**** چگونه نویسنده شویم ؟ یک نویسنده خوب ! ****

آیا مطالب تاپیک برای شما مفید بوده است؟

  • کاملا

    رای: 12 85.7%
  • تاحدودی

    رای: 2 14.3%
  • اصلا

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    14

Monika_m

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/23
ارسالی ها
5,704
امتیاز واکنش
16,771
امتیاز
781
محل سکونت
مشهد
● جنس نویسندگی
برای شناخت هویت نویسندگی ابتدا باید از جنس نوشتن آگاهی کامل داشت. یک نویسنده بعد از این که موضوع و محتوا را پیدا کرد در مورد این که چی بنویسد فکر نمی کند! فکر کردن و نوشتن همزمان رخ می دهد. مثل راننده که بعد از دانستن نشانی مقصد، فکر کردن و رانندگی اش به موازات هم انجام می شود. در واقع یک نفر زمانی راننده خوبی می شود که تمرین لازم را داشته باشد. تمرین زیاد مهارت نوشتن را بیش تر می کند. بنابراین جنس نویسندگی «تمرین» است. هرچه تمرین نویسنده بیشتر باشد در رده خود قوی تر خواهد شد.
 
  • پیشنهادات
  • Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    ● نوع کار نویسندگی
    برای شناخت هویت نویسندگی باید با نوع این کار نیز آشنا شد. نوع کار نویسنده تبادل است، یک بده بستان که بین نویسنده و محیط انجام می شود. نویسنده داده هایی را از محیط دریافت می کند و بعد از بازآفرینی و شکل دهی هنرمندانه، آن ها را به محیط برمی گرداند. نویسنده ها مامور ایجاد ارتباط نیز هستند. ارتباطی بین انسان با هرآنچه مربوط به او است. آن ها در حقیقت تدوین گر تجربیات خودشان هستند، برای تدوین گرِ خوب بودن باید به جنس نویسندگی که همان تمرین کردن است مراجعه کرد. حتی حرفه ای ترین نویسنده ها از تمرینِ نوشتن غافل نمی شوند.
     

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    ● ابزار نویسندگی
    همه نویسنده ها در هر رده نویسندگی ابزار کار یکسانی دارند. که شامل ابزار سخت افزاری و نرم افزاری می شود. مهم ترین و ضروری ترین ابزار نویسندگی «تجربه» است. «تجربه» می تواند از هر راهی به دست بیاید. می تواند ناشی از یک اتفاق روتین و روزمره باشد یا در نهایت یکهویی بودن به وجود بیاید. یک نویسنده واقعی منتظر الهامات غیبی برای نوشتن نمی نشیند که یک چیزی پرت شود توی ذهنش!. بلکه از بین هزاران دلیل نوشتن که در اطرافش وجود دارد یکی را شکار می کند. «تجربه» جدی ترین ابزار نرم افزاری نویسندگی است که با استعدادترین نویسنده ها نیز به آن نیاز دارند و درصورت نبودن تجربه، عملا فرآیند نوشتن انجام نمی شود. از نظر سخت افزاری هم یکی ابزارهای ضروری نوشتن در عصر حاضر، تایپ کردن است. یک نویسنده توانایی لازم را در این زمینه به دست می آورد.
     

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    ● برای خودشان نمی نویسند
    از اساسی ترین نکته ها در تعریف نویسندگی، نوشتن برای «مخاطب» است. اهل قلمی را نویسنده می گویند که بتواند تعریف حداقلی از مخاطبش بدهد. یکی از تفاوت های ماهیتی نویسنده با شاعر و انشا نویس نیز همین است. بنابراین اگر کسی تنها برای دل خودش می نویسد و هیچ شناخت و برنامه ای برای مخاطبان احتمالی آثارش ندارد در واقع انشا نویس است که روش زندگی اش لزوما شباهت و ارتباطی با سبک زندگی نویسندگی ندارد. یک نویسنده متعهد در هنگام انتخاب موضوع، از بین موضوعاتی که دارای ارزش یکسانی هستند آن که مخاطب بیشتری دارد را انتخاب می کند.
     

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    آموزش نویسندگی
    هنر ديدن

    نوشتن كار بيهودهاي است اگر در ابتداي امر هنر ديدن جهان، به منزله يك داستان بالقوه به ذهن متبادر نشود. (ولاديميرناباكوف)


    براي آنكه بتوانيم خوب بنويسيم بايد آدمها و زندگيهايشان را بشناسيم بايد دقيق و عميق به پديدهها و مسائل اطرافمان نگاه كنيم و عميقاً دربارهشان فكر كنيم.ما در مقام يك نويسنده زماني قادر خواهيم بود، احساس زندگي را به خواننده آثارمان منتقل كنيم كه ابتدا خودمان عميقاً اين احساس را تجربه كرده باشيم.در اين راه هنر ديدن به ما بسيار كمك خواهد كرد.هنري كه با صبري طولاني به دست ميآيد بواقع يك هنرمند، يك نويسنده ميداند كه در هر چيز، جزئي كشف ناشده و ناديده وجود دارد، اما ما چشمان خود را عادت دادهايم تا تنها چيزهايي را ببينيم كه ديگران پيش از ما ديدهاند ولي يك نويسنده به خوبي ميداند كه در فرد يا شئ يا پديدهاي چيزي نهفته است كه آن فرد يا آن شئ را از افراد يا اشياء ديگر متمايز ميكند او بايد به دنبال اين نظمهاي مخفي اين جزءهاي نهفته برود حقيقت اينست كه اكثر انسانها در اغلب لحظات به علت غرق شدن در عادتها فرورفتن در خودخواهيها و يا سردشدن در بيتفاوتهاي تنها روي خود توجه و تمركز دارند تا اشياء و موجودات اطرافشان و تنها در بعضي لحظات كوتاه ناب شاعرانه و معنويت كه ميتوانند هستي و وجود را حس كنند بنابراين پيشنهاد ميكنم روي هنر ديدن تمرين كنيد يعني بايد سعي كنيم حساسيتها را بالا ببريم و توانايي جذب و گرفتن همه امواجي را كه از آدمها روابط و موقعيتهايشان منتشر ميشود را كسب كنيم توجه داشته باشيم كه اين حساسيتها با احساساتي بودن به شدت فرق دارد احساساتي بودن يعني خود را به دست احساسات سپردن يعني در احساسات فرو رفتن و غرقشدن در سالهاي تدريس به دفعات بسياري از هنر جويان پرسيدهاند كه چرا هر چه مينويسند مفهومي ندارد چرا شخصيتهاي آثارشان عميق نيست و يا خط طرح داستان فاقد منطق است و نتيجتاً نويسنده شدنشان دارد به رويايي واهي تبديل ميشود خب اين دوستان بايد ابتدا با توجه مطالعه و تجربه خود را به خوب ديدن مسلح كنند آنها بايد بيش از هر چيز يك بيننده دقيق باشند تا متوجه مسائلي شوند كه مخاطبان آثارشان هنوز متوجه آن نشدهاند و يا بر روي آنها توجه و دقت كافي ذكر كردهاند واقعيت اين است كه دنيا و موجوداتش در چشم نويسندگان صاحب نبوغ به همان شكلهاي معمول سنتي نيست كه ديده ميشود بلكه مجموعهاي از غافلگيريهاي منحصر بفرد است كه نويسندگان متبحر آموختهاند كه آنها را به روش خاص خودشان ببينند و بر كاغذ بياورند پس بهتر است قبل از نوشتن ابتدا ياد بگيريم كه چگونه ميتوان خوب، دقيق، و عميق ببينيم.


     

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    فهرست منابع:
    1- اي، ام فورستر وجوه رمان
    2- تأملي ديگر در باب داستان ترجمه محسن سليماني از Theox ford
    3- نويسندگي خلاق (جزوه)

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    اين مبحث را با يك پرسش شروع ميكنيم!
    آيا ميدانيد نخستين مسئلهاي كه نويسنده به هنگام شروع داستان با آن مواجه ميشود، چه ميباشد؟
    پاسخ:

    بالاخره چه كسي ميخواهد داستان من را تعريف كند؟
    يا راوي داستان كيست؟ يا از چه زاويه ديدي بايد استفاده كنم؟
    به نظر بسياري از منتقدان، گزينش راوي يا انتخاب زاويه ديد مناسب،مهمترين گزينشي است كه نويسنده به آن دست ميزند نويسندگان مطرح و شناخته شده وسواس بسياري، در انتخاب زاويه ديد داستان نشان ميدهند:چرا؟ براي اينكه حوادث، كنشها: و وقايع ناگزير توسط كلمات در اختيار خواننده قرار ميگيرد،اما آنچه مهم است اين است كه به ياري كلمات چه كسي يا چه شخصيتي؟! انتخاب صحيح روايتگر موجب بر انگيختن عاطفي و ذهني خواننده شده، نهايتاً شركت خواننده را در اثر موجب ميشود.

    اينك به توضيح و تعريف انواع زاويه ديد (نظرگاه) همراه با مثالهايي ميپردازيم .

     

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    تعريف زاويه ديد
    زاويه ديد يا نظرگاه به منظري گفته ميشود كه رويدادهاي داستان از آنجا ديده ميشود و يا ميتوان گفت به روايتگري اطلاق ميگردد كه نويسنده به ياري او داستان خود را براي خواننده با ميگويد.

    به بررسي انواع نظرگاهها میپردازیم .



     

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    الف: زاويه ديد اول شخص مفرد
    1- ازديد شخصيت اصلي
    2-از ديد شخصيت فرعي

    نويسنده در داخل يكي از شخصيتها رفته، از چشم خواننده ناپدپد ميشود. و اين شخصيت برگزيده نويسنده است كه به جاي نويسنده، داستان را به طريق اول شخص نقل ميكند.
    اين شخصيت ممكن است فرعي و يا اصلي باشد، درحوادث داستان شركت داشته يا فقط ناظر حوادث داستان باشد.
    در مثال ذكر شده، نويسنده هر چه را اتفاق ميافتد از ديد ملخ ميبيند يعني همه افسانه، بيان افكار و احساسات ملخ از زبان خود اوست.

    از گرسنگي و سرما كزكرده بودم و مورچه را ميديدم كه داشت دانه ذرتي را كه از تابستان قبل انبار كرده بود، هنهن كنان برروي برفها ميكشيد. شاخكهايم از سرما جمع شده بود و پاي چپ عقبم بياختيار ميلرزيد آخرالامر ديگر نتوانستم طاقت بياورم.گفتم:
    مورچه عزيز، دوست من، ممكن است لطفاً يك خورده از ذرتتان را به من بدهيد؟
    مورچه به سر تا پاي من نگانگاه كرد و با تكبر گفت:
    تابستان چه كار ميكردي؟
    در حالي كه خاطرات خوش گذشته را در ذهن مرور ميكردم، معصومانه گفتم:
    از كله سحر تا غروب آواز ميخواندم
    مورچه با حالتي از خود راضي، پوزخندي زد و گفت:
    خوب، چون كه تمام تابستان مشغول آواز خواندن بودي، بهتر است تمام زمستان هم مشغول رقصيدن باشي!
    از كنار لانه مورچه ميگذشتم، هوا بسيار سرد شده بود و برف همه جا را پوشانده بود، دانهاي را كه پيدا كرده بودم با زحمت در روي برفها ميكشيدم ملخ را ديدم كه با مورچه داشت صحبت ميكرد، دقت كردم تا ببينم چه ميگويند، ملخ ميگفت: مورچه عزيز، دوست من، ممكن است لطفاً يك خورده از ذرت خودتان را به من بدهيد؟
    مورچه كمي به سرتا پاي ملخ نگانگاه كرده،انگار فهميد بود كه چه حيوان بازيگوش و تنپروري است.
    پرسيد، تابستان چه ميكردي؟
    ملخ جواب داد: از كله سحر تا غروب آواز ميخواندم
    مورچه كه متوجه حضور من شده بود روبه من كرد و گفت:
    چون تمام تابستان آواز خوانده است فكر ميكنم بهتر است تمام زمستان را هم برقصد.
    هر دو شروع به خنديدن كرديم.


    از محدوديتهاي اين شيوه از زاويه ديد ميتوان به موارد زير توجه نمود:
    1- ميدان ديد نويسنده تنگ و محدود ميشود، و خواننده هم نميتواند غير از جايي كه شخصيت انتخاب شده نويسنده در داستان ميرود، از جاي ديگري مطلع شود.لازم به ذكر است كه نويسنده بايد با مهارت در انتقال و يا ذكر گفتگو و يا به طور طبيعي شخصيت داستان نيش را از مسائل و موضوعاتي كه نميتواند ببيند آگاه كند و يا در محل حوادث مهم حاضر نمايد.
    2- دست نويسنده براي تجزيه و تحليل مستقيم و كامل در داستان، بسته است زيرا ممكن است نويسنده ميزان استعداد و آگاهي راوي را فراموش كند و حرفهاي گندهتر از دهان او در دهانش بگذارد، يعني به بيان ديگر، ممكن است گويش راوي با معلوماتش و يا با بيان وي با ميزان وحد درك احساسي او از مسائل نخواند.
    بدين معني كه اگر به طور مثال شخصيت، انسانيكم سواد و بسيار عامي باشد، روايت گفت وگو و نگاهش (احساساتش) به مسائل بايد متناسب با ويژگيهاي شخصيتي او باشد.
    اما محسنات اين ويژه:
    1- واقعيتر، صميميت بيشتر، و زنده بودن داستان (شخصيتها و حوادث داستاني) را دنبال دارد.
    2-ضمن دادن سرعت مناسب به حوادث و اتفاقات، از آنجا كه داستان مستقيماً از زبان شخصيت شركتكننده در حوادث نقل ميشود، ديگر واسطهاي به نام نويسنده بين خواننده و داستان وجود ندارد.
     

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    ب : زاويه ديد داناي كل:
    داستان به وسيله نويسنده گفته ميشود و از ديد سوم شخص (او). نويسنده آزاد است به هرجا كه دلش خواست سر بكشد هرگاه اراده كرد از نيات، افكار و احساسات شخصيتها ميشود مطلع شده، ما را نيز در جريان بگذارد، از دانش و مزاياي بيحدي برخوردار است چون داناي كل ميباشد. او ميتواند رفتار شخصيتهايش را تخليل كند و اگر ميلش كشيد به تفسير درباره معني و مقصود داستاني كه ميگويد بپردازد. او از همه چيز با خبر است، اسرار نهان را ميداند و مختار است كه درباره هر چيزي كم بگويد يا زيادهگويي كند. به مثال ذكر شده توجه كنيد، هر آنچه هر دو شخصيت ميگويند يا انجام دهد نقل شده است و هم اكنون افكار و احساسات آنها براي خوانده باز ميشود حتي نويسنده در پايان معني و مقصود داستان را نتيجهگيري ميكند.
    به مثال ذکر شده دقت فرمایید :

    مورچه خسته و كوفته دانه ذرتي را كه از تابستان گذشته انبار كرده بود، هنهنكنان بر روي برفها ميكشد در همان حال پيش خودش فكر كرد كه شام امشب خيلي خوشمزه و مقوي بود.ملخي، از سرما كز كرده و گرسنه، همينطور به روبرو زل زده بود ولي آخر الامر ديگر طاقتش تمام شد: مورچه عزيز، دوست من، ممكن است لطفاً يك خورده از ذرت خودتان را به من بدهيد؟ مورچه پرسيد: تابستان چه كار ميكردي؟
    بعد نگاهي به سر تا پاي ملخ انداخت و فهميد كه او چه جورحيواني است ملخ كه نميدانست بعد چه خواهد شد، خوشحال جواب داد:
    از كله سحر تا غروب آواز ميخواندم.
    مورچه حنايي رك طوري كه انگار تحقير ملخ برايش اهميتي ندارد، گفت: خوب، چونكه تمام تابستان مشغول آواز خواندن بودي، بهتر است تمام زمستان هم مشغول رقصيدن باشي!
    هر كس موقع جواني بازيگوشي كند
    موقع پيري هيچ چيز نخواهد داشت


    شكل داستانهاي زاويه ديد داناي كل ميتواند با هم بسار متفاوت باشد زيرا هر نويسندهاي به ميزاني مشخص به خود اجازه ميدهد از قضايا و شخصيتها مطلع باشد.حسن اين زاويه ديد، در انعطافپذيري آن در نقل داستان و توانايي تغيير مدام زاويه ديد از يك شخصيت به شخصيت ديگر ميباشد به زبان ديگر، اين شيوه وسيعترين عرضه را پيش روي نويسنده ميگشايد اما از محدوديتها و معايب اين زاويه ديد:
    ه
    مواره اين خطر وجود دارد كه نويسنده بين داستان و خواننده قرار بگيرد يا تغيير مدام زاويه ديد از يك شخصيت به شخصيت ديگر، ممكن است موجب از بين رفتن ارتباط منطقي بين اجزاء داستان، يا به هم خوردن وحدت داستاني شود.
    این
    شيوه و وزاويه ديد بيش از هر زاويه ديد ديگري ميتواند بد به كار بـرده شده است، اگر نويسندهاي با مهارت و چيرهدستي از اين شويه استفاده كند به عمق و وسعت والايي در داستان دست مييابد ولي اگر آن را به بكار ببرد واقعي بودن داستان خود را زير سئوال خواهد برد.
    امروزه نويسندگان سعي ميكنند كه دخالتي از اين نوع در داستان نكنند و يا اگر از اين زاويه ديد استفاده كردند حداقل از ديد يكي از شخصيتها باشد.


     

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    پ: زاويه ديد داناي كل محدود
    1-از ديد شخصيت اصلي
    2-از ديد شخصيت فرعي


    در اين زاويه ديد مانند زاويه ديد داناي كل نامحدود، داستان به طريقه سوم شخص گفته ميشود، ولي تنها از ديد يكي از شخصيتهاي داستان (او) (تفاوت با زاويه ديد داناي كل نامحدود)
    اين شخصيت را شخصيت انتخابي ميناميم نويسنده هرچه ميبيند، از نگاه همين شخصيت ميبيند و با افكار او حرفهايش را ميزند، نويسنده ميتواند به درون يا بيرون شخصيت نفوذ كند و آنچه را او ميبيند و ميشنوند (بيروني) و يا احساس و يا فكر ميكنند (دروني) ارائه دهد.
    به زبان ساده تري مي توان گفت:
    نويسنده از همه چيز اين شخصيت، حتي بيش از خود او، با خبر است.و اين مكان را دارد كه افكار و اعمال او را تفسير هم بكند.
    اما نكته مهم در اين زاويه ديد اين موضوع ميباشد كه نويسنده، در اين نوع زاويه ديد، افكارو احساسات و اعمال ديگران را نميداند.

    اگر هم بداند و بخواهد بگويد فقط از ديد شخصيت انتخابي داستانش ميتواند راجع به افكار ديگران اظهار نظر كند.شخصيت انتخابي (او) نويسنده ممكن است فرعي يا اصلي باشد يعني ميتواند در جريان حوادث شركت داشته باشد و يا فقط ناظر حوادث باشد. انتخاب درست در اين موارد، براي داستان بسيار حايز اهميت است اين نكته لازم به ذكر است كه كمتر نويسندها پيدا ميشود كه از زاويه داناي كل محدود استفاده كند و از ديد شخصيتهاي فرعي براي روايت داستان استفاده كند.داستان ذكر شده مربوط به داناي كل محدود و از ديد مورچه ميباشد، نويسنده درباره اينكه ملخ چه ميكند و يا چه احساسي دارد، به ما چيزي نميگويد ما فقط از آنچه مورچه ميبيند يا ميشنود و يا ميداند، مطلع ميشنويم يعني حتي ملخ را هم از ديد او ميبينم.

    به مثال زیر توجه کنید :

    مورچه خسته و كوفته، دانه ذرتي را كه از تابستان قبل انبار كرده بود، هن هن كنان به روي برفها ميكشيد.در همان حال پيش خودش فكر ميكرد كه شام امشب خيلي خوشمزه و مقوي خواهد بود تازه آنوقت بود كه مورچه متوجه ملخي كه از سرما كز كرده بود شد،
    ملخ گفت: مورچه عزيز دوستان من ممكن است لطفاً يك خورده از ذرت خودتان را به من بدهيد؟
    مورچه به سر تا پاي ملخ نگانگاه كرد و فهميد او چه جور حيواني است.

    بعد پرسيد: تابستان چه كار ميكردي؟
    ملخ جواب داد: از كله سحر تا غروب آواز ميخواندم
    مورچه خيلي رك، طوري كه انگار تحقير ملخ برايش اهميتي ندارد
    گفت: خوب، چون كه تمام تابستان مشغول آواز خواندن بودي، بهتر است تمام زمستانم هم مشغول رقصيدن باشي!

    محسنات:
    داستانهايي كه به طريقه داناي كل محدود (او) نقل ميشود، به واقعيت نزديكتر است تا زاويه ديد داناي كل. زيرا در اين شيوه فقط از دريچه افكار و احساسهاي يك نفر جهان را مينگريم و اين با شرايط عادي زندگي بيشتر هماهنگ است.
    ضمن اينكه در اين زاويه ديد، داستان خود به خود يكدست ميشود، چون تمام جزئيات داستان نتيجه تجربيات تنها يك نفر است.
    اما محدوديت اين زاويه ديد، درست همانند اولين محدوديت ذكر شده در صفحه 3 زاويه ديد اول شخص ميباشد (محدوديت مكاني و زماني نويسنده)
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    31
    بازدیدها
    4,749
    بالا