دیالوگ های کلاه قرمزی ^_^

  • شروع کننده موضوع SHinee
  • بازدیدها 3,522
  • پاسخ ها 47
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است.

SHinee

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
5,736
امتیاز واکنش
2,564
امتیاز
745
محل سکونت
شیراز
[h=2]
76516010872952193030.jpg
[/h]
پسر خاله:آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
... و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن

 
  • پیشنهادات
  • SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    644680_FQfDzFE9.jpg
    فامیل دور : ویزززززززززززززز
    آقای مجری : چرا اینقدر به من میچسبی؟؟؟
    فامیل دور : ویزززززززززززز .......آقای مجری من از بچگی آرزو داشتم مگس شما باشم!
     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    36034567726215433545.jpg
    دزدی کار بدیه!
    من پیداش کردم...
    گم شده بود
    غصه می خورد
    ولی اگه اینجوریه، که هر کسی یه بچه پیدا کرد
    بایستی بره زندان
    من دیگه قول میدم
    اگه یه بچه پیدا کردم
    ولش کنم بره!
    اصلا میندازمش تو جوب آب
    صفا، صمیمیت،انسانیت خوف نیست!
    مــــــهربونی بده!
    نه بهش شیر می دم
    نه می برمش گردش
    نه براش آواز می خونم
    فقط...
    فقط خودم میرم یه گوشه
    تهنای تهنا
    براش گریه می کنم ...........

    کلاه قرمزی و بچه ننه-ایرج طهماسب

     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    644680_xzuF7EaE.jpg
    مشاعره در کلاه قرمزی 91

    فامیل دور: چی بگم؟!
    آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست!
    فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
    پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمیشود!
    آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
    پسرعمه زا: می تو پسر نمیشود... خوبه؟!
    فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم...
    آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره!
    پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
    ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
    پسرعمه زا: سلطان غم مادر!!!



     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    742791_JLaSdAD2.jpg

    آقای مجری: همه بچه ها مسئولیت دارن به بزرگترها کمک کنن.
    مسئولیت چیه کلاه قرمزی؟

    کلاه قرمزی: محسولیت؟ اینه که از محسولیت شروع میشه، آخرش بدبختیه.

    اول می گی محسولیت. می گم مثلا چی؟ می گی دفتر مدادتو جمع کن. می گم چشم.
    بعد می گی محسولیت، کیفتم درست کن. بعد اون کشوئه رو برو درست کن.
    بعد محسولیت، آخرش بدبختیه. سلط آبو باید کف درست کنی، بری اونجا رو بشوری.
    این شد محسولیت که می گی خوفه.
     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    14173962288870635535.jpg
    آقای مجری: در خواست مون رو می تونیم با یه کلمه قشنگ بگیم. مثلا یه لیوان آب بخوایم چی می گیم؟
    پسر خاله: خودمون می ریم آب می خوریم، برای بقیه هم میاریم.
    - نه، مثلا بخوایم بگیم این شیرینی رو به من بده ...
    + خودمون بلند می شیم بر می داریم، به بقیه هم تعارف می کنیم.
    - نه، یه کلمه ای بگو که محبت شما رو به من نشون بده.
    + می خوای برم نون بگیرم؟ می خوای برم نفت بگیرم؟ آب بیارم؟
    - نه نه ... قبل از اینکه بگیم این شیرینی رو به من بده، می تونیم یه کلمه قبلش بذاریم. بگیم:" عزیزم، ممکنه شیرینی رو به من بدی؟"
    +بله بفرما. بفرما. من خودم باید زودتر می فهمیدم شیرینی می خوای، بهت می گفتم. بفرمایین. بفرمایین

     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    IMAGE634995665994777136.jpg

    مجری: این چیه میخوای بفروشی؟
    فامیل: اون درِ ماسته
    مجری: درِ ماسته!؟
    فامیل: بَرَ، چشتونو گرفته؟
    مجری: کی درِ ماست میخره آخه؟
    فامیل: اونایی که با عجره ناهار میخورن بعد در ماستشونو بر میدارن میندازن سطر آشغار، اونا برای اینکه اگه نصف ماستشون زیاد مونده باشه کپک نزنه، این دَرو میخرن میزارن روش که از آفت جوروگیری بشه.
    مجری: حالا این چند هست؟
    فامیل: خریداری شما؟ میخوای؟
    مجری: مثلاً
    فامیل: باید زنگ بزنم بپرسم
    مجری: به کی زنگ بزنی!؟
    فامیل: زنگ بزنم ببینم اَران چند شده، تو همین ثانیه، چون ثانیه به ثانیه داره میره بارا.
    مجری: در ماسته این!
    فامیل: آقا من اینو به شما بفروشم خودم نمیتونم بخرم

    !
     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    + رامبد جوان : ...در می زنی،من مثلا یه خانومم،
    درو باز می کنم میگم بله...
    تو یه جوری که من حالم بد نشه به من توضیح میدی که

    ماشینمو دزد بـرده...
    .
    .
    * پسر خاله : می خواستم بگم اگه به شما بگن
    باباتون فردا می میره حاضری چه قدر پول بدی که نمیره؟

    + هر چی که دارمو ندارم...

    * اگه بگن مادرتونم روش چی؟!

    + دیگه هر چی که دارمو ندارمو از اینورو اونور می تونم جور بکنم...

    * اگه بگن خودتونم روش سه تایی؟!

    + چرا آخه...؟

    * مثلنه دیگه...

    + دیگه نمی دونم باید چی کار کنم...

    * نمی دونی؟

    + نه !

    *ولی خوشحال باش...هیچکدومشون نمی میرن...
    خودتم زنده می مونی...
    یه ماشین قراضه جایه باباتو ننتو خودت به باد رفت!... به درکــــــــ!
     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    آقــوی همساده:

    ما رفتیم محضر ماشینو به نام خودمون کنیم.....

    یهو نفهمیدیم چی شد اون وسط از یکی طلاق گرفتیم!

    ما که اصلا زن نداشتیم...

    الان 5 ساله دارم مهریه میدم...
    آقای مجری : به کی ؟
    نمیدونم به کی....

    ینی داغونمااااا له لهم......

    :aiwan_lightsds_blum:))))

    کلاه قرمزی- ایرج طهماسب
     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    فامیل دور: آقای مجری من با زوری که در این خر میبینم افق های روشنی در برابر خودم میبینم.
    جیـ*ـگر:
    من خر نیستتتم
    من خر نیستتتتتم
    من خر نیستتتتتتتتتتم
    فامیل دور:
    ببخشید جسارت کردم، شما عقابی ، پروانه ای،
    من خرم که با تو توی این خونه موندم..








    دختر همسایه ی آقای مجری اینا وسط داداگاه : دست و جیغ و هورراااااا..!!
    یهو همه به غیر از فامیل دور: هوررررراااا....
    فامیل دور وسط دست و جیغ و هورا : اعتراض دارم آقای قاضی(پسر عمه زا)!!

    پسر عمه زا(قاضی) : یه بار دیگه وسط دست و جیغ و هورا اعتراض کنی محکومت میکنماا...!!
    :aiwan_lightsds_blum:))))))))))))))))
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا