ما یه بار رفتیم اردو تو مدرسه بعد دوستم یه چیزی بهم گفت منم کل دلستر انگورو روی پیراهن لیمویی روشنش خالی کردم🙄😐
البته اونم دلستر لیموشو روی لباس سفید من خالی کرد 😂😂
بعدشم معاونمون نیم ساعت واس جفتمون موعظه کرد😑😬
کلاً اهل شوخیکردن نیستم؛ ولی یهبار یادمه با شمارهی جدیدم از رفیقم خواستگاری کردم بهش گفتم یکی از همکلاسیاتم تو دانشگاه. طفلی خیلی خوشحال شد فکر کرد بختش باز شده؛ ولی نمیدونم چرا بعدش که حقیقتو فهمید اونقدر بهش برخورد🤔
یه بار قایمکی به تلگرام دوستم وصل شدم
بعد با گوشی خواهرم بهش پیام دادیم
اومد به من گفت یکی ناشناس بهم پیام داده
منم کم کم ذهنش رو بردم سمت اینکه نکنه طرف هکره و گوشیتو هک کرده
اول که قبول نکرد
منم که به تلگرامش وصل بودم اطلاعات جمع کردم و در نقش هکر شروع کردم بهش مدارک قابل قبول دادن
به مرور در حدی ترسید که دونه به دونه عکساشو پاک کرد سکته کرده بود در حد مرگ
به داداشش گفت و کار داشت به جاهای باریک میکشید که راستشو بهش گفتیم
دیگه نگم از خودش که هیچ از داداشش چقدر فحش خوردم