بیوگرافی نویسندگان بیوگرافی سیمین دانشور

  • شروع کننده موضوع Hamraz.raz
  • بازدیدها 435
  • پاسخ ها 2
  • تاریخ شروع

Hamraz.raz

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/09
ارسالی ها
1,186
امتیاز واکنش
10,905
امتیاز
748
سن
21
سیمین دانشور (زاده ۸ اردیبهشت ۱۳۰۰ در شیراز- ۱۸ اسفند سال ۱۳۹۰ خورشیدی در تهران) نویسنده و مترجم ایرانی و همسر جلال آل‌احمد بود و در اکثر فعالیت های فرهنگی و اجتماعی همسرش حضور و همکاری داشت. وی نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. مهم‌ترین اثر او رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است.سووشون از جمله پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی در ایران به شمار می‌رود.دانشور همچنین عضو و نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران بود.
143091_545.jpg
زندگی نامه
دانشور در سال ۱۳۰۰ خورشیدی در شیراز زاده شد. او فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت (مدیر هنرستان دخترانه و نقاش) بود. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسی مهرآیین انجام داد و در امتحان نهایی دیپلم شاگرد اول کل کشور شد. سپس برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فارسی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت.
دانشور، پس از مرگ پدرش در ۱۳۲۰ خورشیدی، آغاز به مقاله‌نویسی برای رادیو تهران و روزنامه ایران کرد. او از نام مستعار شیرازی بی‌نام استفاده می‌کرد.
در ۱۳۲۷ مجموعه داستان کوتاه آتش خاموش را منتشر کرد که نخستین مجموعه داستانی است که به قلم زنی ایرانی چاپ شده‌است. تشویق کننده دانشور در داستان‌نویسی فاطمه سیاح، استاد راهنمای وی، و صادق هدایت بودند. او در همین سال، در حالی که در اتوبوس از تهران راهی شیراز بود با جلال آل‌احمد نویسنده و روشنفکر ایرانی آشنا شد و دو سال بعد با او ازدواج کرد.
آشنایی سیمین دانشور و جلال آل احمد:
اشنایی سیمین دانشور و جلال آل احمد از زبان خواهر سیمین دانشور (ویکتوریا دانشور):
"ما عید رفته بودیم اصفهان و در اتوبوسی که می‌خواستیم به تهران برگردیم، آقایی صندلی کنارش را به خانمْ سیمین تعارف کرد. آن دو کنار هم نشستند. بعد آمدیم خانه. صبح دیدم خانمْ سیمین دارند آماده شوند بروند بیرون. من هم می‌خواستم بروم خرید. وقتی در را باز کردم، دیدم آقای آل احمد مقابل در ایستاده است. نگو این‌ها روز قبل قرار مدارشان را گذاشته‌اند. روز نهم آشنایی‌شان هم قرار عقد گذاشتند. بعد همه را دعوت کردیم و در مراسم‌شان فامیل و همهٔ نویسندگان بودند. صادق هدایت هم بود. بعد آن‌ها خانه‌ای اجاره کردند و رفتند سر زندگی‌شان."
در ۱۳۲۸ با مدرک دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. عنوان رسالهٔ وی «علم‌الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود (با راهنمایی سیاح و بدیع‌الزمان فروزانفر).
دانشور در شهریور ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی از مؤسسه فولبرایت به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در آنجا یک سال در رشتهٔ زیبایی‌شناسی تحصیل کرد. وی در این دانشگاه نزد والاس استنگر داستان‌نویسی و نزد فیل پریک نمایش‌نامه‌نویسی آموخت. در این مدت دو داستان کوتاه که دانشور به زبان انگلیسی نوشته بود در ایالات متحده چاپ شد.
پس از برگشتن به ایران، دکتر دانشور در هنرستان هنرهای زیبا به تدریس پرداخت؛ تا این که در سال ۱۳۳۸ استاددانشگاه تهران در رشتهٔ باستان‌شناسی و تاریخ هنر شد. اندکی پیش از مرگ آل‌احمد در ۱۳۴۸، رمان سَووشون را منتشر کرد، که از جملهٔ پرفروش‌ترین رمان‌های معاصر است. در ۱۳۵۸ از دانشگاه تهران بازنشسته شد. وی نخستین زن ایرانی است که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. مهم‌ترین اثر او رمان سووشون است که به ۱۷ زبان ترجمه شده و دربارهٔ رخدادهای زمان رضاشاه است. این بانوی پیشکسوت داستان‌نویس پس از یک دوره بیماری، در سال ۸۶ کار نوشتن را دوباره از سر گرفت و داستانی با نام برو به شاه بگو نگاشت دربارهٔ حضرت علی و مظلومیت‌های ایشان است. از سیمین دانشور همواره به عنوان یک جریان پیشرو و خالق آثار کم‌نظیر در ادبیات داستانی ایران نام می‌برند. سیمین دانشور در هجدهم اسفندماه سال ۱۳۹۰ در خانه‌اش در تهران درگذشت.
بیماری:
۳۰ تیر ۱۳۸۶ خورشیدی دانشور به علت مشکلات حاد تنفسی در بیمارستان پارس بستری شد، نیز شایع شد که وی درگذشته‌است اما این خبر تکذیب شد، او در ۲۲ مرداد ۱۳۸۶ با تشخیص تیم پزشکی از بیمارستان پارس مرخص شد.
مرگ:
سیمین دانشور پس از یک دوره بیماری آنفلوآنزا، عصر روز ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ برابر با ۸ مارس ۲۰۱۲ در ۹۰ سالگی در خانه‌اش در شهر تهران درگذشت. خبرگزاری مهر آدرس محل دفن او را قطعه ۸۸ (هنرمندان)، ردیف ۱۵۰، شماره ۳۱ ذکر کرده است.
146680_167.jpg
خانه:
خانه سیمین دانشور و همسرش جلال آل احمد در بن‌بست ارض، کوچه رهبری در محله دزاشیب شمیران قرار دارد؛ خانه‌ای که جلال آن را در زمانی که سیمین دانشور برای تحصیل در امریکا بود به دست خود ساخت. این خانه سال‌ها محل گرد آمدن نویسندگان بسیاری بود و تا زمان مرگ جلال، محل زندگی جلال و سیمین بود. بعد از مرگ جلال هم سیمین دانشور به تنهایی در آن زندگی می‌کرد. این خانه بزرگ و زیبا با حیاط پر از درختان سرسبز و حوض آبی‌اش، با دیوارهای پر از عکس و نقاشی از جلال و سیمین بعد از مرگ سیمین دانشور، محل زندگی ویکتوریا دانشور (خواهر سیمین دانشور) و همسرش پرویز فرجام بوده است.
در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ این خانه از سوی شهرداری تهران خریداری شد و قرار شد این خانه به «خانه ادبیات» تبدیل شود. ولی آن طور که از خبرها و به طور خاص از مصاحبه خواهرزاده جلال آل احمد با خبرگزاری مهر در هشتم تیرماه ۱۳۹۵ بر می‌آید، نه تنها این پروژه هنوز بعد از دو سال اجرا نشده، بلکه احتمال تخریب و تغییر کاربری بخشی از این خانه هم وجود دارد.
فروش خانهٔ سیمین دانشور و جلال آل احمد و تبدیل آن به خانهٔ ادبیات، موضوعی است مورد مناقشه میان شهرداری وورثه سیمین و جلال. روزنامهٔ اعتماد ۱۰ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۳ در واپسین رویهٔ خود گزارشی در این باره چاپ کرده است. در این گزارش، از قول معاون شهرداری نوشته شده که، خانهٔ سیمین و جلال خریده شده است اما در سوی دیگر، علی خلاقی، همسر خواهرزاده و دخترخواندهٔ سیمین دانشور گفته است: «این خانه تا زمانی که حکم دادگاه مشخص نشده، نمی‌تواند به فروش برود و معامله از اساس باطل است چون شهرداری تحقیقی نکرده که بداند این خانه مالک دیگری دارد یا نه.» علی خلاقی در گفتگویی که در «اعتماد» چاپ شده، به وصیت‌نامه سیمین دانشور اشاره کرده که برپایهٔ آن،لیلی ریاحی (دخترخواندهٔ سیمین دانشور) وارث ثلث اموال روانشاد دانشور و مسوول انتشار کتاب‌هایش دانسته است.
 
