&آموزش نویسندگی با ماه دلم&

همـــرآز

ماه دلها
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/08/06
ارسالی ها
814
امتیاز واکنش
5,810
امتیاز
685
:campeon4542: :campeon4542: :campeon4542: به نام خالق ماه و خورشید:campeon4542::campeon4542::campeon4542:
سلام به روی ماهتون به چشمون سیاهتون
امروز داشتم به تقویم نگاه می‌کردم
بعد به ساعت نگاه کردم بعد آخر گفتم:" کرونا کی بار و بندیلشو می‌بنده و برمی‌گرده چین؟":NewNegah (2):
بعد دوباره دیدم اِوا یه مسابقه داره انجمن
چه عالی
چه پرفکت
ولی چی لازمه
این‌ور رو دیدم اون‌ور رو دیدم :NewNegah (1):
دیدم ای وای بر من:aiwan_light_shok:
اینجاست که باید اندوخته های خودم رو در اختیار بقیه بزارم:campe45on2:
بلی داشتم می‌گفتم
خب قبل از اینکه شروع کنیم:
این مطالب نصفش از مغز خودمه نصف بیشتر دیگه‌ش از کتابای الکترونیکی و مطالب نویسنده ها و کانال هاست که به درد من خورد
و امیدوارم باب دل شما باشه و بتونه کمکتون کنه

اصلا من کمک کردنو خیلی دوست دارم :aiwan_light_spruce_up:
 
  • پیشنهادات
  • همـــرآز

    ماه دلها
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/06
    ارسالی ها
    814
    امتیاز واکنش
    5,810
    امتیاز
    685
    بسم الله الرحمن الرحیم:
    اولین مبحث: حقیقت مانندی

    در رابـ ـطه با ابتدایی‌ترین مبحث در نویسندگی نکاتی وجود داره که مستلزم بیان هست.
    هر داستانی که توسط ما نوشته میشه باید به حقیقت نزدیک زندگی انسان‌ها باشه، اگر مربوط به فرهنگ خاصی مینویسیم حتما باید راجع‌بهش تحقیق کنیم، آدابی که در رمان استفاده میکنیم حتما باید به حقیقت نزدیک باشن و همونطور که از اسمش مشخصه حقیقت مانندی یعنی داستان طوری نوشته بشه که خواننده فکر کنه واقعا این داستان در جایی اتفاق میفته و یا افتاده و یا ممکنه که بیفته این مدل داستان‌ها رو رئالیسم میگن
    توضیح خاصی در رابـ ـطه با حقیقت مانندی وجود نداره و تمام حرف سر اینه که اتفاقات، کاراکترها، صحنه‌ها، دیالوگ‌ها و خلاصه هر چیزی که ما ازش به عنوان عنصر داستان نویسی استفاده می‌کنیم با منطق انسانی تطابق داشته باشه.

    مثلا گاهی نویسنده‌ها میان یه پسر پولدار، خوشگل، خوش هیکل و همه چیز تموم میذارن وسط داستان ولی سؤال من اینه آیا واقعا کسی تو این دنیا وجود داره که هیچ عیب و ایرادی نداشته باشه؟
    واقعا کسی هست که هم اخلاقش بیست باشه هم قیافش بیست باشه هم طرز زندگیش خیلی تر و تمیز باشه و هیچ اخلاق بد یا نقطه ضعفی نداشته باشه؟
    در جواب باید بگم کاملا مسلمه که چنین آدمی نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا هم وجود نداره پس اگر چنین شخصیتی در داستان ساختید و یا در داستانی خوندید بدونید اولین و پایه‌ترین عنصر داستان نویسی یعنی حقیقت مانندی رو زیر سؤال بردید.

    دومین نکته در رابـ ـطه با حوادث رمانه یعنی نویسنده میاد همین پسر پولدار رو که سوار یه ماشین خیلی گرون قیمتم هست مثلا با یه تصادف میبره به یه روستای خیلی قدیمی اربـاب رعیتی و غیرتی و پسره پولدار قصه‌ی ما عاشق فقیرترین دختر روستا میشه که از قضا اربـاب روستا چشمش دنبال اونه
    خب واقعا فکر می‌کنید چنین حادثه‌ای چند درصد ممکنه اتفاق بیفته؟ یا مثلا یه خلافکار قاتل و همه کاره رو آخر داستان میاد باهاش کاری میکنه که این آدم اصلا دست پلیس نمیفته، هیچ مجازاتی هم نمیشه فقط نویسنده لطف میکنه و مینویسه این خلافکار از کاراش عذاب وجدان گرفته و پشیمونه
    یا مثلا یه دختری رو مینویسه که به شدت مورد ت*جاوز قرار گرفته بعد عاشق مت*جاوز میشه و آخرشم با خوبی و خوشی بچه‌دار میشن

