داستان داستان زیبای کودکانه گرگ و الاغ

  • شروع کننده موضوع dinaz
  • بازدیدها 289
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

dinaz

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/04
ارسالی ها
31,702
امتیاز واکنش
68,366
امتیاز
1,329
محل سکونت
کرمانشاه
داستان زیبای گرگ و الاغ


ba315.jpg






روزي الاغ هنگام علف خوردن ،‌كم كم از مزرعه دور شد . ناگهان گرگ گرسنه اي جلوي او پريد



الاغ خيلي ترسيد.



ولي فكر كرد كه بايد حقه اي به گرگ بزند وگرنه گرگه اونو يك لقمه مي كنه ، براي همين لنگان



لنگان راه رفت و يكي از پاهاي عقب خود را روي زمين كشيد .



الاغ ناله كنان گفت : اي گرگ در پاي من تيغ رفته است ، از تو خواهش مي كنم كه قبل از



خوردنم اين تيغ را از پاي من در بياوري .



گرگه با تعجب پرسيد : براي چه بايد اينكار را بكنم من كه مي خواهم تو را بخورم .





ba314.jpg




الاغ گفت : چون اين خار كه در پاي من است و مرا خيلي اذيت مي كند اگر مرا بخوري در



گلويت گير مي كند وتو را خفه مي كند .



گرگ پيش خودش فكر كرد كه الاغ راست مي گويد براي همين پاي الاغ را گرفت و گفت : تيغ



كجاست؟ من كه چيزي نمي بينم و سرش را جلو آورد تا خوب نگاه كنه .



در همين لحظه الاغ از فرصت استفاده كرد و با پاهاي عقبش لگد محكمي به صورت گرگ زد و



تمام دندانهاي گرگ شكست .



الاغ با سرعت از آنجا فرار كرد . گرگ هم خيلي عصباني بود از اينكه فريب الاغ را خورده است .
 

برخی موضوعات مشابه

بالا