Pari_A
کاربر اخراجی
- عضویت
- 2017/02/27
- ارسالی ها
- 2,766
- امتیاز واکنش
- 14,439
- امتیاز
- 746
محمد علی سپانلو (۱۳۹۴-۱۳۱۹) ، نویسنده، مترجم، منتقد و «شاعر تهران»، روز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ در سن ۷۵ سالگی در تهران گذشت. محمد علی سپانلو که بیش از ۷۰ کتاب از او منتشر شده، دارندهی نشان لژیون دونور بود. سپانلو، یا آنطور که اطرافیانش صدایش میزدند، سپان، یکی از دبیران کانون نویسندگان ایران بود. اگر بتوان مرکزیتی برای مجموعه آثار او تصور کرد، آن مرکز شهر تهران است.
زندگی میان کتابها (از مجموعهی ژاليزيانا، ١٣٨١)
گـ ـناه را به گردن فاصله میاندازیم
ولی بهار دشمن صبر است
مگر نگفتی: «برایم دروغ ننویس! آن که بر زانوان تو به خواب میرود کتاب نیست!»
مگر نمیدانستی آنچه رابـ ـطه را گره کور میزند، نه طول فاصله، کمبود حوصله خواهد بود؟
اگر ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ باشد
کتابها بر زانوان ما، هنرهاشان را بیرون میریزند
ماتیلد از سرخ و سیاه
میسیز بلوم از دوبلین
بلور خانم از همسایهها
و یک کتاب که نامش را فقط من و تو میدانیم
هنر، نه از فراوانی، از فقدانها میرنجد
بهار را، با چشم باز، در باغچه رؤیا میکنیم
زنان دلفریب رمانها، لمیده بر زانویم، لبخند میزنند به من:
ماتیلد در پاریس (بهانهگیر شبیه تو بود)
میسیز بلوم در دوبلین (تو مثل او (...) نیستی)
بلور خانم در اهواز (سفید و فربه بود، تو برخلاف او گندمگونی)
کتاب شعر تو را نیز دوست دارم که روی زانو بگذارم
چه باک خواننده آن را نمیشناسد
من و تو اسمش را میدانیم
کافی نیست؟
(گزينه اشعار، انتشارات مرواريد، ١٣٩١)
محمد علی سپانلو از دبیرستانی فارغالتحصیل شد که نه تنها نخستین کالج مدرن ایران محسوب میشد بلکه نقطه عزیمت بسیاری از نویسندگان دهه ۱۳۴۰ شمسی بود. او در دبیرستان دارالفنون که زبان رسمی دومش فرانسوی بود تحصیل کرد و سپس به دانشگاه تهران رفت تا در رشتهی حقوق درس بخواند اما ادبیات از سرش نیفتاد. خود سپانلو سرآغاز شاعریاش را جنبش دانشجویی اواخر دههی ۳۰ میداند، وقتی که هنگام اعتراضات دانشگاه تهران زخمی شد و در بیمارستان تنها شعر بود که برای بیان حس و حالش به کمکش آمد.
سپانلو اما با ترجمه به درون حلقهی تنگ ادبای آن دوره نفوذ کرد و به تدریج توانست آثار خود را نیز منتشر کند. او به تدریج آثاری از آلبر کامو، ژان پل سارتر، گیوم آپولینر و یانیس ریتسوس را از زبان فرانسوی به فارسی برگرداند. اولین مجموعه شعرش با عنوان «آه، بیابان» در سال ۱۳۴۲ منتشر و با استقبال نسبی مواجه شد. تا سال ۱۳۴۷، مرتب آثار جدیدی از او انتشار یافت اما حکومت محمدرضا شاه به خاطر مضامین سیـاس*ـی آثارش او را ممنوعالقلم کرد. در این سال، او به عنوان شاعری جوان درگیر پایهگذاری کانون نویسندگان ایران شد که نخستین تشکل صنفی مدرن اهل قلم بود.
پس از انقلاب ۵۷ نیز مشکلات سیـاس*ـی رهایش نکرد و فعالیتهای او و دیگر اعضای کانون نویسندگان به شدت محدود شد و چند تن از اعضایش به دست «عناصر خودسر» سازمانهای اطلاعاتی ایران کشته شدند.
