فارس تخت جمشید از نگاه گردشگران خارجی

O_Q

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/07/10
ارسالی ها
2,641
امتیاز واکنش
25,428
امتیاز
856
سن
19
محل سکونت
شهرفرنگ:)
قدیمی‌ترین توصیف از تخت جمشید را دیودور سیسیلی (۹۰ – ۳۰ ق.م)، با اقتباس از مورخان اسکندر، ارائه می‌دهد: «پرسپولیس پایتخت پادشاهی ایران بود. اسکندر آن را نفرت‌انگیزترین شهر آسیا نامید و به سربازانش اجازه داد تا تمام آن، به جز کاخ‌ها، را غارت کنند. پرسپولیس ثروتمندترین شهر زیر آفتاب بود و خانه‌های شخصی‌اش طی سال‌ها با انواع دارایی‌ها تزئین شده بودند. مقدونیان به آن هجوم آوردند، تمام مردان را از دم تیغ گذراندند و ساکنان را کشتند.

6a2aa9e4-75d1-4442-9a61-b4a08230fb61.jpg


بسیاری از خانه‌ها متعلق به مردم عامی بود و با اسباب متنوع آراسته شده بود. نقره و طلاهای زیادی از آن خارج شد و بسیاری از لباس‌هایمجلل با گلدوزی‌های طلایی نصیب فاتحان شد. کاخ‌های بزرگی، که در جهان متمدن معروف بودند، به دست غاصبان افتاد و ویران شد.... درآمد دولت از زمان کوروش، اولین شاه ایرانیان، در آنجا جمع شده بود. ارگ بر بستر مرتفعی ساخته شده و سه لایه دیوار دور آن را پوشانده است. ارتفاع دیوار اول هشت متر است و بارو و کنگره روی نوکش سوار است.

دیوار دوم شبیه دیوار اول است اما دو برابر آن ارتفاع دارد. دیوار سوم طرح مستطیل‌شکل دارد و ارتفاعش ۲۷ متر است. جنسش از سنگ سخت و بادوام است. در هر طرف دروازه‌ای با درهای برنزی برپا است. در کنار هر دروازه، ستون‌های برنزی به ارتفاع ده متر قرار دارد. ستون‌ها برای جذب کردن بازدیدکننده بودند اما دروازه‌ها نقش امنیتی داشتند. در شرق صفه، تپه‌ی سلطنتی قرار دارد که گورهای شاهان در آنجا مستقر است. تورفتگی‌هایی در صخره کنده شده و قبر شاهان در آنجا است.

ab47c203-73c9-42bb-9bdc-28e70fc5a6f3.jpg


آرامگاه‌ها هیچ راه دسترسی ندارند و تابوت‌ها هم با بالابرهایی به آنجا بـرده می‌شوند. قرارگاه شاهان، اعضای خاندان شاهی و اشراف در سرتاسر صفه پراکنده بود. همگی به زیبایی تزئین شده بودند و بناها هم طوری ساخته شده که از خزانه‌ی شاهی محافظت کنند.»

جغرافی‌نگاران دوران اوائل اسلامی نیز آن را توصیف کرده‌اند. آنها، که اغلب از تاریخ باستانی ایران بی‌اطلاع بودند، جمشید شاه افسانه‌ای را بانی آن دانسته‌اند. آنها جمشید افسانه‌های ایرانی را با سلیمان روایات سامی یکی دانستند و گاهی نام این دو را به جای هم به کار می‌بردند.

نخستین اروپاییانی که از تخت جمشید دیدن کردند از خاستگاه هخامنشی آن خبر نداشتند. قدیمی‌ترین اشاره به تخت جمشید در نوشته‌های اروپاییان به سال ۱۳۱۸ میلادی برمی‌گردد؛ زمانی که ادریک پردنونی (Odoric of Pordenone) مبلغ ایتالیایی در میانه‌ی سفرش به چین از آن دیدن کرد. او گفت اینجا شهر بزرگی بوده که موجب آسیب‌رسانی بسیاری به رومیان شد! در آن زمان کسی آنجا زندگی نمی‌کرد. به گفته‌ی مبلغ ایتالیایی، کاخ‌های متعددی آنجا بوده و دیوار پیرامونش ۸۰ کیلومتر طول داشته است.

9143574f-c74a-4a7f-9661-36292d94e295.jpg


مسیر سفر ادریک پردنونی

حدود یک قرن بعد، جزافات باربارو (Josafat Barbaro)، سفیر ونیزی، در سال ۱۴۷۴ به تخت جمشید رسید. او نمی‌دانست ویرانه‌هایی که پیش رویش است همان پرسپولیس باستانی است. او آن را کیلمینار نامید، که احتمالاً منظور همان چهل منار است. او نه تنها به سلیمان اشاره می‌کند بلکه شمشون، از شخصیت‌های تورات، را نیز سوار بر اسب توصیف می‌کند. روشن است که باربارو محوطه را در سنت کتاب مقدس می‌دید و اطلاعی از نوشته‌های یونانی درباره‌ی ایرانیان نداشت.

جفری دوکت (Geoffrey Ducket) در سال ۱۵۶۹ آنجا را خیلی کوتاه توصیف کرد: «از تخت جمشید، که زمانی جایگاه شاهنشاهان ایران بود اما امروزه ویرانه است، گذشتیم. دو دروازه از آن موقع باقی مانده که یکی از محوطه فاصله دارد. چندتا بنا روی کوه و کانال‌هایی برای آب تازه وجود دارد». بنابراین به نظر می‌رسد در اواخر قرن شانزدهم هویت حقیقی محوطه برای اولین بار شناخته شد.

دو مسافر دیگری که از ویرانه‌ها دیدن کردند به خوبی می‌دانستند که به پایتخت باستانی ایران آمده‌اند. طی یک سال، دون گارسیاس داسیلوا فیگوروا (Don Garcias da Silva e Figueroa) اسپانیایی و پیترو دلا واله (Pietro della Valle) رومی از ویرانه‌ها دیدن کردند. گزارش سفیر اسپانیایی تنها یک‌بار، آن هم به زبان فرانسوی، در سال ۱۶۶۷ منتشر شد: «قلعه درون حصار دیوار سه لایه‌ قرار گرفته بود. بخش بزرگی از محوطه گذر زمان و آب و هوا را تاب آورده است.

22ca64ab-6341-4ded-be80-79f7567e5af3.jpg


یکی از کتیبه‌ها روی لوح یشمی ثبت شده است؛ نشانه‌ها آنقدر تازه و دست‌نخورده هستند که آدم تعجب می‌کند که چگونه در گذر دوره‌ها هیچ آسیبی ندیده است». فیگوروا چند بار به همراهانش دستور داد تا طرح‌هایی از نقاط خاص محوطه بکشند. او در تشخیص شاه ایران در نقش‌برجسته‌ها مشکلی نداشت و به راحتی آن کار را انجام می‌داد: «برخلاف دیگر شخصیت‌ها در نقش‌برجسته، شاه ایرانی ریش بلندی داشت که تا میانه‌ی بدنش می‌رسید».

او گفت هیچ تصویری از زنان در تخت جمشید وجود ندارد – البته مسافران بعدی با این نظر فیگوروا موافق نبودند – و از این بابت اظهار شگفتی کرد زیرا می‌گفت بنا به کتاب استر زنان در دربار ایران نقش مهمی داشته‌اند. فیگوروا کاملاً با متون باستانی آشنا بود و حتی صفحاتی از توصیف دیودور سیسیلی از تخت جمشید را همراه خود داشت. فیگوروا شکی نداشت که آنجا پایتخت هخامنشیان است و حتی می‌گفت باید جزو عجایب بزرگ جهان شناخته شود.

1fa4b87c-5f43-4fe1-bb91-7cc3aff81aa0.jpg


نقش‌برجسته‌ای در تخت جمشید که روی زن بودن یا نبودنش بحث هست

یکی از توصیف‌های جالب مسافر اسپانیایی از کیفیت‌ بالای سازه‌ها آنجاست که می‌گوید سگی وارد محوطه شد و به طور اتفاقی بازتاب خود را در مرمرهای کاخ داریوش دید و شروع به پارس کردن کرد. همراهان فیگوروا هر طور شده سگ را فراری دادند تا سفیر اسپانیایی بتواند با آرامش به دیدارش ادامه دهد.

فیگوروا در ادامه می‌گوید قطعاتی از کاخ آپادانا به صورت پراکنده روی زمین افتاده‌اند. او همچنین به نشانه‌های خطوط میخی نیز علاقه نشان داد و به همراهانش دستور داد آنها را ثبت کنند.

پیترو دلا واله نیز نشانه‌هایی از خط میخی را ثبت و منتشر کرد. دلا واله، برخلاف فیگوروا، خیلی تحت تأثیر ویرانه‌ها قرار نگرفت و گفت به سختی می‌توان تصور کرد که اینها بقایای آن گذشته‌ی شکوهمند باشند و سازندگان تندیس‌ها هم خیلی به کارشان وارد نبوده‌اند. او هم مانند فیگوروا متون باستانی را از قبل خوانده بود. او با دقت توصیفات دیودور سیسیلی را با تخت جمشید تطبیق داد و متوجه شد که کاخ، در توصیف دیودور، در فاصله‌ی ۱۲۰ متری از کوه قرار دارد اما در مشاهده‌ی خودش، صفه چسبیده به صخره بود.

d3d400d7-66ac-47f9-9613-7404b645541b.jpg


او متوجه شد که در نقوش آپادانا همه رویشان به سمت مرکز راه‌پله است. نکته‌ی جالب مشاهداتش از موقعیت اجتماعی شخصیت‌های نقش برجسته است: «آنها می‌بایست شخصیت‌های پایین‌تری از نظر اجتماعی باشند زیرا همان شلوار و نیم‌تنه‌ی تنگی را می‌پوشند که امروزه پوشش مردم مازندران است». دلا واله نتیجه می‌گیرد که به سختی می‌توان مفهوم تندیس‌ها را تشخیص داد زیرا مردم کشور از گذشته‌ی باستانی خود به خوبی مطلع نیستند.

خیلی از مسافران سعی کردند از بومیان منطقه اطلاعات بگیرند اما چیز زیادی دستگیرشان نشد. مردم به فن پزر (von Poser) آلمانی، که حدود سال‌های ۱۶۲۰ تا ۱۶۲۵ از تخت جمشید دیدن کرد، گفته بودند جانورانی که بر دروازه‌ی ملل قرار دارند جادویی هستند؛ آنها کسانی را که خیلی نزدیک شوند به طور موقتی کور می‌کنند تا مسافر کنجکاو دور شود! آنها همچنین به فن پزر گفته بودند آنجا را جمشید ساخته که موجب شده بود فن پزر گمان کند جمشید و کوروش یکی هستند.

8aa94716-a76e-417d-93f2-f9657d28e46c.jpg


طراحی شاردن از دروازه ملل، سال ۱۶۷۴

این مسافران نخستین تخت جمشید با هنر خاور نزدیک باستان آشنا نبودند. توماس هربرت (Thomas Herbert)، که به همراه هیئتی انگلیسی برای مذاکره‌ درباره‌ی جاده‌ی ابریشم به دربار شاه عباس آمده بود، در سال ۱۶۲۸ از تخت جمشید دیدن کرد. او صراحتاً گفت «بهتر است تخت جمشید را با مداد بکشیم تا آنکه آن را با خودکار توصیف کنیم»؛ زیرا آنچه می‌دید با اصطلاحات هنری غربی قابل توصیف نبود.

او بارها از ایرانیان پرسیده بود که کارکرد فضای پشت آپادانا چه بوده و آنها گفته بودند «پرورشگاه بوده»! هربرت نقش‌برجسته‌ی حاملان تخت را اینگونه توصیف کرد: «شاهزاده‌ای روی تخت شاهی نشسته است». او نماد فروهر را نیز نماد خدای زانوزده معرفی کرد. هربرت همچنین دسته‌ای از روحانیان را تشخیص داد که در حال جشن و پایکوبی هستند و دارند خدای خورشید را بزرگ می‌دارند. معلوم نیست چگونه هربرت بر نقوش آرامگاه‌ها نقش مار دیده است. مار که به کنار، فیل و کرگدن از کجا آورده خدا داند! کتاب هربرت بعدها بسیار خوانده شد و هرجا از فیل و کرگدن در تخت جمشید و شاهنشاهی هخامنشی صحبت شده ارجاعش کتاب او است.

01bd5f49-658f-4774-b729-318246bd16c0.jpg


طراحی هربرت از تخت جمشید

یوهان آلبرخت فن ماندلسلو (Johann Albrecht von Mandelslo)، دیپلمات آلمانی، در نیمه‌ی نخست سده‌ی هفدهم به تخت جمشید سفر کرد. بومیان به او گفتند ارگ را جمشید، پدربزرگ مادری اسکندر، ساخته است. بعضی گفتند آن را سلیمان ساخته و برخی دیگر گمان کردند آن را داریوش، شاه ایرانیان، بنا کرده است. او که حسابی گیج شده بود آخر به این نتیجه رسید که «چهل‌منار» نمی‌تواند همان پرسپولیس باشد و ویرانه‌های کاخ‌های کوروش باید جای دیگری باشد. ماندلسلو تصور کرد بعضی نقوش به جنگ و پیروزی و مسابقات المپیک اشاره دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • O_Q

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/10
    ارسالی ها
    2,641
    امتیاز واکنش
    25,428
    امتیاز
    856
    سن
    19
    محل سکونت
    شهرفرنگ:)
    در سال ۱۶۵۱، هیئتی هلندی از تخت جمشید دیدن کردند. آن‌ها به درستی تشخیص دادند که آنجا همان پرسپولیس معروف است. بنابر گزارش آنان، شن و آوار مجسمه‌ها را پوشانده بود. هلند‌ی‌ها چند نشانه از نشانه‌های خط میخی را ثبت کردند. کرنلیس اشپیلمن (Cornelis Speelman)، دبیر هیئت هلندی، متأثر از آنچه پیش رویشان بود، نوشت اسکندر با به آتش کشیدن کاخ‌ها شهرتش را لکه‌دار کرد.

    در همان سده، هلندی دیگری به نام جان استرویز (Jan Struys) از تخت جمشید دیدن کرد، اما نقاشی و توصیفی که از آن کرد، زمین تا آسمان با قبلی‌ها تفاوت داشت؛ به‌طوری که بعضی‌ها شک کردند که او اصلا تخت جمشید را دیده باشد! او گزارش می‌دهد:

    مجسمه‌هایی از غول‌، ببر، گاو، بازی‌‌های المپیک و جنگ دیدم. بعضی از اشخاص در نقوش ابزار موسیقی و بعضی دیگر چیزی شبیه به گل در دست داشتند. شاهی آنجا بود که چیزی شبیه به گوی در دست گرفته بود. در اتاق سوم(!) پیکری بود که خورشید و مار می‌پرستید.

    او همچنین تخمین زد که دیوارها ۳۰ متر ارتفاع داشتند.

    4074bded-3c93-4135-8bcb-efeb2742826d.jpg


    طرح فرضی استرویز از تخت جمشید

    جان فریر (John Freyer)، دکتر انگلیسی که در خدمت کمپانی هند شرقی بود، در اواخر قرن هفدهم حاملان تخت شاهی را با سربازان یونانی مقایسه کرد و نوشت که اشخاص نقش‌برجسته‌ها لباس‌هایی بر تن دارند که بیشتر شبیه به یونانیان باستان است تا ایرانیان امروزی. او حتی سعی کرد ستون‌ها را هم از نوع یونانی معرفی کند. فریر در عین حال شک داشت که آنجا اصلا پرسپولیسی باشد که اسکندر آتش زده است؛ او این حدس را مطرح کرد که شاید آنجا بت‌کده بوده است.

