تعلیق در داستان های تخیلی

Miss.aysoo

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/05/17
ارسالی ها
3,219
امتیاز واکنش
8,180
امتیاز
703
محل سکونت
سرزمیــن عجـایبO_o
تعلیق در داستان های تخیلی
یاشا محمدی
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
فیع

تایپیست: رها


اهداف نویسندگان در خلق داستان های تخیلی متفاوت است،اما هدف هرچه باشد،مهم ترین عنصر موفقیت، جذب و اثر گذاری داستان بر خواننده، زمینه سازی و ایجاد تعلیقی موفق است. تعلیق،ایجاد فضا ،موقعیت یا ساختاری ناشناخته برای خواننده است که در عین باور پذیر بودن ، قابل پیش بینی نیست.هرگونه تخطی از این تعریف، عنصر تعلیق را به عنصر دیگری در داستان تبدیل می کند.
تعلیق در هر نوع داستان و روایتی،عنصر اصلی محرک خواننده در به پایان رسانیدن اثر است،اما در داستان های تخیلی،به ویژه داستان های علمی – تخیلی ، ایجاد تعلیق، بعد از تعیین هدف و مسیر کلی روایت، مهم ترین و هنری ترین و مشکل ترین وظیفه نویسنده است.چه بسیار داستان هایی که با هدف عالی، به دلیل ناتوانی نویسنده در به کار گیری عنصر تعلیق،نتوانسته اند به موفقیتی در خور دست یابند.
البته ایجاد و به کار گیری تعلیق،کاری بسیار دشوار است و شاید بتوان گفت که در حال حاضر،اساتید تعلیق در دنیای داستان های تخیلی،انگشت شمار وناچیز اند.نویسندگان علاقه مند به نوشتن داستان های تخیلی،بایستی به دقت عنصر تعلیق،روش های ایجاد و استقلال از آن را در جهت پیشبرد خط روایی داستان و جذب مخاطب فراگیرند و این روش را مدام به روز نگه دارند.
در این مقاله، آثاری از استادان امروزی تعلیق را در سطوح مختلف بررسی می کنیم و امید است که نویسندگان جوان این مرز وبوم، با آشنایی و درک این روش ها،آثاری در خور پیشینه ادبی ایران ارائه دهند و بتوانند با نوشتن داستان هایی جذاب و پرکشش و در عین حال هدفمند،ذهن تشنه و کنجکاو خوانندگان جوان این آب و خاک را سیراب سازند.
در اولین قدم به سراغ مایکل کرایتون یکی از اساتید متبحر خلق تعلیق میرویم.کرایتون ستاره ای درخشان در دنیای داستان های علمی - تخیلی است و آثارش جایگاهی رفیع و مستحکم در تمامی کشور های دنیا دارد.در ابتدا نگاهی کوتاه به زندگی نامه او خواهیم داشت و سپس چهار اثر مشهور او را در ارتباط با عنصر تعلیق بررسی خواهیم کرد.
مایکل کرایتون ، در 23 اکتبر سال 1942 میلادی ،در شیکاگو به دنیا آمد.او در رشته انسان شناسی،با درجه ممتاز از دانشگاه هاروارد فارق التحصیل شد و مدتی در دانشگاه کمبریج انگلیس ، به تدریس انسان شناسی جسمانی(فیزیکی) پرداخت.بعد از حدود چهار سال تدریس در کمبریج،او به آمریکا برگشت و در سال 1969، موفق به کسب درجه دکترا ،در رشته پزشکی از دانشگاه هاروارد ماساچوست شد.
او از دوران تحصیل در دانشگاه،نوشتن را آغاز کرد ، اما بعد از کسب دکترای پزشکی، کار نوشتن را به عنوان یک حرفه مد نظر قرار داد و آثاری هم چون نسل اندرومدا،کنگو،پارک ژوراسیک و خط زمان را خلق کرد که برای وی لقب پدر داستان های هیجان انگیز علمی را فراهم آورد.
آثار او به سی و شش زبان زنده دنیا ترجمه شده و تاکنون حدود 150 میلیون جلد از کتاب های او، در سراسر جهان به فروش رفته است و این نشان میدهد که این نویسنده در بین خوانندگان داستان های علمی و علمی – تخیلی ، به عنوان یکی از محبوب ترین چهره های قرن شناخته میشود.
او علاوه بر نوشتن،به عنوان یک فیلم ساز و تهیه کننده تلویزیونی نیز شناخته شده و جالب است اگر بدانید که او در ایالات متحده،تنها کسی است که همزمان یک نویسنده درجه یک،یک فیلم ساز درجه یک و یک تهیه کننده تلویزیونی درجه یک است.تخصص اصلی کرایتون،نوشتن داستان های علمی- تخیلی و علمی است و به درستی که در این عرصه،او یکه تازی بی بدیل است.برای آشنایی شما خوانندگان عزیز،فهرستی از مشهور ترین رمان های علمی و علمی – تخیلی او را ارائه میکنم:


سال نشر عنوان
1969 نسل اندرومد he andromeda stain
1987 کره Sphere
1990 پارک ژوراسیک Jurassic park
1992 خورشید تابان Rising sun
1993 افشا Disclosure
1995 دنیای گمشده The last word
1999 خط زمان timeline
2002 شکار Prey
2004 حالتی از ترس State of fear

بایست مستقل از این مقاله،در باب آنها بحث کرد،اما از نظر تعلیق به چهار اثر هیجان انگیز و نفس گیر این نویسنده به نام های کره، نسل اندرومدا،خورشید تابان و پارک ژوراسیک اشاره میشود که هر چهار اثر،در حوزه داستان های تخیلی قرار میگیرند.البته اگر بخواهیم این آثار را دقیق تر گروهبندی و تفکیک کنیم،می توان گفت که:
_ نسل آندرومدا یک داستان علمی- تخیلی است با دستمایه های علمی و حقیقی
_ خورشید تابان یک داستان تخیلی است با دستمایه های علمی و اجتماعی
_ پارک ژوراسیک یک داستان علمی – تخیلی است با دستمایه هایی علمی
_ کره داستانی تخیلی است با دستمایه هایی علمی و متافیزیکی(ماورایی)
البته دستمایه های علمی نسل آندرومدا و پارک ژوراسیک،به قدری کامل و محکم است که میتوان هر دو کتاب را در ردیف رمان های علمی نیز طبقه بندی کرد.
هر چهار داستان،از نظر تعلیق بی نظیر و در نوع خود بی رقیب هستند.ابتدا به سراغ داستان نسل آندرومدا می رویم.رمان نسل آندرومدا،در سال 1969 منتشر شد.داستانی است علمی- تخیلی که دستمایه ای کاملاً علمی و واقع گرایانه دارد.نسل آندرومدا،داستان یک بحران و مصیبت علمی است.دانشمندان برای دسترسی به میکروارگانیسم های موجودات غیر زمینی،ماهواره هایی به فضا میفرستند تا نمونه هایی از موجودات ذره بینی موجود در فضا را بیابند و برای تحقیق بیشتر،این میکرو ارگانیسم ها را به آزمایش گاه های زمینی انتقال دهند.یکی از این ماهواره ها،در مسیر برگشت به زمین،خلاف برنامه و مسیر پیش بینی شده،به دست سکنه یک دهکده کوچک می افتد و...
نسل آندرومدا شاهکاری تعلیقی است و تا به آخرین صفحه کتاب نرسید،نه قادرید مطالعه را متوقف کنید و نه میتوانید پایان کار را حدس بزنید،این تعلیق با هیجانی فوق العاده همراه شده است؛ به طوری که در اواسط کتاب میتوانید افزایش ضربان قلب خود را حس کنید!
عواملی را که در این کتاب، باعث ایجاد عنصر تعلیق در سطحی عالی و ممتاز شده است،میتوان به شرح زیر طبقه بندی کرد:
نوع و کیفیت موضوع
موضوع انتخابی،نقشی مهم در ایجاد و پرورش تعلیق دارد.بعضی موضوعات،ذاتاً به درد تعلیق نمیخورند و به کارگیری این عنصر روی آنها بی نتیجه و کم اثر خواهد بود و نویسنده ناچار است با درک این واقعیت،از عناصر دیگر چون احساس،برای ایجاد کشش در خواننده بهره ببرد.
به عنوان مثال،موضوع ازدواج پسری فقیر با دختر پادشاه که دستمایه ده ها داستان بوده،ذاتاً تهی از عنصر تعلیق است؛ زیرا این پسر یا موفق میشود و یا نمی شود و در هر دو حالت نیز وضعیت برای خواننده قابل پیش بینی و تصور است.در کل ،موضوعاتی که نتایج یا نهایت آنها به نقاطی محدود منحصر می شود،در ایجاد و بهره برداری از عنصر تعلیق ناتوان یا ضعیف خواهند بود.البته این امر به این معنا نیست که داستان دیگر جاذبه ای نخواهد داشت،بلکه نویسنده با هوشیاری بایستی عناصر دیگر را جایگزین تعلیق سازد.
داستان کوتاه «ایهام»، اثر ریچارد باخ،مثال خوبی از این درک و هوشیاری نویسنده است.در این داستان،انسانی معمولی و مستعد، به فردی فرهیخته و ماورایی برخورد میکند.این داستان دو سناریوی قابل حدس بیشتر عرضه نمیکند:یا این انسان معمولی تحت تاثیر این استاد،به فرهیختگی و فرزانگی میرسد و یا نمیرسد.پس تعلیقی در کار نیست.باخ با درک و قبول این امر،از عناصر دیگری برای ایجاد جذبه و کشش بهره بـرده است .او با استفاده از عناصر حقیقت طلبی،کمال طلبی و... موفق شده است که خواننده را تا پایان داستان،پا به پای شخصیت هایش پیش ببرد.
موضوع کتاب نسل آندرومدا،پایانی قابل پیش بینی و محدود ندارد.آیا مردم این دهکده،جعبه سیاه ماهواره را بازمیکنند یا نه؟آیا داخل آن میکروارگانیسم خطرناکی وجود دارد یا نه؟آیا این میکروارگانیسم در کره زمین قادر به رشد و تکثیر است یا نه؟آیا...؟ پس شما به عنوان یک نویسنده،اگر در انتخاب موضوع آزاد هستید و قصد دارید از عنصر تعلیق به عنوان نیروی محرکه اصلی بهره ببرید،بایستی موضوعاتی بیابید که پایان و نتایجی غیر قابل پیش بینی و گسترده به همراه داشته باشد.
احاطه و تسلط کامل بر موضوع انتخابی،عوامل و مسیر های پیش برنده
مایکل کرایتون،علاوه بر نویسنده،یک دانشمند است.او در پزشکی و انسان شناسی صاحب تخصص است و بر علوم مدرن همچون کامپیوتر احاطه دارد و همین امر باعث می شود که عوامل و مسیر های پیش برنده نسل آندرومدا منطقی، قابل باور و در عین حال هیجان انگیز و دور از تصور باشد.تسلط کرایتون بر علوم و فنون،باعث میشود که او در ساختن فضا ها،موقعیت ها و وضعیت های ناشناخته، ولی باور پذیر،موفق شود.
در نسل آندرومدا،بسیاری از مسیر های داستانی،بر مبنای کامپیوتر شکل گرفته است؛ کامپیوتر آنالیز میکند تا عامل مبهمی روشن شود و در مواقعی نیز نتیجه آنالیز کامپیوتر، باعث ایجاد سردرگمی میشود.کامپیوتر به عنوان کنترل کننده،سلامت محققان را تضمین میکند،اما در جایی نیز هم چون عاملی تهدید کننده،تصمیم به فعال سازی نابود کننده هسته ای میگیرد.می بینید که دانش کرایتون ،به او اجازه میدهد از پدیده های تکنولوژیکی بسیاری برای ایجاد نقاط عطف و مسیر های پیش برنده استفاده کند و در عین حال،همه این پدیده ها به منظور ایجاد عنصر تعلیقی موثرتر به خدمت گرفته میشوند.
متاسفانه در بعضی آثار علمی- تخیلیِ نویسندگان ایرانی،این ضعف به شدت مشهود است که بدون تجربه و مطالعه در زمینه روایی داستان،میکوشند از عناصر علمی و پدیده های تکنولوژیکی بهره بگیرند که این امر جز ضربه زدن به پیکره داستان،نتیجه دیگری ندارد.
در مثالی دیگر، بد نیست از دارن شان یاد کنم.دارن شان از نویسندگان بسیار موفق داستان های ترس آور و سرشار از تعلیق برای نوجوانان است.او به خوبی قادر است از عواملی چون جادو،روح، خون آشام و... درداستان های خود بهره ببرد و این امر به مدد مطالعات و علاقه مندی های او در این زمینه است.نمی توان کتابی تخیلی نوشت و در آن از جادو به عنوان عاملی برای تعلیق بهره برد ، در حالی که نویسنده با جادو و تاریخچه آن آشنا نباشد.
ایجاد سوال،معما یا وضعیت های بغرنج در جهت رسیدن به شرایط مبهم
بعد از انتخاب موضوع و کسب تسلط و احاطه بر آن، سومین قدم ایجاد سوال،معما و یا وضعیت های بغرنج در مسیر روایت است.با ایجاد یک شرایط مبهم،شما میتوانید لحظه به لحظه بر شدت و قدرت عنصر تعلیق داستان خود بیفزایید.
در نسل آندرومدا،سوال اول این است:«ماهواره گم شده،کجاست؟»همین سوال است که یک فصل داستان را ایجاد میکند و پیش میبرد.می بینید که در ذات این سوال نیز تعلیق فراوانی نهفته است.
سپس ماهواره در روستایی پیدا می شود،اما این جاست که وضعیتی معما گونه ایجاد میشود:«روستا وضعیت عادی ندارد و به نظر خالی از سکنه می رسد.» برای روشن شدن این معما نیز فصل دیگری شکل میگیرد و این امر تا پایان ادامه دارد و سوال پشت سوال و این باعث شکل گیری شرایطی مبهم می گردد.نکته ای که باید توجه داشت،این است که کرایتون به هر سوال یا معما یا ابهامی پاسخ می دهد و به سراغ مورد بعدی میرود؛ حتی اگر این پاسخ غلط باشد و باعث ایجاد ابهامی دیگر شود. پیش کشیدن سوال بدون پاسخ،باعث سردرگمی خواننده میشود.
ار_ ال استاین،نویسنده ای آمریکایی است که در نوشتن رمان های ترسناک برای نوجوانان شهرتی خاص دارد، به خوبی ایجاد سوال و شرایط مبهم برای خواننده را فراگرفته است.در آثار او از موضوعات معمول و سطح پایینی بهره گرفته شده است؛یعنی تعلیق داستان های استاین،از لحاظ عامل موضوع ظرفیت های اندکی دارد،اما او با ایجاد سوال و شرایط مبهم و دلهره آور ،تعلیق مورد نیاز برای داستان هایش را تامین میکند.
در داستان«فراموشم مکنِ» استاین،موضوع، خانه ای قدیمی و اسرار آمیز است که بارها درصد ها داستان از آن استفاده شده است، اما او با ایجاد سوال «آیا این خانه جن زده است؟» مسیر اولیه را ایجاد می کند و سپس شرایطی مبهم می آفریند.به این شکل که دانیل قهرمان داستان ، طی یک شوخی ظاهراً برادرش پیتر را هیپنوتیزم می کند و پیتر از آن به بعد رفتاری عجیب در پیش میگیرد.در ادامه این شرایط مبهم،سوال دیگری مطرح می شود:«آیا این تغییر رفتار پیتر بر اثر هیپنوتیزم بوده و یا به سبب این خانه قدیمی و اسرار آمیز ؟»در ادامه داستان،مشخص می شود که خانه مکانی نفرین زده شده است.سپس سوال دیگری شکل می گیرد:«حال پیتر چه می شود؟» و...
به ندرت می توان اثر موفقی در عرصه تعلیق یافت که درآن از سوال و ایجاد شرایط مبهم استفاده ای بنیانی نشده باشد.اما باز هم متذکر می شوم که تعداد این شرایط مبهم،به صورت همزمان نبایستی به قدری زیاد شود که شما به عنوان نویسنده و دیگران به عنوان خواننده،آزرده و پریشان شوند.
فضا سازی موثر و مقتدرانه
نویسنده های تعلیق گرا، بایستی با اتکا به توانایی های نوشتاری خود،قادر به فضا سازی موثر و مقتدرانه در مسیر روایی باشند.اگر همه موارد فوق الذکر رعایت شوند،اما نویسنده در فضا سازی موفق نباشد، عنصر تعلیق داستان دچار ضعف می شود.
نویسنده طوری بایستی موقعیت،شرایط یا وضعیت داستان یا شخصیت های آن را توصیف کند که خواننده بتواند خود را در آن محیط تصور کند و یا در تصور کلی آن دچار زحمت نشود.فضا سازی قوی می تواند اثر شدیدی روی خواننده بگذارد،او را در وضعیتی قرار دهد که شکل گیری و یا پرورش عنصر تعلیق با قدرت بیشتری انجام گیرد.
در نسل آندرومدا،میکل کرایتون به خوبی از عهده این امر بر آمده است.او با دقت،تسلط و قدرت فضاهای مورد نیاز برای روایت خود را توصیف می کند.در این داستان،او آزمایشگاه آتشِ وحشی را که قسمت عمده ای از حوادث و جریانات در آن می گذرد، طوری وصف میکند که ابهت و عظمت آن کاملاً برای خواننده مشهود و به نوعی خواننده در برابر پدیده ای عظیم،شوکه و مقهور می شود.
اما اگر می خواهید فضا سازی به سبکی متفاوت از کرایتون را در داستان های تخیلی بررسی کنید، سه گانه «اربـاب حلقه ها» و «هابیت» اثر جی _ ار _ آر تالکین نمونه ای بسیار جالب و لـ*ـذت بخش است.تالکین از فضا سازی بسیار خوب بهره بـرده است.شاید در هابیت و اربـاب حلقه ها، سوالات و یا شرایط مبهم زیادی به کار نرفته باشد،اما فضا سازی زیبا، ساده و قابل درک تالکین باعث شده است که خواننده در خواندن این آثار، با وجود حجم نسبتاً زیاد آنها،دچار خستگی و ملال نشود.
شخصیت سازی ابهامی و راز آمیز
شخصیت های راز آمیز ومبهم، میتوانند به شدت عنصر تعلیق داستان های تخیلی را افزایش دهند.تاثیر این عامل به قدری است که حتی می توان نویسندگان تعلیق گرای تخیلی را به دو گروه بر مبنای آن تقسیم کرد : نویسندگانی که بر اساس تعلیق داستان های خود را بر مبنای شخصیت سازی ابهامی قرار داده اند و نویسندگانی که از این عامل بهره نمیگیرند.
کرایتون استادی زبر دست در شخصیت پردازی غیر ابهامی است و در چهار اثر نسل آندرومدا،کره،پارک ژوراسیک و خورشید تابان،از شخصیت های ابهامی بهره نبرده است. به نظر میرسد که کرایتون ذاتاً علاقه ای به استفاده از این عامل تعلیق ساز ندارد. مهارت کرایتون در عوامل تعلیق ساز فوق الذکر، به حدی است که دیگر نیازی به استفاده از شخصیت های ابهامی ندارد.خلاف کرایتون،«دارن شان» پدیده ای فوق العاده در این زمینه است. به جرات می گویم که دارن شان «سبک جدیدی» از داستان های تخیلی تعلیق گرا را بر مبنای شخصیت سازی ابهامی بنیان نهاده است. شخصیت های اصلی بسیاری از آثار کرایتون ، افرادی متخصص و سطح بالا از لحاظ علمی، سیـاس*ـی، اجتماعی و...هستند.در نسل آندرومدا میکروبیولوژیست،جراح، زیست شیمی دان و...حضور دارند که از نظر شخصیتی هیچ گونه ابهامی ندارند و اساساً تعلیقی بر مبنای آنها شکل نمیگیرد.در حالیکه شخصیت های دارن شان که از میان مردم عادی گزینش شده اند،بسیار مبهم و تعلیق ساز هستند.شخصیت های کرایتون رویه ای پیچیده و دورنی ساده دارند و این دقیقاً برخلاف شخصیت های دارن شان است.
کرایتون عادت دارد که پیشینه شخصیتی نفرات در داستان هایش را دقیقاً برای خواننده مشخص کند و این دقیقاً خلاف مسیر دارن شان است.شخصیت های دارن شان در حال معرفی می شوند،اما گذشته آنها مملو از ابهام است.این ابهام به گونه ای است که در بسیاری از داستان های دارن شان، می تواند به تعداد شخصیت های به کار گرفته شده، داستان هایی جدید خلق کرد و او نیز دقیقاً همین کار را به انجام می رساند.
در اولین کتاب از سری داستان های نبرد با شیاطین،تحت عنوان لرد ل*ـاس شخصیت اصلی یک پسر ساده و معمولی به نام گروبز است و شخصیت فرعی عموی او دِرویش.گروبز شخصیت پردازی یک پسر عادی و معمولی را دارد، اما در انتهای داستان ، این شخصیت در چنان هاله ای از ابهام قرار می گیرد که خواننده به شدت ترغیب به خواندن کتاب دوم میشود.شخصیت دِرویش نیز به شدت رمز آلود و معما گونه است؛ به گونه ای که می توان گفت یکی از قوی ترین عوامل ایجاد تعلیق در کتاب لرد ل*ـاس،شخصیت عمو درویش است.
در کتاب دوم نبرد با شیاطین،تحت عنوان دزد شیطانی، شخصیت پردازی ابهامی در سطحی بالاتر نسبت به کتاب اول انجام شده است؛شخصیت هایی به ظاهر ساده و عامی،اما در باطن بسیار پیچیده و اسرار آمیز.
بعضی نویسندگان داستان های تخیلی، در اولین قدم موضوع ودر قدم بعد،شخصیت ها را انتخاب و نوشتن را آغاز می کنند.در بعضی مواقع حتی برای خود نویسنده نیز انتهای داستان مشخص نیست و با ادامه یافتن داستان، حوادث، ماجرا و معما ها شکل میگیرند و عاقبت داستان به پایان میرسد.این سبک داستان نویسی، با استفاده از شخصیت های ابهامی در تعارض قرار دارد.شما تا انتها و سرانجام موضوع انتخابی خود را ندانید، نمی توانید دست به شخصیت سازی ابهامی بزنید.ندانستن انتهای داستان،نویسنده را مجبور به استفاده از شخصیت هایی کاملاً تعریف شده و غیر مبهم می کند.
به نویسندگان جوانی که قصد نوشتن داستان های تخیلی دارند،توصیه می شود که به محض یافتن یک موضوع مناسب، به صورت کلاسیک نوشتن داستان را آغاز نکنند، بلکه موضوع را یاد داشت و تفکر و تخیل خود را روی مسیر روایی و سرانجام داستان متمرکز کنند تا بتوانند شخصیت های مورد نیاز را شناسایی و خلق کنند.در این حال،چون سرانجام کار مشخص است،می توانند به شکلی مناسب،شخصیت هایی رمز آلود و اسرار آمیز بسازند. در بسیاری مواقع،تعیین مسیر روایی و سرانجام داستان،کاری زمانبر محسوب می شود،اما این بهایی است که یک نویسنده برای خلق یک داستان موفق تخیلی بایستی پرداخت کند.
زمانی که من نوشتن داستان تخیلی برناردو پرونزانو را آغاز کردم،تعیین سرانجام داستان،هفت ماه زمان برد و این در حالی بود که من حتی یک خط از این داستان را هنوز ننوشته بودم.
در کنار عوامل ذکر شده، بد نیست بدانید که کرایتون در نوشتن«نسل آندرومدا» از همان ساختاری بهره برد که اچ _ جی _ ولز در تحریر داستان«جنگ دنیاها»؛ با این تفاوت که عناصر مورد استفاده توسط کرایتون،عناصری قرن بیستمی محسوب می شوند.این امر نشان می دهد که یکی از عوامل پیشرفت و ایده دهنده به نویسندگان جوان، مطالعه داستان های تخیلی نویسندگان متقدم و متاخر است.



منابع:
بوک پیج
زندگی نامه مایکل کرایتون
سایت: WWW. ANSWERS.COM
و دایره المعارف: WWW. AMAZON.COM
نسل آندرومدا، مایکل کرایتون، انتشارات روزنه
فراموشم مکن، ار- ال استاین، نشر ویدا
مجموعه کتاب های قصه های سرزمین اشباح، نبرد با شیاطین، دارن شان،انتشارات قدیانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

برخی موضوعات مشابه

بالا