سپانلو به عنوان محقق ادبی، یکی از آثار مهم انتقادی دربارهی نویسندگان و شاعران آزادیخواه دوران مشروطه، «چهار شاعر آزادیخواه» را به نگارش درآورد؛ مضمونی که همواره دغدغهی او باقی ماند. مکمل این کتاب، مجلد دیگری با عنوان «نویسندگان پیشرو ایران» (۱۳۶۲) بود.
از سوی دیگر، اما، گلچینهای او از داستان معاصر فارسی با عنوان «بازآفرینی واقعیت» و نیز گزیدهاش از اشعار مدرن فارسی، هزار و یک شعر فارسی»، از جمله معدود موارد آنتولوژیهای موفق در ادبیات فارسی هستند. همین موفقیت باعث شد که او نخستین گزیدهاش از داستانهای کوتاه فارسی را با جلد دومی که دربرگیرندهی داستانهای بعد از انقلاب بود ادامه دهد. در ادامه، او مجموعه قصهی دیگری نیز آماده کرد که این بار شامل داستانهای ماقبل مدرن برگرفته از کتب تاریخی بود.
سپانلو اما بیش از هر چیز «شاعر تهران» محسوب میشود زیرا نه تنها در اشعارش به خیابانها و محلات و حوادث تاریخی این شهر اشاره دارد، بلکه خود این شهر و زندگی در آن را به تمثیلی از کل تضادهای زندگی تبدیل میکند؛ در اشعار او، تهران هم تمثالی از مادری مقدس است و هم دختری هرجایی. ریشهی این تقابل دوتایی را میتوان تا تقابل زن اثیری/لکاتهی بوف کور صادق هدایت پی گرفت. نام یکی از واپسین مجموعههایش «قایقسواری در تهران» (۱۳۹۰) بود که سفری از شمال به جنوب این شهر بیرودخانه است.
دیگر خصلت مهم اشعار سپانلو رگهی رواییای است که خط واصل ایماژهای شعری او محسوب میشود. در عین حال، به اذعان خود سپانلو، شیفتگی او در قبال تی. اس. الیوت و اشعار دراماتیک او باعث شد که سپانلو در شعر دراماتیک هم دست به تجربهگری بزند.
سپانلو از شاعران و نویسندگان محبوب روزنامهنگاران بود زیرا هر مصاحبه یا گفتوگویی با او انباشته از خاطرات تهران بود. سپانلو تجربهی بازی در سه فیلم سینمایی هم داشت که مهمترینشان ایفای نقش در «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی بود.
دو فرزند دختر و پسر از محمد علی سپانلو به جا مانده است. منزل او قرار است به میراث فرهنگی تهران سپرده شود.
زندگی میان کتابها (از مجموعهی ژاليزيانا، ١٣٨١)
گـ ـناه را به گردن فاصله میاندازیم
ولی بهار دشمن صبر است
مگر نگفتی: «برایم دروغ ننویس! آن که بر زانوان تو به خواب میرود کتاب نیست!»
مگر نمیدانستی آنچه رابـ ـطه را گره کور میزند، نه طول فاصله، کمبود حوصله خواهد بود؟
اگر ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ باشد
کتابها بر زانوان ما، هنرهاشان را بیرون میریزند
ماتیلد از سرخ و سیاه
میسیز بلوم از دوبلین
بلور خانم از همسایهها
و یک کتاب که نامش را فقط من و تو میدانیم
هنر، نه از فراوانی، از فقدانها میرنجد
بهار را، با چشم باز، در باغچه رؤیا میکنیم
زنان دلفریب رمانها، لمیده بر زانویم، لبخند میزنند به من:
ماتیلد در پاریس (بهانهگیر شبیه تو بود)
میسیز بلوم در دوبلین (تو مثل او (...) نیستی)
بلور خانم در اهواز (سفید و فربه بود، تو برخلاف او گندمگونی)
کتاب شعر تو را نیز دوست دارم که روی زانو بگذارم
چه باک خواننده آن را نمیشناسد
من و تو اسمش را میدانیم
کافی نیست؟
(گزينه اشعار، انتشارات مرواريد، ١٣٩١)
محمد علی سپانلو از دبیرستانی فارغالتحصیل شد که نه تنها نخستین کالج مدرن ایران محسوب میشد بلکه نقطه عزیمت بسیاری از نویسندگان دهه ۱۳۴۰ شمسی بود. او در دبیرستان دارالفنون که زبان رسمی دومش فرانسوی بود تحصیل کرد و سپس به دانشگاه تهران رفت تا در رشتهی حقوق درس بخواند اما ادبیات از سرش نیفتاد. خود سپانلو سرآغاز شاعریاش را جنبش دانشجویی اواخر دههی ۳۰ میداند، وقتی که هنگام اعتراضات دانشگاه تهران زخمی شد و در بیمارستان تنها شعر بود که برای بیان حس و حالش به کمکش آمد.