    در همان دوران ارمنی‌ای به نام بدرس بدیک (Bedros Bedik)، که از طرف پاپ نزد شاه صفوی فرستاده شده بود، از نام «چهل ستون» برای نامیدن آنجا استفاده کرد. او گمان کرد که آنجا به دستور کوروش ساخته شده و به ازای هر شخصیت خردمند و مهم یک ستون ساخته است.

    در سده‌ی هجدهم نیز کسی از کاربری تخت جمشید اطلاعی نیافت. اما با بیشتر شدن و دقیق‌تر شدن مسافران، توصیف عینی‌تری از تخت جمشید فراهم آمد. سه نفری که در این کار نقش داشتند ژان شاردن (Jean Chardin)، کرنلیس دبروین (Cornelis de Bruijn) و انگلبرت کمپفر (Engelbert Kaempfer)، به ترتیب فرانسوی و هلندی و آلمانی بودند.

    921a699f-fccc-4e42-b7a2-ede38593a0b5.jpg


    طرح کمپفر (سمت چپ) و دبروین (سمت راست) از فروهر

    شاردن (۱۶۴۳-۱۷۱۳) سه بار از تخت جمشید دیدن کرد که در دوبار از آن‌ها با خود نقاش بـرده بود. شاردن حدس می‌زد که تخت جمشید کارکرد دینی داشته و به دنبال عناصر زرتشتی در فضا می‌گشت. او نوشته‌های یونانیان باستان را هم با خود آورده بود و مدام نوشته را با ویرانه‌ها مقایسه می‌کرد. او می‌گفت کوزه‌هایی که در دست افراد در نقش‌برجسته‌ها است، همان‌هایی است که امروزه ایرانیان حمل می‌کنند. شاردن اولین کسی بود که طرحی کلی از بناهای تخت جمشید ارائه داد.

    1450d2c5-9d75-47fe-bc1c-f1924e56841f.jpg


    نقاشی شاردن از نمای جنوبی تخت جمشید

    انگلبرت کمپفر (۱۶۵۱-۱۷۱۶) سه روز در تخت جمشید ماند. کمپفر، برخلاف شاردن که می‌گفت تخت جمشید نمی‌توانسته سقف داشته باشد، آن را مسقف در نظر می‌گرفت. او موجودات افسانه‌ای موجود در دروازه‌ی ملل را ترکیبی از شتر و شیر یا شیردالی با سر انسان توصیف می‌کرد.

    d9683c6b-818d-487c-8025-c44326664e36.jpg


    نقاشی کمپفر از تخت جمشید

    مسافر دیگری که نقش مهمی در نمایاندن تخت جمشید داشت، کرنلیس دبروین بود. او زمان زیادی را در دشت مرودشت گذراند. دبروین، به همراه شاردن، از کسانی بود که شخص مگس‌پران پشت سر شاه را زن می‌دانست. وی خود نقاش زبردستی بود. دبروین متوجه شد که صورت‌های شخصیت‌ها در نقش برجسته آسیب دیده‌اند؛ بعد روشن شد که بومیان محلی خود این کار را انجام می‌دادند. زیرا حاکم شیراز از محلی‌ها خواسته بود که از مهمانان خاص به خوبی پذیرایی و مهمان‌نوازی کنند، حاکم محلی هم که می‌خواست خرج و زحمت پذیرایی کم شود، در نقوش برجسته دست می‌برد تا از جذابیت آن‌ها بکاهد و مسافر کمتری به آنجا بیاید. دبروین از چهار جهت تخت جمشید را کشید که در ثبت تصویری دقیق از آن نقش مهمی داشت.

    07ed4cf3-66c4-4ce1-a71c-e6f5d49f51b6.jpg


    یکی از نقاشی‌های دبروین. مگس‌پران شاه در این نقاشی مشخص است

    در سده‌ی هجدهم با شناخت بیشتری که اروپاییان از هنر مصر به دست آوردند، توانستند کمی با فضای هنری و تاریخی خاور نزدیک آشنا شوند و آن را با تخت جمشید تطبیق دهند. کارستن نیبور (Carsten Niebuhr) آلمانی، که همراه هیئتی دانمارکی به مصر و عربستان و ایران سفر کرده بود، در سال ۱۷۶۴ به تخت جمشید رسید. او موجودات مستقر در دروازه‌ی ملل را «تک‌شاخ» و «ابوالهول» نامید. او می‌گفت همانطور که بناهای مصری ابوالهولی برای محافظت داشتند، اینجا هم این رسم تکرار شده است؛ به همین دلیل ساخت تخت جمشید تقریبا هم‌زمان با ساخت معابد بزرگ مصر بوده و ماهیت مذهبی سازه هم ثابت می‌شود.

    او حتی شاه را رهبری مذهبی توصیف کرد. با این حال، نسخه‌برداری دقیق او از خطوط میخی کمک بزرگی برای رمزگشایی آن‌ها کرد و روشن شد شخصیت بلندمرتبه‌ی نقش‌برجسته‌ها شاه است نه روحانی.

    aaa8f341-3fa2-4c59-b20d-0a64b3641837.jpg


    دانشمند آلمانی-دانمارکی سه هفته در تخت جمشید ماند؛ سمت غربی آپادانا را خود کاخ‌برداری کرد تا بتواند نقاشی نقوش را کامل کند. او گفت لباس افراد درست مشابه توصیفی است که نویسندگان یونانی و رومی از لباس ایرانی به دست داده‌اند. نیبور با دقت توصیف کرد که افراد گردنبندی از جواهر دارند و کمربند و سلاح به خود بسته‌اند؛ حتی گل‌هایی که در دست دارند را سلاح دانست.

    جیمز موریه (Morier) انگلیسی می‌نویسد:

    بعضی قطعات نقش‌برجسته‌ها سست بودند، تصمیم گرفتم آن‌ها را جدا کرده با خود ببرم. بعضی که بزرگ‌تر بودند را دستور دادم جدا کنند؛ حیف که برخی آسیب دیدند!

    اما خیلی زود عمل کنده‌کاری! توسط فرماندار مرودشت متوقف شد. موریه فکر کرد چون پولی که به کارگران ایرانی داده، به جیب فرماندار نرسیده او این کار را کرده است.

    5b590420-99ab-4770-8aaa-60a6f0d35342.jpg


    نقاشی جیمز موریه از تخت جمشید

    باکینگهام (Buckingham)، که در سال ۱۸۱۶ از بنا دیدن کرد، می‌گوید قطعات سست بسیاری وجود داشت که ‌به راحتی می‌شد آن‌ها را به موزهبریتانیا منتقل کرد.

    در طرحی که ویلیام اوزلی (William Ouseley) از تخت جمشید کشیده، نه تنها قطعاتی از تندیس‌ها دیده می‌شود، بلکه مهر و سنگ‌های گران‌بها هم مشهود هستند.

    با رمزگشایی خطوط میخی در قرن نوزدهم دیگر روشن شد که تخت جمشید، چهل منار یا چهل ستون همان پرسپولیس شناخته شده است. در این سده استقبال انگلیسی‌ها و فرانسویان بیشتر شد. در این دوره تکسیر (Texier در سال ۱۸۴۰) و فلاندن (Flandin) و کوست (Coste) دقیق‌ترین نقاشی‌ها را از تخت جمشید کشیدند. تکسیر با بررسی نقوش گفت روی آن‌ها اثری از رنگ نقاشی دیده می‌شود. فلاندن و کوست اما اعتقادی به رنگی بودن نقوش نداشتند و طرح‌شان از تخت جمشید را سیاه سفید کشیدند.

    9a0bb0d0-c710-4c64-87fe-23f106da2acb.jpg


    یادگاری تکسیر در تخت جمشید

    329bd548-9fe2-406c-8994-b7c08d5ba393.jpg


    یکی از نقاشی‌های فلاندن از تخت جمشید

    اشتولز (Stolze) و آندرئاس (Andreas) در سال ۱۸۸۲ اولین عکس‌برداری گسترده از تخت جمشید را انجام دادند.

    3ca25bd1-2e70-4613-9699-529b343994b9.jpg


    عکس اشتولز از کاخ صد ستون

    766824d7-cc38-4367-a92d-331f1ca62f29.jpg


    یکی دیگر از عکس‌های اشتولز و آندرئاس

    از اواخر سده‌ی نوزدهم به تدریج مسافرانی که به منظور کسب اطلاعات به تخت جمشید رفتند کمتر و توریست‌ها در محوطه بیشتر به چشم خوردند. به طوری که تنها در ۳۵ سال نخست قرن بیستم حدود ۴۵ سفرنامه از تخت جمشید و محوطه‌های اطرافش نوشته شد.

    تخت جمشید امروزه نیز جذابیت خود را حفظ کرده است و گردشگران در مقیاس میلیونی از آن دیدن می‌کنند. در ادامه به چند مورد از تازه‌ترین نظراتی که گردشگران خارجی پس از دیدن تخت جمشید داده‌اند، اشاره می‌کنیم:

    fc2810f5-775e-4df9-8963-3ca21b33dc66.jpg


    گردشگر انگلیسی، که در آذر ۹۶ از تخت جمشید دیدن کرده، می‌نویسد:

    من متوجه‌ هستم که هدف از ساخت این مکان شگفت‌انگیز کاملا معلوم نیست، اما می‌دانم که ۲۵۰۰ سال پیش برای برگزاری مراسم و جشن‌های داریوش و جانشینانش ساخته شده است. از پله‌های خیره‌کننده و نقوشی که نمایندگان ۲۴ استان شاهنشاهی را نشان می‌دهد، لـ*ـذت ببرید. هر دسته از نقوش لباس و کلاه خاص خود و هدیه‌ای مناسب به همراه دارند و یک نفر مادی یا پارسی آن‌ها را راهنمایی می‌کند. یک نصفه روز برای دیدن محوطه کافی است و نه تنها نیاز به راهنما دارید، بلکه لازم است پیش از رفتن به آنجا درباره‌اش مطالعه کنید. همچنین آنجا سایه نیست و بیشتر اوقات گرم است پس حتما آب، کلاه آفتاب‌گیر یا حتی چتر با خود ببرید. گویا اجازه نمی‌دهند با خود کیف ببرید، پس تنها بطری آب را همراه داشته باشید. جای واقعا عجیبی است، اما اگر قبلا درباره‌اش خوانده باشید، بیشتر لـ*ـذت می‌برید.

    گردشگر مالزیایی، که در اوایل آذر ۹۶ از تخت جمشید دیدن کرده، ضمن حیرت‌انگیز برشمردن ویرانه‌ها می‌گوید:

    انگکور وات در مقایسه با تخت جمشید هیچ است. تخت جمشید جایی است که شهر باستانی همچون ققنوس از خاکستر خود برخاسته است. ما داریم در شهری باستانی قدم می‌زنیم که تقریبا ۳۰۰۰ سال قدمت دارد. فوق‌العاده است.

    مسافر فنلاندی، که در آبان ۹۶ به پرسپولیس رفته، می‌گوید:

    اگر به ایران سفر می‌کنید، حتما باید از آنجا دیدن کنید. هر چقدر که از آن تعریف کرده‌اند، حق داشتند. دیدن ویرانه‌ها و شنیدن داستان‌ها خیلی تأثیرگذار است. حتما توصیه می‌کنم که راهنما اختیار کنید. وقتی ما آنجا بودیم پروژه‌ی جدیدی را راه انداخته بودند که می‌شد عینک‌های سه‌بعدی کرایه کرد و تخت جمشید را همانطور که فکر می‌کنند بوده است، دید؛ باورنکردنی بود.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    136
    بالا