داستان با کارها و رفتار خود رقم می زند برای خواننده بسیار رضایت بخش تر و تاثیرگذارتر خواهد بود. در حقیقت شخصیت اصلی داستان با قوت ها و ضعف های خودش با تناقض ها روبرو می شود. ممکن است او در این چالش پیروز شود. یا ممکن است رخدادهای مختلفی در برابر او ظاهر شود و او در این نبرد شکست بخورد. خواننده آنجا نظاره گر است و این تقابل را مشاهده می کند و نا امید خواهد شد اگر احساس کند همه چیز را واگذار کرده اید.


یک پایان رضایت بخش از عناصر ابتدا و میانه داستان استفاده می کند


فرض کنید که من رمانی درباره یک میلیونر می نویسم که در ویلای خود به قتل رسیده است. مظنونین اصلی همسر و دو فرزندش و البته خدمتکارش است. همچنان که داستان پیشرفت می کند خواننده با هر یک از شخصیت ها بیشتر آشنا می شود. پسر بزرگتر داناوان فردی بی عاطفه است. شاید او قاتل باشد، این چیزی است که به ذهن خواننده می رسد. اما ادگار فرزند کوچکتر پسری حساس است، به نظر می رسد چیزی را مخفی می کند. تازه لکه های خون روی لباس خدمتکار هم هست. هر خواننده در ذهن خود تئوری ها و نظراتی می پروراند.


حال اجازه دهید خدمت شما عرض کنم که در فصل پایانی داستان خواننده متوجه می شود که مرد ثروتمند پسری نامشروع هم دارد که از مادری فاسد بدنیا آمده است ولی او سالها قبل آنها را ترک کرده است، و این پسر جیمی که اکنون مرد بالغی شده کسی است که پدرش را می کشد تا انتقام این سالها را از او بگیرد.


این چیزی نیست که بتوان آن را پایانی رضایت بخش نامید. خوانندگان زمان زیادی را صرف بررسی شخصیت هایی کرده اند که در بین آنها اثری از جیمی نبوده است. بنابراین اگر در دقیقه آخر او را معرفی کنید به هیچ وجه عادلانه نیست.


برای اینکه پایان خوبی رقم بزنم و این مشکل را حل کنم لازم نیست حتما پایان داستان را تغییر دهم بلکه می توانم فصل های قبلی را تغییر دهم و جیمی را با خوانندگان اشنا کنم به او هم اشاره کنم و دلایل کافی و البته نه روشن برای قاتل بودن در اختیار خواننده قرار دهم و پایان خواننده واکنش بهتری خواهد داشت.


دانه این واکنش مثبت انتهای داستان را در ابتدا و میانه داستان کاشته اید حتی اگر آنها در انتهای داستان او را به خاطر نیاورند.


به چرخش انحرافی انتهای فیلم معروف حس ششم دقت کنید. نمی خواهم این فیلم را هم برای شما تعریف کنم. توصیه می کنم این فیلم را ببینید.


حرف من فقط این است که کسانی که فیلم را مشاهده می کنند در انتهای فیلم اطلاعاتی دریافت می کنند که آنها را شگفت زده می کند و متوجه می شوند داستان آن گونه که به نظر می رسیده نبوده است. اما این اطلاعات آخر فیلم مانند قطعه ای از پازل است که با برملا شدن آن همه چیز روشن می شود. نشانه ها و رهنمود ها همان جا بوده اند. صحنه های قبلی در نظر بیننده مرور می شوند. بیننده فکر می کند چرا من نتوانستم بفهمم که چه رخ می دهد؟


به خاطر داشته باشید که به عنوان یک نویسنده می توانید در انتهای داستان فریبنده عمل کنید. زمانی که تصمیم خود را برای انتهای داستان گرفتید می توانید بازگردید و همه نشانه ها و ردهایی را که لازم است به داستان خود اضافه کنید. آنها وجود دارند احساس می شوند اما کسی متوجه آنها نیست. و در انتهای داستان است که آن احساس مورد نظر خود را در مخاطب خود ایجاد خواهید کرد.




یک پایان فوق العاده سبب می شود احساسات خواننده برانگیخته شود
اگر در داستان خود شخصیت ها را با تضاد و تناقض های زندگی روبرو کنید، خوانندگان داستان به همه آنچه که در ادامه رخ خواهد داد اهمیت می دهند و زمانی که شخصیت مورد نظر آنها پیروز می شود یا شکست می خورد احساسات آنها هم بر انگیخته خواهد شد.


تجربه کنید و تلاش کنید بیشترین تاثیر احساسی را بر مخاطب خود بگذارید. سعی کنید داستان خود را کمی زودتر یا دیرتر به پایان ببرید. سعی کنید آن را به گونه ای متفاوت کلمه بندی کنید. با کلمات بازی کنید تا اینکه آن جرقه زده شود جرقه ای که به معجزه ختم می شود.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا