☆ مناسبت ☆ روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان

  • شروع کننده موضوع ֎GoDFatheR֎
  • بازدیدها 1,070
  • پاسخ ها 23
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است.

֎GoDFatheR֎

مدیریت کل
عضو کادر مدیریت
عضویت
2019/03/28
ارسالی ها
776
امتیاز واکنش
17,782
امتیاز
899
سلام بچه ها
کودکی ما مثل الان نبود که کتاب داستان بگیرن و برامون بخونن تا خوابمون ببره. مادر من اکثر شبها داستان می‌گفت اما فقط از محوریت داستاناش فقط یه نفر بود. همه بهش می‌گیم علی بابا. اسم پدربزرگمه. یه آدم درست درمون که عمرشو وقف مردم کرد. یه پهلوون که هم قدرت بدنیش بی نظیر بوده هم مرام و معرفتش. ما منتظر می‌شدیم شب بشه تا مادر یک داستان دیگه از علی بابا بگه. جالب بود بعد قصه ی شب خوابمون نمی برد و تا صبح توی ذهنمون تصویر سازی می‌کردیم و بهش فکر می‌کردیم.علی بابا سال 63 از دنیا رفته.بعد 36 سال هنوز اسم و رسمش نقل محافل دوست و آشناست. هیشکی ازش بد نمیگه. فکر کنم تنها الگوی زندگیم بود.اما بعضی شبا قصه پر از درد بود. مادر دیگه از اون نمی‌گفت. انگاری دلش گرفته بود. از خودش میگفت. از ازدواج در 13 سالگی. از یه عالمه کتک،تحقیر،سختی و بدبختی مختص اون دوران. از خودش و دوستاش و زنهای همسایه که چه روزای سیاهی رو پشت سر گذاشتن. آخر داستان هم چند ثانیه ای خیره میشد به یه گوشه،بعد نگاه ما(من و برادرم)میکرد و میگفت:یه روزایی گذروندما.یه دردایی کشیدما....
الان که فکرشو میکنم می بینم بدتر از اون مصائب، نبود همصحبت بوده. یکی نبوده که براش این چیزا رو بگه و دلش آروم بگیره. این چیزا الانم توی ایران زیاده،دیگه در دهه های 20 و 30 و 40 که واویلا بوده. میتونین از مادربزرگاتون آمار بگیرین که چقد سختی کشیدن.
آدم هر روز بزرگتر میشه ،دغدغه ها و افکارش عوض میشه و حتی غم و شادی هاش هم شکل دیگری به خود می گیره،اما تو زندگی هر کسی یه غمی هست که تا ابد باهاشه. برا یکی از دست دادن اعضای خانواده،برا یکی شکست عشقی و الخ....
من تقریبا هر بدبختی که بوده تجربه کردم.اون گزینه های بالا به اضافه یه تریلی مصیبت دیگه رو پشت سر گذاشتم اما غم فراموش نشدنی همون خیره شدن به دیوار و گفتن جمله ی ((یه روزایی گذروندما)) بوده. ما بزرگ شدیم و تا تونستیم خدمت والدین کردیم من دیگه تقریبا از 13 سالگی اینا نذاشتم کسی به مادرم بگه بالا چشمت ابروئه. سالی یه کلمه حرف نمیزدما ولی یکی مادرمو ناراحت میکرد میشدم گلادیاتور و چاقو برمیداشتم سراغش :NewNegah (8):این بود که با ظهور این بزرگوار،دوره ی جدیدی در زندگی مادر اتفاق افتاد.اما مشکلی وجود داشت.زخم خوب میشه ولی جاش تا ابد می مونه.هنوز توی نگاه اون و ذهن من،اون خاطرات هر روز مرور میشه.چند شب پیش با دوتا از دوستام نشستیم از این چیزا گفتیم.یکیش اهل شیرازه یکیش اهل بوشهر.از رنج مادرامون گفتیم.بعد سرمونو انداختیم پایین و هرکی رفت تو اتاق خودش.انگاری نمی‌خواستیم بغض همو ببینیم. زمونه عوض شده و شکل ظلم هم متناسب با اون.الان دیگه کتک و تحقیر در اشکال دیگری خودنمایی میکنن.من و دوستام خیلی در این مورد بحث میکنیم و تا جایی هم که تونستیم کمک کردیم به بهبود اوضاع در بین اطرافیان خودمون.خوب ما و هم نسلامون و قبلی ها،با تعصبات خاصی بزرگ شدیم.اما این دید نادرست رو تا جایی که تونستیم عوض کردیم و شخصا در همه ی مباحث طرفدار مونث بودم چون معتقدم انقدی در طول تاریخ بهشون ظلم شده که دهها قرن فقط باید صرف دلجویی بشه دیگه جبران مافات به کنار. اما این چیزا با یه روز دو روز و یه سال 10 سال درست نمیشه و نیاز به گذر زمان بسیار و آگاهی و شعور جمعی به خصوص در بین جنس مظلوم و آسیب دیده داره.در جوامع پیشرفته مسلما پیشرفتهایی حاصل شده اما قطعا اصل مشکل همچنان پابرجاست و اون دید نادرست هستش.برای مثال نگاه کنید در جوامع غربی طبق قوانین و نیز پیشرفت فرهنگ و شعور مردم،برای زن احترام قائلن و در خیلی جاها اون بحث حقوق برابر(نه یقینا حقوق مساوی که اصولا حقوق مساوی نشدنیست بدلیل تفاوت ماهیت وجود زن و مرد) رعایت میشه.اما توی همون جوامع هم یه مرد ثروتمند میاد حرمسرا میزنه و کلی زن و دختر خوشگل رو دور خودش جمع میکنه.این چیزی جز بـرده داری و تحقیر زن و لـ*ـذت جویی همراه با نمایش قدرت هستش؟پس اصل مشکل پابرجاست.بدبختی اینه خیلی جاها کرم از خود درخته.مثلا 100 هزار زن کمپین راه میندازن در یه کشوری که کمی دید عمومی رو بهبود ببخشن بعد 4 تازن مث بـرده میرن تو محافل فلان سلبریتی مجلس گرم کن میشن و زحمات اون 100 هزار تا رو از بین می برن.

اینجا
اینو زدم پیجم همراه با این متن

به مناسبت 25 نوامبر،روز جهانی مبارزه با زنان.
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

اینو بدین جوامع بین المللی کلا برنامه 25 نوامبر رو کنسل میکنن.تو چهره ی مجری بیچاره یه خدایا منو بخور خاصی موج میزنه.بدبختی اینه یکی از مطلع ترین مجریا رو هم انتخاب کردن برا این برنامه.

من این کلیپ رو طی سالیان گذشته چند بار دیدم.یه بارم نشده بخندم بهش.غیر اون غم پنهانی که در پس سوتی ها هست،یه سری اشکالات دیگه داره.اون غم پنهان بی سوادی این ذلیل شده هاست.اما اشکالات دیگه چیه؟
اینکه این یتیم مونده ها بعد این مسابقه چقدر توی فک و فامیل مورد تمسخر واقع شدن.چقد بهشون خندیدن.چقد تحقیر شدن
اما اشکال اصلی چیه؟چرا کسی دقت نمیکنه که کلیپ ساختگی میتونه باشه؟حتی برنامه های زنده ی تلویزیون هم چند ثانیه تاخیر داره برای جلوگیری از پخش خیلی از صحنه ها و صحبتها.چطور برنامه ی از پیش ضبط شده مث این مسابقه با این حجم از سوتی اجازه ی پخش میگیره در حالی که میدونن اعتبار برنامه زیر سوال میره و کیفیت شبکه هم بهمین صورت.‌اینقدر سوتی با اینهمه شرکت کننده ی بی اطلاع بی سابقه بوده.هیچ مورد مشابهی رو نمی‌تونین پیدا کنین.همه ی شرکت کننده ها هم زن هستن.مشخصا ساختگیه و دلیلشم همون تحقیره.القای عمومی که اینا خنگن.مطمئن باشید اگر اصل مطلب،مسابقه بود،این موارد سانسور و اصلاح می‌شد. اصل مطلب همین سوتی ها بود و اصلا هم بعید نیست که جوابها هماهنگ شده باشه.هدف هم فقط یه چیزه. زن گیجه و فهم و سواد نداره.این مورد نه تنها روی مردها،بلکه روی خود شما هم اثر میذاره و 10 تا دیگه مثل این پخش بشه ایمان میارین که هیچی نمیفهمین. بهرحال کار ناجوانمردانه ای بود.

خوب یه خاطره دیگه از زن ستیزی
سه چهار سال پیش یکی از دخترای فامیل می خواست طلاق بگیره.برادرش اومده پیش من و گفت قضیه اینه و هیچ راه دیگری نمونده و باید طلاق بگیریم. پسره(داماد) هم به هر دری زده بود نتونسته بود دختره رو راضی کنه برگرده سر خونه زندگیش. طلاق بنظر من آخرین راهه و چهره ی زشتی داره و تا حد امکان باید ساخت. گفتم بذار من صحبت کنم باهاشون. خلاصه رفتم با پسره حرف زدم و سپس با دختره و فهمیدم 80درصد مشکل اینا از بی سوادیه و اکثریت مشکلات هم به دوش دختره بود. خلاصه به دختره گفتم زر اضافی موقوف حاضر شو فردا میاد سراغت بری سر خونه زندگیت. اما طبق معمول باید طرف دخترو میگرفتم. رفتم به پسره گفتم من همین یه بارو وساطت کردم و حرفمو خراب کنی دهنتو صاف میکنم. کلی حرف زدم و ریش گرو گذاشتم تا زنت راضی شد بیاد. فردا یه دسته گل میگیری میری سراغش.یه هدیه هم میگیری براش. زین پس هم حداقل هفته ای یه بار گل میگیری براش و کلی چرت و پرت دیگه.همینطور شد و اونا رفتن سر خونه زندگیشون و چند بارم فرستادمشون مشاوره و کلا اوکی شدن. دختره یه بار گفت ناموسن چی گفتی بهش چقدر این عوض شده.گفتم قبلا دامداری داشتم بلدم با گوسفندا چطور برخورد کنم:aiwan_light_bdfglum:بنظرتون چی گفتم؟اینو میذاریم سوال تاپیک ببینم کی میتونه بفهمه چی گفتم.



اما حال و روز ما. آواتار نارنجی میکنی و روز جهانی مبارزه رو کوفت می داری و پیش خودتم فکر میکنی شاهکار کردی؟
نه عموجون.در اکثریت موارد خودتون عامل ایجاد این تفکر ظلم و برتری مرد هستین
وقتی با پسری میری بیرون و میشینی تا اون بره حساب کنه
وقتی عاشق میشی و روزی صد بار به طرف میگی پشتیبان من باش
وقتی از شوهر کردن دنبال خونه و ماشین و .... هستی
وقتی از مخاطبت حس مالکیت میخوای و پیش خودت میگی یکی چپ نگاهم کنه این باید بره چشمشو دربیاره
وقتی خودت این نابرابری ها رو دیدی و به بچه هات این چیزا رو یاد نمیدی،همونطور که پدر و مادر ما بهمون یاد ندادن
وقتی فقط منتظر شدی به خودت ظلم کنن تا جواب بدی،نه برای خواهرت زبونت باز شد نه دیگر آشنایان
وقتی یه جا وارد شدی ترس و استرس گرفتی برای صحبت با رییس و بهش القا کردی که خیلی بزرگ و مهمه
وقتی رفتی سر کاری و دیدی به مرد مثلا دو میلیون حقوق میدن و تو راضی شدی با یه میلیون حقوق کار کنی
وقتی هزارجور بزک دوزک کردی که جلب توجه کنی و کل برداشتت از آزادی همین چرت مطلق بود
وقتی کل امیدت تو زندگیت برادر و پدر و شوهرت بود و ذره ای روی خودت حساب نمیکردی
وقتی .......این مورد منشوریه خودتون یه جوری پرش کنین
وقتی رسوم گذشته رو حفظ و وقتتو صرف خاله زنک بازی کردی
وقتی برا 4 تا لایک بیشتر همش مستهجن مینویسی و به مخاطب القا میکنی دختره بازیچه ی دست پسره
وقتی لالی در حالی که باید حرف بزنی
وقتی و وقتی و .......

مادر جواد 85 سالشه.اونشب تو بحث گفت پسر ینی ننه ی من یه بـ..وسـ..ـه ی عاشقانه هم نداشته تو عمرش.خاک بر سر زندگیمون.

ما یک جامعه ی آماری خیلی کوچیک هستیم.حتی اگر همگی ذهنیت خودمونو عوض کنیم،بازم تاثیر آنچنانی روی جامعه نمیتونیم داشته باشیم.اما مهم همینه که دیدمون رو عوض کنیم.بقیش رو بسپریم به زمان.اینجا تمام و کمال در اختیار شماست.دوتا مدیر مرد داره که مجید فقط کار فنی میکنه و منم واقعا کمترین دخالت رو تو سایت دارم و فقط در موارد خیلی خاص دخالت میکنم و همه ی امور رو گذاشتم به عهده ی دخترا. هیچ‌وقتم مدیر مرد انتخاب نکردم و نخواهم کرد. حتی به جای خودمم سمیرا رو آوردم.اونموقع نگفتم بهش ولی الان میگم عمده ترین دلیل مدیر شدنت این بود میخواستم سایت کامل در اختیار خودتون باشه و بفهمین آقابالاسر نمیخواین. البته به وقتایی گند هم میزنین که طبیعیه:aiwan_light_bdfglum:
مبارزه با خشونت علیه زنان: من به نوبه ی خودم در بین دوست و آشنایان تا حد توانم تلاش کردم برای اصلاح تفکر و دید نسبت به زن و همیشه بعنوان یه رفیق کنارشون بودم از خاله ی 70 ساله تا دختر دایی 13 ساله یه ذره روی دوستیم حساب میکنن. با صدها دختری که در طول زندگیم دیدار و گفتگو داشتم سعیم بر این بوده طوری رفتار کنم که اصلا حس جنس مخالف بودن در فضای گفتگو حاکم نباشه.تو ذهن خودم بحث جنسیت و حجاب و مسائلی از این قبیل خیلی وقته حل شده و کوچکترین اهمیتی برام نداره. پیشنهادم اینه جای رنگی کردن آواتار و این همرنگ این جماعت تهی مغز شدن،در عمل کاری کنین.یه چیزی بگم بهتون که صرفا مجازی و حرف نباشین. وقتی استاد از دنیا رفت 40 روز عزادار بودم.فقط اون پروفم مشکی نبود.خودمم سیاه پوش بودم.اگر حتی لباسی غیر از سیاه پوشیدم،حتما کراوات مشکی زدم.همه ی 40 روز رو براش گریستم.ادا درنیاوردم آواتار مشکی بزنم.ادا درنیارین آواتار نارنجی بزنین.عمل کنین تا بمرور اثرگذار باشین.

اول اینکه جواب منو بدین ببینم چی گفتم که اون آقاداماد دگرگون شد؟
دوم اینکه من مواردی رو برای موضع ضعف شما گفتم.شمام مواردی رو بگین.مشکلات جامعه رو نگین اونا دست ما نیست.فقط مواردی رو اضافه کنین که خودتون شخصا میتونین انجامش بدین.از کی بود تاپیک نزده بودما.راستی در مورد سایت.روز به روز اوضاع بهتر میشه.برمیگردیم به قبل فیـلتـ*ـر و از اونم بهتر میشیم.مطمئن باشید.
از افسون امینیان استفاده کنین ذلایل.اون خیلی آدم بزرگیه.تخلیه اطلاعاتیش کنین و از حرفاش نهایت بهره رو ببرید.کم پیدا میشن اینچنین آدمای بزرگ و فهمیده ای


شخص ایکس:به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن.


این آهنگم من خیلی گوش میکردم.

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


پ.ن:احتمالا غلط املایی داشته باشم.با لپ تاپ کلا حال نمیکنم واسه همین وجود غلط املایی طبیعیه.همچنین از نظر علایم نگارشی هم رعایت نکردم چون بازهم دکمه های لپ تاپ با کیبورد سیستمم متفاوته و حسش نبود بگردم دنبالشون.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • ֎GoDFatheR֎

    مدیریت کل
    عضو کادر مدیریت
    عضویت
    2019/03/28
    ارسالی ها
    776
    امتیاز واکنش
    17,782
    امتیاز
    899
    و اینکه من قصد داشتم مفصل بنویسم از اونچه در این سالها دیدم و تجربه کردم و خوندم.از شهر و محل زندگیم گرفته تا کل ایران و کشورهای همسایه ولی زیاده گویی میشد و حوصلتون سر می رفت.وا مصیبتا از رنجی که زنان در کشورایی مثل افغانستان و پاکستان می کشن.واویلا که تاریخ چطوری میخواد جواب اینهمه ظلم و ستم رو بده.کاری از ما برنمیاد و فقط میتونیم برای همه شون گریه کنیم.پس گریه کنیم.
     

    ֎GoDFatheR֎

    مدیریت کل
    عضو کادر مدیریت
    عضویت
    2019/03/28
    ارسالی ها
    776
    امتیاز واکنش
    17,782
    امتیاز
    899
    همونطور که گفتم همتون نظر بدین و افکارتونو بنویسین در پایان جمع بندی میکنیم و اطلاعیه میکنیم برای همه و میزنیمش روی صفحه اصلی سایت و انجمن.
    شدم مشاور ازدواج و طلاق اونم رایگان و بدون تحصیل
    چندماه پیش یکی از زنای فامیل دل رو زد به دریا و باهام درد دل کرد.فهمیدم 5 ساله میخواد طلاق بگیره.رفتم دیدمش کلی صحبت کرد و گفت که 5 ساله زجر میکشه و جرات نداره به خانوادش بگه.خلاصه بعد جدایی اومد تلگرام و گفت:اصلا مهم نیست طلاق بگیرم یا نه،مشکلاتم حل بشه یا نه،مهم اینه بالاخره به یکی حرفمو گفتم و انگار یه کوه درد و غصه از رو دوشم برداشته شده.البته من کنارشم و رفت کلاس خیاطی اینا که بتونه کار کنه و رو پای خودش وایسه

    اما:حرفتونو بگین.هرچی هست به خونوادتون بگین.نریزین تو خودتون.هیشکی جز پدر و مادر،دلسوز شما نیست.هرچقدم متعصبن باز حرفتونو بهشون بگین.لال بودن دردی رو دوا نمیکنه.حتی اگر منجر به بحث و جدل هم شد حرفتونو بگین.همه ی مشکلات از این لال موندن شروع میشه.تو رو خدا لال نباشین
     

