جنگ ایران و روم شرقی بین سالهای ۶۰۲ تا ۶۲۸ میلادی بین خسرو پرویز، شاهنشاه ساسانی و فوکاس و هراکلیوس، امپراتوران بیزانس بود که آخرین و بزرگترین جنگ از جنگهای ایران و روم شرقی به شمار میرود.
جنگ بین ارتش بیزانس (هراکلیوس) و ساسانی (خسرو پرویز). نقاشی با آبرنگ روی گچ توسط پیرو دلا فرانچسکا، سال ۱۴۵۲
با کشته شدن موریس، امپراتور بیزانس، در سال ۶۰۲ و پیش آمدن خلأ قدرت و کودتای فوکاس برای تصاحب تاج و تخت، خسروپرویز به فکر استفاده از این وضعیت و هجوم به مرزهای بیزانس افتاد. برای این منظور، وی خونخواهی موریس را که در به تختنشینی خودش نقش داشت، دستاویز قرار داد.
خسرو پرویز دو لشکر را با دو فرمانده به نامهای شهربراز و شاهین به جنگ با بیزانس فرستاد. شهربراز با لشکری به سمت شام و سپس مصر حرکت کرد و شاهین به سمت آناتولی و قسطنطنیه گسیل شد. ساسانیان در آغاز توسط این دو سپهسالار، پیروزیهای زیادی به دست آوردند. شهربراز در حملات خود موفق بود و پس از فتح شام، موفق شد اسکندریه را نیز تصرف کند و شاهین هم با لشکری از انطاکیه عبور کرد و کاپادوکیه و آناتولی را تسخیر کرد. وی رهسپار فتح کنستانتینوپل (قسطنطنیه) شد. در همین زمان قیامهایی علیه فوکاس به وقوع پیوست، که در نتیجه آنها هراکلیوس به سلطنت رسید و در سال ۶۲۲ میلادی عازم جنگ با ساسانیان شد. هراکلیوس در چند جنگ که در اطراف لازستان، تفلیس و ارمنستان با شهربراز داشت، به پیروزی رسید. شاهین در مواجهه با نیروهای مدافع قسطنطنیه که فرماندهی آنها به دست تئودور، برادر هراکلیوس بود، متحمل شکست شد و به شهر خلقیدون عقبنشینی کرد. شاهین بعد از این شکست درگذشت.
در سال ۶۲۷ میلادی هراکلیوس شکست سختی به سپاه ایران در نبرد نینوا وارد آورد و وارد دستگرد در نزدیکی تیسفون، پایتخت ساسانیان شد و سپس پیامی مبنی بر درخواست مذاکرات صلح به تیسفون ارسال کرد. در تیسفون صاحب منصبان و نظامیان خسروپرویز را از پادشاهی خلع و زندانی کردند و پسر وی شیرویه را با نام قباد دوم به سلطنت برگزیدند. قباد شرایط صلح رومیان را پذیرفت و جنگ در ۶۲۸ میلادی پایان یافت. در نهایت، این جنگ با تضعیف شدید هر دو امپراتوری، زمینهٔ فتوحات مسلمانان در کمتر از یک دهه بعد را فراهم ساخت.
امپراتوری بیزانس و امپراتوری ساسانیان در سال ۶۰۰میلادی.
پیش زمینه
امپراتوری روم در آغاز قرن ششم میلادی
قیام بهرام چوبین
در سال ۵۸۸ میلادی، در زمان هرمز چهارم خاقانات ترک، طی نخستین جنگ ایران و ترکان، به مرزهای شمال شرقی امپراتوری ساسانیان حمله کردند و تا هرات پیش آمدند. هرمز، بهرام چوبین را به سمت آنها گسیل کرد. بهرام از خاندان مهران، یکی از هفت خاندان برتر امپراتوری ساسانی بود. پس از پیروزی بهرام بر ترکان شمال شرقی، هرمز او را به جنگ با بیزانس در ارمنستان فرستاد. بهرام علیرغم پیروزیهایی که در ایبری بدست آورده بود، در کناره رود ارس از سپاه روم شکست خورد. هرمز با خبردار شدن از این شکست، بهرام را مورد سرزنش قرار داد و او را تحقیر کرد. این رفتار هرمز باعث شد بهرام و دیگر فرماندهان نظامی علیه هرمز دست به شورش بزنند. بهرام ابتدا به خراسان بزرگ رفت و در آنجا یکی از فرماندهانش را به حکومت گماشت و سپس به سمت پایتخت حرکت کرد. در پایتخت برادران هرمز، ویستهم و وندوی نیز علیه هرمز دست به کودتا زدند و وی را کور و زندانی کردند. همچنین خسروپرویز را به پایتخت خواندند. خسروپرویز بعد از آنکه به تیسفون وارد شد و تاجگذاری کرد، بهرام چوبین را به اطاعت فراخواند. بهرام چون خود را از تبار اشکانیان میدانست و سودای سلطنت داشت، با خسروپرویز به مخالفت برخاست. در جنگی که بین خسروپرویز و بهرام نزدیک آبراهه نهروان اتفاق افتاد، خسرو شکست خورد و به تیسفون و سپس به شهر رومی قیصریه رفت و به امپراتوری روم پناهنده شد. بهرام چوبین سپس به تیسفون قدم گذاشت و تحت عنوان بهرام ششم تاجگذاری کرد.
پناهندگی خسروپرویز به دربار بیزانس
نقشه مرز ایران و روم در سال ۵۹۱ میلادی
خسروپرویز در بیزانس با دختر امپراتور موریس، به نام ماریا، ازدواج کرد و طی مذاکراتی که با موریس داشت، قرار شد تا موریس از داماد خود حمایت کند تا به تخت ایران برگردد. در عوض خسرو شهرهای دارا، آمد، حران و میافارقین را به روم واگذار کند و از چشمداشت بر ایبری، لازستان و ارمنستان دست بردارد. بعد از آن امپراتور موریس نبردهایی را در بالکان برای جلوگیری از تاخت و تاز اسلاوها و آوارها آغاز کرد. خسروپرویز در بهار ۵۹۱میلادی با قشون رومی عازم ایران شد. او غیر از سپاهیان رومی، دارای لشکری از آذربایجان بود، که یک دسته سپاه از ارمنستان هم به آنها پیوسته بودند. وقتی که خبر آمدن خسرو به ایران با قشون رومی منتشر شد، مقام بهرام سست گردید. در سال ۵۹۱میلادی خسرو از دجله گذشت و جنگی مابین سپاه رومی خسرو و سپاهیان بهرام روی داد که طی آن بهرام شکست خورد و فرار کرد. خسرو بعد از این فتح به تیسفون رفت و تاجگذاری کرد. یکی از علل ناکامی بهرام آن بود که بیشتر بزرگان و فرماندهان سپاه با وی همدل نبودند چرا که بهرام ساسانی نبود و از دودمانی اصالتاً اشکانی برخاسته بود.
شورش در ارتش بیزانس و سقوط موریس
بخشش و نبردهای بیش از حد امپراتور تیبریوس دوم کنستانتین (درگذشتهٔ ۵۸۲) مازادی که از خرانه امپراتور ژوستین دوم (درگذشتهٔ ۵۷۸) به جا مانده بود را از میان برد. به منظور افزایش ذخایر خزانه و مقابله با کسری بودجه، امپراتور موریس اقدامات سختگیرانهای را وضع نموده و هزینه ارتش را کاهش داد که خود عامل چهار شورش در ارتش بیزانس شد. دلیل شورش نهایی در سال ۶۰۲میلادی، ناشی از دستورهای امپراتور موریس به سربازانش بود که آنان را وادار کرده بود در طول زمستان در بالکان بمانند. ارتش، فوکاس را که فرمانده دسته صد نفره ارتش تراکیایی بود، به عنوان امپراتور برگزید. در طی این کودتا موریس سرنگون شد و به قتل رسید.
پس از قتل موریس، پسر او، تئودوسیوس، به ایران آمده و به خسروپرویز پناهنده شد. خسروپرویز از پناهنده شدن وی استفاده و به بهانه خونخواهی موریس، جنگ را علیه بیزانس آغاز کرد. البته گفته شدهاست که فوکاس تئودوسیوس را کشته بود و داستان پناهنده شدن او به ایران داستانی بود که ایرانیان برای مشروعیت بخشی به حمله به بیزانس پرداخته بودند. بنابر روایت دیگر، در سال ۶۰۲ میلادی، در کودتایی به دست فوکاس که یکی از افسران موریس بود، وی و تمام اعضای خانوادهاش کشته شدند. به دنبال این واقعه برخی از افسران موریس از ایران درخواست کمک کردند، تئودوسیوس که بنا به شایعات از کشتار فوکاس گریخته بود، به ایران پناهنده شد تا از خسروپرویز کمک بگیرد.