سپانلو اما با ترجمه به درون حلقهی تنگ ادبای آن دوره نفوذ کرد و به تدریج توانست آثار خود را نیز منتشر کند. او به تدریج آثاری از آلبر کامو، ژان پل سارتر، گیوم آپولینر و یانیس ریتسوس را از زبان فرانسوی به فارسی برگرداند. اولین مجموعه شعرش با عنوان «آه، بیابان» در سال ۱۳۴۲ منتشر و با استقبال نسبی مواجه شد. تا سال ۱۳۴۷، مرتب آثار جدیدی از او انتشار یافت اما حکومت محمدرضا شاه به خاطر مضامین سیـاس*ـی آثارش او را ممنوعالقلم کرد. در این سال، او به عنوان شاعری جوان درگیر پایهگذاری کانون نویسندگان ایران شد که نخستین تشکل صنفی مدرن اهل قلم بود.
پس از انقلاب ۵۷ نیز مشکلات سیـاس*ـی رهایش نکرد و فعالیتهای او و دیگر اعضای کانون نویسندگان به شدت محدود شد و چند تن از اعضایش به دست «عناصر خودسر» سازمانهای اطلاعاتی ایران کشته شدند.
سپانلو به عنوان محقق ادبی، یکی از آثار مهم انتقادی دربارهی نویسندگان و شاعران آزادیخواه دوران مشروطه، «چهار شاعر آزادیخواه» را به نگارش درآورد؛ مضمونی که همواره دغدغهی او باقی ماند. مکمل این کتاب، مجلد دیگری با عنوان «نویسندگان پیشرو ایران» (۱۳۶۲) بود.
از سوی دیگر، اما، گلچینهای او از داستان معاصر فارسی با عنوان «بازآفرینی واقعیت» و نیز گزیدهاش از اشعار مدرن فارسی، هزار و یک شعر فارسی»، از جمله معدود موارد آنتولوژیهای موفق در ادبیات فارسی هستند. همین موفقیت باعث شد که او نخستین گزیدهاش از داستانهای کوتاه فارسی را با جلد دومی که دربرگیرندهی داستانهای بعد از انقلاب بود ادامه دهد. در ادامه، او مجموعه قصهی دیگری نیز آماده کرد که این بار شامل داستانهای ماقبل مدرن برگرفته از کتب تاریخی بود.
سپانلو اما بیش از هر چیز «شاعر تهران» محسوب میشود زیرا نه تنها در اشعارش به خیابانها و محلات و حوادث تاریخی این شهر اشاره دارد، بلکه خود این شهر و زندگی در آن را به تمثیلی از کل تضادهای زندگی تبدیل میکند؛ در اشعار او، تهران هم تمثالی از مادری مقدس است و هم دختری هرجایی. ریشهی این تقابل دوتایی را میتوان تا تقابل زن اثیری/لکاتهی بوف کور صادق هدایت پی گرفت. نام یکی از واپسین مجموعههایش «قایقسواری در تهران» (۱۳۹۰) بود که سفری از شمال به جنوب این شهر بیرودخانه است.
دیگر خصلت مهم اشعار سپانلو رگهی رواییای است که خط واصل ایماژهای شعری او محسوب میشود. در عین حال، به اذعان خود سپانلو، شیفتگی او در قبال تی. اس. الیوت و اشعار دراماتیک او باعث شد که سپانلو در شعر دراماتیک هم دست به تجربهگری بزند.
سپانلو از شاعران و نویسندگان محبوب روزنامهنگاران بود زیرا هر مصاحبه یا گفتوگویی با او انباشته از خاطرات تهران بود. سپانلو تجربهی بازی در سه فیلم سینمایی هم داشت که مهمترینشان ایفای نقش در «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی بود.
دو فرزند دختر و پسر از محمد علی سپانلو به جا مانده است. منزل او قرار است به میراث فرهنگی تهران سپرده شود.
دانلود رمان و کتاب های جدید
دانلود رمان های عاشقانه
سایت دانلود رمان نگاه دانلود