خواب دیدم ...داشتم فکر میکردم اگه مامانم بمیره چی میشه...بعدش سریع ذهنمو مشغول کردم...بعدش فردا خواب دیدم مامانم مرده و من دارم بالا سرش گریه میکنم...یجورایی تو خواب و بیداری بودم...اصلا باور نمیشد انقدر زود از دستش دادم ...یادمه به جای اشک از چشمام خون میومد...اصلا قشنگ حس میکردم تو تختم دارم غلت میخورم ولی ذهنم پیش خوابا بود ...دیگه مامانم بیدارم کرد و گفت داشتی تو خواب میخندیدی...حس و حال منو اون لحظه تصور کنید دیگه
کلیم خدارو شکر کردم واقعا زندست ...شاید بدترین خواب زندگیم بود...اصلا همه ی خواب های من تو ویلای شمالمون اتفاق میوفته اون روزم شمال بودیم
کلیم خدارو شکر کردم واقعا زندست ...شاید بدترین خواب زندگیم بود...اصلا همه ی خواب های من تو ویلای شمالمون اتفاق میوفته اون روزم شمال بودیم