جوک های خنده دار من

[زهـzahraـرا]

ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺷﺐ ﺩﻳﺮ ﻣﻴﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪﺯﻧﺶ ﺩﺍﺩﻭ ﺑﻴﺪﺍﺩ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻣﻴﮕﻪ ﺍﮔﻪ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﻨﻮ ﻧﺒﻴﻨﻰ ﭼﻪ ﺣﺴﻰ ﺑﻬﺖ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﺪﻩ ؟
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻰ ﻣﻴﮕﻪ ﺧﻴﻠﻰ ﻋﺎﻟﻰ ﻣﻴﺸﻪ !
یک ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺯﻧﺸﻮ ﻧﺪﯾﺪ.
ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺯﻧﺸﻮ ﻧﺪﯾﺪﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﺑﺎﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺯﻧﺸﻮ ﻧﺪﯾد ..
ﺧﻼﺻﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻭﺭﻡ ﭼﺸﻤﻪ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻢ ﺯﻧﺸﻮ ﺑﺒﯿﻨﻪ !!




بابام بهم پیامک داده"آره خوشگلم؛ میام همون جای همیشگی دنبالت"

بعده 5 دقیقه دوباره پیامک داده"شوخی کردم باهات؛ اگه در مورد این شوخی به مامانت چیزی نگی اجازه داری یه ماه بو سیگار بدی







مذهبی ها خیلی زندگی رو به خودشون سخت میگیرن
خدایی
واحد بغلیمون یه دوقلوی ۳ساله دارن
وقتی پسره شیطونی میکنه باباهه داد میزنه آقا سید محمد طاها ساکت شو، خواهرت فاطمه ‌زهرا سادات خوابیده‍♂‍♀‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌




‏راستی اون باک بنزینی که چند وقت پیش زدین دارینش هنوز؟؟
لعنتی های اقتصاد دان

 

[زهـzahraـرا]

ﭼﺮﺍ ﺩﺳﺖ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻮﺳﻴﺪ؟

ﻣﺮﺩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮی : ﭼﻮﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ
مﺮﺩ ﺁﻟﻤﺎنی : ﭼﻮﻥ ﺯﻥ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺯﻳﺒﺎﻱ ﺧﺪﺍست
ﻣﺮﺩ ﺍﻳﺮﺍنی : ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ یه ﺟﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ!!








من وقتی میخوام از استاد نمره پاسی رو بگیرم






کاش میذاشت همونLCDبیوفته حداقل الان همشون زنده بودن

 

[زهـzahraـرا]

‏شوهرها بهترين آدمهايى هستند که ميتوانيد رازهايتان را با آنها در ميان بگذاريد

آنها هرگز به هيچکس نميگويند

•

•

چون اصلاً گوش نميدن






فقط یه دهه شصتی این مدل حموم رفتن رو درک میکنه:aiwan_light_cray2:








همیشه برام سوال چطو بعضیا اینقدر بیشعورن؟ الان فهمیدم!
حتما در معرض آتیش بودن.

 

[زهـzahraـرا]

من یه بار رفتم فرودگاه برای بدرقه


اینقدر از خودمون سلفی گرفتیم، یادمون رفت، طرف کِی رفت




مى‌خواستم به دنيا بيايم، در يك زايشگاه عمومى؛ پدرم به مادرم گفت: فقط بيمارستان خصوصى!
مادرم گفت: چرا؟
پدربزرگم گفت: مرد م چه مى‌گويند؟!
مى‌خواستم به مدرسه بروم، همان مدرسه سر كوچه‌مان؛
مادرم گفت: فقط مدرسه غيرانتفاعى!
پدرم گفت: چرا؟
مادرم گفت: مردم چه مى‌گويند؟!
به رشته انسانى علاقه داشتم؛
پدرم گفت: فقط رياضى!
گفتم: چرا؟
پدرم گفت: مردم چه مى‌گويند؟!
مى‌خواستم با دخترى ساده كه دوستش داشتم ازدواج كنم؛
خواهرم گفت: مگر من بميرم.
گفتم: چرا؟
خواهرم گفت: مردم چه مى‌گويند؟!
مى‌خواستم پول مراسم عروسى را سرمايه زندگى‌ام كنم؛
پدر و مادرم گفتند: مگر از روى نعش ما رد شوى.
گفتم: چرا؟
آنها گفتند: مردم چه مى‌گويند؟!
مى‌خواستم به اندازه جيبم خانه‌اى در پايين شهر اجاره كنم؛
مادرم گفت: واى بر من.
گفتم: چرا؟
مادرم گفت: مردم چه مى‌گويند؟!
اوّلين مهمانى بعد از عروسى‌مان بود. مى‌خواستم ساده باشد و صميمى؛
همسرم گفت: شكست به همين زودى؟!
گفتم: چرا؟
همسرم گفت: مردم چه مى‌گويند؟!
مى‌خواستم يك ماشين مدل پايين بخرم، در حد وسعم تا عصاى دستم باشد؛
همسرم گفت: خدا مرگم دهد.
گفتم: چرا؟
همسرم گفت: مردم چه مى‌گويند؟!
مى‌خواستم بميرم. بر سر قبرم بحث شد؛
پسرم گفت: پايين قبرستان.زنم جيغ كشيد!
دخترم گفت: چه شده؟
زنم گفت: مردم چه مى‌گويند؟!
مُردم... برادرم براى مراسم ترحيمم مسجد ساده‌اى در نظر گرفت.خواهرم اشك ريخت و گفت: مردم چه مى‌گويند؟!
از طرف قبرستان سنگ قبر ساده‌اى بر سر مزارم گذاشتند؛ اما برادرم گفت: مردم چه مى‌گويند؟!
خودش سنگ قبرى برايم سفارش داد كه عكسم را رويش حك كرده بودند.
و حالا من در اينجا در حفره‌اى تنگ و تاريك، خانه‌اى دارم و تمام سرمايه‌ام براى ادامه زندگى، جمله‌اى بيش نبود؛ «مردم چه مى‌گويند؟!»
مردمى كه عمرى نگران حرف‌هايشان بودم، حالا حتى لحظه‌اى هم نگران من نيستند!!!كسانى كه براى خودشان زندگى مى‌كنند، از فرصت يك‌باره زندگى‌شان نهايت بهره و لـ*ـذت را بـرده‌اند





اين خارجيا موقع طلاق گرفتن با هم ميرن يه كافى شاپ باكلاس يه قهوه ميخورن بعدشم با هم دست ميدن و از هم جدا ميشن!


حالا تو ايران طرف از دهاتشون يه مينى بـ*ـوس آدم بار ميزنه با چماق ميان اينجا همديگه رو به خاك و خون ميكشن

 

[زهـzahraـرا]

ما از اوناشیم که هروقت دستمون رو بردیم سمت آسمون و دعا کردیم


حداکثر یه تیکه فضله ی خشکیده ی کفتر افتاد کف دستمون




اﮔﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺪﺍ ﺍﺯﻡ ﺑﭙﺮﺳﻪ ﻣﺜﻼ ﭼﺮﺍ ﻓﻼﻥ ﮐﺎﺭﻭ ﮐﺮﺩﯼ؟


ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ :ﺣﺘﻤﺎ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺗﻮﺵ ﺑﻮﺩﻩ؛ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻭﺍﮐﻨﺸﺶ ﭼﯿﻪ؟




آیا میدانید؟


از به هم پیوستن چنتا شهرستانبول، استانبول به وجود میاد.

 

[زهـzahraـرا]

باباهه به پسر شيطونش میگه: امروز یه مهمون میاد خونمون، که بچش یه گوش نداره , حواست باشه, نری هی بگی این بچه چرا گوش نداره , آبرو ریزی کنی.

.
.
.
..مهمون میاد, بچه شيطونه هی نگاه میکنه به این بچه بی گوش و میگه: شما باید به بچتون زیاد آب هویچ بدین بخوره,
مهمون میگه چرا عزیزم , میگه: آخه اگه چشماش ضعیف بشه, واسه عینکش باید داربست بزنید




#داستانک

در جزیره زیبا، شادی، غم، غرور، عشق و ثروت و...
در کنار هم زندگی می کردند.
روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت.
همه ساکنان جزیره قایق هایی برای ترک کردن جزیره آماده کردند، اما عشق که دلبسته به جزیره بود می خواست تا آخرین لحظه بماند و از بودن در کنار جزیره استفاده کند.
جزیره در حال فرو رفتن در زیر آب بود که عشق از ثروت خواست تا به کمک او از جزیره خارج شود. ثروت گفت :«من مقداری زیادی طلا و جواهر داخل قایق دارم و جایی برای تونیست»
عشق همین در خواست را از غرور کرد و غرور گفت : «بدن تو خیس و کثیف شده وقایق مجلل من را کثیف خواهی کرد»
عشق به سراغ غم رفت، غم با صدایی حزن انگیز گفت :«من خیلی ناراحتم ، می خواهم تنها باشم».
شادی هم آن قدر سرگرم بود که صدای خواهش عشق را نشنید.
ناگهان صدایی سال خورده به عشق گفت: «با من بیا ! قایق من همیشه برای تو جا دارد».
عشق تعجب کرد که چطور بین آن همه دوست ، فرد سالخورده ای که تا به حال همدیگرو ندیده اند به کمک او آمد .علت را جویا شد.
فرد سالخورده گفت: «من زمان هستم .به کمکت آمدم چون تنها زمان قادر است عظمت عشق را درک کند !






یه سلامی هم بكنیم خدمت اون آقایونی كه: بعد از صرف غذا با گفتن جمله "الان نمی‌خواد ظرفا رو بشوری بعدا بشور"

نهایت كمک رو به خانمشون در كار منزل میكنن خسته نباشی برادر

دانلود رمان های عاشقانه

 

[زهـzahraـرا]

پلیسا دوست دارن ما جرم کنیم
دکترا دوست دارن ما مریض بشیم
دندون پزشکا دوست دارن دندونای ما فاسد بشه
مکانیکا دوست دارن ماشینامون خراب بشه



فقط این دزدا هستن که آرزوی یه زندگی پر پول و موفق و خوب برامون دارن‼️
خدا نگهدارشون باشه
نیت خیلی مهمه ☝️





ﻫﺮﻭﻗﺖ ﭘﺴﺮﺍ ﻓﺮﻕ ﺭﻧﮕﻬﺎﯼ :ﺯﺭﺷﮑﯽ ، ﺟﯿﮕﺮﯼ ، ﺩﻭﻧﻪ ﺍﻧﺎﺭﯼ ، ﻻﮎ ﻧﺎﺧﻮﻧﯽ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺭﻧﮕﺎ ﻧﮕﻦ ﻗﺮﻣﺰ …


بعدﺍ ﭘﺎﺭﮎ ﺩﻭﺑﻞ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺭﻭ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﻨﻦ ☝️
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﭼﻘﺪ ﻫﻮﺍﺗﻮﻧﻮ ﺩﺍﺭﻡﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﯾﯿﺶ ﻫﻤﺶ ﻗﺮﻣﺰﻩ ﻫﺎ...




تو آفريقا يه قبيله اى هست نميدونن طلاق چيه !!


اصن به اين قرتى بازيا اعتقاد ندارن
☝️زن که پررو ميشه ميخورنش!!!
خلاص

دانلود رمان های عاشقانه

 

[زهـzahraـرا]

بچه ها غصه نخورین یه روزی ام میرسه همه این بدبختیا تموم میشن ..

و بدبختیای جدیدی شروع میشن! بهتون قول میدم!!!




‏یه تیشرت خریدم اینقد شلوغه طرحش که دیشب بستنی ریخت روش

الانم قهوه ☕️
همه فک میکنن مدلشه همینهمیگن چه قشنگه





موندم تعطیلات کجا برم؟؟؟
حج که از تشنگی و زیر پا له میشی!
کربلا که داعش هست!
فرانسه هم که در بمب گذاری ها کشته میشی!
انتالیا هم بمب در فرودگاه می زارن!.

دانلود رمان های عاشقانه

 

[زهـzahraـرا]

رفتم یه قهوه خونه گوش تا گوش سیبیل بود
دیدم تو منوش پیتزا هم گذاشته!!!


قشنگ معلوم بود منتظرن یکی پیتزا سفارش بده بیان لپشو بکشن!




( ͡° ͜ʖ ͡°) -

ازپسری که عرضه نداره اخمتو باز کنه توقع نداشته باش که بختتو باز کنه



یا صاحب الزززززززززززمااااان عجب جمله ای گفتم

مرگ بر امریکا...
خاک تو سر pmc




لعنت به همه ی آهنگایی که منو یاد تو میندازه...


مخصوصا آهنگ کلاه قرمزی که میگه:سلام الاااااغ عزییییز...

حالت چطوووووره؟؟

دانلود رمان های عاشقانه

 

[زهـzahraـرا]

اگه وارد جایی شدی ویه نفر بیشتر از بقیه تحویلت گرفت


اون همونیه که تا قبل از اومدنت بیشتر از بقیه پشت سرت حرف میزده




الان قیمت جریمه های رانندگی یه جوری شده که تا چند وقت دیگه


آمار مرگ بر اثر سکته ناشی از خوندن مبلغ خلافی از مرگ بر اثر تصادفات بیشتر میشه




مردی در جزیره ای افتاد که همه ساکنینش زن بودند...
زنها تصمیم گرفتند مرد را اعدام کنند...
و پیش از اعدام از او خواستند که آخرین درخواستش را بگوید.

مرد گفت: می خواهم زنی مرا اعدام کند که خود را زشت ترین زن جزیره می بیند.!

طبیعتا مرد تا الان زنده است، مغازه ای باز کرده و خداروشکر اوضاعش روبراهه.

دانلود رمان های عاشقانه