لبخندی زدم و به چشمهای نازش خیره شدم.
با این آرایش عروس قشنگش مثل فرشته ها شده بود.
با لبخند بهش گفتم_ عروس من دوستت دارم
سرش رو پایین انداخت. خندید.
_ منم همینطور
دستش رو گرفتم و با لبخند بهش نگاه کردم
لبخندی زدم و به چشمهای نازش خیره شدم.
با این آرایش عروس قشنگش مثل فرشته ها شده بود.
با لبخند بهش گفتم_ عروس من دوستت دارم
سرش رو پایین انداخت. خندید.
_ منم همینطور
دستش رو گرفتم و با لبخند بهش نگاه کردم و گفتم : تو ارزش این همه
لبخندی زدم و به چشمهای نازش خیره شدم.
با این آرایش عروس قشنگش مثل فرشته ها شده بود.
با لبخند بهش گفتم_ عروس من دوستت دارم
سرش رو پایین انداخت. خندید.
_ منم همینطور
دستش رو گرفتم و با لبخند بهش نگاه کردم و گفتم : تو ارزش این همه سختی رو نداشتی...من واقعا
لبخندی زدم و به چشمهای نازش خیره شدم.
با این آرایش عروس قشنگش مثل فرشته ها شده بود.
با لبخند بهش گفتم_ عروس من دوستت دارم
سرش رو پایین انداخت. خندید.
_ منم همینطور
دستش رو گرفتم و با لبخند بهش نگاه کردم و گفتم : تو ارزش این همه سختی رو نداشتی...من واقعا دارم از ته دلم اینارو میگم
با این آرایش عروس قشنگش مثل فرشته ها شده بود.
با لبخند بهش گفتم_ عروس من دوستت دارم
سرش رو پایین انداخت. خندید.
_ منم همینطور
دستش رو گرفتم و با لبخند بهش نگاه کردم و گفتم : تو ارزش این همه سختی رو نداشتی...من واقعا دارم از ته دلم اینارو میگم. با چشمای گرد شده نگام کرد و دستشو ازم جدا کرد
با لبخند بهش گفتم_ عروس من دوستت دارم
سرش رو پایین انداخت. خندید.
_ منم همینطور
دستش رو گرفتم و با لبخند بهش نگاه کردم و گفتم : تو ارزش این همه سختی رو نداشتی...من واقعا دارم از ته دلم اینارو میگم. با چشمای گرد شده نگام کرد و دستشو ازم جدا کردو گفت: این حرفا یعنی چی؟
لبخندم اروم محو شد گفتم: