- عضویت
- 2017/07/30
- ارسالی ها
- 3,720
- امتیاز واکنش
- 65,400
- امتیاز
- 1,075
- سن
- 27
دو تا آلبالو
مامان دو تا آلبالو به نرگس داد. نرگس گفت:"آلبالوها چه کاری می توانند انجام دهند؟"
آلبالوها از کف دست نرگس پریدند روی گوش های او شدند دو تا گوشواره.
نرگس گفت:":من قشنگ ترین گوشواره های دنیا را دارم."
نرگس در خانه چرخید. آلبالوها حوض را دیدند و خودشان را در آب انداختند. آلبالوها مثل دو تا ماهی قرمز شنا کردند.
آلبالوها از توی حوض، لباس عروسک را دیدند.
نرگس گفت:"کاش لباس عروسکم به رنگ آلبالوها می شد!"
آلبالوها پریدند توی طشت لباس. چرخیدند و چرخیدند. لباس عروسک شد به رنگ آلبالوها.
نرگس خوشحال شد. عروسک هم از دیدن رنگ لباسش خوش حال شد؛ اما آلبالوها دیگر رنگی نداشتند، حالا دو تا دانه ی کوچولو بودند. نرگس آن ها را در باغچه کاشت تا در بهار دو تا نهال آلبالو سبز شود.