خاطره نویسی روزانه

وضعیت
موضوع بسته شده است.
  • پیشنهادات
  • دختران من

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/08
    ارسالی ها
    957
    امتیاز واکنش
    18,064
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    شیراز
    امروز با آبجی بزرگم رفتم برای خرید چه خریدی؟
    یع دوربین که منو به آرزوی بعدیم که عکاسی هست می رسونه.
    وقتم نکردم نهار درست کنم خودم و دخترا رو انداختم خونه ی مامی جان . جاتون سبز تو هوای ابری یه دمپخت خوردیم که حسابی چسبید. بریم یه چرت کوتاه بزنیم بعدم مابقی کارا :campe45on2:
     

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    امرور اصلا روز خوبی نبود، اصلا:(
    اول صبح که با سینا دعوا کردم، بعد هم که توی مدرسه خوردم زمین، الان هم که اومدم ثواب کنم کباب شدم:(
    ایشالا از زمین محو شی:| هرچی بدبختی دارم تقصیر توئه :(
     

    BaHaR sHaYgAn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/30
    ارسالی ها
    849
    امتیاز واکنش
    48,449
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    خیلی بچه ی خوبی شدم:aiwan_light_beach:
    از وقتی آبجیم رته شمال نه مردم آزاری می کنم، نه تقلب می کنم، نه زیر لنگی می اندازم، نه وقت کلاسارو می پرونم، سوالای امحانا رو هم کش نمیرم:aiwan_light_beach:
    خلاصه راضیم از خودم:aiwan_light_beach:
     

    N..sh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/28
    ارسالی ها
    1,471
    امتیاز واکنش
    17,064
    امتیاز
    706
    محل سکونت
    وایت لند *_* D:
    فردا میاد
    فردا روز مهمیه
    امیدوارم اون یکی نیاد خونمون ولی امیدوارم کاری ک انجام میده مثمر ثمر باشه.
    حالش خوب شه
    امروز خیلی خوابیدم
    الانم خوابم نمی بره مطمئنا
    حوصلم ندارم
    باید ی رمان خوب بخونم
     

    Dorsa_2001

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/17
    ارسالی ها
    198
    امتیاز واکنش
    2,413
    امتیاز
    346
    سن
    22
    امروز هم خوب بود هم بد
    صبح مریض شدم مدرسه نرفتم .سردار منو برد بیمارستان و2تا امپول خوردم دیگه اصلا جونی تو تنم نبود و تا شب هم هیچی نمی تونستم بخورم.ولی جای خوبش این بود که سردار کل روز نگران پیشم بود و منم مثل خرس قطبی خوابیدم:aiwan_light_lazy:الان سردار خوابیده منم خوابم نمیبره اومدم نگاه دانلود.
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا