مطالب طنز اشعار طنز

[*S.M.Z*]

قسمت شانزدهم← دماغ عمل نکرده ۱
دماغ نگو جواهر
سوژه‌ی شعر شاعر
طویل فی‌المظاهر
پدیده‌ی معاصر
آهای تخم دو زرده
دماغ عمل نکرده

 

[*S.M.Z*]

قسمت هفدهم← مادر
گویند مرا چو زاد مادر به دهان گرفتن آموخت

شب ها بر ِ گاهواری من بیدار نشست و خفتن آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه ی راه رفتن آموخت

یک حرف و دو حرف بر زبانم الـفـاظ نهاد و گفتن آموخت

لبخند نهاد بر لـب مـن بـر غـنچه ی گل شکفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست تا هستم وهست دارمش دوست

گوینــــــــد مرا چـــو زاد مـادر روی کاناپه، لمــــیدن آموخت

شب ها بر ِ تـلـویـزیـون تا صبــح بنشست و فـیـلـم دیدن آموخت

برچهـــره، سبوس و ماست مالید تا شیوه ی خوشگلیـدن آموخت

بنــــمود «تتو» دو ابروی خویش تا رســم کمان کشـیدن آموخت

هر مــــاه برفـــت نزد جـــــراح آیین ِ چروک چیـــــدن آموخت

دستـــــــــم بگـــرفت و ُبرد بازار همـــــواره طلا خریدن آموخت

با دایــــــی و عمّه های جعــــلی پز دادن و قُمپُــــــزیدن آموخت

با قوم خودش ، همیــــــشه پیوند از قوم شــــوهر، بریدن آموخت

آســــــوده نشست و با اس ام اس جک های جدید، چتیدن آموخت

چون سوخت غذای ما شب و روز از پیک، مدد رسیــــدن آموخت

پای تلفــــن دو ساعت و نیــــــم گل گفتن و گل شنیـــدن آموخت

بابــــــام چــــو آمد از سر کـــار بیماری و قد خمیـــــدن آموخت

 

[Narin_F]

***(خاستگاری خر)***
خری آمد به سوی مادر خویش
بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش
برو امشب برایم خاستگاری
اگر تو بچه ات را دوس داری
خر مادر بگفتا ای پسر جان
تورا من دوس دارم بیشتر از جان
ز بین این همه خر های خوشکل
یکی را کن نشان چو نیست مشکل
خرک از شادمانی جفتکی زد
کمی عرعر نمود و پشتکی زد
بگفت مادر بقربان نگاهت
به قربان دو چشمان سیاهت
خر همسایه را عاشق شدم من
به زیبایی نباشد مثل او زن
بگفت مادر برو پالان به تن کن
برو اکنون بزرگان را خبر کن
به آداب و رسومات زمانه
شدند داخل به رسم عاقلانه
دوتا پالان خریدند پای عقدش
به افسار طلا با پول نقدش
خریداری نمودند یک طویله
همانطوری که رسم است در قبیله
خر عاقد کتاب خود گشایید
وصال عقد ایشان را نمایید
دوشیزه خر خانم آیا رضایی ؟
به عقد این خر خوشکل درایی؟
یکی از حاضرین گفتا به خنده
عروس خانوم به گل چیدن برفته
برای بار سوم خر پرسید؟
که خر خانم سرش یکباره جنبید
خران عرعر کنان شادی نمودند
به یونجه کام خود شیرین نمودند
به امید خوشی وشادمانی
برای این دو خر در زندگانی
.
.
.

دانلود رمان و کتاب های جدید

 

[Narin_F]

دیشب امده لیلی
دم در ما چه حیفی
میگه بیا با من باش
زندگی رو راحت باش
گفتم کجا میبریم
که اینجوری خوش میریم
میگه بیا شبستر
میگم کجاست این شبستر
میگه کاریت نباشه
به خودم مربوط میباشه
میگم اخه نمیام
خوشی باتو نمیخوام
درا بستم به رویش
تا اون باشه نمیاد به رویش
حالا کجاست شبستر
عقل خر خوردم نرفتم

دانلود رمان و کتاب های جدید

 

[purple crazy]

اهل قلیانم
روزگارم بد نیست
خرده پولی دارم
تکه حالی
سر سوزن ذوقی
دلی دارم سفتر از تخته ی سنگ
دوستانی بهتر از شاش روان

دانلود رمان و کتاب های جدید

 

[Narin_F]

...ریاضی...
از بس که ریاضی خونده
شده دانشمند جامعه
نمره هات چند چند بوده
که رشتت ریاضی بوده
ریاضی رو دوست میداشتی
یا فقط موقعیت رو داشتی
من که مغزم باهاش هنگ کرده
نمیدونم اخه√کجا بکارم اومده
تو زندگی که بدردی نمیخوره
فقط بلده اعصاب خورد کنه
تو ریاضی کمکمون کن
که باهاش مغزامون شده قفل
ای باهوش ای دوست ای برادر
کی قراره وارد دانشگاه شوی
که دهیم به دوستان خبر
@...Ho3eiN...
قرار بود فعلا کامینگ سون باشه ولی گفتم زیاد انتظار هارا نگه ندارم
انتظار ها به پایان رسید

دانلود رمان و کتاب های جدید

 

[Minooha]

مدرسه
می‌خواد بره مدرسه با نون پنیر و پسته
چون که مخش قد نمیده
مامان میزاره پسته
مدرسه‌ها که باز شد
خوشحال میره مدرسه
روحش خبر نداره
ناظمش یه پا سه پیجه
بدجوری‌ام می‌پیچه
از کوتاهی ساق جوراب گرفته
تا درز شلوارش، هعی
منم که حال ندارم
زیاد خبر ندارم
اما میگن فرار کرد
همه رو در به در کرد
میگن با سارا کچل نشسته
تا جمعه برن مدرسه

ااولا چرا ما سارا کچل نداشته باشیم؟
چرا تبعیض قائل می‌شن :/
یعنی سعی کردم درد‌های همه رو تازه کنم

دانلود رمان و کتاب های جدید