    چنین داستان‌هایی فقط توهین به شعور مخاطبه دوستان و نباید شما این مدل داستان‌ها رو بنویسید باید حتما حقیقت مانندی رو در نظر بگیرید
    یه سری داستان‌ها وجود دارند مثل داستان هری پاتر، اربـاب حلقه‌ها، مرلین و از این قبیل داستان‌ها یا مثلا داستان‌هایی راجع‌به خون آشام‌ها، گرگینه‌ها و... که می‌دونیم و مطمئنیم که در دنیای واقعی وجود ندارن
    برای خلق چنین داستان‌هایی که کاملا تخیلی هستن ما دستمون بازه یعنی هر چی بنویسیم نمیتونه غیر ممکن باشه اما این رو در نظر بگیرید هر صحنه‌ای که خلق میکنیم یا هر قانونی که میذاریم مثل اینکه خون آشام‌ها خون میخورن یا گرگینه‌ها تو ماه کامل گرگ میشن باید به طوری باشن که واقعی جلوه کنن یعنی نویسنده باید به قدری مهارت داشته باشه که وقایع تخیلی رو جوری بنویسه که خواننده فکر کنه واقعیه


    این تمام مطلب حقیقت مانندی بود و جز این فکر نمیکنم چیز دیگری در رابـ ـطه به اون وجود داشته باشه.


    #آموزش

    #حقیقت_مانندی

    #تهمینه_ورکانه
     

    همـــرآز

    ماه دلها
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/06
    ارسالی ها
    814
    امتیاز واکنش
    5,810
    امتیاز
    685
    دومین مبحث: پیرنگ یا پلات

    قبل از شروع هر داستانی یه روندی رو توضیح دادیم که گفتیم رعایت کردنش الزامی هست مثل شخصیت پردازی، انتخاب راوی، انتخاب موضوع

    یکی دیگه از اقدامات ما همین پیرنگ یا پلات داستان هست
    حالا وقتی میگم پیرنگ یعنی چی؟ یعنی من وقتی اومدم شخصیت پردازی کردم، اومدم راوی رو انتخاب کردم، اومدم موضوع رو انتخاب کردم داستانم رو همین جوری شروع نمیکنم باید بیام براش پلات ببندم.

    پلات یا پیرنگ به منزله‌ی استخوان بندی رمان هست یعنی نویسنده باید از اول رمان تا آخر رمان صحنه به صحنه‌ی رمان رو مینویسم
    تمام صحنه‌ها تیتروار باید نوشته بشه اما این نوشتن صحنه‌ها لازم نیست داخلش فضا یا حس یا دیالوگ وجود داشته باشه

    مثال: پلات برای داستانی از یک دختر که دزدیده شده
    پلات۱:بیرون آمدن دختر از خانه
    پلات۲: رفتن به سر خیابان و گرفتن تاکسی برای رفتن به دانشگاه
    پلات‌۳: سوار تاکسی شدن و نگاه هیز مرد راننده به دخترجوان و حواس پرتی دختر
    پلات۴: لبخند مشکوک پیرمرد و پیچیدن او در یک خیابان فرعی
    پلات۵: فهمیدن دختر و سر و صدا کردن او و خنده‌های ترسناک پیرمرد روی صورت دختر جوان


    به این صورت از اول تا آخر داستان رو صحنه به صحنه تیتروار مینویسیم

    دقت کنید که من در نوشتن پیرنگ فضا ندارم، حس ندارم، دیالوگ ندارم اما به این نکته توجه کنید گاهی اوقات تو نوشتن یه صحنه یه دیالوگ تو ذهنت هست می‌ترسی یادت بره اون دیالوگو داخل پرانتز بنویس که فراموشت نشه
    بعد از اینکه پیرنگ داستان کوتاهتون یا رمانتون تموم شد از اول بخونید چندبارم بخونید تا ایرادی توش نباشه