جنگ بین ارتش بیزانس (هراکلیوس) و ساسانی (خسرو پرویز). نقاشی با آبرنگ روی گچ توسط پیرو دلا فرانچسکا، سال ۱۴۵۲
با کشته شدن موریس، امپراتور بیزانس، در سال ۶۰۲ و پیش آمدن خلأ قدرت و کودتای فوکاس برای تصاحب تاج و تخت، خسروپرویز به فکر استفاده از این وضعیت و هجوم به مرزهای بیزانس افتاد. برای این منظور، وی خونخواهی موریس را که در به تختنشینی خودش نقش داشت، دستاویز قرار داد.
خسرو پرویز دو لشکر را با دو فرمانده به نامهای شهربراز و شاهین به جنگ با بیزانس فرستاد. شهربراز با لشکری به سمت شام و سپس مصر حرکت کرد و شاهین به سمت آناتولی و قسطنطنیه گسیل شد. ساسانیان در آغاز توسط این دو سپهسالار، پیروزیهای زیادی به دست آوردند. شهربراز در حملات خود موفق بود و پس از فتح شام، موفق شد اسکندریه را نیز تصرف کند و شاهین هم با لشکری از انطاکیه عبور کرد و کاپادوکیه و آناتولی را تسخیر کرد. وی رهسپار فتح کنستانتینوپل (قسطنطنیه) شد. در همین زمان قیامهایی علیه فوکاس به وقوع پیوست، که در نتیجه آنها هراکلیوس به سلطنت رسید و در سال ۶۲۲ میلادی عازم جنگ با ساسانیان شد. هراکلیوس در چند جنگ که در اطراف لازستان، تفلیس و ارمنستان با شهربراز داشت، به پیروزی رسید. شاهین در مواجهه با نیروهای مدافع قسطنطنیه که فرماندهی آنها به دست تئودور، برادر هراکلیوس بود، متحمل شکست شد و به شهر خلقیدون عقبنشینی کرد. شاهین بعد از این شکست درگذشت.
در سال ۶۲۷ میلادی هراکلیوس شکست سختی به سپاه ایران در نبرد نینوا وارد آورد و وارد دستگرد در نزدیکی تیسفون، پایتخت ساسانیان شد و سپس پیامی مبنی بر درخواست مذاکرات صلح به تیسفون ارسال کرد. در تیسفون صاحب منصبان و نظامیان خسروپرویز را از پادشاهی خلع و زندانی کردند و پسر وی شیرویه را با نام قباد دوم به سلطنت برگزیدند. قباد شرایط صلح رومیان را پذیرفت و جنگ در ۶۲۸ میلادی پایان یافت. در نهایت، این جنگ با تضعیف شدید هر دو امپراتوری، زمینهٔ فتوحات مسلمانان در کمتر از یک دهه بعد را فراهم ساخت.
امپراتوری بیزانس و امپراتوری ساسانیان در سال ۶۰۰میلادی.
پیش زمینه
امپراتوری روم در آغاز قرن ششم میلادی
قیام بهرام چوبین
در سال ۵۸۸ میلادی، در زمان هرمز چهارم خاقانات ترک، طی نخستین جنگ ایران و ترکان، به مرزهای شمال شرقی امپراتوری ساسانیان حمله کردند و تا هرات پیش آمدند. هرمز، بهرام چوبین را به سمت آنها گسیل کرد. بهرام از خاندان مهران، یکی از هفت خاندان برتر امپراتوری ساسانی بود. پس از پیروزی بهرام بر ترکان شمال شرقی، هرمز او را به جنگ با بیزانس در ارمنستان فرستاد. بهرام علیرغم پیروزیهایی که در ایبری بدست آورده بود، در کناره رود ارس از سپاه روم شکست خورد. هرمز با خبردار شدن از این شکست، بهرام را مورد سرزنش قرار داد و او را تحقیر کرد. این رفتار هرمز باعث شد بهرام و دیگر فرماندهان نظامی علیه هرمز دست به شورش بزنند. بهرام ابتدا به خراسان بزرگ رفت و در آنجا یکی از فرماندهانش را به حکومت گماشت و سپس به سمت پایتخت حرکت کرد. در پایتخت برادران هرمز، ویستهم و وندوی نیز علیه هرمز دست به کودتا زدند و وی را کور و زندانی کردند. همچنین خسروپرویز را به پایتخت خواندند. خسروپرویز بعد از آنکه به تیسفون وارد شد و تاجگذاری کرد، بهرام چوبین را به اطاعت فراخواند. بهرام چون خود را از تبار اشکانیان میدانست و سودای سلطنت داشت، با خسروپرویز به مخالفت برخاست. در جنگی که بین خسروپرویز و بهرام نزدیک آبراهه نهروان اتفاق افتاد، خسرو شکست خورد و به تیسفون و سپس به شهر رومی قیصریه رفت و به امپراتوری روم پناهنده شد. بهرام چوبین سپس به تیسفون قدم گذاشت و تحت عنوان بهرام ششم تاجگذاری کرد.
پناهندگی خسروپرویز به دربار بیزانس
نقشه مرز ایران و روم در سال ۵۹۱ میلادی
خسروپرویز در بیزانس با دختر امپراتور موریس، به نام ماریا، ازدواج کرد و طی مذاکراتی که با موریس داشت، قرار شد تا موریس از داماد خود حمایت کند تا به تخت ایران برگردد. در عوض خسرو شهرهای دارا، آمد، حران و میافارقین را به روم واگذار کند و از چشمداشت بر ایبری، لازستان و ارمنستان دست بردارد. بعد از آن امپراتور موریس نبردهایی را در بالکان برای جلوگیری از تاخت و تاز اسلاوها و آوارها آغاز کرد. خسروپرویز در بهار ۵۹۱میلادی با قشون رومی عازم ایران شد. او غیر از سپاهیان رومی، دارای لشکری از آذربایجان بود، که یک دسته سپاه از ارمنستان هم به آنها پیوسته بودند. وقتی که خبر آمدن خسرو به ایران با قشون رومی منتشر شد، مقام بهرام سست گردید. در سال ۵۹۱میلادی خسرو از دجله گذشت و جنگی مابین سپاه رومی خسرو و سپاهیان بهرام روی داد که طی آن بهرام شکست خورد و فرار کرد. خسرو بعد از این فتح به تیسفون رفت و تاجگذاری کرد. یکی از علل ناکامی بهرام آن بود که بیشتر بزرگان و فرماندهان سپاه با وی همدل نبودند چرا که بهرام ساسانی نبود و از دودمانی اصالتاً اشکانی برخاسته بود.
شورش در ارتش بیزانس و سقوط موریس
بخشش و نبردهای بیش از حد امپراتور تیبریوس دوم کنستانتین (درگذشتهٔ ۵۸۲) مازادی که از خرانه امپراتور ژوستین دوم (درگذشتهٔ ۵۷۸) به جا مانده بود را از میان برد. به منظور افزایش ذخایر خزانه و مقابله با کسری بودجه، امپراتور موریس اقدامات سختگیرانهای را وضع نموده و هزینه ارتش را کاهش داد که خود عامل چهار شورش در ارتش بیزانس شد. دلیل شورش نهایی در سال ۶۰۲میلادی، ناشی از دستورهای امپراتور موریس به سربازانش بود که آنان را وادار کرده بود در طول زمستان در بالکان بمانند. ارتش، فوکاس را که فرمانده دسته صد نفره ارتش تراکیایی بود، به عنوان امپراتور برگزید. در طی این کودتا موریس سرنگون شد و به قتل رسید.
پس از قتل موریس، پسر او، تئودوسیوس، به ایران آمده و به خسروپرویز پناهنده شد. خسروپرویز از پناهنده شدن وی استفاده و به بهانه خونخواهی موریس، جنگ را علیه بیزانس آغاز کرد. البته گفته شدهاست که فوکاس تئودوسیوس را کشته بود و داستان پناهنده شدن او به ایران داستانی بود که ایرانیان برای مشروعیت بخشی به حمله به بیزانس پرداخته بودند. بنابر روایت دیگر، در سال ۶۰۲ میلادی، در کودتایی به دست فوکاس که یکی از افسران موریس بود، وی و تمام اعضای خانوادهاش کشته شدند. به دنبال این واقعه برخی از افسران موریس از ایران درخواست کمک کردند، تئودوسیوس که بنا به شایعات از کشتار فوکاس گریخته بود، به ایران پناهنده شد تا از خسروپرویز کمک بگیرد.
آخرین ویرایش: