سرزمین ایران با تمدن کهنسال خود در تاریخ دانش گاه شماری جهان جایی بسیار ارزنده دارد و تقویم کنونی ما که یکی از کم نظیرترین و دقیق ترین و احتمالاً منطقی ترین تقویم های دنیاست، راهی بس دراز پیموده تا صورت کنونی را به خود گرفته است. گاه شماری ایران در طی تاریخ خود، به دلایل عدیده، ماههای سرگردان، جشنها و نوروزهای چرخان و سالهای نامنظم کبیسه اجرا نشده، بسیار داشته است. بزرگان بسیاری، غالباً ناشناس، به جان کوشیده اند تا سرانجام این راه پرنشیب و فراز در نوردیده شود و تقویمی به صورت کنونی از گذشتگان نامدار به دست ما برسد که بتوانیم به آن بنازیم و چون میراثی گرانبها، به فرزندان خود بسپاریم. اما تنها سرزمین ما نبوده است که برای یافتن راهی درست، برای سنجش زمان، از سنگلاخ ها گذشته است. این مسئله از دیرباز و از هزاره های پیشین ذهن انسانها را به خود مشغول کرده است.
بشر نخست شب و ماه را ملاک قرار داده است و شاید دلیل آن این باشد که غالباً ماه را نماد جامعه شبانی و خورشید را نماد جامعه کشاورزی می دانند و جامعه شبانی، در بسیاری از فرهنگها، بر جامعه کشاورزی تقدم داشته است. از سوی دیگر، دسترسی به تغییرات ماه، برای سنجش زمان آسان و عملی بوده است. هر کسی می توانسته با چشم خود تغییرات ماه را در شب ها ببیند و با ماه از هلال یا غُرّه تا بدر و از بدر تا ناپدید شدن ماه یا سَلخ پیش برود.اما دگرگونی های خورشید و آگاهی از تغییرات زمانی آن می توانست فقط در انحصار گروهی ویژه باشد.
در گاه شماری ماهی (یا قمری، آغاز و پایان هر شبانه روزی نیمه شب بود؛ بابلی ها یک شب و یک روز کامل را به عنوان روز کامل حساب می کردند و در میان اقوام آریایی اصل واحد زمان برای حساب مدت کوتاه، شب بود. در حالی که در گاه شماری کاملاً خورشیدی، رسیدن مرکز قرص خورشید به محاذات نصف النهار، آغاز و پایان محسوب می شد.
در سرزمین ما هم گاه شماری نخست برمبنای ماه بود، همچون هند و همچون بین النهرینی که میراث فرهنگ غنی سومری و سپس بابلی را با خود دارد. جای پای این موضوع را در اوستای کهن نیز می بینیم. در حدود پنج قرن پیش از میلاد، گاه شماری برمبنای ماه با گاه شماری خورشیدی که احتمالاً رهاوردی از مصر بود، درآمیخت.
برای دوره هخامنشی، هرودت (کتاب سوم، ۹۰) اشاراتی به سال ۳۶۰ روزه دارد. او از ۳۶۰ اسب سفید داریوش سخن می گوید که به ازای هر روز از سال خراج می گرفت. پلوتارک نیز روایتی (احتمالاً نادرست) را نقل می کند که اردشیر دوم ۳۶۰ زن به شمارش ۳۶۰ روز سال داشت.
پس این دوره، دوره دوازده ماهِ سی روزه است که نیاز به اجرای کبیسه دارد تا با سال خورشیدی همسانی یابد؛ از این روی هر شش سال یک بار ماهی اضافه بر ماه های دوازده گانه به عنوان ماه سیزدهم بر سال افزوده می شد.
نام ماه های دوازده گانه تقویم دوره هخامنشی را برمبنای سنگ نوشته های هخامنشی و به خصوص سنگ نوشته بیستون می توان مورد بحث قرار داد. نام نه ماه از این ماهها مستقیماً در این کتیبه ها ذکر شده است و بازسازی نام سه ماهی که در روایت فارسی باستان نیست، از روی متن های ایلامی و بابلی امکان پذیر هست. ترتیب این ماهها چنین است:
ماه اول Adu Kanaisa نامیده می شود که مطابق با ماه فروردین زردشتی و Nisann بابلی است. این واژه را ترکیبی از adu به معنی <راه آب> و kan در مفهوم <کندن> می گیرند. این مفهوم نشان دهنده از سرگیری فعالیتهای کشاورزی در آغاز بهار است. احتمالاً این فعالیتها از ماه پیش یعنی آخرین ماه سال آغاز می شود؛ چون مفهوم نام ماه دوازدهم نیز با این معنی هماهنگی دارد.
ماه دوم در کتیبه های هخامنشی suravahara نامیده می شود. که همزمان اردیبهشت ماه است و در بابلی Ayyaru نامیده می شود. ارتباط نام فارسی باستان این ماه با واژه Vahara، که نیای واژه <بهار> است، کاملاً روشن است. بخش اول آن می تواند هم به معنی <جشن و سور> باشد و هم به معنی <نیرومند>. پس مفهوم نام این ماه هخامنشی می تواند <بهار کامل>، <اوج بهار> یا <بهار نیرومند> معنی دهد که خود حاکی از اوج گیری گرماست.
ماه سوم که در کتیبه های هخامنشی thaigarci نام دارد، برابر با ماه خرداد است و در بابلی Simmannu نامیده می شود. یافتن مفهوم قابل قبولی برای نام این ماه کارآسانی نیست. برخی آن را ترکیبی از واژه thaigar به معنی <سیر> و ci به معنی چیدن می دانند.
ماه چهارم garmapada نامیده می شد که همزمان با تیر ماه است و در بابلی Dumuzu نامیده می شود. در نام این ماه ترکیبی از garma به معنی <گرما> و Pada به معنی <زمان> را می توان دید.
نام ماه پنجم که همزمان مرداد ماه است، در کتیبه های هخامنشی نیامده است و از روی متنهای ایلامی به صورت urnbaxsi یا Drnabaji بازسازی می شود. این ماه در بابلی Abu نامیده می شود. در بخش دوم ترکیب نخستین (urnabaxsi) واژه baxsi را می توان به معنی بخشیدن و در قسمت دوم ترکیب دوم (Drnabaji) واژه baji را می توان به معنی <باج و خراج> گرفت و برای قسمت اول هر دو ترکیب مفهوم قابل قبولی نمی توان عرضه کرد.
نام ماه ششم که برابر شهریور ماه است، در کتیبه ها ذکر نشده است. نام بابلی آن Ululu است. از روی متون ایلامی به صورت Garmabaxsi یا Xaropasiya بازسازی می شود. در بخش اول ترکیب دوم می توان واژه Xara<خار> را دید با واژه Pasiya به معنی به هم بستن. یعنی ماهی که در آن خار را دسته می کنند. این مفهوم چندان منطقی به نظر نمی رسد. در ترکیب اول نیز Garma<گرما> و baxsi<بخشیدن> مشخص است، ولی مفهوم این ترکیب نیز با زمان ماه هم آهنگی چندانی ندارد.
نام ماه هفتم Bagayadi نام بابلی آن Tasritu است، بسیار مورد توجه و بحث پژوهشگران قرار گرفته است. آن را ترکیبی از واژه baga به معنی <خدا> و yadi به معنی <به جای آوردن آیین نیایش خدایان> دانسته اند و نشانه ای از راهیابی عنصر دینی در گاه شماری هخامنشی. این ماه برابر ماه مهر است و این سؤال پیش می آید که: آیا منظور از baga ایزدمهر است؟ این احتمال نیز داده می شود که این ماه صرفاً ماه تقسیم هدایا و شیرینی ها بوده و بازمانده ای از جشن پارسی z bayya را شاید بتوان در آن دید. ضمناً baga را به عنوان نیای واژه <باغ> که مفهوم <سهم> و <بخشی از زمین> را دارد، نمی توان از نظر دور داشت.> قرائنی نیز وجود دارد مبنی بر اینکه آغاز سال در اعتدال پاییزی، یعنی در آغاز این ماه قرار داشت. جشن معروف مهرگان نیز در این ماه اجرا می شد.
نام ماه هشتم که برابر ماه آبان است، در کتیبه های هخامنشی وجود داشته است ولی در اثر مرور زمان پاک شده. نام بابلی این ماه Arahsamna است. بازسازی نام این ماه در فارسی باستان به صورت Vrkazana یا Vrkajana است که واژه اول آن Vrka به معنی <گرگ> و واژه دوم آن اگر Zana خوانده شود، یعنی ماهی که در آن گرگ زاییده می شود و اگر Jana گرفته شود، یعنی ماهی که در آن گرگ شکار می شود.
ماه نهم Aciyadiya نام دارد که برابر ماه آذر است و نام بابلی آن Kislimu است. مفهوم آتش را در نام این ماه می توان دید: Aci در فارسی باستان نیای واژه آذر است. (واژه آتش، واژه ای قرضی از صورت اوستایی آن است.) جزء دوم Yadiya معنی نیایش و ستایش را می دهد پس این ماهی است که در آن آتش نیایش می شود. این مورد از موارد نادری است که نشانه ای از خدایان مزدیسنی و آیینهای مربوط به آنها را در این گاه شماری می توان دید
ماه دهم که برابر ماه دی است، در فارسی باستان Anamaka نامیده می شود و نام بابلی این ماه Tebetu است. مفهوم نام این ماه می توان <ماه بی نام> باشد. این معنی بحثهایی را پیش آورده است. شاید بتوان در آن نشانه ای از فرهنگی بسیار کهن دید؛ دورانی که ماه زمستان چون با هیچ فعالیت انسانی تطابق نداشت، بی نام بود. برخی تصور می کنند که در این نام اشاره به ایزدی اسرارآمیز است. همچنین در مورد اطلاق آن به اهوره مزدا، یا میتره نظریات تردیدآمیزی را اظهار کرده اند. این نام در سنسکریت برای نامیدن ماه اضافی به کار می رود و در زیر اشاره می کنیم که نام دی در گاه شماری زردشتی از واژه اوستایی daovah می آید که صفت دادار اهوره مزداست.
نام ماه یازدهم که برابر ماه بهمن است، در نوشته های فارسی باستان نیامده است. شکل ایلامی آن نیز به صورتی است که مشکل بتوان از آن به نتیجه قابل قبولی رسید. شاید بتوان آن را Zamima خواند، هم خانواده با واژه zam که به معنی زمستان و فصل سرد است که بیشتر دور از ذهن است. نام بابلی این ماه sabatu است.
سرانجام ماه دوازدهم که Viyaxna یا (vayaxvna) Viyaxana نام دارد که در آن به آسانی نشانه ای از <کندن> و شخم زدن را می توان دید و با ماه اول سال نوعی هماهنگی دارد و نشان دهنده آغاز فعالیتهای کشاورزی است. حتی نشانه هایی از این هست که در دورانی آغاز سال در این ماه قرار داشته است. نام بابلی این ماه Addaru ا ست.
بشر نخست شب و ماه را ملاک قرار داده است و شاید دلیل آن این باشد که غالباً ماه را نماد جامعه شبانی و خورشید را نماد جامعه کشاورزی می دانند و جامعه شبانی، در بسیاری از فرهنگها، بر جامعه کشاورزی تقدم داشته است. از سوی دیگر، دسترسی به تغییرات ماه، برای سنجش زمان آسان و عملی بوده است. هر کسی می توانسته با چشم خود تغییرات ماه را در شب ها ببیند و با ماه از هلال یا غُرّه تا بدر و از بدر تا ناپدید شدن ماه یا سَلخ پیش برود.اما دگرگونی های خورشید و آگاهی از تغییرات زمانی آن می توانست فقط در انحصار گروهی ویژه باشد.
در گاه شماری ماهی (یا قمری، آغاز و پایان هر شبانه روزی نیمه شب بود؛ بابلی ها یک شب و یک روز کامل را به عنوان روز کامل حساب می کردند و در میان اقوام آریایی اصل واحد زمان برای حساب مدت کوتاه، شب بود. در حالی که در گاه شماری کاملاً خورشیدی، رسیدن مرکز قرص خورشید به محاذات نصف النهار، آغاز و پایان محسوب می شد.
در سرزمین ما هم گاه شماری نخست برمبنای ماه بود، همچون هند و همچون بین النهرینی که میراث فرهنگ غنی سومری و سپس بابلی را با خود دارد. جای پای این موضوع را در اوستای کهن نیز می بینیم. در حدود پنج قرن پیش از میلاد، گاه شماری برمبنای ماه با گاه شماری خورشیدی که احتمالاً رهاوردی از مصر بود، درآمیخت.
برای دوره هخامنشی، هرودت (کتاب سوم، ۹۰) اشاراتی به سال ۳۶۰ روزه دارد. او از ۳۶۰ اسب سفید داریوش سخن می گوید که به ازای هر روز از سال خراج می گرفت. پلوتارک نیز روایتی (احتمالاً نادرست) را نقل می کند که اردشیر دوم ۳۶۰ زن به شمارش ۳۶۰ روز سال داشت.
پس این دوره، دوره دوازده ماهِ سی روزه است که نیاز به اجرای کبیسه دارد تا با سال خورشیدی همسانی یابد؛ از این روی هر شش سال یک بار ماهی اضافه بر ماه های دوازده گانه به عنوان ماه سیزدهم بر سال افزوده می شد.
نام ماه های دوازده گانه تقویم دوره هخامنشی را برمبنای سنگ نوشته های هخامنشی و به خصوص سنگ نوشته بیستون می توان مورد بحث قرار داد. نام نه ماه از این ماهها مستقیماً در این کتیبه ها ذکر شده است و بازسازی نام سه ماهی که در روایت فارسی باستان نیست، از روی متن های ایلامی و بابلی امکان پذیر هست. ترتیب این ماهها چنین است:
ماه اول Adu Kanaisa نامیده می شود که مطابق با ماه فروردین زردشتی و Nisann بابلی است. این واژه را ترکیبی از adu به معنی <راه آب> و kan در مفهوم <کندن> می گیرند. این مفهوم نشان دهنده از سرگیری فعالیتهای کشاورزی در آغاز بهار است. احتمالاً این فعالیتها از ماه پیش یعنی آخرین ماه سال آغاز می شود؛ چون مفهوم نام ماه دوازدهم نیز با این معنی هماهنگی دارد.
ماه دوم در کتیبه های هخامنشی suravahara نامیده می شود. که همزمان اردیبهشت ماه است و در بابلی Ayyaru نامیده می شود. ارتباط نام فارسی باستان این ماه با واژه Vahara، که نیای واژه <بهار> است، کاملاً روشن است. بخش اول آن می تواند هم به معنی <جشن و سور> باشد و هم به معنی <نیرومند>. پس مفهوم نام این ماه هخامنشی می تواند <بهار کامل>، <اوج بهار> یا <بهار نیرومند> معنی دهد که خود حاکی از اوج گیری گرماست.
ماه سوم که در کتیبه های هخامنشی thaigarci نام دارد، برابر با ماه خرداد است و در بابلی Simmannu نامیده می شود. یافتن مفهوم قابل قبولی برای نام این ماه کارآسانی نیست. برخی آن را ترکیبی از واژه thaigar به معنی <سیر> و ci به معنی چیدن می دانند.
ماه چهارم garmapada نامیده می شد که همزمان با تیر ماه است و در بابلی Dumuzu نامیده می شود. در نام این ماه ترکیبی از garma به معنی <گرما> و Pada به معنی <زمان> را می توان دید.
نام ماه پنجم که همزمان مرداد ماه است، در کتیبه های هخامنشی نیامده است و از روی متنهای ایلامی به صورت urnbaxsi یا Drnabaji بازسازی می شود. این ماه در بابلی Abu نامیده می شود. در بخش دوم ترکیب نخستین (urnabaxsi) واژه baxsi را می توان به معنی بخشیدن و در قسمت دوم ترکیب دوم (Drnabaji) واژه baji را می توان به معنی <باج و خراج> گرفت و برای قسمت اول هر دو ترکیب مفهوم قابل قبولی نمی توان عرضه کرد.
نام ماه ششم که برابر شهریور ماه است، در کتیبه ها ذکر نشده است. نام بابلی آن Ululu است. از روی متون ایلامی به صورت Garmabaxsi یا Xaropasiya بازسازی می شود. در بخش اول ترکیب دوم می توان واژه Xara<خار> را دید با واژه Pasiya به معنی به هم بستن. یعنی ماهی که در آن خار را دسته می کنند. این مفهوم چندان منطقی به نظر نمی رسد. در ترکیب اول نیز Garma<گرما> و baxsi<بخشیدن> مشخص است، ولی مفهوم این ترکیب نیز با زمان ماه هم آهنگی چندانی ندارد.
نام ماه هفتم Bagayadi نام بابلی آن Tasritu است، بسیار مورد توجه و بحث پژوهشگران قرار گرفته است. آن را ترکیبی از واژه baga به معنی <خدا> و yadi به معنی <به جای آوردن آیین نیایش خدایان> دانسته اند و نشانه ای از راهیابی عنصر دینی در گاه شماری هخامنشی. این ماه برابر ماه مهر است و این سؤال پیش می آید که: آیا منظور از baga ایزدمهر است؟ این احتمال نیز داده می شود که این ماه صرفاً ماه تقسیم هدایا و شیرینی ها بوده و بازمانده ای از جشن پارسی z bayya را شاید بتوان در آن دید. ضمناً baga را به عنوان نیای واژه <باغ> که مفهوم <سهم> و <بخشی از زمین> را دارد، نمی توان از نظر دور داشت.> قرائنی نیز وجود دارد مبنی بر اینکه آغاز سال در اعتدال پاییزی، یعنی در آغاز این ماه قرار داشت. جشن معروف مهرگان نیز در این ماه اجرا می شد.
نام ماه هشتم که برابر ماه آبان است، در کتیبه های هخامنشی وجود داشته است ولی در اثر مرور زمان پاک شده. نام بابلی این ماه Arahsamna است. بازسازی نام این ماه در فارسی باستان به صورت Vrkazana یا Vrkajana است که واژه اول آن Vrka به معنی <گرگ> و واژه دوم آن اگر Zana خوانده شود، یعنی ماهی که در آن گرگ زاییده می شود و اگر Jana گرفته شود، یعنی ماهی که در آن گرگ شکار می شود.
ماه نهم Aciyadiya نام دارد که برابر ماه آذر است و نام بابلی آن Kislimu است. مفهوم آتش را در نام این ماه می توان دید: Aci در فارسی باستان نیای واژه آذر است. (واژه آتش، واژه ای قرضی از صورت اوستایی آن است.) جزء دوم Yadiya معنی نیایش و ستایش را می دهد پس این ماهی است که در آن آتش نیایش می شود. این مورد از موارد نادری است که نشانه ای از خدایان مزدیسنی و آیینهای مربوط به آنها را در این گاه شماری می توان دید
ماه دهم که برابر ماه دی است، در فارسی باستان Anamaka نامیده می شود و نام بابلی این ماه Tebetu است. مفهوم نام این ماه می توان <ماه بی نام> باشد. این معنی بحثهایی را پیش آورده است. شاید بتوان در آن نشانه ای از فرهنگی بسیار کهن دید؛ دورانی که ماه زمستان چون با هیچ فعالیت انسانی تطابق نداشت، بی نام بود. برخی تصور می کنند که در این نام اشاره به ایزدی اسرارآمیز است. همچنین در مورد اطلاق آن به اهوره مزدا، یا میتره نظریات تردیدآمیزی را اظهار کرده اند. این نام در سنسکریت برای نامیدن ماه اضافی به کار می رود و در زیر اشاره می کنیم که نام دی در گاه شماری زردشتی از واژه اوستایی daovah می آید که صفت دادار اهوره مزداست.
نام ماه یازدهم که برابر ماه بهمن است، در نوشته های فارسی باستان نیامده است. شکل ایلامی آن نیز به صورتی است که مشکل بتوان از آن به نتیجه قابل قبولی رسید. شاید بتوان آن را Zamima خواند، هم خانواده با واژه zam که به معنی زمستان و فصل سرد است که بیشتر دور از ذهن است. نام بابلی این ماه sabatu است.
سرانجام ماه دوازدهم که Viyaxna یا (vayaxvna) Viyaxana نام دارد که در آن به آسانی نشانه ای از <کندن> و شخم زدن را می توان دید و با ماه اول سال نوعی هماهنگی دارد و نشان دهنده آغاز فعالیتهای کشاورزی است. حتی نشانه هایی از این هست که در دورانی آغاز سال در این ماه قرار داشته است. نام بابلی این ماه Addaru ا ست.
دانلود رمان و کتاب های جدید