دلنوشته بانوي غم

.SARISA.

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/08/25
ارسالی ها
444
امتیاز واکنش
23,307
امتیاز
631

ازگل شدنش، دشت و دمن اوج گرفت
درباغ نشست تا چمن اوج گرفت.

خندید همین که شاعرانه،از راه
عشق آمد و پا به پای زن،اوج گرفت
 
  • پیشنهادات
  • .SARISA.

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/08/25
    ارسالی ها
    444
    امتیاز واکنش
    23,307
    امتیاز
    631
    دختران معمولی همیشه در آغوشی آرام زندگی می‌کنند؛ بی صدا می‌گریند، بی صدا می‌خندند، بی صدا می‌شکنند، بی صدا عاشق می‌شوند ، بزرگ می‌شوند، شاعر می‌شوند، متین و با وقار تر از همیشه همسر می‌شوند. دختران معمولی مادر هم می‌شوند؛ صبح‌ها بدون توجه به این که دیشب از فکر قسط‌های سر ماه خوابشان نبرده، بیدار می‌شوند و ترجیح می‌دهند به جای خوردن صبحانه برای دختر بچه‌شان لقمه درست کنند. پنیر می‌گذارند، گردو می‌ریزند و نان را تا می‌کنند. خاطره می‌گذارند، غم می‌ریزند و روز را پایان می‌دهند. دلتنگ نمی‌شوند برای باران، برای کتابهای مخفیانه‌ی هجده سالگی، سکوت می‌کنند و خوب می‌دانند پیاز داغ را چگونه طلایی کنند. بی تاب نمی‌شوند چون مادرشان گفته یک زن خوب همیشه صبور می‌ماند... آرام می‌نشینند روی مبل و طوری و مجله حل می‌کنند که خیال لطیف صبح‌های بیست سالگی به سراغشان نیاید. قرمه سبزی را مزه می‌کنند و برای قابلمه‌ها آواز می‌خوانند. همانند سوختن یک شمع آب می‌شوند و در خود حل می‌شوند. دختران معمولی، همیشه معمولی می‌مانند...
     

    .SARISA.

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/08/25
    ارسالی ها
    444
    امتیاز واکنش
    23,307
    امتیاز
    631
    با غرور سرشو بالا گرفت و گفت:
    من سنتی ازدواج میکنم! با یه دخترِ آفتاب مهتاب ندیده ی آروم و نجیب که صدای خنده هاشو تا حالا نامحرم نشنیده باشه... کدبانوییش زبانزد باشه... هرچی من گفتم فقط بگه چشم... حوصله ی زبون درازی ندارم! میخوام یه عمر آقایی کنم و خیالم راحت باشه بچه هام تو دامنِ یه کدبانوی باحیا بزرگ میشن!
    هیچوقت نفهمید بچه هاش بیشتر از یه مادرِ کدبانو به یه مادرِ شیطون نیاز دارن که پا به پاشون، بچگی کنه...
    یه مادرِ کتاب خونده که به جای تربیت با "این کارو بکن، اون کارو نکن" ، با یه عالمه قصه، حکایت و شعر بچه های فرهیخته تربیت کنه...
    یه مادر که به جای خاله زنک بازی و چشم و هم چشمی با فامیل، وقتشو صرفِ پیدا کردنِ تک تکِ استعدادای بچه هاش کنه و به علایقشون احترام بذاره... نه اینکه مجبورشون کنه دنبالِ رشته ای برن که خودش حسرتشو داشته!
    و از همه مهم‌تر یه زن که صدای خنده هاش خون باشه تو رگ‌های خونه...
    با شوهرش از سیاست، ادبیات، سینما، موسیقی، ورزش حرف بزنه... حتی برای دفاع از نظرش بحث کنه... هیچوقت نفهمید زنی که جسارت نداره، از احساساتش حرف نمیزنه و بی چون و چرا فقط اطاعت میکنه، همون زنیه که تو جامعه هم هر بلایی سرش بیارن فقط سکــوت میکنه!

    هیچوقت نفهمید سرنوشتِ یه "نسل" ، به انتخابِ امروزش بستگی داره!
     

    .SARISA.

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/08/25
    ارسالی ها
    444
    امتیاز واکنش
    23,307
    امتیاز
    631
    photo_2019-04-25_15-59-43.jpg

    پدرم می گفت:
    روی پل های هوایی در مترو مقابل نیمکت ها نفس های بیشتری حبس می شود یکی از ترس آن یکی از شلوغی و دیگری از تنهایی .. اما من یک جای دیگر هم می شناسم آینه ی جیبی یک زن وقتی به خودش نگاه میکند!
     

    .SARISA.

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/08/25
    ارسالی ها
    444
    امتیاز واکنش
    23,307
    امتیاز
    631
    4c6969f32d80a41bc0835135189aca9b.jpg
    زن ها گاهی اوقات چیزی نمی گویند ؛
    چون به نظرشان لازم نیست چیزی گفته شود
    با نگاهشان حرف می زنند
    به اندازه یک دنیا حرف می زنند
    هرگز نباید از چشمان هیچ زنی ساده گذشت...

     

    .SARISA.

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/08/25
    ارسالی ها
    444
    امتیاز واکنش
    23,307
    امتیاز
    631
    download (20).jpg
    غمگین تر از عمقِ تنهاییِ کافه،
    که سکوتِ یک
    مرد را در خود می بلعد

    هیاهویِ کلاغ های گمشده در نارون هاست
    که
    طلایی موهایِ یک زن را
    به دارِ فریادها می آویزند.
     

    مهسا بانو*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/09
    ارسالی ها
    100
    امتیاز واکنش
    2,236
    امتیاز
    336
    سن
    25
    محل سکونت
    Mashhad
    از هرچی که فکرشو بکنی برای فکر کردن بهت استفاده کردم، چه میدونم آیینه، کمد، دستگیره در، صندلی، مبل دونفره، هنزفری، شاخه گل کاغذی، بستنی شکلاتی، هرچی که فکرشو بکنی و اگه بفهمی باخودت میگی این دیوونهه‌رو ، انگار زده به سرش.
    آره از هرچی که فکرشو بکنی بهت فکر کردم اما نتونستم به این فکر کنم چرا تو یه لحظه به ذهنت نمیرسه که بشینی و به من فکر کنی؟! چرا همه‌ی اینا باید فقط از سمت من باشه؟ چرا من از تو هیچ‌وقت چیزی دریافت نمیکنم؟!
    -وحیدکرامتی | با کمی تغییر
     

    مهسا بانو*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/09
    ارسالی ها
    100
    امتیاز واکنش
    2,236
    امتیاز
    336
    سن
    25
    محل سکونت
    Mashhad
    من ترجیح میدم توی 34 سالگی ورشکسته بمیرم ولی باشن کسایی که بعد از مرگم سر میز شام درمورم صحبت کنن.
    -کلاویه های شکسته
     

    مهسا بانو*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/09
    ارسالی ها
    100
    امتیاز واکنش
    2,236
    امتیاز
    336
    سن
    25
    محل سکونت
    Mashhad
    اگه وقتی میخنده خوشگل تر میشه ؛
    اگه لباسش خیلی بهِش میاد
    اگه خطش محشره
    اگه صداش بی نظیره
    اگه بهتون آرامش میده
    اگه میتونه غافلگیرتون کنه
    اگه صدای نفساش آرومتون میکنه،
    اگه دوست دارین سربه سرش بذارید كه بهتون بگه دیوونه!
    اگه بهش میگید رفتم كه نرو گفتنش رو بشنوید!
    اگه مهربونه ،
    اگه خوبه ،
    اگه دست هاشو دوست دارید ..
    بهش بگید .. خب؟
    بهش بگید دیر میشه...
     

    مهسا بانو*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/09
    ارسالی ها
    100
    امتیاز واکنش
    2,236
    امتیاز
    336
    سن
    25
    محل سکونت
    Mashhad
    این دیگر چه زندگیِ کوفتی و مزخرفیست که هر کار کنی و هر سمت بروی و خودت را از انسان ها دور کنی آنقدر که از نگاهت محو شوند باز هم نیمه شب فکرو خیال امانت را میبرد و بغض نفس گیرت میرت میکند و تا خفه ات نکند دست بردار نیست؟!
     
    بالا