    Firelight̸

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/10/07
    ارسالی ها
    1,273
    امتیاز واکنش
    47,038
    امتیاز
    1,040
    سن
    21
    سلام پدر. اممم نمیدونم همینجا نظرمو بنویسم یا چی یکم سخته اولین نفر باشی که میخواد نظر بده:aiwan_light_laugh2:
    به نظر من به اون آقاهه گفتید زنـ*ـا رو خدا زده اینا خیلی بدبختن تو دیگه سخت نگیر برگرد سر زندگی باهاش سازش کن و عشق بورز بهش. شایدم بچی دیگه گفتید
    مثلا یکی دیگه از موارد ضعف دخترا به نظر من همینه که میخوان برن بیرون باید از خونواده اجازه بگیرن یا مثلا اگه امروز رفتن بیرون فردا دیگه حق ندارن برن چه معنی داره دختر هر روز هر روز بیرون باشه:/
    پسر شال و کلاه میکنه میگه با رفیقام میخوام برم فلان جا. ینی اجازه هم نمیگیره فقط خبر میده که داره میره
    یا اینکه مثلا توی خونه ها یه بحثی که بین اعضای خانواده میشه مامانه به بچه ها میگه به باباتون میگما. بعد اینجوریه که بچه ها از همون بچگی از باباشون حساب میبرن و به حرفش گوش میکنن ولی مامانه رو تا میتونن حرص میدن
    مورد دیگه ای به ذهنم نمیاد فعلا سر همینم گشنم شد اعصابم خورد شد
    چاکرم
     

    _M.s_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/24
    ارسالی ها
    1,915
    امتیاز واکنش
    9,789
    امتیاز
    709
    اشکال از فرهنگ و باور هاست:)
    اگر تو گوش دختری نخونن که ساکت باش و خفه شو؛ صداش شنیده میشه.
    اگر به پسرا بگن این دختر ارزش داره و حیوون نیست و نباید باهاش با خشون رفتار کنی، هیچ زنی کتک نمیخوره
    اگر زنی قوی بودن شوهر یا پارتنرشو تو صدای بلند و زور بازو نبینه درحق خودش لطف کرده:)
    اگر مردم یاد بگیرن که وظیفه زن خونه داری و بچه داری فقط نیست و زن میتونه کار کنه و کارکردن فقط برای مردا نیست ...
    اگر یاد بگیریم که بوکس یا بدنسازی، ظرافت زن رو از بین نمیبره و ظرافت زن به هیکلش نیست...
    و بسیاری اگر دیگه، اوضاع بهتر میشه البته که اسون نیست و زمان بره ولی شاید بعده ها بهتر شد:)
     
    آخرین ویرایش:

    1ta.rasoulzadeh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/29
    ارسالی ها
    530
    امتیاز واکنش
    4,119
    امتیاز
    627
    محل سکونت
    تهران
    در ادامه ی حرف های @֎GoDFatheR֎ یه خاطره براتون تعریف کنم که یه عالمه ربط داره به این بحث: بنده خدایی رو می شناسم که حدودا شصت و خورده ای، هفتاد سال سن داره و همسرش هم پنجاه و خورده ای. حالا برای اینکه ممکنه خودشون راضی نباشن که اسمشون رو بگم، به زنه میگیم گلی و به مرده میگیم رشید!
    رشید یتیم بود و یه مادر مریض داشت و یه نسبت دوری با گلی اینا داشتن. مادر گلی هم که دلش برای مادر رشید می سوخت، هر چند وقت یه بار غذا درست می کرد و میداد دست گلی ده، یازده ساله که ببره خونه ی رشید اینا که مادرش با اون حال بد غذا نپزه و استراحت کنه. یه بار که گلی رفته بود اونجا، فوضولیش گل می کنه و میره دفترچه ی خاطرات رشید رو می خونه. رشید هم وقتی که این رو می فهمه، شروع می کنه آزار و اذیت خانواده ی گلی که گلی از من خوشش میاد و باید بدینش به من و کلا آبروی گلی رو توی محله می بره. پدر و مادر گلی هم از ترس آبرو تصمیم می گیرن که گلی رو بدن به رشید و با خودشون میگن که لابد گلی واقعا از این پسره خوشش میاد که رفته دفترچه ی خاطراتش رو خونده! و گلی از ترسش حتی برای یه مدتی فرار می کنه و میره روستا پیش یکی از فامیل هاشون زندگی بکنه ولی در نهایت توی سن یازده، دوازده سالگی، مجبورش می کنن با مردی بیست و خورده ای ساله ازدواج کنه.
    بچه ی اولشون که دختر میشه، رشید کلا نمیاد گلی رو از خونه ی مادرش ببره، سیسمونی رو هیچ پولی براش خرج نمی کنه، بچه ی دوم رو که گلی باردار بود، یه روز گلی رو می گیره به مشت و لگد و بچه می میره. بچه ی سوم که دوباره دختر میشه، به حدی توی اون خونه جنگ و دعوا راه میافته که گلی بیماری اعصاب پیدا می کنه و این بیماری اعصاب باعث میشه یه بیماری پوستی هم بگیره. بچه ی چهارم رو که تصادفی باردار میشه و معلوم میشه پسره، دعوا رو کم می کنه، ولی تمام توجه رو بر می گردونه سمت نوزاد و اون دو تا دختر از داشتن یه پدر محروم میشن. هرچند که کاشکی فقط محروم می شدند! رشید تبدیل میشه به کابوس زندگی این دو تا دختر که به احتمال زیاد تا آخر زندگیشون همراهشون خواهد موند.
    تهش چی میشه؟ هیچی نمیشه! یکی از اون دخترا هم بیماری اعصاب می گیره و هر دو به محض اینکه خواستگار پیدا می کنن ازدواج می کنن تا از پیش پدرشون فرار کنن. گلی هنوزم که هنوزه با رشید داره زندگی می کنه. اخلاق رشید از اون موقع هم حتی یه ذره تغییر نکرده. همیشه برام سوال بوده که واقعا چرا گلی با وجود اون همه خشونت، اون همه بدبختی، اون همه مشکل اعصاب از رشید جدا نشد؟
    فرض کنیم یه زن تابو ها رو بشکنه و تصمیم بگیره از یه رابـ ـطه ( وقتی میگم رابـ ـطه منظورم فقط عاشقانه و ازدواج نیست. رابـ ـطه ی پدر و مادری و کلا هر رابـ ـطه ای هم مسلما میتونه خشونت آمیز باشه) که توش بهش خشونت میشه بیاد بیرون. جامعه چقدر جنبه ی اینو داره که باهاش درست رفتار کنه؟
    ده ها بار این داستان رو برای خیلی ها تعریف کردم و ده ها بار این جمله رو شنیدم که می گفتن خب اشتباه از گلی بوده که همون اول رفته تو اتاق رشید فوضولی! جامعه ی ما در این حد جنبه شو نداره! من براشون از ازدواج دختر تو سن 12 سالگی با مرد سی ساله تعریف کردم، از خشونت فیزیکی در حدی که یه بچه سقط شده صحبت کردم، از بردن آبرو و به حدی زجر دادن صحبت کردم که گلی بیماری عصبی گرفت، ولی هنوز یه سری آدم پیدا میشن که اینو با خوندن دفترچه خاطرات مقایسه می کنن و یه جوری دفترچه خاطرات توی این مقایسه برنده میشه!
    به نظرم مهم ترین چیزی که در مورد خشونت باید یادمون باشه اینه که هیچ وقت قضیه به این سادگی ها نیست! آدما شخصیت هاي دیزنی نیستن که یا کاملا بد باشن و کاملا خوب و یا هیچ زجری نکشیده باشن و یا کلی زجر کشیده باشن و همیشه انتخاب درست رو بکنن؛ ممکنه طرف مادر مریض داشته باشه و پدرش هم تو بچگی مرده باشه، ممکنه اصلا دختره اون دفترچه خاطرات کوفتی رم خونده باشه! ولی
    هیچ چیز خشونت رو توجیه نمی کنه!!!!
     
    آخرین ویرایش:

    Angel of Fate

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/02/05
    ارسالی ها
    3,346
    امتیاز واکنش
    12,233
    امتیاز
    895
    محل سکونت
    My room
    خشونت همیشه به طور فیزیکی صورت نمی‌گیره. برای مثال مردی که خــ ـیانـت میکنه به همسرش هم به نوعی خشونت محسوب میشه.
    منبع اصلی این مشکل هم برمیگرده به گذشتگانمون. وقتی زنانمون در برابر هر ظلم و خیانتی که بهشون شده سکوت کردن و تصمیم می‌گرفتن دربرابرش سازش کنن تا بهشون لقب مطلقه بودن نزنن و هرلحظه تو خودشون میشکستن.
    همونطور که هممون میدونیم بیشتر حقوق به مردان داده شده و متاسفانه هردو جنس این باور ذهنی رو قبول کردند. امیدوارم
    این روز آغازی برای از بین رفتن این فرهنگ غلط باشه :)
     

