فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
به نام خدا

عنوان این قسمت:
~بیماری یاز~

یک بیماری به نام یاز میتواند عملا کاری کند که آدم مثل زامبی به نظر برسد.
این بیماری باعث میشود زخم های دردناک و ترشح داری روی صورت،ران ها،بازوها و پاها به وجود بیاید!

- زامبی‌ها حقیقت دارند؛ چون تو یه زامبی‌ای.

[دوستان این بیماری اسمش واقعیت نداره. بیماری دیگه‌ای با این نام موجوده؛ اما این نیست]
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام خدا

    عنوان این قسمت:
    ~دو مطلب کوتاه~

    در زندگى هر انسان دو روز است كه براى او 24 كامل نخواهد بود...
    اولی روز تولد و دومی روز مرگ او...
    "و اینجاست که ضرب المثل معروف دنیا دو روزه برامون قابل درک میشه"
    تصویر به خودی خود ترسناک نیست اما آنچه اتفاق می افتد وحشتناک است. صاحب هتل روی افرادی که در حال شنا در استخر هستند اسید می ریزد!

    [لطفا حمایت کنید از
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ]


    -دنیا دو روزه و این دو روز خیلی ترسناکه!
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام خدا

    عنوان این قسمت:
    ~بازی به سبکی پر، به محکمی چوب~

    ➰' این بازی خیلی قدیمیه و سابقش برای قرن ها پیشه؛ در کل امتحان شدس و جواب میده. توی این بازی یه نفر رو روی هوا معلق میکنید دو تا روش داره، که براتون توضیح میدم..
    ➰' روش اول:
    - کسی که میخاید معلقش کنید روی زمین دراز بکشه،برای راحتی و امنیت بهتره زیرش یه تشک قرار بدید.
    - حالا بلند کننده ها ترجیحا یک نفر در دو سمت شونه و یک نفر دو طرف زانو قرار بگیره،اگر نفر پنجمی هم هست باید بالای سرش زانو بزنه.
    - از هر دست دو تا انگشت و کنار هم بزارید،حالا بر حسب جایی که قرار گرفتید انگشتانتون و زیر شانه ها و زانوهای کسی که دراز کشیده بزارید.اگه نفر پنجمی هم وجود داره میتونه انگشتاشو زیر هر کدوم از شانه های شخص قرار بده.
    - قبل از شروع یه بار امتحان کنید که میتونید اصلا اون شخص و بلند کنید،اون فرد انقدر سنگینه که با دو تا انگشت بلند نمیشه.
    - حالا همه باید چشماشون و ببندن و این جمله رو با هم زمزمه کنن:
    "Light as a feather , stiff as a board"
    [مثل یه پر سبک، مثل یه چوب محکم]
    - زمزمه ها انقدر باید ادامه پیدا کنن که جو اتاق یکم ارامبخش بشه،معمولا حداقل بیست بار باید زمزمه کنید.
    - وقتی همه حس کردید که تعداد زمزمه ها کافیه با شماره ی سه به ارامی و هماهنگ بلندش کنید. اگر درست انجام داده باشید باید بتونید اون شخص و تا یه ارتفاع زیادی بلندش کنید، ولی خب گاهی هم نتیجه نمیگیرید.

    ادامه دارد..

    -وقتی معلق شد کافیه بندازیش تا بمیره!
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام خدا

    عنوان این قسمت:
    ~داستان کوتاه~

    اتاق منو خواهرم یه دیوار مشترک داره
    ما با انگشت به دیوار میزنیم و باهم رمزی صحبت میکنیم
    امروز صدای تق تقی از اتاق خواهرم شنیدم
    نمیتونستم حدس بزنم چی میخواد بگه
    موبایلم رو برداشتم و براش پیام فرستادم: منظورت از این تق تق ها چیه؟
    چند لحظه بعد اون به من زنگ زد:
    کلارا؟ شوخیت گرفته؟من اصلاً خونه نیستم!

    - چطور می‌تونی خونه باشی وقتی رفتی بیرون؟
    + همون‌طور که الان خودمم؛ درحالی‌که یکی دیگه‌م.
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام خدا

    عنوان این قسمت:
    ~ دو داستان ترسناک~

    همسایه‌ی بالایی‌مون بچه ندارن
    اما هر شب این موقع‌ها از،خونشون صدای گریه‌ی دختربچه میاد!
    اوه، من همیشه فراموش میکنم که طبقه بالا خالیه.

    ***
    نوشته های روی دیوار
    یک داستان ترسناک از ژاپن در مورد دو پسر جوان است که ساختمان قدیمی وحشیانه را کشف می کند:
    وقتی جوان بودم، در پایین خیابان ما یک ساختمان ویران وجود داشت. همه بچه ها در این منطقه خیلی از آن دور بودند، زیرا شایعه ای بود که خالی از سکنه بود.
    دیوارهای بتنی ساختمان قدیمی دو طبقه شکسته و فرو ریختند. پنجره ها شکسته شدند و شیشه ها برروی کف اتاق ریخته بودند.
    یک شب، به عنوان یک تست شجاعت، بهترین دوست من و من تصمیم گرفتیم که مکان قدیمی وحشت زده را کشف کنیم.
    ما از طریق یک پنجره در پشت ساختمان وارد شدیم. کل مکان کثیف بود و لایه ای از گل در کف چوبی وجود داشت. همانطور که ترسیده بودیم، به سمت بالا نگاه کردیم و شوکه شدیم,کسی روی سقف نوشته است "من مرگ" هستم.
    من گفتم "احتمالا فقط بعضی از نوجوانان تلاش می کنند بچه ها را بترسانند".
    دوستم با عصبانیت پاسخ داد"آره، احتمالا ...".
    ما بیشتر اتاق های طبقه همکف را بررسی کردیم. در یک اتاق که به نظر می رسید آشپزخانه ای بوده است،نوشته های بیشتری روی دیوار پیدا کردیم.
    یکی از نوشته ها این بود:من بالای پله ها هستم.
    ما از پله های تقریبا خراب شده بالا میرفتیم.من راه را رهبری کردم و دوستم پشت سر من حرکت میکرد. من نمترسیدم، اما او کمی ترسیده بود.
    دوباره نوشته ایی پیدا کردیم:"من در اتاق نشینمن هستم".
    وقتی به بالا از پله ها رسیدیم، به سمت چپ حرکت کردیم و به آرامی راهرو باریک راه می رفتیم. در انتهای راهرو یک در بسته وجود داشت.
    روی در نوشته بود:"شما در این اتاق من را پیدا خواهید کرد".
    با این حال، دوست من با ترس کلا تکان خورد. من هم خیلی خسته بودم، اما نمی خواستم در را باز کنم. او به من گفت که نمی خواهد به هیچ وجه ادامه دهد، اما اصرار کردم که هیچی نیست و نترس.
    دستگیره را باز کردم و در باز شد. ما وارد اتاق شدیم و اتاق خالی بود. دو در بسته در هر دو طرف وجود داشت. روی دیوار نوشته های زیادی وجود داشت.
    روی یکی نوشته بود: "سر من در سمت چپ و بدن من در سمت راست است."
    به محض این که دوست من این را دید، به طور کامل هوش خود را از دست داد. او یک فریاد زد و فرار کرد ومن دست او را گرفتم، اما او دستم را ول کرد و از در فرار کرد.اما صدای پای او در راه رو غیب شد.
    خودم را روی زمین انداختم. من مصمم به شجاعت و ازبین برد ترس خود بودم. با تمام شجاعت خود، درب سمت راست باز کردم و داخل شدم. من به طرف دیگر اتاق رفتم و روی دیوار به کوچکی نوشته شده بود: "بدن من غیرقابل انکار است".
    من در طبقه پایین نگاه کردم،روی تخته کف ایستاده بودم.
    ناگهان من برگشتم و نوشته ایی دیدم:"سر من از اتاق بیرون میاید و پشت سر توست. بچرخ ".
    من صدای درب را پشت سرم شنیدم و به سرعت قایم شدم. یک سایه در پشت درب حرکت کرد.
    اون سر بریده شده ی دوستم بود.
    او مرده بود.چشم های مرده اش به نظر می رسید به من نگاه می کرد.با وحشت تمام فریاد زدم، من خودم را از طریق پنجره باز پرت کردم و داستان عجیبی را با خود اوردم.
    من با بازو فرود امدم و بازویم شکست،از درد زیادش فریاد زدم و به خانه فرار کردم، گریه کردم و برای والدینم فریاد زدم.
    به پلیس زنگ زدم و ساختمان ویران شده قدیمی را جستجو کرد. در ابتدا آنها چیزی پیدا نکردند. هیچ نوشته ای روی دیوار وجود نداشت. آنها خانه را از بالا به پایین بیرون کشیدند، اما هیچ علامتی از دوست من پیدا نکردند.
    انها فقط توانستند بدنش را پیدا کنند،اما سرش هیچوقت پیدا نشد.

    -تو یه هیولایی!

    +فقط یه هیولا می‌تونه هیولابودن منو ببینه!
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام خدا

    عنوان این قسمت:
    ~مستربین~

    در واقع احتمال اینکه شخصیت مستر بین یک موجود فضایی باشد هست در ابتدای هر قسمت از سریال مستر بین خیابانی رو میبینیم که نوری روی زمین میافته و مستر بین از طریق اون نور به زمین میاد در واقع اون نور یک UFO هست در انتهای هر قسمت هم دوباره همونجا میره و دوباره به اون UFO برمیگرده میشه گفت مستر بین یه جاسوس یا یه موجود فضایی در ظاهر انسانه.
    - کلا مستربین مفهوم ایلومیناتی و فراماسونری داره.
    سریال مستر بین میگه که ادم فضایی ها یه سری افراد رو میفرستن روی زمین تا زندگی ‌رو اسون کنن و به مردم چیزهای مختلف رو اموزش بدن . مستر بین این قضیرو از دیده یکیشون بیان میکنه.
    ما فکر میکنیم مستر بین یه کودنه ولی اون تو هر قسمت کارهای خیلی عجیب میکنه یا خیلی چیزهای سخت رو آسون میکنه.

    (این پست تکراری است!)

    - دوستت دارم.
    + اما من مُردم!

    - چون کشتمت، دوستت دارم!
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام خدا

    عنوان این قسمت:
    ~بازی Ploybius~

    بازی Polybius در سال 1981 توسط یک شرکت مرموز به نام Sinneslöschen(حسِ حذف‌!) منتشر شد. بازی در نگاه اول، بسیار ساده و جذاب بود؛ ولی پس از مدتی گزارش‌هایی از جمله شنیدن صدای ناله و شیونِ یک زن، مشاهده چهره‌های عجیب در گوشه و کنار صفحه‌نمایش، دچار شدن به کابوس‌های شبانه، حالت تهوع، سردرد، فراموشی و حتی خودکشی دریافت شد.
    polybius.jpg
    حدود 1 ماه پس از انتشار، همه کابینه‌های بازی به طور کل از دید عموم پنهان شد.

    [
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بیایم قبل از نوشتن رمان کمی درمورد نگارش بدونیم]


    - دلم برات تنگ شده! کاش اون شب نمی‌خوردمت!
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام خدا

    عنوان این قسمت:
    ~بازی به سبکی پر، به محکمی چوب~

    ➰- روش دوم :
    - پنج نفر که مایل به اینکار هستن و یه صندلی محکم و پیدا کنید.
    - یک نفر روی صندلی بشینه.
    - صندلی و رو به غرب بزارید،البته گاهی وقتی رو به شمال قرار بگیره جواب میده. اگر جواب نداد حالت صندلی و تغییر بدین.
    - دو نفر پشت شانه و دو نفر سمت زانو ها به صورت یه مربع قرار بگیرند.
    - کسی که روی صندلیه باید کاملا آرامش داشته باشه در حال که کف پاهاش روی زمینه و دستلشو روی رون هاش قرار داده.
    - حالا اون چهار نفر باید دستاشون مشت باشه به جز دو تا انگشت،اون دو نفری که دو سمت شونش قرار گرفتن؛دستشونو زیر بغـ*ـل و دو نفری که دو طرف زانو ها بودند؛ دستشونو زیر زانو ها بزارن.
    - قبل از شروع میتونید امتحان کنید و مطمئن بشید که اگه سعی کنید نمی تونید بلندش کنید.
    - دوباره امتحان کنید...اما اینبار هر کس یه دستشو [با همون حالت انگشت] اروم بزاره روی سر کسی که نشسته و کمی فشار بده، حواستون باشه که زیاد فشار ندید و دستتاتون بهم نخوره؛طوریکه انگار میخاید شفاش بدین.
    - با شماره ی 9 همه سریع دستتانو بردارید و طبق حالتی گفتم زیر اون شخصی که روی صندلیه قراربدین.
    - تا 10 بشمارید،حالا بلندش کنید.

    [مراقب خودتون باشین فقط]

    - خوردن یه انسان واقعاً لـ*ـذت‌بخشه.
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام خدا

    عنوان این قسمت:
    ~6میلیون مرده در شهر پاریس~

    در زیر شهر ۲ میلیون نفری پاریس، دنیایی تاریک و زیرزمینی باقی مانده که ۶ میلیون از ساکنان قبلی این شهر را در خود جای داده است. این مکان در واقع دخمه‌های پاریس هستند که شامل تونل هایی به طول چندصد کیلومتر می‌شوند و سراسر آنها پر از استخوان مردگان است.
    در قرن ۱۸م،‌ گورستان‌های پاریس خیلی پر و شلوغ شده بودند و تدفین‌های نامناسبی صورت می‌گرفت، تاحدی که برخی از قبرها حتی پوشیده نبودند، یا جسدها را از خاک بیرون می‌زدند. سال‌ها بعد، بعد از اینکه بارانی طولانی و شدید در پاریس بارید و در نتیجه‌ی آن دیواره‌ای از گورستان اصلی شهر فرو ریخت، جنازه‌های زیادی از خاک بیرون آمدند. در این زمان بود که مقامات مجبور بودند چاره‌ای بیندیشند.
    The-Paris-catacombs-are-a-200-mile-network-of-old-caves-tunnels-and-quarries-and-much-of-it-is...jpg
    بعد از کشمکش‌های مختلف، نهایتاً پاریسی‌ها تصمیم گرفتند از این معادن به عنوان دخمه استفاده کنند. جایی که امروزه آن را به عنوان دخمه مردگان پاریس می‌شناسیم. دو سال طول کشید تا تمامی استخوان‌های قبرستان اصلی شهر را به این دخمه‌ها منتقل کنند. در طی سال‌های بعد، تمامی استخوان‌های اجساد گورستان‌های اطراف پاریس هم به این دخمه‌ها منتقل شدند. البته، بعد از انقلاب فرانسه دفن اجساد افراد تازه فوت شده در این دخمه‌ها هم شروع شد. در کل، این دخمه‌ها به طول بیش از ۳۰۰ کیلومتر در زیر پاریس قرار دارند و تخمین زده می‌شود که حدود ۶ میلیون جنازه در آن قرار گرفته است.
    اگرچه این دخمه ها امروزه برای بازدید عموم مردم باز هستند، اما فقط به قسمت‌های محدودی از این شبکه دخمه‌ها دسترسی خواهند داشت.
    علیرغم وجود منع قانونی، پاریسی‌ها به اینجا می‌آمدند. حتی برخی از این دخمه‌ها را تبدیل به یک آمفی‌ تئاتر مخفی کردند که یک پرده سینما بزرگ، تجهیزات پخش و چند فیلم و صندلی هم در آن قرار داشت!

    [
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خاطره‌های ترسناکتون رو به اشتراک بذارین.]

    - ترس رو می‌بینی؛ چون من رو داری می‌بینی.
     
    آخرین ویرایش:

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    به نام خدا

    عنوان این قسمت:
    ~تاجران عادی یا غیرعادی؟~


    3BB6B4F200000578-0-image-a-22_1483101155805.jpg
    وقتی برای بار اول به این عکس نگاه می‌کنید، ممکن است بلافاصله وحشت سراپای وجودتان را بگیرد. دو آدم بالغ هستند که به نظر می‌رسد دارند بعضی از اعضای بدن را می‌فروشند. مطمئنا این فقط یک صحنه از یک فیلم ترسناک در مورد آدمخوارها است، این طور نیست؟ نه متاسفانه، این یک عکس بسیار واقعی از دو آدم واقعی است که اعضای بدن آدم‌های واقعی را می‌فروشند. و بخش ترسناک تر آن چیست؟ کسانی که آنها اعضای بدن‌شان را می‌فروشند در واقع بچه‌های خودشان هستند.
    این عکس در خلال قحطی روسیه در دهه‌ی ۱۹۲۰ گرفته شده است. آدم‌ها وقتی گرسنه باشند ممکن است دست به کارهای عجیب و غریبی بزنند اما این یکی واقعا غیر قابل تصور است. این زوج، متاسفانه، به این نتیجه رسیده‌اند که تنها انتخاب موجود برای‌شان کشتن فرزندان و فروش اعضای بدن آنها برای به‌دست آوردن غذا است. این امر چندان غیر رایج نبوده است، چون غذا و منابع آنقدر کم بوده‌ است که اغلب برای زنده‌ ماندن گوشت انسان‌ها را می‌خورده‌اند. اگر شما در وضعیت آنها باشید این کار را می‌کنید؟

    - دنیا پر از بدی‌های ترسناکه. مطمئنی که خودت یکی از این بدی‌ها‌ نیستی؟ چون ممکنه من باشم!
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا