تاپیک‌های دنباله‌دار *** با پـــنج کلمه داستان بسازیم! ( بیا تو مطمئن باش ضرر نمیکنی!!!)***

  • شروع کننده موضوع N..sh
  • بازدیدها 6,296
  • پاسخ ها 276
  • تاریخ شروع

atena.vd

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/16
ارسالی ها
779
امتیاز واکنش
10,114
امتیاز
704
محل سکونت
البرز
[HIDE-THANKS]
شب سردی بود و داشت بارون می بارید.
کیک تولد شکلاتی روبه رویم واقعا هــ ـوس انگیز بود.
از گرسنگی شکمم صدا می داد. منتظر بودم که... کیک رو بِبُرند بالاخره آیلین گفت:
_ خاله مردیم از گرسنگی.
_صبرکن مهرداد هم بِرسه.
با شنیدن اسم مهرداد اخمهام توهم رفت. اگه میدونستم اون هم میاد امکان نداشت پام رو تو خونه بزارم.
از آخرین باری که دیدمش دوسال می گذره. اصلا مشتاق دیدنش نبودم مخصوصا از وقتی که از اون دختره افاده ای خواستگاری کرده بود. لبم رو جوویدم و به این فکر کردم که چطوری سه ماه منو سر کار گذاشت و بهم دروغ گفت خوشحالم که دوسال رفتم لندن و به بهونه درس خوندن فراموشش کردم میدونستم بلاخره میبینمش خودمو آماده کرده بودم تا هیچ چیزی از خودم بروز ندم . بالاخره زنگ در رو زدند خاله به من اشاره کرد تا درو باز کنم،با کرختی از جام بلند شدم و به سمتدر رفتم و در رو باز کردم . باورم نمیشد این شخصی که جلوم ایستاده مهرداد باشه . این آدم شلخته کجا و اون آدم دو سال پیش کجا . سرشو بالا آورد و با دیدن من چشماش از کاسه بیرون زد من با خونسردی نگاهش کردم و گفتم سلام پسر خاله .
[/HIDE-THANKS]
 
  • پیشنهادات
  • ❤asma❤

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/29
    ارسالی ها
    65
    امتیاز واکنش
    377
    امتیاز
    296
    سن
    22
    محل سکونت
    اتاقم
    شب سردی بود و داشت بارون می بارید.
    کیک تولد شکلاتی روبه رویم واقعا هــ ـوس انگیز بود.
    از گرسنگی شکمم صدا می داد. منتظر بودم که... کیک رو بِبُرند بالاخره آیلین گفت:
    _ خاله مردیم از گرسنگی.
    _صبرکن مهرداد هم بِرسه.
    با شنیدن اسم مهرداد اخمهام توهم رفت. اگه میدونستم اون هم میاد امکان نداشت پام رو تو خونه بزارم.
    از آخرین باری که دیدمش دوسال می گذره. اصلا مشتاق دیدنش نبودم مخصوصا از وقتی که از اون دختره افاده ای خواستگاری کرده بود. لبم رو جوویدم و به این فکر کردم که چطوری سه ماه منو سر کار گذاشت و بهم دروغ گفت خوشحالم که دوسال رفتم لندن و به بهونه درس خوندن فراموشش کردم میدونستم بلاخره میبینمش خودمو آماده کرده بودم تا هیچ چیزی از خودم بروز ندم . بالاخره زنگ در رو زدند خاله به من اشاره کرد تا درو باز کنم،با کرختی از جام بلند شدم و به سمتدر رفتم و در رو باز کردم . باورم نمیشد این شخصی که جلوم ایستاده مهرداد باشه . این آدم شلخته کجا و اون آدم دو سال پیش کجا . سرشو بالا آورد و با دیدن من چشماش از کاسه بیرون زد من با خونسردی نگاهی بهش انداختم و گفتم :سلام پسر خاله بفرمایید تو[HIDE-THANKS][/HIDE-THANKS]
     

    atena.vd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/16
    ارسالی ها
    779
    امتیاز واکنش
    10,114
    امتیاز
    704
    محل سکونت
    البرز
    [HIDE-THANKS]
    شب سردی بود و داشت بارون می بارید.
    کیک تولد شکلاتی روبه رویم واقعا هــ ـوس انگیز بود.
    از گرسنگی شکمم صدا می داد. منتظر بودم که... کیک رو بِبُرند بالاخره آیلین گفت:
    _ خاله مردیم از گرسنگی.
    _صبرکن مهرداد هم بِرسه.
    با شنیدن اسم مهرداد اخمهام توهم رفت. اگه میدونستم اون هم میاد امکان نداشت پام رو تو خونه بزارم.
    از آخرین باری که دیدمش دوسال می گذره. اصلا مشتاق دیدنش نبودم مخصوصا از وقتی که از اون دختره افاده ای خواستگاری کرده بود. لبم رو جوویدم و به این فکر کردم که چطوری سه ماه منو سر کار گذاشت و بهم دروغ گفت خوشحالم که دوسال رفتم لندن و به بهونه درس خوندن فراموشش کردم میدونستم بلاخره میبینمش خودمو آماده کرده بودم تا هیچ چیزی از خودم بروز ندم . بالاخره زنگ در رو زدند خاله به من اشاره کرد تا درو باز کنم،با کرختی از جام بلند شدم و به سمتدر رفتم و در رو باز کردم . باورم نمیشد این شخصی که جلوم ایستاده مهرداد باشه . این آدم شلخته کجا و اون آدم دو سال پیش کجا . سرشو بالا آورد و با دیدن من چشماش از کاسه بیرون زد من با خونسردی نگاهی بهش انداختم و گفتم :سلام پسر خاله بفرمایید تو . انگاری به خودش اومد سرشو
    [/HIDE-THANKS]
     

    ❤arezoo❤

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/09
    ارسالی ها
    238
    امتیاز واکنش
    18,070
    امتیاز
    631
    محل سکونت
    تیمارستان
    شب سردی بود و داشت بارون می بارید.
    کیک تولد شکلاتی روبه رویم واقعا هــ ـوس انگیز بود.
    از گرسنگی شکمم صدا می داد. منتظر بودم که... کیک رو بِبُرند بالاخره آیلین گفت:
    _ خاله مردیم از گرسنگی.
    _صبرکن مهرداد هم بِرسه.
    با شنیدن اسم مهرداد اخمهام توهم رفت. اگه میدونستم اون هم میاد امکان نداشت پام رو تو خونه بزارم.
    از آخرین باری که دیدمش دوسال می گذره. اصلا مشتاق دیدنش نبودم مخصوصا از وقتی که از اون دختره افاده ای خواستگاری کرده بود. لبم رو جوویدم و به این فکر کردم که چطوری سه ماه منو سر کار گذاشت و بهم دروغ گفت خوشحالم که دوسال رفتم لندن و به بهونه درس خوندن فراموشش کردم میدونستم بلاخره میبینمش خودمو آماده کرده بودم تا هیچ چیزی از خودم بروز ندم . بالاخره زنگ در رو زدند خاله به من اشاره کرد تا درو باز کنم،با کرختی از جام بلند شدم و به سمتدر رفتم و در رو باز کردم . باورم نمیشد این شخصی که جلوم ایستاده مهرداد باشه . این آدم شلخته کجا و اون آدم دو سال پیش کجا . سرشو بالا آورد و با دیدن من چشماش از کاسه بیرون زد من با خونسردی نگاهی بهش انداختم و گفتم :سلام پسر خاله بفرمایید تو . انگاری به خودش اومد سرشو تکان داد و داخل شد و شروع
     

    atena.vd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/16
    ارسالی ها
    779
    امتیاز واکنش
    10,114
    امتیاز
    704
    محل سکونت
    البرز
    [HIDE-THANKS]
    شب سردی بود و داشت بارون می بارید.
    کیک تولد شکلاتی روبه رویم واقعا هــ ـوس انگیز بود.
    از گرسنگی شکمم صدا می داد. منتظر بودم که... کیک رو بِبُرند بالاخره آیلین گفت:
    _ خاله مردیم از گرسنگی.
    _صبرکن مهرداد هم بِرسه.
    با شنیدن اسم مهرداد اخمهام توهم رفت. اگه میدونستم اون هم میاد امکان نداشت پام رو تو خونه بزارم.
    از آخرین باری که دیدمش دوسال می گذره. اصلا مشتاق دیدنش نبودم مخصوصا از وقتی که از اون دختره افاده ای خواستگاری کرده بود. لبم رو جوویدم و به این فکر کردم که چطوری سه ماه منو سر کار گذاشت و بهم دروغ گفت خوشحالم که دوسال رفتم لندن و به بهونه درس خوندن فراموشش کردم میدونستم بلاخره میبینمش خودمو آماده کرده بودم تا هیچ چیزی از خودم بروز ندم . بالاخره زنگ در رو زدند خاله به من اشاره کرد تا درو باز کنم،با کرختی از جام بلند شدم و به سمتدر رفتم و در رو باز کردم . باورم نمیشد این شخصی که جلوم ایستاده مهرداد باشه . این آدم شلخته کجا و اون آدم دو سال پیش کجا . سرشو بالا آورد و با دیدن من چشماش از کاسه بیرون زد من با خونسردی نگاهی بهش انداختم و گفتم :سلام پسر خاله بفرمایید تو . انگاری به خودش اومد سرشو تکان داد و داخل شد و شروع کرد به تجزیه کردن صورتم .
    [/HIDE-THANKS]
     

    ❤arezoo❤

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/09
    ارسالی ها
    238
    امتیاز واکنش
    18,070
    امتیاز
    631
    محل سکونت
    تیمارستان
    شب سردی بود و داشت بارون می بارید.
    کیک تولد شکلاتی روبه رویم واقعا هــ ـوس انگیز بود.
    از گرسنگی شکمم صدا می داد. منتظر بودم که... کیک رو بِبُرند بالاخره آیلین گفت:
    _ خاله مردیم از گرسنگی.
    _صبرکن مهرداد هم بِرسه.
    با شنیدن اسم مهرداد اخمهام توهم رفت. اگه میدونستم اون هم میاد امکان نداشت پام رو تو خونه بزارم.
    از آخرین باری که دیدمش دوسال می گذره. اصلا مشتاق دیدنش نبودم مخصوصا از وقتی که از اون دختره افاده ای خواستگاری کرده بود. لبم رو جوویدم و به این فکر کردم که چطوری سه ماه منو سر کار گذاشت و بهم دروغ گفت خوشحالم که دوسال رفتم لندن و به بهونه درس خوندن فراموشش کردم میدونستم بلاخره میبینمش خودمو آماده کرده بودم تا هیچ چیزی از خودم بروز ندم . بالاخره زنگ در رو زدند خاله به من اشاره کرد تا درو باز کنم،با کرختی از جام بلند شدم و به سمتدر رفتم و در رو باز کردم . باورم نمیشد این شخصی که جلوم ایستاده مهرداد باشه . این آدم شلخته کجا و اون آدم دو سال پیش کجا . سرشو بالا آورد و با دیدن من چشماش از کاسه بیرون زد من با خونسردی نگاهی بهش انداختم و گفتم :سلام پسر خاله بفرمایید تو . انگاری به خودش اومد سرشو تکان داد و داخل شد و شروعکرد به تجزیه کردن صورتم از این کارش چندشم شد پس
     

    atena.vd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/16
    ارسالی ها
    779
    امتیاز واکنش
    10,114
    امتیاز
    704
    محل سکونت
    البرز
    [HIDE-THANKS]
    شب سردی بود و داشت بارون می بارید.
    کیک تولد شکلاتی روبه رویم واقعا هــ ـوس انگیز بود.
    از گرسنگی شکمم صدا می داد. منتظر بودم که... کیک رو بِبُرند بالاخره آیلین گفت:
    _ خاله مردیم از گرسنگی.
    _صبرکن مهرداد هم بِرسه.
    با شنیدن اسم مهرداد اخمهام توهم رفت. اگه میدونستم اون هم میاد امکان نداشت پام رو تو خونه بزارم.
    از آخرین باری که دیدمش دوسال می گذره. اصلا مشتاق دیدنش نبودم مخصوصا از وقتی که از اون دختره افاده ای خواستگاری کرده بود. لبم رو جوویدم و به این فکر کردم که چطوری سه ماه منو سر کار گذاشت و بهم دروغ گفت خوشحالم که دوسال رفتم لندن و به بهونه درس خوندن فراموشش کردم میدونستم بلاخره میبینمش خودمو آماده کرده بودم تا هیچ چیزی از خودم بروز ندم . بالاخره زنگ در رو زدند خاله به من اشاره کرد تا درو باز کنم،با کرختی از جام بلند شدم و به سمتدر رفتم و در رو باز کردم . باورم نمیشد این شخصی که جلوم ایستاده مهرداد باشه . این آدم شلخته کجا و اون آدم دو سال پیش کجا . سرشو بالا آورد و با دیدن من چشماش از کاسه بیرون زد من با خونسردی نگاهی بهش انداختم و گفتم :سلام پسر خاله بفرمایید تو . انگاری به خودش اومد سرشو تکان داد و داخل شد و شروعکرد به تجزیه کردن صورتم از این کارش چندشم شد پس
    زودتر رفتم تو خونه . خاله
    [/HIDE-THANKS]
     

    ❤arezoo❤

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/09
    ارسالی ها
    238
    امتیاز واکنش
    18,070
    امتیاز
    631
    محل سکونت
    تیمارستان
    شب سردی بود و داشت بارون می بارید.
    کیک تولد شکلاتی روبه رویم واقعا هــ ـوس انگیز بود.
    از گرسنگی شکمم صدا می داد. منتظر بودم که... کیک رو بِبُرند بالاخره آیلین گفت:
    _ خاله مردیم از گرسنگی.
    _صبرکن مهرداد هم بِرسه.
    با شنیدن اسم مهرداد اخمهام توهم رفت. اگه میدونستم اون هم میاد امکان نداشت پام رو تو خونه بزارم.
    از آخرین باری که دیدمش دوسال می گذره. اصلا مشتاق دیدنش نبودم مخصوصا از وقتی که از اون دختره افاده ای خواستگاری کرده بود. لبم رو جوویدم و به این فکر کردم که چطوری سه ماه منو سر کار گذاشت و بهم دروغ گفت خوشحالم که دوسال رفتم لندن و به بهونه درس خوندن فراموشش کردم میدونستم بلاخره میبینمش خودمو آماده کرده بودم تا هیچ چیزی از خودم بروز ندم . بالاخره زنگ در رو زدند خاله به من اشاره کرد تا درو باز کنم،با کرختی از جام بلند شدم و به سمتدر رفتم و در رو باز کردم . باورم نمیشد این شخصی که جلوم ایستاده مهرداد باشه . این آدم شلخته کجا و اون آدم دو سال پیش کجا . سرشو بالا آورد و با دیدن من چشماش از کاسه بیرون زد من با خونسردی نگاهی بهش انداختم و گفتم :سلام پسر خاله بفرمایید تو . انگاری به خودش اومد سرشو تکان داد و داخل شد و شروعکرد به تجزیه کردن صورتم از این کارش چندشم شد پس
    زودتر رفتم تو خونه . خاله و کنار آیلین نشتم
     

    atena.vd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/16
    ارسالی ها
    779
    امتیاز واکنش
    10,114
    امتیاز
    704
    محل سکونت
    البرز
    [HIDE-THANKS]
    یکمی بد شود :/



    شب سردی بود و داشت بارون می بارید.
    کیک تولد شکلاتی روبه رویم واقعا هــ ـوس انگیز بود.
    از گرسنگی شکمم صدا می داد. منتظر بودم که... کیک رو بِبُرند بالاخره آیلین گفت:
    _ خاله مردیم از گرسنگی.
    _صبرکن مهرداد هم بِرسه.
    با شنیدن اسم مهرداد اخمهام توهم رفت. اگه میدونستم اون هم میاد امکان نداشت پام رو تو خونه بزارم.
    از آخرین باری که دیدمش دوسال می گذره. اصلا مشتاق دیدنش نبودم مخصوصا از وقتی که از اون دختره افاده ای خواستگاری کرده بود. لبم رو جوویدم و به این فکر کردم که چطوری سه ماه منو سر کار گذاشت و بهم دروغ گفت خوشحالم که دوسال رفتم لندن و به بهونه درس خوندن فراموشش کردم میدونستم بلاخره میبینمش خودمو آماده کرده بودم تا هیچ چیزی از خودم بروز ندم . بالاخره زنگ در رو زدند خاله به من اشاره کرد تا درو باز کنم،با کرختی از جام بلند شدم و به سمتدر رفتم و در رو باز کردم . باورم نمیشد این شخصی که جلوم ایستاده مهرداد باشه . این آدم شلخته کجا و اون آدم دو سال پیش کجا . سرشو بالا آورد و با دیدن من چشماش از کاسه بیرون زد من با خونسردی نگاهی بهش انداختم و گفتم :سلام پسر خاله بفرمایید تو . انگاری به خودش اومد سرشو تکان داد و داخل شد و شروعکرد به تجزیه کردن صورتم از این کارش چندشم شد پس
    زودتر رفتم تو خونه . بین خاله و آیلین نشستم . مهرداد هم اومد و روی
    [/HIDE-THANKS]
     

    ❤arezoo❤

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/09
    ارسالی ها
    238
    امتیاز واکنش
    18,070
    امتیاز
    631
    محل سکونت
    تیمارستان
    شب سردی بود و داشت بارون می بارید.
    کیک تولد شکلاتی روبه رویم واقعا هــ ـوس انگیز بود.
    از گرسنگی شکمم صدا می داد. منتظر بودم که... کیک رو بِبُرند بالاخره آیلین گفت:
    _ خاله مردیم از گرسنگی.
    _صبرکن مهرداد هم بِرسه.
    با شنیدن اسم مهرداد اخمهام توهم رفت. اگه میدونستم اون هم میاد امکان نداشت پام رو تو خونه بزارم.
    از آخرین باری که دیدمش دوسال می گذره. اصلا مشتاق دیدنش نبودم مخصوصا از وقتی که از اون دختره افاده ای خواستگاری کرده بود. لبم رو جوویدم و به این فکر کردم که چطوری سه ماه منو سر کار گذاشت و بهم دروغ گفت خوشحالم که دوسال رفتم لندن و به بهونه درس خوندن فراموشش کردم میدونستم بلاخره میبینمش خودمو آماده کرده بودم تا هیچ چیزی از خودم بروز ندم . بالاخره زنگ در رو زدند خاله به من اشاره کرد تا درو باز کنم،با کرختی از جام بلند شدم و به سمتدر رفتم و در رو باز کردم . باورم نمیشد این شخصی که جلوم ایستاده مهرداد باشه . این آدم شلخته کجا و اون آدم دو سال پیش کجا . سرشو بالا آورد و با دیدن من چشماش از کاسه بیرون زد من با خونسردی نگاهی بهش انداختم و گفتم :سلام پسر خاله بفرمایید تو . انگاری به خودش اومد سرشو تکان داد و داخل شد و شروعکرد به تجزیه کردن صورتم از این کارش چندشم شد پس
    زودتر رفتم تو خونه . بین خاله و آیلین نشستم . مهرداد هم اومد و روی صندلی رو به رویی نشست
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    160
    بازدیدها
    2,097
    پاسخ ها
    74
    بازدیدها
    1,366
    پاسخ ها
    82
    بازدیدها
    2,888
    پاسخ ها
    106
    بازدیدها
    3,421
    پاسخ ها
    115
    بازدیدها
    2,163
    پاسخ ها
    8
    بازدیدها
    1,221
    پاسخ ها
    54
    بازدیدها
    1,986
    پاسخ ها
    273
    بازدیدها
    4,906
    پاسخ ها
    66
    بازدیدها
    1,316
    پاسخ ها
    30
    بازدیدها
    947
    پاسخ ها
    261
    بازدیدها
    5,045
    پاسخ ها
    49
    بازدیدها
    1,345
    پاسخ ها
    13
    بازدیدها
    664
    پاسخ ها
    732
    بازدیدها
    14,060
    پاسخ ها
    262
    بازدیدها
    4,852
    پاسخ ها
    220
    بازدیدها
    3,757
    پاسخ ها
    437
    بازدیدها
    4,909
    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    256
    پاسخ ها
    119
    بازدیدها
    3,067
    پاسخ ها
    1,008
    بازدیدها
    11,177
    پاسخ ها
    97
    بازدیدها
    1,972
    پاسخ ها
    819
    بازدیدها
    9,499
    پاسخ ها
    1,414
    بازدیدها
    12,396
    • قفل شده
    تاپیک‌های دنباله‌دار ♋ مشاعره با آهنگ ها ♋
    پاسخ ها
    91
    بازدیدها
    1,941
    پاسخ ها
    272
    بازدیدها
    5,685
    پاسخ ها
    715
    بازدیدها
    13,271
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    180
    پاسخ ها
    129
    بازدیدها
    3,731
    بالا