    #آموزش

    #پیرنگ_پلات

    #تهمینه_ورکانه
     

    همـــرآز

    ماه دلها
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/06
    ارسالی ها
    814
    امتیاز واکنش
    5,810
    امتیاز
    685
    مثال برای پیرنگ(فصل اول زنی از تبار تنهایی)

    فصل اول:

    پلات1:رفتن دلبان به بیمارستان به دلیل خودکشی با قرص صبح روز اول مهرماه

    پلات2:گریه ی مادر دلبان پشت در اتاق
    پلات3:آمدن دکتر بالای سرش و تشخیص خودکشی
    پلات4:بردن دلبان به اتاق برای شستوشوی معده
    پلات5:بیحال بودن دلبان و آمدن مادر بالای سرش
    پلات6:آمدن عموبابا(عارف)پدر دلبان به بیمارستان
    پلات7:زنگ خوردن گوشی دلبان و پاسخ مادرش به پاکان برادر دلبان

    پلات8:دعوای پدرومادر و مشاجره بر سر دلیل خودکشی دلبان
    پلات9:ناله های نامفهوم دلبان و گریه ی بی صدایش

    پلات10:آمدن پاکان به بیمارستان و جویا شدن احوال دلبان
    پلات11:مرخص شدن دلبان از بیمارستان و رفتن پدرومادر و پاکان همراهش به خانه اواسط ظهر
    پلات12:نیش زبان زنمو صنم(همسر اول عارف)و پوزخند های هاکان
    پلات13:معده درد شدید دلبان و پیچ و تاب خوردن از درد شدید جسمی و روحی
    پلات14:آمدن پاکان بالای سر خواهر و دلداری و آرام کردن وی
    پلات15:سکوت بی جای دلبان برای دلیل خودکشی و تنهایی تا آخر شب

    *
    پلات16:حال مساعد دلبان در روز بعد و آمدن اردوان(دایی دلبان و برادر آساره مادر دلبان)صبح

    پلات17:مشاجره و دعوا و سرزنش دلبان برای حمقات بچگانه اش
    پلات18:سکوت دلبان در برابر دایی جوانش و بالاخره تنها شدن او
    پلات19:رفتن دلبان به حیاط و قدم زدن و فکر کردن درباره ی گذشته

    پلات20:آمدن زنمو صنم و نیش زبانش برای زنده ماندن دلبان
    پلات21:بی اهمیتی دلبان و زنگ زدن به لیلان(دوست و همکلاسی دلبان)برای آمدن به منزل آنها

    پلات22:آمدن لیلان و با خبر شدن از جریان خودکشی و تعجب و سرزنش او
    پلات23:سر میز ناهار و سکوت وحشتناک همه از جو پیش آمده و آمدن هاکان (برادر دلبان)
    پلات24:صحبت های پنهانی اردوان با دلبان بر سر بچگی هایش و حماقت هایش
    پلات25:صحبت های تابان(خواهر دلبان)درباره ی خواستگارش که شریک اردوان است
    پلات26:لب جویدن های دلبان و کنترل کردن خودش برای جلوگیری از سقوط اشک هایش
    پلات27:تشکر لیلان برای صرف ناهار و بردن دلبان به حیاط به بهانه ی هواخوری
    پلات28:باز شدن زبان دلبان و شکایت از تابان و عشق جدیدش
    پلات29:رفتن لیلان و هول و ولای صنم برای آمدن خواستگارها

    پلات30:نگرانی آساره(مادر دلبان)برای دلبان و مشاجره اش با صنم
    پلات31:رفتارهای نامناسب تابان و با آساره که در مدتها قبل زن عموی آنها بوده و حال حکم زن بابا را دارد

    *
    پلات32:گذشت یک هفته بی خبری و هول و ولا برای رسیدن به روز خواستگاری و آمادگی اجباری دلبان

    پلات33:آمدن تابان به اتاق دلبان و کنایه ها و نیش زبان های همیشگی و آزار دلبان

    #آموزش

    #پلات_پیرنگ

    #تهمینه_ورکانه
     

    همـــرآز

    ماه دلها
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/06
    ارسالی ها
    814
    امتیاز واکنش
    5,810
    امتیاز
    685
    پلات34:آمدن اردوان به خانه ی عمو بابا(عارف) و دلداری به دلبان برای مقاومت بیشتر
    پلات35:گریه ی دلبان در آغـ*ـوش دایی و آمدن آساره(مادر دلبان) به اتاق و دیدن حال نامساعد فرزندش
    *
    پلات 36:آمدن علیرام (خواستگار تابان و شریک کاری اردوان)به همراه پدر و مادر و خواهر و برادرش برای اجرای مراسم خواستگاری در بعد از ظهر
    پلات 37:آوردن چایی توسط تابان و پوزخندهای مشخص صنم به آساره و دلبان

    پلا38:بی تفاوتی دلبان نسبت به تمام حالات و نشنیدن مکالمات دیگران
    پلات39:تعیین مهریه و مابقی مسائل مربوط به ازدواج توسط بزرگ ترها و کارهایی که هیچ کدام را نمی فهمد

    پلات40:خواندن صیغه ی محرمیت بین تابان و علیرام توسط پدر علیرام (مصطفی)
    پلات41:صحنه ی انداختن انگشتر به دست تابان و بغض دلبان و ترک خانه و رفتن به حیاط
    پلات42:قدم زدن و آمدن اردوان(رفیق همیشگی دلبان)و سیگار دود کردن
    پلات43:رفتن علیرام و خانواده اش و تعریف های مداوم صنم
    پلات44:رفتن هاکان به مغازه لوازم خانگی پدر
    پلات45:خوش حالی تابان و فخر فروشی به دلبان و بی تفاوتی دلبان

    پلات46:تذکر پدر(عارف)به دلبان برای محدودیت رفت و آمد با لیلان و اردوان برای جریان خودکشی
    پلات47:نگاه دلسوزانه ی مادرو رفتن به آشپزخانه برای تهیه ی شام

    پلات48:رفتن دلبان به اتاق خودش،موسیقی و تنهایی
    *
    پلات 49:منع رفت و آمد اردوان و عدم ملاقات با دلبان برای چند روز
    پلات50:مشکلات و منازعات همیشگی صنم و آساره(دو جاری که با هم هوو شده اند و در یک خانه زندگی می کنند)و سکوت آساره
    پلات51:شرکت در گواهینامه رانندگی همراه لیلان
    پلات52:رد شدن درخواست های لیلان برای دیدن دلبان و محدود شدن روابط به رابـ ـطه ی تلفنی
    پلات53:آمد و رفت های علیرام به خانه ی (عارف فهمیده)و شروع خریدها برای مراسم عقد و عدم حضور دلبان به هر بهانه ای
    پلات54:تند شدن برخوردهای دلبان و تلاش برای فراموشی علیرام که نسبت به او عشق دارد




    پایان فصل اول



    #آموزش
    #پلات_پیرنگ

    #تهمینه_ورکانه
     

    همـــرآز

    ماه دلها
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/06
    ارسالی ها
    814
    امتیاز واکنش
    5,810
    امتیاز
    685
    بسم الله الرحمن الرحیم
    سومین مبحث:شخصیت پردازی


    قبل از شروع هر داستانی ما باید چندتا نکته رو همواره مد نظر داشته باشیم. اولین نکته موضوع داستان هست که باید انتخاب موضوع کنیم دوم پیام داستان هست که باید ببینیم هدفمون از نوشتن این داستان چیه و چی میخوایم به خواننده بگیم که این داستان رو نوشتیم. سومین نکته شخصیت‌های ما هستند که هر قدر شخصیت‌های قوی‌تری داشته باشیم داستان ما جالب‌تر میشه.

    برای پردازش یه شخصیت باید از شخصیت‌های اول شروع کنیم و باید از خودمون سؤال کنیم.

    شخصیت اول من زن هست یا مرد؟
    اسم و فامیلی؟
    چندسال؟
    مجرد یا متأهل؟
    تحصیلاتش؟
    شغلش؟
    چندتا خواهر و برادر؟

    پدر و مادرش چطور آدم‌هایی هستند؟
    فرهنگ خانوادشون چجوریه؟

    مسائل دینی و مذهبی شون چطوریه چون ممکنه یهوشخصیت تو داستان ما مثلا مسیحی باشه.
    چه علایقی داره؟
    از چه چیزهایی بدش میاد؟
    تیک رفتاری یا گفتاری خاصی داره؟
    نشانه ای تو بدنش مثل خال یا تتو داره؟
    و باقی مسائلی که روزمره باهاشون در ارتباط هستیم.
    باید تمام این مباحث رو از خودتون سؤال بپرسید و روی کاغذ بهشون جواب بدید.

    برای مثال قسمت‌هایی از شخصیت‌پردازی داستان خودم رو از رمان زنی از تبار تنهایی براتون می‌ذارم.
    بچه‌ها قبل از شروع داستان ما اولین قدممون همین شخصیت پردازیه چون تمام اتفاقات داستانی ما به شخصیت‌هامون و رفتارشون و اخلاقشون بستگی داره پس نمیتونیم سرسری رد بشیم و باید خیلی خیلی ریز کنید شخصیتتون رو

    مثلا شما یه مرد معتاد رو در نظر بگیرید در تمام مسیر یک داستان خب این آدم هیچوقت حرف زدنش مثل یه آدم سالم نیست، حواسش نیست، ممکنه دزدی کنه، ممکنه کارهایی بکنه در داستان که این کارها رو یه آدم سالم و عادی از نظر روحی انجام نمیده
    یا مثلا یه پلیس رو نظر بگیرید که اصولا آدم های خشکی هستن، مقرراتی می‌شن، عصبین، سیگار نمی‌کشن و تمام این رفتارها و اخلاق ها تو روند داستان شکلش معلوم می‌شه

    مثلاً یه شخصیت صبور تو داستان دارید خب پس نمیتونیم توقع داشته باشیم این شخصیت صبور ما با اولین شکست زندگیش داغون بشه، خودشو ببازه نمیگم اصلا حق نداره خودشو تخلیه‌ی روانی نکنه اما ناامید شدن و دست کشیدن برای آدمای صبور یه مقدار دور از واقعیه مگر تحت شرایط خاص
    یا مثلاً یه شخصیت عصبی رو در نظر بگیرید با یکی دعواش می‌شه بعد شما جوری می‌نویسید که همین کاراکتر وایمیسته می‌خنده خب این اصلاً با واقعیت همخوانی نداره باید واکنش نشون بده چون آدم زود جوشیه، ظرفیتش کمه زود عصبانی می‌شه و قبل از تصمیم‌گیری اقدام می‌کنه

    شخصیت‌ها به قدری مهم هستند که خود داستان نیست. دیالوگ‌هاتون به شدت وابسته به شخصیته مثلاً دیالوگ‌های یک شخص دکتر،
    دیالوگ‌های یک شخص لات،
    دیالوگ‌های یک آدم بی‌سواد و....
    وقایع داستانی ما و درون مایه‌ی داستانی ما لابه‌لای رفتارهای شخصیت‌هامون گفته میشه پس هر دیالوگ، هر کار و هررفتار شخصیت شما روی خواننده تأثیر داره و خلق یک شخصیت خیلی قوی خیلی خیلی سخته

    تا جایی که من به یاد داشتم براتون گفتم حالا باز اگر نکته‌ای به چشمم اومد حتما میگمآغاز و پایان داستان:
    بچه‌ها آغاز داستان هم به اندازه‌ی پایان داستان مهمه

    اصولا بهترین شروع رو برای داستان شروع کوبنده میگن یعنی شما بیای به یک نحوی اولین صحنه رو انتخاب کنی که خواننده رو برای خوندن تحـریـ*ک کنه
    مثلا اگر داستانتون جناییه باید با طرح سؤال شروع کنید یا حتی اگر داستانتون عاشقانه و اجتماعی هم هست سعی کنید اولین صحنه‌ی داستانتون رو طوری انتخاب کنید که خواننده خیلی کنجکاو بشه


    پایان داستان:

    در طول داستان معمولا ما گره‌هایی داریم که بستر داستان ما رو شکل میدن، در پایان داستان شما وظیفه دارید به عنوان نویسنده تمام گره‌ها رو باز کنید حتی یک گره‌ی کور هم باقی نذارید.
    داستان‌ها دو شکل هستن یا کمانی هستن یا زیگزالی
    کمانی: به این صورته که اول داستان آرومه و بعد میره تو اوج و در پایان دوباره آروم میگیره
    زیگزالی: به این صورته که اول داستان آرومه بعد تند میشه و دوباره آروم میشه . دوباره یه اتفاق دیگه میفته و داستان از اون آرامش جدا میشه و تند میشه و دوباره آروم میشه و به همین صورت تا آخر داستان هی تند و هی آروم میشه
    فلش بک:
    گاهی در داستان نیاز داریم به گذشته برگردیم و یک داستانی که در گذشته اتفاق افتاده رو مرور کنیم که این اتفاقی که در گذشته افتاده روی زمان حال و آینده‌ی داستان ما تأثیر خیلی زیادی داره
    اما گاهی اوقات ما میبینیم اگر بخوایم از فلش بک استفاده نکنیم و داستان رو از همون نقطه‌ی عطف شروع به تعریف کنیم دیگه هزار صفحه باید ما بنویسیم پس این اشتباهه چون خواننده دیگه اعصابش خرد میشه برای همین مجبوریم با استفاده از فلش بک اتفاق‌های مهم رو بگید
    برای برگشتن به گذشته دو راه وجود داره یا از سه ستاره استفاده کنید یا برای برگشتن به گذشته از فضاسازی استفاده کنید.


    #آموزش

    #شخصیت_پردازی

    #تهمینه_ورکانه
     

    همـــرآز

    ماه دلها
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/06
    ارسالی ها
    814
    امتیاز واکنش
    5,810
    امتیاز
    685

    چهارمین مبحث: انتخاب راوی مناسب

    نوشتن روایت داستانی یا همون روایت کننده‌ی داستان رو بهش راوی میگن حالا راوی ها چند گروه هستن که من در اینجا فقط دو راوی رو توضیح خواهم داد.

    راوی اول شخص(مونولوگ، تک‌گویی)، دوم شخص، سوم شخص(دانای کل)، سوم شخص معطوف
    راوی اول(مونولوگ، تک‌گویی):
    اگر روایت بستر داستانی از زبان قهرمان داستان باشه این راوی اول شخص هست و تمام فعل‌های این بستر داستانی به قهرمان داستان برمیگرده یعنی "من"
    مثال:
    سؤالی نگاهش کردم اما او با همان لبخند موذیانه نگاهم می‌کرد و سری به تأسف برای احوال ناآرامم تکان می‌داد...
    این مثالی از راوی اول شخص بود و تشخیص اون کار بسیار راحتیه

    نوشتن راوی اول شخص یه سری فواید داره یه سری معایب...حالا باید از کجا بفهمیم فوایدش چیه؟ معایبش چیه؟ اصلا کدوم راوی به رمان ما میاد؟
    در جواب سؤال های مطرح شده باید بگم راوی اول شخص بیشتر برای رمان‌هایی که احساسی هستن یا رمان‌هایی که روایت یک داستان رو بیان میکنن بسیار عالیه

    بعضی از رمان‌ها مربوط به زندگی یه نفر نیست یعنی چندتا داستان باید باهم ترکیب بشن تا رمان اصلی ما رو شروع به تعریف کنن در این جور رمان‌ها راوی اول شخص چندان جالب نیست چون زمانی که ما شروع به نوشتن می‌کنیم باید به تمام مسائل و اطلاعات رمانمون دسترسی داشته باشیم
    بالانس کردن اطلاعات در رمان‌های راوی اول شخص سخته چون فقط گستره‌ی زندگی قهرمانی که از زبان اون داریم داستان رو میگیم توی دست‌های ما هست با باقی اطلاعات که نمیشه از زبان اول شخص گفت باید چی کار کنیم؟ خب باید اینجا من نویسنده قبل از شروع رمانم به این فکر کرده باشم که رمانی که من مینویسم با کدوم راوی بهتر گفته میشه
    الان نویسنده‌های جدید میان از چرخش راوی استفاده میکنن، نصف داستان راوی یک نفره، نصف بعدی راوی همون اول شخص هست اما اون آدم اول نیست یکی دیگه میاد داستان رو تعریف میکنه

    این کار غلط نیست اما حرفه‌ای نیست و ایراد نویسنده به حساب میاد به قول معروف ناشی‌گری محسوب میشه...به هیچ عنوان استفاده نکنید از چرخش راوی
    گفتم راوی اول شخص عیبش اینه که نمیتونیم به راحتی اطلاعات رمانمون رو بالانس کنیم اما بهترین و مهمترین فایده‌اش اینه که خواننده با قهرمان داستان حس همزاد پنداری داره یعنی کاملا خودش رو جای قهرمان داستان قرار میده (به شرطی که حس و فضا کاملا هم راستا و کاملا درست رعایت شده باشه)

    نوشتن راوی اول شخص بهترین راه برای نوشتن رمانه چون به نظر همه خیلی راحته
    بعضی از نویسنده‌ها تو نوشتن رمان با راوی اول شخص مهارت بالایی دارن بعضی‌ها هم تو راوی سوم شخص اما بهترین نویسنده اونیه که خودش رو به یه راوی عادت نده و بتونه با هر راوی داستانش رو پیش ببره
    مثلا زنی از تبار تنهایی راوی اول شخص
    ولی رمان آوای فریاد هر دو جلدش سوم شخص هستش
    وقتی شما داستان رو مطالعه می‌کنید متوجه خواهید شد که راوی کدومه


    راوی سوم شخص(دانای کل):

    شاید اولش فکر کنید نوشتن با راوی سوم شخص خیلی سخت باشه اما راوی سوم شخص حتی از راوی اول شخص هم آسون تره و مهمترین و بهترین فایده‌اش این هست که شما به تمام زاویه‌های پنهان داستانتون کاملا مسلط هستید چون شما این اراده رو دارید که یک جایی از داستان به یک جای دیگه برید و تمام داستان رو بگید انگار که به دوربین بزرگ بالای سر داستان شماست و همه‌ی شخصیت‌های رمان رو میبینه و داستانشون رو تعریف میکنه
    اما عیبش اینه که برقراری ارتباط بین خواننده و قهرمان داستان کمی سخته یعنی مثل اول شخص نیست که خواننده خودش رو جای قهرمان داستان بذاره چون داستان رو یکی دیگه داره تعریف میکنه پس براش سخته که بیاد خودشو جای اون بذاره
    راحت‌ترین مثال برای راوی اول و سوم شخص اینه که شما یه دوربین رو در نظر بگیر

    در سوم شخص دوربین داره جریان فیلم رو میگیره شما هم داری بازی میکنی یعنی دوربین سومین شخص بین شماست اون داره داستان رو به واسطه‌ی رفتار، گفتار و دیالوگهای شما و باقی شخصیت‌ها تعریف میکنه اما در اول شخص دوربین خود من هستم یعنی باید فکر کنم که چشمام دوربینه هرچی رو که خودم میبینم باید تعریف کنم، بازی هم کنم چون من قهرمان داستانم و داستان از زبان من داره نوشته میشه
    در راوی سوم شخص هم یه سری ایرادات وجود داره و یه سری فواید که گفتم هردوش رو

    یادتونه وقتی شخصیت پردازی رو میگفتم گفتم قبل از شروع داستان میام تک تک شخصیت‌ها رو مینویسم شخصیت سازی میکنم بعد داستانم رو شروع میکنم
    برای انتخاب راوی هم همینطوره شما نمیتونی داستان رو تا وسط مثلا راوی سوم شخص بنویسی یهو وسط داستان بگی نه من خوشم نیومد یا مثلا تمام اطلاعات بازگو نشد از اینجا به بعدش رو راوی اول شخص مینویسم.


    #آموزش

    #راوی

    #تهمینه_ورکانه
     

    همـــرآز

    ماه دلها
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/06
    ارسالی ها
    814
    امتیاز واکنش
    5,810
    امتیاز
    685
    متاسفم !محتوا مخفی شده است. محتوا فقط به کاربران ثبت نام شده نمایش داده میشود.
    متاسفم !محتوا مخفی شده است. محتوا فقط به کاربران ثبت نام شده نمایش داده میشود.




    با تشکر

    #آموزش
    #راوی

    #تهمینه_ورکانه
     

    همـــرآز

    ماه دلها
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/06
    ارسالی ها
    814
    امتیاز واکنش
    5,810
    امتیاز
    685
    مثال برای راوی اول شخص:

    متاسفم !محتوا مخفی شده است. محتوا فقط به کاربران ثبت نام شده نمایش داده میشود.
    متاسفم !محتوا مخفی شده است. محتوا فقط به کاربران ثبت نام شده نمایش داده میشود.



    #آموزش
    #راوی

    #تهمینه_ورکانه
     

    همـــرآز

    ماه دلها
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/06
    ارسالی ها
    814
    امتیاز واکنش
    5,810
    امتیاز
    685
    مثال برای راوی سوم شخص:

    متاسفم !محتوا مخفی شده است. محتوا فقط به کاربران ثبت نام شده نمایش داده میشود.
    متاسفم !محتوا مخفی شده است. محتوا فقط به کاربران ثبت نام شده نمایش داده میشود.


    #آموزش

    #راوی

    #تهمینه_ورکانه
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    28
    بازدیدها
    10,091
    بالا