این تاپیک را چگونه می دانید؟!

  • عالی میدانم!

  • خوب میدانم!

  • بدک نیست میدانم!

  • خداوند شفایتان دهد میدانم!


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

*PArlA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/03/30
ارسالی ها
5,097
امتیاز واکنش
51,479
امتیاز
1,281
سن
30
محل سکونت
Sis nation
xi0k_کارگاه_طنز_نویسی.jpg



سلام خدمت عزیز ترین های نگاه.
امیدوارم حالتون خوب باشه و هرجا که هستید بلبل خوشبختی روی سرتون ... خب دیگه بقیش رو بی خیال. اصل مطلب این بود که ایشالله خوشبخت باشید و عاقبت بخیر؛ همیشه هم سایه پدر مادر و عمه و فک و فامیل رو سرتون باشه عزیزانم.
بدون مقدمه چینی میرم سر اصل مطلب؛
اکثرتون در جریان مسابقه‌ی «کی از همه طنز تره؟» هستید. طبق بررسی های شبانه روزی (!) من و بقیه ی داور ها، به این نتیجه رسیدیم که این تاپیک رو بزنیم تا برای کسانی که اصول طنز رو نمیدونن، کاملا جا بیوفته.

[این تاپیک میشه گفت پیش نیاز شرکت تو دوره ی بعدی مسابقه به حساب میاد]
خیلی از دوست های عزیز تر از جان، تو مسابقه ی قبلی، بر این باور بودن که «داستان طنز چرا باید علائم نگارشی و اصول نویسندگی درش رعایت بشه؟ ما اومدیم بخندیم یا درس نویسندگی بذاریم؟» درجواب دوست عزیزم باید یه مثال بزنم. جانا، تو اگه بخوای با ماشین مسافرت بری، میتونی بگی من خلاف میرم؟ بعد اگه کسی ازت پرسید بگی:«خب ما اومدیم مسافرت، اومدیم خوش بگذرونیم یا اصول و قواعد رانندگی رو یاد بگیریم؟». اگه چنین چیزی از دیدتون درسته تا من همین الان برم سر خونه زندگیم :aiwan_light_bdslum: :aiwan_lggight_blum:
عزیز ترین ها، طنز نویسی شاخه ی گسترده ایه! نمیشه فقط با آوردن چند تا دیالوگ خنده دار داخل داستان، اون رو طنز کرد. وقتی ژانر اصلی داستان شما طنزه، یعنی همه چی رو تحت پوشش قرار میده. پس شما نمی تونید یه داستان، یا یه خاطره و انشا رو با آوردن چند تا کلمه ی جزئی که از عمد طرز نوشتاریشون فرق کرده، طنز کنید! به این متن توجه کنید:

- دختره ی بز؛ چی فک کرده با خودش؟...ایشالله بری زیر تریلی پونصد چرخ کالباست بیاد بیرون...ایشالله بزنمت سر سیخ روز سیزده به در کبابت کنم....ایشالله ایدز بگیری نفله بشی....ایشالله ببرنت مرکز جراحی زیبایی بگن دماغ های گنده تر از دماغ این رو نمتونیم عمل کنیم، باید با اره برقی بریدشون...ایشالله ننت عاقت کنه...
شما به این متن چی میگید؟ متن طنز؟ نه عزیزان، شاید شما با خوندنش و نفرین (!) هایی که میشه بخندید، اما نمیشه گفت این متن طنزه. علائم نگارشی هم درش رعایت نشده. مگه نه اینکه این یه دیالوگ از یه قسمت از رمانه؟ و مگه نه این که در رمان باید اصول نوشتاری رو رعایت کرد؟ پس نمیشه گفت در متن طنز نباید از اصول نوشتاری استفاده کرد چون میخوایم بخندیم! درست مثل خیلی از متن های دیگه ای که توی رمان های امروزی دیده میشه! فحاشی، طنز نویسی نیست.
(این یه مثال کوچیک بود تا قبل از شروع تاپیک، قسمت کوچیکی از ایرادات طنز نویسی رو بفهمید.)

زیاد پرچونگی نمیکنم. متن بالا صرفا برای این بود که بفهمید هدف این تاپیک چیه. نه به شخص خاصی اشاره شد نه چیز دیگه.

**این تاپیک صرفا برای آموزش زده شده و هیچ پست دیگه ای تو این تاپیک قرار نخواهد گرفت.

سوالی بود خصوصی یا پروفایل، بنده در خدمت شما عزیزان هستم.


پ.ن: ادعایی نیست که بگم من یه طنز نویس حرفه ایم. همون نیمچه خل بازی هام رو هم میذارم رو حساب طنز و بهتون میگم. اما این به این معنا نیست که تاپیک برای خوشگذرونی زده شده. مطمئنا هم بعضی جاها سوادم قد نداده و از دیگر مطالب موجود استفاده کردم. :aiwan_light_bdslum: پس، برای گرفتن نتیجه ی بهتر با ما همراه باشید.

فهرست:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

^درون مایه طنز:
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

^جزئیات طنز
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


تیم طنز اندر طنز انجمن نگاه
(@SisRoY
@F@EZEH
@Bitter Law

@spirit᷍ warrior༆ )
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • *PArlA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/30
    ارسالی ها
    5,097
    امتیاز واکنش
    51,479
    امتیاز
    1,281
    سن
    30
    محل سکونت
    Sis nation
    :::::مقدمه:::::

    کاملا واضح و مبرهنه (چه حرفا) که طنز نویسی یه استعداد ذاتیه و نمیشه به زور به کسی یاد داد که طنز بنویسه. مثلا خود من، ذره ای استعداد تو حفظ کردن بازیکنان فوتبال ندارم؛ یعنی بیای بشینی دوساعت اینارو بهم توضیح بدی تهش میگم لیونل رونالدو مال استرالیا بود یا بلژیک؟!
    اما باید به این هم توجه داشت، کسی که استعداد طنز نویسی داره هم گاهی نمیتونه طنز بنویسه. پس ای تویی که فکر می کنی استعداد نداری، امید و انگیزه بگیر و بنویس! بعضی از افراد هستن کلا سلام که میکنن تو غش می کنی، این فرد کلا روحیه اش روحیه ی طنزه، و اگه بخواد متن طنز بنویسه، براش مثل آب خوردن راحته. اما کسانی هستند که دوساعت چشم های خودشونو کور میکنن، دستشون رو کیبورد از وسط نصف میشه اما نمیتونن داستان طنز بگن؛ و حالا جدای از همه این ها، فکر کن متن طنز بگی طرف بیاد پوکر بذاره بگه «خنده داشت؟»! [دقیقا میفهمم چه حسی الان بهتون دست داده؛ نگران نباشید، ما با کارگاه طنز نویسی، اینجاییم تا این حس بد رو از شما بگیریم! (چی گفتم:/)]
    قبل از همه ی این ها، همون طور که تو پست آغازین تاپیک خدمتتون عارض شدم؛ قبل از این که یاد بگیریم طنز بنویسیم، باید بدونیم که چه طور «بنویسیم». اگه قراره داستان بنویسیم، اصول نویسندگی باید درش رعایت بشه. اگه میخوایم شعر بگیم، باید به عروض و قافیه و... توجه داشته باشیم. یعنی امکان نداره کسی بیاد، یه متن به دور از قواعد بنویسه و تهش بگه «طنزه دیگه!» یا همچنین درمورد شعر گفتن هم همینه.
    برای این که قلم خوبی تو هر زمینه داشته باشیم، اول از همه داشتن ذهنی باز و آگاه به مسائل نویسندگیه که شمارو یه قدم از بقیه جلو تر می بره. کسی که کتاب زیاد میخونه، نه تنها تو زندگی روز مره اش موفق تره، بلکه تو این زمینه هم میتونه حرفی برای گفتن داشته باشه (تقلید هوشمندانه از رامبد جوان!). پس قدم اول، خوندن و یا به طور کل، مطالعه کردنه. دوتا از معروف ترین و یا بهتر بگم، بهترین آثار طنزی که میتونه به شماها خیلی کمک کنه، کتاب «قهوه قند پلو» و کتاب «کبریت کم خطر» هستن.


    پ.ن: این هارو شده از زیر پوسته ی زمین پیدا کنید بخونید!
    پ.ن تر: نتونستم صبر کنم!
    پ.ن تر تر: هدفم رو از رنگی کردن حروف نمی دونم، شما به بزرگی خودتون ببخشید!


    خورشید موفقیت بر آسمان تلاشتان تابنده باد...:aiwan_light_training1:
     
    آخرین ویرایش:

    *PArlA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/30
    ارسالی ها
    5,097
    امتیاز واکنش
    51,479
    امتیاز
    1,281
    سن
    30
    محل سکونت
    Sis nation
    «درون مایه ی طنز»
    مطالبی که در زیر بهشون اشاره میشه، چیز هایی هستند که نه تنها برای نوشتن طنز، بلکه برای هر نوشته ای به کار میرن. یه سری اصول خیلی خیلی کلی که لازم دیدم قبل از هر موضوع جزئی این هارو بهتون بگم. با ما همراه باشید!

    1.سوژه:
    هر کاری، نیاز به سوژه داره. کسی که میخواد نقاشی کنه، باید یه سوژه ی ذهنی از طرحش داشته باشه. کسی که میخواد برج بسازه و بره بالا، باید نقشه بکشه، و برای نقشه کشیدن نیاز به سوژه داره. تو زندگی روزمره هم ما نیاز به سوژه داریم. مثلا، بعضیامون (از جمله خودم) رِ به رِ دنبال جمع کردن سوژه از دیگرانیم، این هم سوژه میخواد! پس ابتدایی ترین اصول نوشتن طنز، داشتن سوژه ی مناسبه!
    سوژه ی داستان طنز، همون طور که از اسمش معلومه، باید طنز باشه! علاوه بر طنز بودن باید جذاب (یا به قولی جاذّاب) باشه! برای کسی که تازه میخواد شروع به طنز نویسی بکنه، داشتن سوژه ی طنز خیلی به کارتون میاد. اما کسانی که تو این زمینه مهارت دارن، حتی اگه بی مزه ترین سوژه رو هم دستشون بسپری، خنده دار ترین متن ممکن رو از توش در میارن. پس شما بدون سوژه، نمیتونید یه داستان رو به پایان برسونید! اگر هم به پایان برسونید، خواننده مثل توپ بین سوژه هایی که تو داستانتون ولو شدن، پاس داده میشه. به این متن توجه کنید:

    «دیروز رفتم بقالی اصغر آقا گوجه فرنگی بخرم(!). لاکردار گوجه فرنگی که نیست، شمشه! نمی دونم گوجه طلاست، کسی که گوجه رو کاشته طلاست، زمینی که گوجه روش کشت شده طلاست، مسئولین طلاست؟ تو بقالی به اصغرآقا گفتم «اصغر آقا؟! بچه‌م گشنه است. دوتا دونه از این گوجه هات بده ببرم بکنم تو شکمش!» گفت «با تخم مرغ ببر»، گفتم «اصغر آقا؟ تخم مرغ گرونه، پول ندارم؛ شما بقال ها پولدارین ماشالله گوجه فروشین.» گوجه خریدم و به خونه برگشتم. تو راه همسایه رو دیدم، گرم صحبت شدیم. میگفت «دختر مش ماشاللهِ گردویی براش خواستگار اومده. از چیه این دختر خوششون اومده؟ پسره هم پولداره ها!» گفتم «خواهر، همه که بختشون مثل من و تو نیست!». جلو تر که رفتم مراسم ختم بود، چه دل خوشی داشتن این هایی که مراسم اومدن؛ البته حق هم داشتن، من هم اگه دعوت بودم حتما می رفتم! تا زنده ایم کسی به یادمون نیست، همین که می میریم مهم می شیم! قسم می خوردم مرحوم نصف مهمون هایی که به مجلسش دعوت شده بودن رو نمی شناخت. به یکی از خانوم هایی که دم در رو سر مردم گلاب پخش(!) می کرد گفتم «ایشالله مراسم خودتون!» و رفتم. کنار مجلس ختم بچه ها بازی می کردن؛ یکیشون یه گوشه بود و با بچه ها بازی نمی کرد، بیچاره بچه ی طلاق بود. منم اگه بچه طلاق بودم کلا تو جمع نمی رفتم. می گفتن مادرش سر چشم ناپاک بودنِ شوهره ازش طلاق گرفته، این بچه ی بی نوا هم آواره ی خونه ی عمه اش بود!»
    این داستان، با توجه به طنز ریزی که داخلش داره، سوژه و هدف مشخصی رو به خواننده القا نمی کنه. مثلا شمایی که این متن رو خوندین نمی فهمین می خواستم از گرونی بنالم؟ از آمار طلاق؟ یا از آدابو رسوم غلط موقع عزاداری برای عزیزان؟ اما همین متن رو می تونستم تا ابد الدهر با داشتن سوژه، درمورد گرونی بنویسم. پس، پایه ای ترین اصل نوشتن، سوژه است؛
    سوژه دار باشید!
     

    *PArlA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/30
    ارسالی ها
    5,097
    امتیاز واکنش
    51,479
    امتیاز
    1,281
    سن
    30
    محل سکونت
    Sis nation
    2.محتوا
    دیدین میگن فلانی مغز نداره؟ این یعنی چی؟ یعنی واقعا مغز نداره؟ (استغفرلله خدایا توبَه). نه، این یعنی مغزی داره که نه ازش استفاده میشه و نه چیز دیگه ای، یا به قول امروزی ها «آکبنده»! متن ما هم باید محتوا یا همون «مغز» داشته باشه. بدون محتوا، اون اثر هیچ ارزشی نداره. یه جا خوندم نوشته بود «اثر باید محتوا داشته باشه؛ اصلا مگه میشه نداشته باشه؟ بلاخره که باید به یه دردی بخوره؟ اثر بدون محتوا به هیـــچ دردی نمی خوره!» (همین قدر رک :/)
    اصلا شما به اطرافتون نگاه کنین، همین غذایی که میخورین محتوا داره، الان میگین چیه؟ خب معلومه، مزه، ادویه جات، گوشت، برنج و... ای که توی غذای خوشمزه ی شماست جزو محتوا به حساب میاد. بدون محتوا، غذا ماهیت خودش رو از دست میداد. (مثلا فکر کن بری سر گونی برنجی برنج خام بخوری:/ البته حق میدم با این وضع گرونی گوشت، باید کلا ماهیت و محتوارو بیخیال شد و فقط تصور کرد که داری گوشت میخوری!)
    مثلا محتوای داستان شما دارای چند عنصر مختلفه؛
    مثل: اغراق، کنایه، شخصیت طنز، اتفاقات عجیب و غریب، دست کم گیری، خود واقعیت(!)، اتفاقات دور از ذهن و درکل چرت و پرت گویی هوشمندانه!
    [برگرفته از کتاب اسرار و ابزار طنزنویسی, دیوید بوچیئر]

    پرسش های متداول:
    1. از کجا سوژه بیارم لهنتی؟:/
    2.محتوا رو چه جوری تو سوژه ام پیاده کنم نهلتی؟ :|


    پاسخ پرسش های متداول:
    تمام اتفاقات اطراف شما سوژه هستن؛ فقط این ماییم که باید با دید متفاوت به همه چیز نگاه کنیم. میشه از رد شدن یه پیرمرد از خیابون، داستان طنزی نوشت، که اگه اون داستان رو به سر در روانشناسی ها بزنی، همه یادشون بره چه درد و مرضی داشتن! وقتی سوژه ی شما قوی و بی نقص باشه، محتوا خود به خود توی نوشته تون خودش رو نشون میده.

    نتیجه گیری از پرسش و پاسخ های متداول(:/):
    پس نگران محتوا نباشید؛ وقتی شما به سوژتون حس خوبی داشته باشید، شروع به بال و پر دادن بهش می کنید. و این باعث میشه محتوای قشنگی نا خود آگاه خودش رو تو متنتون جا بده.
     

    *PArlA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/30
    ارسالی ها
    5,097
    امتیاز واکنش
    51,479
    امتیاز
    1,281
    سن
    30
    محل سکونت
    Sis nation
    3. بزرگ نمایی
    بزرگ نمایی سه مرحله داره: مبالغه، اغراق، غلو! (شاید بگین اینا که تقریبا همش یکیه، ولی باید در جواب شما عزیزانم با یه مثال بگم که...نمیدونم، در کل بدونین یکی نیستن :/)
    حالا چون چند نفر التماس کردن فرقشون رو میگم :aiwan_light_bdslum: :aiwan_light_sddsdblum: :aiwan_lggight_blum:
    مبالغه: یعنی در حد اضاف کردن دو قاشق پیاز داغ به متنتون. مثل اینکه بگیم انجمن هرگز رفع فیـلتـ*ـر نخواهد شد. خب مبالغه است دیگه عزیز من! یا مثلا بگیم من یک دختر بسیار عالی هستم! اینم دروغه، البته نه خیلی ها، مثلا اگه بخوایم مبالغه رو از توش حذف کنیم، میشه «من یک دختر عالی هستم». البته اینا همش مثاله خودتون که می دونید.
    اغراق: یه اتفاقی رو میگه که امکان اتفاق افتادنش خیلی کمه، اما غیر ممکن نیست. مثل ملاقات من با شما! یا مثلا افتادن یه مارمولک تو یقه ی زیر پیراهنی تون! دیگه اغراقه دیگه، چه میشه کرد. مجبورم مثال ملموس بزنم! حتی ممکنه تو این زمینه هم اغراق کنم که یه غورباقه ممکنه بپره رو سرتون و دست و پاهاش تو موهاتون گیر کنه و.... (بقیه ی داستان به دلیل صحنه های دلخراش حذف گردیده است، سازمان حفظ سلامت روانیِ ملت النگاه)
    غلو: اینجوری فکر کن که کاسه ی سیر داغ پیاز داغ نعناع داغ رو یه جا خالی کنی تو داستان! یعنی به بیان ساده تر، غلو رو دست مبالغه و اغراق زده! مثل اینکه من بگم «من یک عدد قرمز رنگ و مدیر کل سایت هستم!» (همینجا کمال تَعَذُّر (!) رو از پدر @GoDFatheR عزیز دارم، شرمنده، شما بزرگ مایی، مثال بود، چاخلصیم!)


    4.شیوه ی نوشتن و نوع اثر
    همون طور که قبلا هم اشاره شد، شیوه ی نوشتاری اثر به شدت مهمه. نوع نثر، نوع نگارش، نوع پردازش و پرداخت به متن از مهمترین اصوله. یعنی شما اگه بگردی بگردی سوژه پیدا کنی، بشینی محتوا براش بسازی، یه کاسه سیرداغم سر بکشی، اگه نتونی بیاریش رو کاغذ اصلا...بذارید نگم :/در کل، اصول نوشتن رو رعایت کنید عزیزان.
    تو پست اول هم گفتم، فحاشی، طنز نیست! خنده دار هست اما طنز نیست، چه بسا که کما فی السابق افرادی پیدا گشته خواهند شد و در پر شما خواهند زد و گویند که
    «فی الواقع تو اصلا نویسنده نیستی!» (دیدین؟ میگن ها! به چشم دیدم، به لب خوندم، به خال خط ابرویت یکیشان هم خودم بودم!) برای یادگیری اصول نوشتن، به تاپیک زیر مراجعه کنید.
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    شاید بگین وقتی ما قراره طنز بنویسیم، این که نوع اثر چی باشه چه فرقی داره؟
    گاهی وقت ها یه شعر جوری شمارو می خندونه که اگه همون شعر رو به نثر ادبی در بیارن، شما شاید به زور و دلخوشی نویسنده هم نتونید بهش بخندید! پس انتخاب نوع اثر هم به نوبه ی خودش (!) خیلی مهمه. ما توی ژانر تراژدی از شوخی های خنده دار خیلی کم (یا اصلا) استفاده نمی کنیم، اما برعکس، میشه تو ژانر طنز صحنه های تراژدیک و مفهومی خیلی خنده داری گذاشت. مثلا چند وقت پیش با دوستام یه فیلم دیدیم، دختره داشت دق می کرد از گریه، ولی ما همه از نوع گریه کردن و دلیل گریه کردنش غش کرده بودیم. این چیزی نیست که محدودیت داشته باشه. ژانر، مانع طنز نویسی نمیشه. میتونه یه جناییِ طنز، یه عاشقانه ی طنز
    (که احتمالا از این کل کل کردن های آبکیِ دو شخصیت اصلی داستانه!) و یا هر چیز دیگه ای باشه. هدف، خندوندنه؛ در کنار هر چیز دیگه ای، شما این جایید تا یاد بگیرید با متن بخندونید؛ نه با عوض کردن چینش جملات و ....
    موفق مند باشید، بدرودتان درود
     
    آخرین ویرایش:

    *PArlA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/30
    ارسالی ها
    5,097
    امتیاز واکنش
    51,479
    امتیاز
    1,281
    سن
    30
    محل سکونت
    Sis nation
    سلام خدمت دوستان گهربار و پر بارم.
    خوبید خوشید سلامتید اوضاع روبه راهه؟ بنزین که خدای نکرده کمرتون رو نشکسته؟ هواپیمایی هم که اخیرا به آغـ*ـوش زمین نشتافته؟ اگه همه چی امن و آرومه تا بریم سراغ تاپیک که خیــلی وقته که داره آب خنک میخوره.

    با آرزوی موفقیت :)
    دوستان حقیقتا اون پیگیری موضوع رو کلیکیده کنین لعنتیا:aiwan_lightsds_blum::aiwan_lightsds_blum:
    من برم دیگه کار دارم
    خداوند پشت و پناهتان
     
    آخرین ویرایش:

    *PArlA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/30
    ارسالی ها
    5,097
    امتیاز واکنش
    51,479
    امتیاز
    1,281
    سن
    30
    محل سکونت
    Sis nation
    سلام و درودی خدمت شما عزیزان دل
    امیدوارم این آقا / خانوم کرونا سریعتر دم نداشته اش رو بذاره رو کول نداشته اش، گور نداشته اش رو گم کنه و از شهر داشته مون بذاره بره :|
    والا مسخره دست فسقل ویروس شدیم! نه میتونیم بیرون بریم، حالا بعد از سالی سکندری بیرون هم که رفتیم، مگه ننه ها میذارن تو بیایم؟ :| همون دم در نگه میدارن دار و ندارتو اسپری میزنن خودتم یه لیف می کشن میگن حالا از کنار دیوار برو دستم به هیچ چیز نزن تا برسی به حموم! به خدا از بس سابیدم، اثر انگشتمم سابیده:NewNegah (14):بیخیال، بریم سراغ بحث شیرین خودمون:NewNegah (3): (در همه حال این سیگاره باید باشه، به من چه)

    این قسمت هم تموم شد با همه خوبی ها و بدی هاش
    هعی شخصیت پردازی کجایی:(
    مراقب خودتون و اون کرونای فلان فلان شده باشید دوستان من
    تا مطلب بعدی فعلا تا بعدا بدرود
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    5
    بازدیدها
    530
    بالا