  • پیشنهادات
  • Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    hhs2633-simin-daneshvar.jpg
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سیمین دانشور نویسنده و مترجم ایرانی در سال 1300 به دنیا آمد[/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] سیمین دانشور، نخستین رمان نویس حرفه ای زن در ایران[/BCOLOR]​
    سیمین دانشور نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. دکتر سیمین دانشور در سال 1327 توانست اولین مجموعه داستان‌های کوتاهش را با عنوان «آتش خاموش» منتشر کند. سیمین دانشور و جلال آل‌احمد در سال 1329 با یکدیگر ازدواج کردند.
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سیمین دانشور، نویسنده ایرانی[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سیمین دانشور نویسنده و مترجم ایرانی و همسر جلال آل‌احمد بود و در اکثر فعالیت های فرهنگی و اجتماعی همسرش حضور و همکاری داشت. سیمین دانشور نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]مهم‌ترین اثر سیمین دانشور رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است سووشون از جمله پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی در ایران به شمار می‌رود. سیمین دانشور همچنین عضو و نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران بود.[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]بیوگرافی سیمین دانشور[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سیمین دانشور در 8 اردیبهشت 1300 در شیراز به دنیا آمد. پدرش دکتر محمدعلی دانشور (احیاءالسلطنه) همان کسی است که سیمین دانشور در رمان «سووشون» از او به نام دکتر عبدالله خان یاد می‌کند؛ احیاءالسلطنه مردی با فرهنگ و ادب بود و عضو گروه حافظیون که شب‌های جمعه بر سر مزار حافظ جمع می‌شدند و یاد حافظ را زنده می‌داشتند. مادر سیمین دانشور قمرالسلطنه حکمت نام داشت. بانوی شاعر و هنرمند که نقاشی را به فرزندانش می‌آموخت و مدتی هم مدیر هنرستان دخترانه هنرهای شیراز بود سیمین سه برادر و دو خواهر داشت و در خانواده‌ای اهل ذوق و هنر پرورش یافت.[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سیمین دانشور، این بانوی داستان‌سرا از کودکی با ادبیات و هنر توسط مادر و پدرش آشنا شد و دوران ابتدایی و متوسط را در مدرسه انگلیسی «مهرآئین» به تحصیل پرداخت و در امتحانات نهایی شاگرد اول سراسر کشور شد. سیمین سپس به تهران آمد و در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تحصیل مشغول شد و در مدرسه‌ای آمریکایی در تهران اقامت گزید.[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]پدر سیمین دانشور در سال 1320 زمانی که سیمین موفق به اخذ مدرک لیسانس شده بود، درگذشت و با وجود درآمد مکفی پدر و ثروت مادرش برای مدتی مجبور به کار کردن شد. از جمله کارهایی که سیمین دانشور به آن اشتغال داشت، معاونت اداره تبلیغات خارجی و همچنین نوشتن مقاله برای روزنامه ایران آن زمان با نام مستعار «شیرازی بی‌نام» بود و برای مدت کوتاهی نیز در رادیو تهران مشغول بود.[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    hhs2634-simin-daneshvar.jpg
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سیمین دانشور در واقع اولین زنی است که داستان نویس بودن را به صورت حرفه‌ای پیش گرفت[/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سیمین دانشور، اولین زن نویسنده ایران[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]دکتر سیمین دانشور در سال 1327 توانست اولین مجموعه داستان‌های کوتاهش را با عنوان «آتش خاموش» منتشر کند که برخی از داستان‌های این مجموعه 16 قسمتی، قبلا در روزنامه کیهان، مجله بانو و امید چاپ شده بود.
    سیمین دانشور در واقع اولین زنی است که داستان نویس بودن را به صورت حرفه‌ای پیش گرفت. البته قبل از دانشور هم افرادی بودند، مانند امینه پاکروان که البته به فرانسه می‌نوشت، ولی فارسی را خوب نمی‌دانست، اما در هر حال سیمین دانشور را اولین زن نویسنده ایرانی می‌دانند. سیمین دانشور در دوره‌ای داستان‌نویسی را آغاز می‌کند که حضور زن به عنوان نویسنده خرق عادت بود؛ کاری را که فروغ فرخزاد در شعر انجام می‌دهد، دانشور در داستان ترسیم می‌کند.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]آتش خاموش، اولین اثر سیمین دانشور[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سیمین دانشور اولین اثر خود، «آتش خاموش» را در 22 سالگی نوشت و در 27 سالگی چاپ کرد؛ البته این داستان مشق اول او بود. سیمین دانشور وقتی که آن را به صادق هدایت نشان داد و نظرش را خواست به او گفت «اگر من به تو بگویم چطور بنویس و چکار کن دیگر خودت نخواهی بود، بنابراین بگذار دشنام‌ها و سیلی‌ها را بخوری تا راه بیفتی» و (دانشور) ادامه می‌دهد. البته خود سیمین دانشور علاقه چندانی به اولین اثرش نداشت و معتقد بود این مجموعه به مقتضای سنش بسیار رمانتیک است و هرگز اجازه چاپ مجدد آن را نداد.[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]ازدواج سیمین دانشور با جلال آل احمد[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سیمین دانشور در آخر بهار سال 1327 پس از انتشار «آتش خاموش» در مسیر بازگشت از شیراز به تهران با جلال‌ آل‌احمد آشنا شد. این تاریخ نقطه عطفی در زندگی سیمین دانشور محسوب می‌شود؛ زیرا جلال ‌آل‌احمد نیز از نویسندگان بنام دوره است که اولاً با بزرگان این عرصه آمد و شد دارد، ثانیاً ذاتاً نویسنده‌پرور است.[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    hhs2635-simin-daneshvar.jpg
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سیمین دانشور در سال 1329 با جلال آل‌احمد ازدواج کرد[/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سیمین دانشور در سال 1328 موفق به اخذ مدرک دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد و رساله زیبایی شناسی «علم الجمال و جمال» را که در رابـ ـطه با ادبیات قرن هفتم است، به رشته تحریر درآورد. به مدت 5 سال با متقدان بزرگی چون فاطمه سیاح، بهمینار، ملکی و فروزانفر کار کرد.[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سیمین دانشور در سال 1329 با جلال آل‌احمد ازدواج کرد. البته این ازدواج مخالفت‌هایی را از جانب خانواده جلال آل احمد به همراه داشت؛ پدر جلال در روز عقدکنان مراسم را ترک کرد و به قم بازگشت و تا 10 سال بعد از آن، پای به خانه جلال نگذاشت. سیمین دانشور تا سال 1348 که جلال به طور ناگهانی در اسالم گیلان نقاب خاک بر چهره پوشید، با وی همراه بود.[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]تحصیل سیمین دانشور در دانشگاه استنفورد[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]در سال 1331 (1951 میلادی) دکتر سیمین دانشور با استفاده از بورس تحصیلی فولبریت به ایالات متحده آمریکا رفت و به مدت دو سال در رشته زیباشناسی در دانشگاه استنفورد مشغول به تحصیل شد و نزد والاس استنگر داستان‌نویسی و نزد فیل پریک نمایشنامه نویسی آموخت.[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]در این مدت داستان‌های کوتاه دانشور به انگلیسی در مجله ادبی پاسیفیک اسیکتاتور و کتاب داستان‌های استنفورد به چاپ رسید. سیمین دانشور در آمریکا تکنیک، فضاسازی، مکان و محیط داستانی را آموخت و در واقع از مدرن‌ترین شیوه‌های روایی داستان آگاه شد. دانشور وقتی از آمریکا برگشت، «شهری چون بهشت» را نوشت که ده‌ها قدم از آثار قبلی‌اش جلوتر بود.[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سیمین دانشور و جایگاه زن ایرانی[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]سیمین دانشور، با آنکه اهل شیراز بود، اما به دلیل سال‌ها حضور و زندگی در تهران به یکی از نمادهای فرهنگی این شهر تبدیل شد. دانشور در بسیاری از آثار خود راوی فضای شهر تهران می‌شود و این شهر به خصوص در آثار بعد از «سووشون» جزء لاینفک ساختار داستانی وی شد.[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سیمین دانشور در مصاحبه‌ای خود را برخلاف همسرش (جلال آل احمد)، اهل سیاست به حساب نمی‌آورد: «من همیشه سیمین دانشور باقی ماندم، هیچ گاه سیمین آل احمد نشدم و اصلاً هم با طرز فکر جلال موافق نبودم و نیستم. من با نوسان موافق هستم و هرگز سیـاس*ـی نبودم. هدف سیاست رسیدن به قدرت است و آدم خاص و جاه طلبی می‌خواهد. من آدمی هستم به کلی غیرسیاسی»
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]به طور کلی سیمین دانشور در آثار خود به مشکل هویت و جایگاه زن ایرانی در مرحله‌ای از تغییر و تحول اجتماعی می‌پردازد و تلاش زنان برای خودیابی را با انتقاد از جامعه‌ای ـ که دنیای زنان ناشناخته‌تر از دنیای مردان است ـ مورد بررسی قرار می‌دهد.[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    hhs2636-simin-daneshvar.jpg
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]مهم‌ترین اثر سیمین دانشور رمان سووشون است که نثری ساده دارد[/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]رمان «جزیره سرگردانی» که وقایع آن از نزدیکی‌های پاگیری انقلاب اسلامی در کشور آغاز و تا بحبوحه انقلاب ادامه می‌یابد، جزء آخرین آثار داستانی منتشره از سیمین دانشور ، این بانوی کهنسال نویسنده است که در شمارگان بالایی به چاپ رسیده و مورد توجه محافل و منتقدان ادبی واقع شده است.[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]درگذشت سیمین دانشور
    سیمین دانشور پس از یک دوره بیماری آنفلوآنزا، عصر روز ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ برابر با ۸ مارس ۲۰۱۲ در ۹۰ سالگی در خانه‌اش در شهر تهران درگذشت.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]آثار سیمین دانشور[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]• مجموعه داستانهای سیمین دانشور
    - آتش خاموش، اردیبهشت ۱۳۲۷
    - شهری چون بهشت، دی ۱۳۴۰
    - به کی سلام کنم؟، خرداد ۱۳۵۹
    - از پرنده‌های مهاجر بپرس، ۱۳۷۶

