نام رمان : رمان شکار خون آشام ( قسمت سوم از مجموعه کیه را هادسون )
به قلم : تیم اورورک
مترجم : صبا ایمانی
امتیاز : ۵ از ۵
تعداد صفحات : ۲۴۱
حجم رمان : ۲.۳۸ مگابایت پی دی اف , ۰.۹۴ مگابایت نسخه ی اندروید
خلاصه ای از داستان رمان:
بعد از اتفاقاتی که در عمارت هالووید افتاد کیرا و دوستانش به دنبال کایلا و فرار از خون آشامها و ومپایرسها، سر از کوهستان کامبریا درمیآورند.
طی این مدت بخاطر ومپایرسها که هر حرکتشان را پیش بینی میکنند، اعتماد میان کیرا و دوستانش خدشهدار میشود.
کیرا سر از صومعهای ویران در ارتفاعات کوهستان، دریاچهای اسرارآمیز و غارهایی زیر چشمه در می آورد و در این میان، باید ارتباط بین ومپایرسها و مادرش، و ارتباط میان کایلا و ایزیدور را کشف کند…
همچنین درگیر بازیای احساسی با لوک و پاتر میشود.
در میان تمامی این اتفاقات گیجکننده، کیرا کم کم تغییر میکند و این تغییر او را میترساند.
ولی وقتی از دوستانش کمک میخواهد، متوجه میشود تنها مادرش است که میتواند حقیقت را نشانش داده و به سوالاتش پاسخ دهد
لینک دانلود PDF
لینک دانلود Apk(اندروید)
صفحه ی اول رمان:
هلیکوپترها بالای سرمان میغریدند و صدای موتورهایشان مانند زنبورهایی عصبانی بود که در دل شب جیغ میکشیدند.
از کنار لاشهی دو ومپایرسی که برای شکار ما فرستاده شده بودند رد شدیم. آخرین بطری لات ۱۳ دو شب پیش تمام شده بود و مورفی، پاتر و لوک نیاز به غذا داشتند.
من و ایزیدور وقتی آنها داشتند شکارچیها را میکشتند، سر کوچه نگهبانی میدادیم.
چشمانم قدرت دید در شب پیدا کرده بودند، به همین خاطر سرم را برگردانده بودم و به جای دیگری نگاه میکردم.
شنیدن صدای تکه تکه کردن بدنهای شکارچیها و درد و رنجشان برایم کافی بود.
به ایزیدور نگاه کردم، دستش را جلوی بینی و دهانش گرفته بود تا بوی دل و رودهی تکه تکه شدهیشان را استشمام نکند.
نور فانوس در آسمان شب میدرخشید و روی قطرات بارانی میتابید که در سرتاسر کندال۱ – شهر کوچکی در شمال انگلستان که به آن فرار کرده بودیم – میبارید و
باعث درخشیدن قطرات باران میشد. در پسِ صدای چرخش پرههای هلیکوپترها میتوانستم صدای پلیسهایی که با عصبانیت فریاد میکشیدند و صدای خش خش سیگنال بیسیمهایشان را بشنوم.
یکی از آنها فریاد کشید: «اونجا!»
دیگری فریاد کشید: «از این طرف!»
رمان شکار خون آشام از تیم اورورک
به قلم : تیم اورورک
مترجم : صبا ایمانی
امتیاز : ۵ از ۵
تعداد صفحات : ۲۴۱
حجم رمان : ۲.۳۸ مگابایت پی دی اف , ۰.۹۴ مگابایت نسخه ی اندروید
خلاصه ای از داستان رمان:
بعد از اتفاقاتی که در عمارت هالووید افتاد کیرا و دوستانش به دنبال کایلا و فرار از خون آشامها و ومپایرسها، سر از کوهستان کامبریا درمیآورند.
طی این مدت بخاطر ومپایرسها که هر حرکتشان را پیش بینی میکنند، اعتماد میان کیرا و دوستانش خدشهدار میشود.
کیرا سر از صومعهای ویران در ارتفاعات کوهستان، دریاچهای اسرارآمیز و غارهایی زیر چشمه در می آورد و در این میان، باید ارتباط بین ومپایرسها و مادرش، و ارتباط میان کایلا و ایزیدور را کشف کند…
همچنین درگیر بازیای احساسی با لوک و پاتر میشود.
در میان تمامی این اتفاقات گیجکننده، کیرا کم کم تغییر میکند و این تغییر او را میترساند.
ولی وقتی از دوستانش کمک میخواهد، متوجه میشود تنها مادرش است که میتواند حقیقت را نشانش داده و به سوالاتش پاسخ دهد
لینک دانلود PDF
لینک دانلود Apk(اندروید)
صفحه ی اول رمان:
هلیکوپترها بالای سرمان میغریدند و صدای موتورهایشان مانند زنبورهایی عصبانی بود که در دل شب جیغ میکشیدند.
از کنار لاشهی دو ومپایرسی که برای شکار ما فرستاده شده بودند رد شدیم. آخرین بطری لات ۱۳ دو شب پیش تمام شده بود و مورفی، پاتر و لوک نیاز به غذا داشتند.
من و ایزیدور وقتی آنها داشتند شکارچیها را میکشتند، سر کوچه نگهبانی میدادیم.
چشمانم قدرت دید در شب پیدا کرده بودند، به همین خاطر سرم را برگردانده بودم و به جای دیگری نگاه میکردم.
شنیدن صدای تکه تکه کردن بدنهای شکارچیها و درد و رنجشان برایم کافی بود.
به ایزیدور نگاه کردم، دستش را جلوی بینی و دهانش گرفته بود تا بوی دل و رودهی تکه تکه شدهیشان را استشمام نکند.
نور فانوس در آسمان شب میدرخشید و روی قطرات بارانی میتابید که در سرتاسر کندال۱ – شهر کوچکی در شمال انگلستان که به آن فرار کرده بودیم – میبارید و
باعث درخشیدن قطرات باران میشد. در پسِ صدای چرخش پرههای هلیکوپترها میتوانستم صدای پلیسهایی که با عصبانیت فریاد میکشیدند و صدای خش خش سیگنال بیسیمهایشان را بشنوم.
یکی از آنها فریاد کشید: «اونجا!»
دیگری فریاد کشید: «از این طرف!»
رمان شکار خون آشام از تیم اورورک
سایت دانلود رمان نگاه دانلود