درسهای داستان نویسی (2)

  • شروع کننده موضوع *نغمه*
  • بازدیدها 452
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

*نغمه*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
5,064
امتیاز واکنش
3,627
امتیاز
0
محل سکونت
همین نزدیکی
در عرصه داستان نویسی هیچ فرمول و فوت و فنی ثابت نیست.
تمام نظریه های داستان نویسی بر اساس آثاری که با اقبال عمومی در طول تاریخ مواجه شده اند، استخراج و تئوریزه شده اند. یعنی نویسندگان بزرگ و خلاق ابتکاری در روایت به خرج داده اند و نویسندگانی دیگر از آن استقبال کرده اند و انبوه مخاطبان از آن لـ*ـذت بـرده اند و بعد تبدیل به یک شیوه داستان نویسی شده است.
در مورد درس امروز تجربه نشان داده، نویسنده باید «نشان بدهد، توضیح ندهد». یدالله رویایی شاعر امروز و نظریه پرداز از شعر حجم سطر زیبایی در یکی از اشعارش دارد که در بین اهل قلم تبدیل به ضرب المثل شده است. او می گوید: شاعر، نگو باران، بباران»
این جمله برای نویسنده این معنی را می دهد. هر موضوع و مسئله ای را در داستان به جای تعریف کردن و شرح دادن نشان بده. نشان دادن و تصویر کردن در ذهن مخاطب ضبط می شود و تأثیر بیشتر و عمیق تری دارد. امروزه شیوه نمایشی و تصویری در داستان نویسی مدرن جهان حرف اوّل را می زند.
نویسندگان جوان برای تسلط در این فن باید سعی کنند از گفتگو و تصویرپردازی برای نشان دادن یک موقعیت داستانی، یا یک شخصیت شاد یا غمگین استفاده کنند. به جای این که خصوصیات شخصیت را شرح و توضیح بدهید. نشان بدهید. منظور این است که در کوچه، اداره، خانه اگر با یک نفر روبرو شده اید آیا لازم است کسی به شما توضیح بدهد طرف مقابل شما عصبانی یا خوشحال است؟ طبیعتاً خیر. شما از خطوط چهره یا از حرف ها و کلماتی که از دهانش خارج می شود، متوجه عصبانیت یا شادی او می شوید. هنگام نوشتن داستان هم از همین شیوه استفاده کنید، یعنی خطوط چهره اش و حرف هایی که می زند، اگر به خوبی به روی کاغذ بیاورید به این معناست که موقعیت طرف مقابل را نشان داده اید بدون این که توضیح بدهید و تأکید کنید که طرف عصبی یا خوشحال است.
این داستان کوتاه را به دقت بخوانید:
جنگ پایان پذیرفته و او به شهر زادگاهش که تازه باز پس گرفته بودند بازمی گشت.
شتابان از محله ای تاریک عبور می کرد.
زنی بازویش را گرفت و با لحنی مسـ*ـتانه گفت:
«آقا کجا؟ میای بریم؟»
خندید: «نه پیرزن، نه. با تو؟ نه. دارم میرم پیش نامزدم.»
و نگاهش را متوجه پائین کرد و به زن خیره شد.
کنار یکی از تیرهای چراغ خیابان بودند، زن جیغ کشید. مرد شانه هایش را گرفت و او را به نور چراغ نزدیک کرد. انگشتانش در گوشت تنش نشسته بود و از چشمانش شراره آتش می بارید.
نفس نفس زنان گفت: «اوه، جوئن»
متیو آرنولد در این داستان نمی گوید، مرد نامزدش را شناخت که در کوچه ها تن فروشی می کند. بلکه می گوید او را در کنار تیر چراغ برق برد و شانه هایش را گرفت او را به دیوار فشرد. انگشتانش توی گوشت تنش فرو رفت، از چشمان مرد آتش می بارید، همه این عناصر وضعیت مرد و عصبانیت او را نشان می دهد. و جیغ کشیدن زن هم ترس زن را. باز هم نویسنده چیزی از چگونگی مسئله نمی گوید. وقتی زن نفس نفس زنان اسم نامزدش «جوئن» را بر زبان می آورده همه چیز برای خواننده روشن می شود. نویسنده بدون هیچ توضیح و توصیفی شرایط این دو شخصیت را نشان می دهد. نشان می دهد بدون این که به خواننده توضیح بدهد.
نویسندگان جوان برای تجربه اندوزی این داستان را بارها بخوانند و یک موقعیت را این گونه نشان بدهند. مثلاً برادر کوچولوشان از یخچال شکلات و شیرینی می دزدد. یا خواهر کوچولوشان بدون اطلاع از کیف شان آدامسی برمی دارد.
تمرین کنید؟!
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
6
بازدیدها
1,095
پاسخ ها
5
بازدیدها
530
بالا