    رمان‌های سیمین دانشور
    - سَووشون معروف‌ترین اثر دانشور در تیر ۱۳۴۸
    - جزیرهٔ سرگردانی، ۱۳۷۲
    - ساربانْ سرگردان، ۱۳۸۰
    -کوه سرگردان

    ترجمه‌های سیمین دانشور
    -سرباز شکلاتی، نوشتهٔ برنارد شاو، ۱۳۲۸
    -دشمنان، نوشتهٔ آنتون چخوف، ۱۳۲۸
    -بنال وطن، نوشتهٔ آلن پیتون، ۱۳۵۱
    -داغ ننگ، نوشتهٔ ناتانیل هاثورن
    -باغ آلبالو نوشتهٔ آنتوان چخوف، ۱۳۸۱
    -ماه عسل آفتابی (مجموعه داستان)، نوشتهٔ ریونوسوکه آکوتاگاوا و...
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    • آثار غیرداستانی سیمین دانشور
    - غروب جلال، انتشارات رواق، ۱۳۶۰
    - شاهکارهای فرش ایران
    - راهنمای صنایع ایران
    - ذن بودیسم
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]گردآوری : بخش علمی بیتوته[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]منابع:[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]fa.wikipedia.org[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]mehrnews.com[/BCOLOR]​
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    دیدگاه‌های سیمین دانشور درباره «سینما» به انگیزه نود و ششمین زادروز او
    زادروز سیمین دانشور؛ مثل سیمین، مثل سینما
    علاقه دانشور به سینما و تلویزیون از سریال محله پیتون (Peyton Place) تا کلاه قرمزی و دیدن فیلم در سینما آستارای تجریش و خانه فیلمِ باغ فردوس برای تکمیل سخنرانی و ارائه مقاله «رو به تکامل نهادن خط و سینما در دهه اخیر» به مناسبت شرکت در همایش فرهنگی دانشگاه کالیفرنیا با مضمون رشد بالنده این دو هنر دیده می‌شود.
    روزنامه ایران - سید جواد میرهاشمی*:

    «یک علت نویسنده شدنم آن بود که از نومیدی و تلخی دنیای واقعی به درونِ امیدی بگریزم که با تخیلم می‌توانستم بیافرینم.»

    ری داگلاس بردبری(Ray Douglas Bradbury)

    (22 آگوست 1920 – 5 ژوئن 2012)

    «زمانی که داشتم به دنیا می‌آمدم از قابله پرسیدم سینما اختراع شده یا نه، او گفت بله و من به دنیا آمدم.» این جمله سایه‌ دست (دستخط)فردی است که سیمین دانشور درباره او می‌گوید: «آن سوی آتش، از کیانوش عیاری، بسیار به دلم نشست؛ هر چند عیاری، عیارانه در یکی از فیلم‌هایش از بخش آخر سووشون استفاده کرده بود که به دل نگرفتم.» «تنوره دیو» به سال 1364 به نویسندگی و کارگردانی کیانوش عیاری با بازی جهانگیر الماسی و مجید مظفری ساخته شد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «محمدعلی پس از دو سال به زادگاهش بازمی‌گردد و می‌بیند که قنات ده خشک شده. علت خشک شدن قنات، چاه عمیقی است که فرد متمکنی (کربلایی علی) در حریم قنات حفر کرده. محمدعلی تصمیم می‌گیرد قنات کور شده را لایروبی کند. وقتی کربلایی علی درصدد حفر چاه عمیق برمی‌آید، کشمکش آغاز می‌شود.» پس از خواندن خلاصه داستان و دیدن فیلم پرسش این است محل تلاقی داستان سووشون و فیلم تنوره دیو کجاست؟

    1229022_449.jpg
    کیانوش عیاری در پاسخ به شبهه یا گلایه سیمین گفته : «آبشخور اصلی تنوره دیو حسی است که از بخش پایانی رمان سووشون گرفتم. الان هیچ اثر و ارتباطی را از آن کتاب در این فیلم پیدا نمی‌کنید اما سوگ زری برای همسرش در سووشون آن قدر مرا تحت تأثیر قرار داد که باعث شکل گرفتن ایده تنوره دیو شد.» (مجله همشهری 24، آبان ماه 1392، شماره 19)

    از بخت‌یاریم بود که کارگردان تنوره دیو را اتفاقی در تاریخ 24 و 25/12/1392 در انجمن سینمای جوانان ایران دیدم و گپ و گفتی با موضوع خانم دانشور؛ حاصل این گفت‌و‌گو آنکه، نه خانم دانشور فیلم را دیده بودند و نه اصل مصاحبه خانم سیمین دانشور را جناب کیانوش عیاری خوانده بودند! و هر دو هم از هم تا حدودی رنجیده خاطر بودند، چرا که او اعتقاد داشت عیارانه از کتابش بهره بـرده بود و دیگری بر این باور بود که آن شیر بی‌یال و دم شده، چرا که پس از شش بار رد شدن در وزارت ارشاد با یک چشم گریان و یک چشم خندان هیچ اثر و ارتباطی از آن کتاب را در فیلم نمی‌توانید پیدا کنید. هدیه نوروزی‌ام از استاد عیاری نسخه‌ای از فیلم «تنوره دیو» بود. فیلمی که هیچ نشانی از داستان «سووشون» در آن یافت نمی‌شود و شاید به همان جمله عیاری باید بازگردیم «سوگ زری برای همسرش در سووشون آن قدر مرا تحت تأثیر قرار داد که باعث شکل گرفتن ایده تنوره دیو شد.»

    اما آنچه برایم در این دیدار خوشایند بود گفته عیاری بود که می‌گفت: «این مصاحبه را ندیده بودم و دوستان از خانم دانشور آن را نقل قول کرده بودند و احساسم این بود که خانم جمله‌ای دیگر گفته باشند و... ای کاش می‌دیدمشان!».

    محمد متوسلانی در جواب چرایی ساخته نشدن و به تصویر کشیده نشدن داستان سووشون با وجود داشتن و خریدن امتیاز آن پاسخ دادند: «این مهم یک داستان پُر آب چشم است.» و شرح این ماجرا مثنوی هفتاد من است!

    به سال 1359 دوشنبه 21 خرداد برویم. گفت‌وگوی دانشور در مجله امید ایران. به روزهای پُر از امید و شور و سُرور نگاهی بیندازیم و تحلیل دانشور از سینما. «وقتی فیلم گنج قارون (سیامک یاسمی، 1344) آن همه تماشاچی از توده‌های مردم را به سینماها کشانید در حالی که اثری بود کاملاً ضد روشنفکری یا وقتی فیلمی از مراسم حج (خانه خدا، ابوالقاسم رضایی، جلال مقدم، 1343) آن همه تماشاچی از مردمی که هیچگاه پایشان به سینما کشیده نشده بود، به سینما جلب کرد، روشنفکران باید می‌دانستند که کار از کجا خراب است. اما روحانیت می‌دانست که باید مبارزه را از مساجد شروع کند، همان کاری که در الجزایر کردند. مردم هر چه بیشتر ستم دیدند، به روحانیت پناه بردند.» و نگاهی کنیم به دیدگاه همسر سیمین دانشور در کتاب «کارنامه سه ساله»؛ آنجا که اشاره می‌کند نخستین سینما مقابل مسجد باز شد. و هر که به آن نمی‌رفت و به این می‌رفت تکفیر می‌شد و با فیلم حج (خانه خدا) پای آن قشر سخت بسته مذهبی که از هر تجددی می‌گریزد، به سینما باز شد.

    علاقه دانشور به سینما و تلویزیون از سریال محله پیتون (Peyton Place) تا کلاه قرمزی و دیدن فیلم در سینما آستارای تجریش و خانه فیلمِ باغ فردوس برای تکمیل سخنرانی و ارائه مقاله «رو به تکامل نهادن خط و سینما در دهه اخیر» به مناسبت شرکت در همایش فرهنگی دانشگاه کالیفرنیا با مضمون رشد بالنده این دو هنر دیده می‌شود.

    یکی از تفریحات سیمین و جلال، سینما رفتن بود. نامه‌های سیمین مملو از یادآوری روزهای خوشِ فیلم دیدن در سینما دیاناست و آرزوی دوباره با هم به سینما رفتن و یاد کردن آن زوج از فیلم‌هایی است که در دوران نامزدی و پس از ازدواج به اتفاق می‌دیدند. بر پرده نقره‌ای سینما گاه در خیالش نرد عشق می‌باخت و به یاد یار و دیار مویه غریبانه قصه می‌پرداخت تا از این ورطه رخت خویش بیرون کشد. دلتنگی‌های دانشور در سفر اول به امریکا؛ با رفتن به سینما به اتفاق همکلاسی‌هایش تسکین و گاه حتی شدت می‌یافت. سیمین پس از دیدن هر فیلم گزارشی از خلاصه فیلم و هنرپیشه‌ها و نقد فیلم و... را در نامه‌ای به همسرش می‌نوشت. در دو نامه مجزا دانشور از فیلم لایم لایت (Lime Light) چارلی چاپلین یاد می‌کند، فیلمی که سخت تحت تأثیر آن قرار گرفته و زندگی خود را شبیه شخصیت اصلی فیلم می‌داند. باید توجه داشت سیمین دانشور در 31سالگی فیلم را می‌بیند و شخصیت اصلی فیلم چارلی چاپلین در سال 1953 میلادی یعنی به سن 63 سالگی در نقش « کال ورو» کمدین بزرگ، نقش انسانی تباه شده، ریشخند شده، فرسوده و تحقیر شده بازی می‌کند.

    1229023_547.jpg

    آیا سیمین دانشور خودش را در چهره کمدین طرد شده از جامعه در دوران پیری می‌دید یا در قامت «تری» دختر 19 ساله افسرده و فلج که در طول فیلم با دم مسیحای چاپلین اِحیا می‌شود و به رقصنده زبردست تبدیل می‌شود؟ چارلی چاپلین با این فیلم خبر از پایان عصر سرگرمی‌های سنتی می‌دهد. نامه دانشور به آل‌احمد مصداق آن شعر شاعری است که حال ضرب‌المثل شده و می‌گوید:

    آنچه در آینه جوان بیند/ پیر در خشت خام آن بیند

    آیا دانشور از تبار آل دانشی‌اش در 31 سالگی به پیری خِرد رسیده است؟

    برای درک بهتر این موضوع و طرح نامه‌ها خلاصه داستان فیلم «روشنایی‌های صحنه» را مرور کرده و سپس دو نامه سیمین به جلال و اشتراکات سیمین و جلال را به اختصار بررسی می‌کنیم.

    لایم لایت، داستان زوال و انزوای کمدینی مشهور است که با زندگی دست و پنجه نرم می‌کند. کمدینی با نام «کال‌وِرو» که افکار و مشاهدات روزانه‌اش و همچنین کابوس‌های شبانه‌اش، همه او را به یاد ایام شهرت و محبوبیتش می‌اندازد، آن زمان که در مشهورترین تالارهای شهر انبوهی از تماشاگران به احترام او می‌ایستادند و او را با تشویق‌های پیاپی و طولانی بدرقه می‌کردند. اما خواننده در طول داستان با اشخاص دیگری که هرکدام در زندگی خود به نوعی دچار این زوال و سقوط شده‌اند مواجه می‌شود. از دوست و همکار او در دوران جوانی بگیرید تا صاحبخانه‌اش و همچنین دختری که پس از اقدام به خودکشی توسط کال‌ورو نجات داده می‌شود. اما این آشنایی تغییراتی در زندگی هردو شخصیت داستان می‌گذارد و به نوعی ریسمان داستان همین آشنایی و به قول خود کال‌ورو «عشق افلاطونی‌ای است که بین او و این دختر ایجاد می‌شود.» اما توجه به اینکه این آخرین اثر چاپلین است، اثری که او در ایام پیری خلق کرده، می‌تواند کلیدی باشد برای درک بهتر از شخصیت آخرین سال‌های این کمدین بزرگ.

    دو نامه از دانشور به آل‌احمد با موضوع فیلم «لایم لایت» (Lime Light) اثر چارلی چاپلین

    در نامه‌های سیمین به جلال؛ همسرش را با این عناوین خطاب می‌کند: «عزیزم، از اخبار تازه اینجا بخواهی امشب رفتم سینمای دانشگاه... اما یکی از آن فیلم‌ها که مورد بحث‌مان است.... فیلم «لایم لایت» (LIMELIGHT) از چارلی چاپلین بود؛ عالی‌ترین فیلم‌های چارلی، به نظر من. انگار از دل من حرف زده بود. اگر به ایران آوردند حتماً برو ببین. شخصیت درخشان آن خود چارلی است که دلقکی را نشان داده است که تا جوان است و بازی‌اش مضحک است مردم به او می‌خندند و همین که پیر می‌شود مردم به او پشت می‌کنند و دیگر حتی به مضحک‌ترین شوخی‌هایش نمی‌خندند ولی او هرگز نومید نمی‌شود، ضمناً دختر چلاقی را آن‌قدر تشویق می‌کند که او را ستاره باله می‌کند و خودش هم از تشویق‌هایی که به او کرده جان می‌گیرد (یعنی خودش هم باورش می‌شود) و آن‌قدر می‌کوشد تا عاقبت باز مردم را متوجه خود می‌کند، ولی خودش را فدا می‌کند تا مردم را بخنداند و آخر سر در حادثه‌ای که نتیجه همین فداکاری است می‌میرد. راستی عالی بود. فلسفه بود، هنر بود، همه چیز بود. امشب شب آخرش بود. به همین جهت من رفتم و فلسفه زندگی خودم را روی پرده سینما دیدم.

    دیگر بس است... از این راه دور بـ..وسـ..ـه‌های مرا بپذیر [...] آیا لازم است بگویم بیش از همه دنیا دوستت دارم و عاشقت هستم؟ - سیمین تو» (4 ژانویه 1953 / 14 دی 1331 استنفورد)

    و فردای دیدن فیلم با دوستانش درباره فیلم صحبت می‌کند: «جلال عزیزم... از هر که راجع به فیلم چارلی پرسیدم، تعریف نکرد، در حالی که می‌گفتند چارلی کمدین (comedian) است، نباید فلسفه ببافد. آخر چرا؟ خودش خوب فهمیده بود و در فیلم هم این مطلب را خوب گنجانیده بود که مردم می‌خواهند بخندند و تفریح بکنند، نه اینکه چیز بفهمند. من که این فیلم را یک بار، نه، اگر دادند، دوبار دیگر هم می‌روم می‌بینم زیرا فلسفه و هنر محض بود. با این عکس‌ها دو فیلم هم ‌فرستاده‌ام که با پروژکتور می‌شود دید. اگر پیدا کنی می‌توانی آنها را مثل فیلم سینما تماشا کنی. خوب. دیگر بس است... قربانت – سیمین». (5 ژانویه 1953 / 15 دی 1331)

    40 سال بعد در کتاب «جزیره سرگردانی» در صفحه 73 دانشور می‌نویسد: «سیمین دلش می‌خواهد ضمن نوشتن یک قصه عاشقانه پر از شادی و امید بمیرد.»

    1229024_397.jpg

    یا در گفت‌و‌گویی دیگر بیان می‌کند: «باید روحیه داشت و تحمل کرد. زندگی نه‌ آش شله قلمکار، نه عسل و نه زهر هلاهل است. اگر روحیه داشته باشی و گذشته را درک کنی و البته آینده هم که هنوز نیامده، حال را دریابی، زندگی شیرین است. سهراب سپهری خوب گفته است: «زندگی ایمان است، عشق است، دوستی است، تا شقایق هست زندگی باید کرد.»

    ای کاش بانو دانشور غایب از نظر نمی‌بود تا درباره آن گفته‌هایش در نامه، به گفت‌وگو می‌نشستم. آنجایی که می‌گوید: «... رفتم و فلسفه زندگی خودم را روی پرده سینما دیدم... چارلی کمدین است، نباید فلسفه ببافد. آخر چرا؟ خودش خوب فهمیده بود و در فیلم هم این مطلب را خوب گنجانیده بود که مردم می‌خواهند بخندند و تفریح بکنند، نه اینکه چیز بفهمند. من که این فیلم را یک بار، نه، اگر دادند، دوبار دیگر هم می‌روم می‌بینم زیرا فلسفه و هنر محض بود...»

    و باید گفته پایانی حبیب آقا ظروفچی درفیلم سوته‌دلان را با خود زمزمه کنیم: «همه عمر دیر رسیدیم.»

    آیا وارثان دانشور و آل‌احمد از اصل نامه‌ها و فیلم‌ها‌ و عکس‌های ارسالی دانشور از امریکا خبر دارند؟ آیا روزی گفتمان حیدری نعمتی[1] به پایان می‌رسد و دوباره چراغ خانه سیمین و جلال روشن می‌شود؟ یا واگذاری خانه به شهرداری دعوایی بیش بر سر لحاف [...].

    انجامه این نوشتار خاطره‌ای است از پند رهی معیری[2] به کوروس سرهنگ‌زاده. در دیداری که با سرهنگ‌زاده (خواننده) داشتم؛ دلیل حضور نداشتنش در سه دهه اخیر را پندی از دوست شاعرش رهی معیری می‌دانست «کوروس هر وقت احساس پیری کردی و متوجه شدی محبوبی‌ات رو به نزول است. کمتر در جمع حاضر باش و بگذار همان چهره و صدای آغازینت در ذهن‌ها باقی بماند.» و این پند رهی را پیشتر حافظ شیرازی گفته است:

    چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون آی/ رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی

    و این روش و مرام را سیمین دانشور در دو دهه آخر زندگی‌اش برگزید. آفریدگار کلیدر؛ محمود دولت‌آبادی در کتاب بی‌سرو سیمین می‌گوید«... از نظر من، خانم دانشور شخصیت محترمی بود. ایشان مانند هر درخت مثمری تا وقتی که توانست جوانه‌هایش را شکوفا کرد و به میوه رساند. بعد از آن هم که احساس کرد، پاییزش فرا رسیده است، خیلی محترمانه به سمت زمستان آرام گرفت.»

    دانشور مانند چاپلین یا جروم دیوید سالینجر (Jerome David Salinger) نویسنده امریکایی خالق ناتوردشت[3]، آن‌چنان میانه‌ای با مصاحبه و گفت‌وگوی تلویزیونی و رادیویی نداشت و از او معدود صدا و فیلمی باقی مانده است! وقتی عکاس جوان در امرداد 1377 به دیدن بانوی قصه‌های ایرانی می‌رود. پس از سلام با پرسش‌های سیمین دانشور مواجه می‌شود:

    آمده‌‌اید از چه عکس بگیرید؟

    از چهره شما.

    برای کجا؟

    دارم از چهره‌های فرهنگ و هنر ایران عکاسی می‌کنم. برای یک کتاب.

    حالا چرا من؟

    عکاس سکوت کرد و به چهره آفریدگار سووشون خیره ماند.

    1229027_884.jpg

    عکس از مهرداد اسکویی

    آن موقع که چهره‌ام برای عکاسی خوب بود کسی از ما عکس نمی‌گرفت. حالا که پیر و چروکیده شده‌ام هر روز یکی زنگ می‌زند که می‌خواهم از چهره‌ات عکس بگیرم! چرا کاری نمی‌کنی که دیگران بیایند عکست را بگیرند؟

    پس از پایان عکاسی دستنوشته‌ای به عکاس جوان، مهرداد اسکویی، به یادگار داد و روی آن نوشت:

    سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی

    ما را ز سر بریده می‌ترسانی؟

    گر ما ز سر بریده می‌ترسیدیم/ در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم

    ایضاً با آرزوی موفقیت برای مهرداد اسکویی که پیری مرا با دوربین عکاسی‌اش ثبت کرد.

    سیمین دانشور -13/5/1377

    بجز مهرداد اسکویی چند عکاس دیگر از جمله مهندس علی‌قلی ضیایی و مریم زند توانستند از بانو دانشور عکاسی کنند. دانشور در آستانه 90 سالگی به گذشته نگاه می‌کرد و از مرگ حذر نداشت و آن را شیرین می‌دانست و آرزو داشت دیگر مرگ عزیزانش را نبیند.

    «بی‌گمان اعتقاد به خدای بزرگ و تسلیم به مشیت او داشت. با چنین اندیشه‌ای، حتی نثار جان خویش و مرگ بر آدمی آسان می‌شود، اندیشه‌ای که در دو بیت[4] منسوب به مولای متقیان علی(ع) آمده و گویا «کمال‌الدین ابوالفتح بُندارِ رازی (درگذشته ۴۰۱ هجری قمری) شاعر ایرانی» آن را به فارسی در آورده است:

    دو روز حذر کردن از مرگ روا نیست/ روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست
    روزی که قضا باشد کوشش نکند سود/روزی که قضا نیست در آن مرگ روا نیست»[5]

    1229026_864.jpg

    پی نوشت:

    [1]حیدری و نعمتی؛ این اصطلاح را که نشان دهنده وجود اختلاف میان دو طایفه و قبیله است در حقیقت سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن به دست حکومت‌های مرکزی می‌دانند که با تحـریـ*ک و ایجاد اختلاف میان قبایل پر نفوذ، آنان را به جان هم می‌انداختند تا ضعیف شده و از عهده مبارزه با حکومت مرکزی بر نیایند. شیخ حیدر پسر سلطان جنید که با دختردایی خود یعنی دختر اوزون حسن، پادشاه معروف سلسله آق قویونلو ازدواج کرده بود، از او دارای ۴ پسر شده بود که یکی از آنان یعنی اسماعیل میرزا بعدها به نام شاه اسماعیل اول بر تخت سلطنت ایران نشست و سلسله صفویه را تشکیل داد. پیش از به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل، میان پدر او (یعنی شیخ حیدر) و پسر دایی‌هایش (یعنی پسران اوزون حسن آق‌قویونلو) اختلافی افتاد و شیخ حیدر به دست پسردایی‌هایش کشته شده و جسدش را پنهان کردند. 21 سال بعد شاه اسماعیل صفوی نعش پدر را با تجلیل فراوان به اردبیل منتقل کرد و به خاک سپرد.

    این ماجرا که موجب کینه‌جویی شده بود موجب آن شد تا سلاطین صفوی بتدریج خانواده آق قویونلو را از میان بـرده و میان بازماندگان آنان دشمنی شدیدی به وجود آمد. از آنجا که طایفه آق قویونلو ایمان و اعتقاد خاص و خالصی به شاه‌نعمت‌الله ولی که از عارفان نامدار بود، داشتند به نعمتی‌ها شهرت یافته و ترکان صفوی که از خاندان شیخ حیدر بودند، حیدری لقب گرفتند و دشمنی میان این دو طایفه بعدها دیگر به صورت رسم و سنت در میان قبایل و طوایف دیگر در آمد و حتی بسیاری از اهالی شهرهایی مانند تبریز، اصفهان و قزوین نیز که هیچ ارتباطی با این دو طایفه نداشتند خود را نعمتی یا حیدری می‌نامیدند و با یکدیگر به جنگ می‌پرداختند. برخی از سلاطین نیز که توان حکومت بر همه مملکت را نداشتند مصلحت خود را در اختلاف انداختن میان مردم می‌دانستند و از رسم و سنت حیدری و نعمتی و ایجاد زد و خورد‌های طایفه‌ای بهره می‌گرفتند تا اهالی را ضعیف کرده و از فکر مبارزه با دولت مستبد منصرف کنند.

    [2] محمدحسن معیری (بیوک) متخلص به «رهی » فرزند موید خلوت نوه معیرالممالک (نظام الدوله) از شاعران غزلسرای بسیار نامی معاصر است.

    [3] روزی دانشور ناتوردشتِ سالینجر را به زبان انگلیسی می‌خواند و برای آل‌احمد ترجمه می‌کرد و چندی بعد که نسخه فرانسه کتاب را آل‌احمد خواند؛ به دانشور گفت: «تو این نوشته را بهتر ترجمه کردی.»

    [4]أَی یومَی مِنَ المَوتَ أَفِر یومَ لا یقدِرُ أَو یومَ قَدِر

    یومَ ما قُدِّرَ لا أَرهَبُهُ وَإِذا قَدِّرَ لا ینجی الحَذَر

    [5] روانهای روشن، دکتر غلامحسین یوسفی، انتشارات سخن، سال 1386، ص 155 و 154

    *کارگردان مستند«بی سرو سیمین» (درباره سیمین دانشو ر)
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    10
    بازدیدها
    327
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    193
    پاسخ ها
    22
    بازدیدها
    389
    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    445
    پاسخ ها
    14
    بازدیدها
    313
    بالا