تاپیک‌های دنباله‌دار *** با پـــنج کلمه داستان بسازیم! ( بیا تو مطمئن باش ضرر نمیکنی!!!)***

  • شروع کننده موضوع N..sh
  • بازدیدها 6,286
  • پاسخ ها 276
  • تاریخ شروع

N.army

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/11/10
ارسالی ها
2,744
امتیاز واکنش
44,960
امتیاز
1,055
شب سردی بود و داشت بارون می بارید.
کیک تولد شکلاتی روبه رویم واقعا هــ ـوس انگیز بود.
از گرسنگی شکمم صدا می داد. منتظر بودم که... کیک رو بِبُرند بالاخره آیلین گفت:
_ خاله مردیم از گرسنگی.
_صبرکن مهرداد هم بِرسه.
با شنیدن اسم مهرداد اخمهام توهم رفت. اگه میدونستم اون هم میاد امکان نداشت پام رو تو خونه بزارم.
از آخرین باری که دیدمش دوسال می گذره. اصلا مشتاق دیدنش نبودم مخصوصا از وقتی که از اون دختره افاده ای خواستگاری کرده بود. لبم رو جوویدم و به این فکر کردم که چطوری سه ماه منو سر کار گذاشت و بهم دروغ گفت خوشحالم که دوسال رفتم لندن و به بهونه درس خوندن فراموشش کردم میدونستم بلاخره میبینمش خودمو آماده کرده بودم تا هیچ چیزی از خودم بروز ندم . بالاخره زنگ در رو زدند خاله به من اشاره کرد تا درو باز کنم،با کرختی از جام بلند شدم و به سمتدر رفتم و در رو باز کردم . باورم نمیشد این شخصی که جلوم ایستاده مهرداد باشه . این آدم شلخته کجا و اون آدم دو سال پیش کجا . سرشو بالا آورد و با دیدن من چشماش از کاسه بیرون زد من با خونسردی نگاهی بهش انداختم و گفتم :سلام پسر خاله بفرمایید تو . انگاری به خودش اومد سرشو تکان داد و داخل شد و شروعکرد به تجزیه کردن صورتم از این کارش چندشم شد پس
زودتر رفتم تو خونه . بین خاله و آیلین نشستم . مهرداد هم اومد و روی صندلی رو به رویی نشست تو دلم یه ایش گفتم خدا رو شکر زود کیک رو دادن و من تونستم از شر نگاه سنگینش خلاص شم ، بشقاب کیکم و گذاشتم تو آشپزخونه . برگشتم که برم بیرون ولی دیدم مهرداد توی چهر چوب در ایستاده ، نگاه سنگینش و روی تک تک اجزای صورتم حس میکردم ، دو سه قدم اومد جلو و گفت: خوشحالم که بعد مدت ها تونستم ببینمت
پوزخندی زدم و گفتم:
_ ولی من اصلا خوشحال نشدم
ابروهاش و انداخت بالا و گفت:
_ واقعا؟؟؟
آره راستی نگار خانم کجاست؟؟
_تو از من هیچ سوالی نپرس جواب سوالات رو از کس دیگه بپرس.
رومو برگردوندم و قبل از این که بره گفتم
_ تو نامزدشی برای چی از بقیه بپرسم
با عصبانیت نگاهم کرد خونسرد زل زدم بهش با عصبانیت به چشمام خیره شد و گفت
من و نگار چن ماهی میشه که دیگه با هم رابـ ـطه ای نداریم
 
  • پیشنهادات
  • N..sh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,471
    امتیاز واکنش
    17,064
    امتیاز
    706
    محل سکونت
    وایت لند *_* D:
    شب سردی بود و داشت بارون می بارید.
    کیک تولد شکلاتی روبه رویم واقعا هــ ـوس انگیز بود.
    از گرسنگی شکمم صدا می داد. منتظر بودم که... کیک رو بِبُرند بالاخره آیلین گفت:
    _ خاله مردیم از گرسنگی.
    _صبرکن مهرداد هم بِرسه.
    با شنیدن اسم مهرداد اخمهام توهم رفت. اگه میدونستم اون هم میاد امکان نداشت پام رو تو خونه بزارم.
    از آخرین باری که دیدمش دوسال می گذره. اصلا مشتاق دیدنش نبودم مخصوصا از وقتی که از اون دختره افاده ای خواستگاری کرده بود. لبم رو جوویدم و به این فکر کردم که چطوری سه ماه منو سر کار گذاشت و بهم دروغ گفت خوشحالم که دوسال رفتم لندن و به بهونه درس خوندن فراموشش کردم میدونستم بلاخره میبینمش خودمو آماده کرده بودم تا هیچ چیزی از خودم بروز ندم . بالاخره زنگ در رو زدند خاله به من اشاره کرد تا درو باز کنم،با کرختی از جام بلند شدم و به سمتدر رفتم و در رو باز کردم . باورم نمیشد این شخصی که جلوم ایستاده مهرداد باشه . این آدم شلخته کجا و اون آدم دو سال پیش کجا . سرشو بالا آورد و با دیدن من چشماش از کاسه بیرون زد من با خونسردی نگاهی بهش انداختم و گفتم :سلام پسر خاله بفرمایید تو . انگاری به خودش اومد سرشو تکان داد و داخل شد و شروعکرد به تجزیه کردن صورتم از این کارش چندشم شد پس
    زودتر رفتم تو خونه . بین خاله و آیلین نشستم . مهرداد هم اومد و روی صندلی رو به رویی نشست تو دلم یه ایش گفتم خدا رو شکر زود کیک رو دادن و من تونستم از شر نگاه سنگینش خلاص شم ، بشقاب کیکم و گذاشتم تو آشپزخونه . برگشتم که برم بیرون ولی دیدم مهرداد توی چهر چوب در ایستاده ، نگاه سنگینش و روی تک تک اجزای صورتم حس میکردم ، دو سه قدم اومد جلو و گفت: خوشحالم که بعد مدت ها تونستم ببینمت
    پوزخندی زدم و گفتم:
    _ ولی من اصلا خوشحال نشدم
    ابروهاش و انداخت بالا و گفت:
    _ واقعا؟؟؟
    _آره راستی نگار خانم کجاست؟؟
    _تو از من هیچ سوالی نپرس جواب سوالات رو از کس دیگه بپرس.
    رومو برگردوندم و قبل از این که بره گفتم
    _ تو نامزدشی برای چی از بقیه بپرسم
    با عصبانیت نگاهم کرد خونسرد زل زدم بهش با عصبانیت به چشمام خیره شد و گفت
    من و نگار چن ماهی میشه که دیگه با هم رابـ ـطه ای نداریم
    شونه ای بالا انداختم. برام اصلا مهم نبود. با بی احساسی هرچه تمام تر گفتم
    _آخی چه بد! زمین گرده نه؟
    مهرداد گفت
    _من خیلی پشیمونم. بعد تو نتونستم خوشبخت باشم. اگه تو بخوای میتونین دوباره باهم...
    توی حرفش پریدم و با خشم ولی صدای کنترل شده ای گفتم
    _ دهنت و ببند مهرداد!! من و تو دیگه هیچ صنمی باهم نداریم! من خیلی وقته که فراموشت کردم. نمیخواستم این و بگم ولی من دارم به ازدواج با یکی از خواستگارام فکر میکنم. حالا هم از سر راهم برو کنار!
    تنه ای بهش زدم و رفتم و حتی برنکشتن که قیافه ی ماتم زده ش رو ببینم.
    بلافاصله هم مانتوم رو پوشیدم و سردرد رو بهونه رفتن کردم...
    #پایان#
    دوستان عزیز به دلیل طولانی شدن متن من سر و تهش رو بهم آوردم. ممنون از همراهی تون. به زودی همین پست رو ویرایش میکنم
     
    آخرین ویرایش:

    N.army

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/10
    ارسالی ها
    2,744
    امتیاز واکنش
    44,960
    امتیاز
    1,055
    به دستهای چروکیده و لرزون مامان خیره شدم اشک مهمون چشمام شد حالا چطوری میتونستم پول دوا درمونشو
     

    N..sh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,471
    امتیاز واکنش
    17,064
    امتیاز
    706
    محل سکونت
    وایت لند *_* D:
    به دستهای چروکیده و لرزون مامان خیره شدم اشک مهمون چشمام شد حالا چطوری میتونستم پول دوا درمونشو جور کنم؟ 20 میلیون چیزی
     

    bluebloom

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/13
    ارسالی ها
    3,510
    امتیاز واکنش
    69,983
    امتیاز
    1,151
    سن
    22
    به دستهای چروکیده و لرزون مامان خیره شدم اشک مهمون چشمام شد حالا چطوری میتونستم پول دوا درمونشو جور کنم؟ 20 میلیون چیزی نبود که به سادگی به دست بیاد. اونم برای
     

    zansia

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/05
    ارسالی ها
    248
    امتیاز واکنش
    13,651
    امتیاز
    684
    محل سکونت
    Qom
    به دستهای چروکیده و لرزون مامان خیره شدم اشک مهمون چشمام شد حالا چطوری میتونستم پول دوا درمونشو جور کنم؟ 20 میلیون چیزی نبود که به سادگی به دست بیاد. اونم برای منی که تازه پدرم رو
     

    bluebloom

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/13
    ارسالی ها
    3,510
    امتیاز واکنش
    69,983
    امتیاز
    1,151
    سن
    22
    به دستهای چروکیده و لرزون مامان خیره شدم اشک مهمون چشمام شد حالا چطوری میتونستم پول دوا درمونشو جور کنم؟ 20 میلیون چیزی نبود که به سادگی به دست بیاد. اونم برای منی که تازه پدرم رو از دست داده بودم و
     

    zansia

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/05
    ارسالی ها
    248
    امتیاز واکنش
    13,651
    امتیاز
    684
    محل سکونت
    Qom
    به دستهای چروکیده و لرزون مامان خیره شدم اشک مهمون چشمام شد حالا چطوری میتونستم پول دوا درمونشو جور کنم؟ 20 میلیون چیزی نبود که به سادگی به دست بیاد. اونم برای منی که تازه پدرم رو از دست داده بودم و هنوز شغلی نداشتم.
    رفتم تو
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    160
    بازدیدها
    2,097
    پاسخ ها
    74
    بازدیدها
    1,363
    پاسخ ها
    82
    بازدیدها
    2,877
    پاسخ ها
    106
    بازدیدها
    3,417
    پاسخ ها
    115
    بازدیدها
    2,161
    پاسخ ها
    8
    بازدیدها
    1,212
    پاسخ ها
    54
    بازدیدها
    1,981
    پاسخ ها
    273
    بازدیدها
    4,857
    پاسخ ها
    66
    بازدیدها
    1,309
    پاسخ ها
    30
    بازدیدها
    944
    پاسخ ها
    261
    بازدیدها
    5,008
    پاسخ ها
    49
    بازدیدها
    1,335
    پاسخ ها
    13
    بازدیدها
    664
    پاسخ ها
    732
    بازدیدها
    13,961
    پاسخ ها
    262
    بازدیدها
    4,804
    پاسخ ها
    220
    بازدیدها
    3,736
    پاسخ ها
    437
    بازدیدها
    4,893
    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    256
    پاسخ ها
    119
    بازدیدها
    3,049
    پاسخ ها
    1,008
    بازدیدها
    11,050
    پاسخ ها
    97
    بازدیدها
    1,961
    پاسخ ها
    819
    بازدیدها
    9,409
    پاسخ ها
    1,414
    بازدیدها
    12,234
    • قفل شده
    تاپیک‌های دنباله‌دار ♋ مشاعره با آهنگ ها ♋
    پاسخ ها
    91
    بازدیدها
    1,932
    پاسخ ها
    272
    بازدیدها
    5,644
    پاسخ ها
    715
    بازدیدها
    13,158
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    179
    پاسخ ها
    129
    بازدیدها
    3,728
    بالا