    MoHaDeSeH 79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/30
    ارسالی ها
    435
    امتیاز واکنش
    1,107
    امتیاز
    420
    به قول یکتا جان ممکنه هیچ دفترچه خاطراتی هم نباشه یا اگه هم باشه و خونده بشه هیچ چیزی خشونت رو توجیه نمیکنه.
    این نظری که میدم صرفا افکار خودمه و نمیخوام خدایی نکرده به کسی بربخوره.
    گاهی اوقات مسبب این خشونت علیه زنها ما دخترها و زنها هستیم. تربیت های نادرست، یا قضاوت های نادرست. تا حالا شده یکی از اشنا ها یا دوستاتون به خاطر مشکلاتی از هم جدا شدن.
    میبینین تو دورهمی ها خانما چی میگن؟ میگن الهی فلان کس طلاق گرفت. بعدش فکر میکنین چی میگن؟ میگن حتما دختره یه مشکلی داشته که طلاق گرفتن. میگن نه بابا شوهرش یه ادم بد دهن بد اخلاق بود دیگه دختره طاقت نیاورد. دوباره میگن اگه زن، زنه خونه باشه میتونه شوهرشو عوض کنه. اخه این یعنی چی؟ چرا تفکرات خودمونو عوض نمیکنیم؟چرا باعث میشیم به خودمون ظلم بشه. به دخترمون میگیم این کارو نکن بعد اگه پسرمون همون کارو انجام بده قربون صدقش هم میریم. این یعنی چی؟ اگه کاره خوبیه چرا دختره انجام نده اگه کار بدیه چرا پسره انجامش بده. تو همین چند ماهه اخیر داشتیم پدره به خاطر اینکه دخترش my friend داره دخترشو کشته بود. چرا به جای اینکه از دخترت بپرسی چرا اینکارا رو میکنی میری میکشیش؟ خب واسش کم میزاری. یه دختر سرشار از احساساته. وقتی بی توجهی از خانواده میبینه خواه نا خواه به شبکه های مجازی روی میاره بعد از اونم با پسرا دوست میشه که توجه کسی رو جلب کنه.
    یکی از دوستای من اونقدر توجه از خانواده ندید، که اخرش از خونه رفت. در حالیکه خیلی دختر خوبی بود. مادرهای جامعه ‌امون تفکرات اشتباهی دارن. درست تربیت نمی کنن.
    پدرهای جامعه هم همینطور. خیلی هاشون هم پسرپرست(با عرض معذرت) نمیگن که بچه فقط پسر نیست دخترهم خیلی خوبه. غمخواره پدر و مادره.
    یاد یه داستانی افتادم که چندتا خبرنگار رفته بودن خانه‌ی سالمندان. از یکی پرسیدن دوست داری الان خونه ی خودت بودی؟ میگه معلومه که دوست دارم خونه ی خودم باشم. ازش میپرسن بچه داری؟میگه اره دوتا پسردارم بدون مادر بزرگشون کردم خرجشونو دادم بهترین زندگی رو واسشون درست کردم بهترین عروسی براشون گرفتم، اخرشم اینجام. ایکاش یه دختر هم داشتم حداقل میدونستم با اینکه کاری نمیتونه برام بکنه بفکرمه.
    یا اصلا چرا یه مرد باید فکر کنه ازدواج که کرده خیلی عذر میخوام زن رو مانند یه دستگاه جوجه کشی ببینه، یا کلفت خونه ببینه. یکی از آشناهامون سه تا بچه داره مرده راضیه زنش بمیره اما واسه بچه ها اتفاقی نیافته. خب این یعنی چی؟ دخترها و زنهایی که مورد ظلم واقع میشن باید چیکار کنن؟

    البته یه باردیگه هم بگم بعضی از خانواده ها پسرها رو بیشتر از دخترا دوست دارن. و امیدوارم با این حرفم کسی از من ناراحت نشه.
     

    HananehKH

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/07/30
    ارسالی ها
    643
    امتیاز واکنش
    6,615
    امتیاز
    602
    سن
    26
    به نام خدایی که زن را زیبا آفرید تا مرد ارزشش را بداند

    راجع به مبحثی که گفته شد، اونقدر ها فمنیست نیستم؛ اما شدیدا به توهین علیه زنان واکنش نشون می دم. یک موضوعی که همیشه بوده و حتی الان هم با این همه پیشرفت علم تکرار میشه، زن باید برای خونواده یک فرزند پسر به دنیا بیاره تا نسل حفظ بشه! بارها شنیدم از اطرافیان که پسری در بیمارستان به دنیا اومد و پدر و خانواده شاد شدن؛ اما با دختر شدن، رو گرفتن.
    روزی از یکی از آشناهامون که شوهرش خیلی اذیتش می کرد پرسیدم: چرا ۵ تا بچه؟!
    جواب داد: بی عقلی کردم؛ اما فکر می کردم بچهای اول و دومم که دختر شدن باید پسر داشته باشم تا بهم نگن نمی تونی پسر دار بشی. دوم اینکه می خواستم پسردار بشم تا جلوی این مرد وایسته!
    پرسیدم: چرا از اول طلاق نگرفتی که بخوای به امید بچه پسر انتظار بکشی؟
    گفت: آبرو! پدر و مادری که حمایت نکردن.
    داستان زندگیش خیلی مفصل و طولانیه و نمی خوام بگم، فقط اینکه این خانوم هنوز هم با داشتن عروس و داماد و نوه، هنوز هم با همین مرد دست و پنجه نرم می کنه. مردی که در سن هفتاد سالگی هم از زدن دست نمی کشه و زیر لب فحش می ده. مذکر بودن با مرد بودن فرق می کنه‌. ما خشونت علیه مردان هم داریم؛ اما بدون هیچ توهینی، مردان خوب هم کم نیستن. لطفا ذهن هامون رو شستشو بدیم!از این داستان ها زیاد هست و بازگو کردنش چیزی رو از پیش نمبره بلکه زخم کهنه رو باز می کنه.
    فقط می خوام این رو بگم، من واقعا متاسف می شم وقتی پسردار شدن انقدر با اهمیته و اگه هم نشه مقصر زن هست!!! همه ما می دونیم جنسیت بچه پای مرد هستش. (مگر الان که با بسیاری از تکنولوژی و رژیم های غذایی تغییرش می دن.) امان از افکاری که گِل گرفته و نمی شه بازش کرد. من همیشه با صراحت این افکار رو کنار می زنم و حرفم رو می زنم. اما لطفا هرجایی که دیدید کسی به جنسیتتون توهین کرد، جلوش بایستید!

    یکی دیگر از این داستان ها توی اشناها شنیدم که کوتاه می گم.
    می گفت: پدرم اجازه رفتن به دانشگاه رو نمیده!
    گفتم: بهش بگو و براش توضیح بده که امروزه دوره این زورگویی ها نیست.
    گفت: می زنه! داد می کشه.
    ناامید بود و به دنبال هزاران راه برای رسیدن به ارزوهاش. خلاصه با کلی میانجیگری، توی دانشگاه خوبی قبول شد. باید افتخار کنیم به بچه هایی که توی کمترین رفاه به بیشترین لیاقت می رسن.
    لطفا اگه روزی پسر دار شدیم، بهش یاد بدیم یک دختر به عنوان فرزند و یا همسر، پیش تو امانت از سویه خداست. امروزه با روزهایی که دختران رو زنده بگور می کردن فرق می کنه. نذاریم روحمون رو زنده بگور کنن. چه مرد چه زن، بهم احترام بذاریم و آرامش روحی رو از هم نگیریم. چون اگه روح خدشه دار بشه، معز هرگز فراموش نمی کنه!
     

    *Romi*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/27
    ارسالی ها
    1,789
    امتیاز واکنش
    5,278
    امتیاز
    661
    سلام
    اول از همه جواب سوالتون اینکه فکر می‌کنم درباره اینکه زن احتیاج به محبت داره تا بتونه به خوبی از همسرش پشتیبانی کنه و حمایتش کنه و اینکه اگه بخواد همینطوری این زندگی رو پیش ببره اسمش زندگی نمیشه، هم خونگی میشه!

    برای خود من که پدر و مادرم سر کار بودن و مادربزرگم زورش نمی‌رسید من رو توی خونه نگه داره. تا کلاس چهارم کارم دوچرخه سواری تو کوچه ها و خیابون ها بود. اما بعد از اینکه اومدیم خود اصفهان و تنها شدیم دیگه گشت و گذار برای یه عشق دوچرخه سواری کار راحتی نبود. بحث اینکه برای یه دختر زشته تو خیابون دوچرخه سواری کنه پیش اومده بود و دوچرخه قبلیم هم بیش از حد کوچولو شده بود و دوچرخه جدیدی هم در کار نبود!
    حرصم در میومد که پسرا راحت تو خیابون با دوچرخه و موتور میگشتن و من که آکروبات دوچرخه رو بلد بودم و قبلا کار میکردم چنین چیزی ممکن نبود.
    بعد بحث اینکه دختر اگه ازدواج نکنه کامل رشد نمی‌کنه پیش اومد... این بحث برای من خیلی زود بود و درباره من نبود اما باز هم خیلی رو مخم راه می‌رفت... مگه چه اشکالی داره یه نفر ازدواج نکنه؟ تازه نمیگفتن اگه پسرا هم ازدواج نکنن از نظر عقلی رشد کامل نمی‌کنن!
    چیز دیگه ای که خیلی بد بود و دیده می‌شد سکوت دختر ها و ببخششون توی رمان ها در برابر کتک خوردن و بدی های طرف بود. جالب هم این بود که همه اون رمان ها نوشته یه نویسنده دختر بودن نه پسر!
    این چیزا خیلی کوچیکن اما قبلا هم گفتم که تغییر های بزرگ با چیز های کوچیکی انجام میشن که اصلا به دید نمیان و به نظرم این موارد قابل تغییره... به امید روزی که نه ظلمی در برابر زن ها باشه و نه مردا.
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    5
    بازدیدها
    395
    پاسخ ها
    34
    بازدیدها
    656
    پاسخ ها
    10
    بازدیدها
    291
    پاسخ ها
    20
    بازدیدها
    372
    پاسخ ها
    15
    بازدیدها
    418
    پاسخ ها
    13
    بازدیدها
    397
    پاسخ ها
    24
    بازدیدها
    680
    پاسخ ها
    23
    بازدیدها
    781
    پاسخ ها
    19
    بازدیدها
    888
    پاسخ ها
    19
    بازدیدها
    555
    پاسخ ها
    5
    بازدیدها
    179
    پاسخ ها
    19
    بازدیدها
    533
    پاسخ ها
    34
    بازدیدها
    1,412
    پاسخ ها
    69
    بازدیدها
    1,862
    بالا