اخبار تئاتر و نمایش رومئو و ژولیت در گردونه‌ لاتاری حاکمان کلیسا و سردمداران قدرت

  • شروع کننده موضوع Behtina
  • بازدیدها 180
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
نقد نمایش رومئو و ژولیت به کارگردانی هستی حسینی

رومئو و ژولیت در گردونه‌ لاتاری حاکمان کلیسا و سردمداران قدرت

219278_2269378838_310_207.jpg

رومئو ژولیت
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : اولین چیزی که باز توجه آدم را جلب می‌کند نام شخص دیگری به‌جز شکسپیر به‌عنوان نویسنده است. هرچند که در بروشور نوشته‌شده « رومئو ژولیت ویلیام شکسپیر» ؛ اما نویسنده نمایشنامه کس دیگری است. درحالی‌که می‌باید نوشته شود بر اساس و یا با نگاه و یا برداشتی آزاد و... از نمایشنامه ویلیام شکسپیر. بگذریم.
[/BCOLOR]

اولین چیزی که باز توجه آدم را جلب می‌کند نام شخص دیگری به‌جز شکسپیر به‌عنوان نویسنده است. هرچند که در بروشور نوشته‌شده « رومئو ژولیت ویلیام شکسپیر» ؛ اما نویسنده نمایشنامه کس دیگری است. درحالی‌که می‌باید نوشته شود بر اساس و یا با نگاه و یا برداشتی آزاد و... از نمایشنامه ویلیام شکسپیر. بگذریم. نمایش رومئو ژولیت قرائت و یا برداشت باقر سروش به‌عنوان نویسنده از نمایش شکسپیر است. نگاهی که به‌زعم او به‌روز شده و با شرایط اجتماعی و... ما هم‌خوان است. درواقع متن از عشق واقعی و ممنوعه صحبت می‌کند. عشقی که ممنوع است و به سرانجام نمی‌رسد؛ و منشأ آن ابتدا مخالفت و یا دشمنی دو خانواده متمول از یک شهر هست. درواقع جامعه به دودسته و دو قطب تقسیم‌شده است. این دو قطب سال‌هاست که با یکدیگر بر سر مسایل مختلف و عدیده‌ای اختلاف دارند. تجارت شهر به دست این دو خانواده است. آن‌ها اقتصاد مردم و شهر را آن‌طور که می‌خواهند می‌گردانند. در این میان رقابت تجاری، اقتصادی، سیـاس*ـی و مذهبی هم مزید بر علت شده است. کوچک‌ترین اتفاق، این دو خانواده واین دو فامیل را به جان هم می‌اندازد. شاید اصلاً آنان به دنبال بهانه می‌گردند تا جنگ با یکدیگر را شروع کنند. در این گیرودار اما استفاده و سود اصلی را کلیسا و در رأس آن پدر روحانی که گرداننده و همه‌کاره کلیسا است می‌برد. او از هر دو طرف سود می‌جوید. در خفا از پدر رومئو پول هنگفتی می‌گیرد تا رومئو را یکی دو شب در کلیسا پناه دهد. از سویی به رقیب او و خانواده ژولیت و حاکمان و پلیس شهر که همان نمایندگان پادشاه هستند کمک می‌کند. او درعین‌حالی که برای مردم از انجیل می‌خواند و آن‌ها را از خدا و عقوبت و جهنم او می‌ترساند. خود عکس آن را عمل می‌نماید و به خوشـی‌ نوش و چپاول مشغول است.« واعظان کین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند » پدر روحانی درست مصداق این شعر حافظ است. او کاری به‌جز موعظه کردن و گفتن حرف‌های تکراری ندارد که انجام دهد. تنها به منافع خویش می‌اندیشد وهماره از اختلاف این دو فامیل کمال استفاده را به نفع خود و کلیسا بـرده و شاید حتی گاهی هم به این اختلافات دامن زده است.
انسان‌ها در دستان او چون اسباب‌بازی و مهره‌های لاتاری هستند. او با سنت قدیمی و کهن مردم شهر که در شب قرص کامل ماه به‌ظاهرهم که شده موقتاً اختلافات را کنار می‌گذارند و جشن می‌گیرند. مخالفت می‌ورزد واین باورها را خرافات و سنت‌های پوچ می‌داند که کلیسا از بن با آن‌ها مخالف است. رومئو بر اساس همین سنت دیرینه به کلیسا آمده تا ژولیت را عقد کند و دیگر پس آنگاه بر اساس همین سنت کسی با او و ژولیت کاری نداشته باشد؛ اما کشیش آن‌ها را عقد نمی‌کند و از این امر سرباز می‌زند. چون با این سنت‌ها مخالف است و آن‌ها را خرافاتی بیش نمی‌داند. او و کلیسایش از این اختلافات سود می‌برند. طبیعی است که در باطن نمی‌خواهد اختلافات فروکش کند. او باید همیشه ملجأ و داور و تنها قاضی مورد وثوق و درخور احترام شهر و ایضاً هر دو فامیل باقی بماند تا این‌گونه مقبولیت و نفوذ خود را در بین مردم حفظ کرده و بیشتر نماید. حال اگر نیک بنگری می‌بینی همین سنت‌ها هستند که در مواقع بحرانی و بروز اختلافاتی این‌چنین، مردم را به هم نزدیک کرده وهم دل می‌کند و... او نمی‌خواهد که این اتفاق بیفتد چون دکانش تخته خواهد شد. البته در متن اصلی کشیش عملکردش به‌گونه‌ای دیگر است و آن‌ها را عقد می‌کند و به آنان کمک کرده و به‌ظاهر راه فرار و نجات رانشانشان می‌دهد. این تقدیر است که نمی‌خواهد این دو عاشق به یکدیگر برسند و از پیش سرنوشت آن‌ها را رقم‌زده است. در این نمایش اما بخشی از اتفاقات وسایل با دسیسه کشیش و به‌طریق‌اولی کلیساست که رخ می‌دهد. واین کلیسا و قدرت حاکمه هستند که دست درد است هم به نفع حفظ قدرت و موقعیت خویش سرنوشت مردم را تعیین می‌کنند؛ و برایشان هیچ اهمیتی ندارد که چه بلایی به سر مردم بیاید. حتی جلوی سنت‌ها نیک و قدیمی مردم را که حمیت در آن‌ها ایجاد کرده و آنان را با یکدیگر متحد و مهربان و یکدل می‌کند به بهانه خرافات می‌گیرند و از سر مخالفت با سنت‌ها و آئین‌ها و... درمی‌آیند و حکم صادر می‌کنند. البته این‌ها به پشتوانه قدرت و همکاری کلیسا و سردمداران حکومت است که شکل می‌گیرد. همان‌طور که گردونه را کارگزاران و مأمورین حکومتی به گردش درمی‌آورند و چرخ امور را می‌گردانند. البته با نظارت کلیسا! این‌ها در طول تاریخ دو جز جدایی‌ناپذیر بوده و هستند. هرچند با نشانه‌هایی که کارگردان گذاشته معنی متضادی هم می‌توان دریافت و آن اینکه هردوی این‌ها دوروی یک سکه‌اند. اگر سنت‌های قدیمی به‌ زعم کلیسا خرافات است پس قوانین کلیسا و موعظه‌ها و... کشیش نیز می‌تواند خرافات باشد. درواقع تماماً دکان و دستگاه است. از برای تحمیق مردم به جهت اینکه یکی خود را نماینده خدا بداند و مدام مردمان را از عقوبت و جهنم و خشم خداوند بترساند و مغزشویی کند و حرف بزند و موعظه فرماید و... و دیگران گوش فرا دهند و اطاعت کنند؛ و همه این‌ها برای چپاول و استثمار و غارت مادی و معنوی و در اختیار گرفتن ذهن و فکر و باور مردم و... کاری که کلیسا می‌کرد و چه بلاهایی که با تفتیش عقاید و داغ و درفش و... قرن‌ها بر سر اروپائیان نیاورد. از متن که بگذریم به اجرا و ابتدا طراحی صحنه می‌رسیم؛ که وجه بارز بخش اجرایی نمایش است.
طراحی صحنه‌ای که کل نمایش بر آن استوار است و بر اساس آن شکل‌گرفته است. گردونه‌ای استوانه‌ای به طول چند متر و به ارتفاع تقریباً دومتر است که بازیگران در درون و بالای آن به ایفای نقش می‌پردازند. در عمق بالای صحنه که مشرف بر همه‌چیز است جایگاه پدر روحانی است که توگویی از آن بالا بر همه‌چیز استیلا دارد و همه تحت فرمان و قدرت و اقتدار بلامنازع اویند. این استوانه مانند گردونه‌های لاتاری است که گوی‌های شماره‌دار یکی‌یکی از آن فرومی‌افتند و در انتها شماره برنده را مشخص می‌کنند.
با این تفاوت که بجای گوی این بار آدم‌ها هستند که در قمار زندگی از دریچه گردونه به زیر می‌افتند و تقدیر آنان را انتخاب می‌کند تا سرنوشت محتوم شان را رقم بزند. البته در اینجا تقدیر بهانه است و نقش زیادی ندارد. چون گردونه توسط کارگزاران قدرت حاکمه و نمایندگان پادشاه که حافظان منافع کلیسا نیز هستند به حرکت درمی‌آید. این قمار را آنان هدایت می‌کنند و این مردم هستند که درهرصورت بازنده بازی‌اند. در بالای گردونه پدر روحانی و نماینده خدا و کلیسا بر اریکه خود تکیه زده و همه‌چیز را تحت فرمان و کنترل خویش دارد. اوست که تصمیم نهایی را می‌گیرد. در پایین گردونه، دو دختر که به‌اصطلاح از خادمان و کارکنان کلیسا می‌باشند و اوقات فراغت پدر روحانی را نیز فراهم می‌کنند مشغول کار هستند. کشیشی که برای خدا و درراه کلیسا از هیچ کوششی فروگذار نیست و اهل هرگونه معامله و سازشی هست. از معامله با زنان گرفته تا ... او حتی به رومئو هم حسادت می‌ورزد. درواقع یکی از مضامین و رویکردهای متن و اجرا تأثیر و تفسیر و در مواقعی دخالت حق‌به‌جانب نمایندگان خدا که همان کشیشان و سردمداران کلیسا هستند بر مناسبات فردی، اجتماعی، سیـاس*ـی، اقتصادی، فرهنگی و... مردم و جامعه است.
درنهایت رومئو رقیب خود پاریس را با زنجیری حلقه آویز می‌کند و خود توسط حلقه‌داری که به دست حاکمان و با همکاری کلیسا برای او ترتیب داده‌شده مجازات می‌شود. زمانی که ژولیت به هوش می‌آید پدر روحانی ماجرا را برای او می‌گوید اما دیگر کاری از دستش ساخته نیست او اسیر و بسته گردونه است و گردونه چرخانده می‌شود و او را می‌چرخاند و ژولیت که هیچ راه گریزی ندارد فریاد برمی‌آورد و رومئو را می‌خواند. گردونه‌ای که حتی با نیروی گریز از مرکزی که ایجاد می‌کند هم نمی‌توان از دست آن خلاصی یافت و به بیرون پرتاب شد. چراکه از قبل سرنوشتت رقم خورده است و بسته آنی و چه بخواهی و چه نخواهی باید به آن تن دردهی. گردونه‌ای که حاکمان زر و زور و قدرت و کلیسا برای مردم تدارک دیده‌اند. مردمی که حکم گوی‌های گردونه لاتاری را برای آن‌ها بازی می‌کنند. مهره‌هایی که در دستان این حاکمان هستند و هر طور که بخواهند با آنان رفتار کرده و بازی اشان می‌دهند. باید گفت این طراحی صحنه است که با ایجاد فضا، موقعیت و شرایطی خاص به لحاظ دراماتیک موجب خلق مفهومی دگرگونه از نمایش رومئو ژولیت گردیده.
بازیگران اما بازی‌ها سخت و انرژیکی را ارائه دادند. بدون آنکه در گردونه تعادل و تمرکز و ریتم خود را از دست بدهند. هرچند که ازنظر درک فضا و شخصبت ها، حس و حال، کنش و واکنش، حضور صحنه‌ای، بیان و پرداخت‌های موضوعی و موضعی و... هنوز جای کاردارند و با ضعف روبرو هستند. اشکال ما این است که مثلاً نمایش رومئو و ژولیت را یک‌بار به آن صورتی که هست اجرا نکرده‌ایم تا ببینیم اصلاً می‌توانیم این کار را انجام دهیم و از پسش برمی‌آییم، اصلاً بافرهنگ و... ما سازگاری دارد وهم خوان است. تماشاکنان می‌توانند با اجرای آن به‌صورت کلاسیک و آن‌گونه که هست ارتباط برقرار کنند. اصلاً در راستای سلایق و علایق و... تماشاکنان ایرانی هست یا نه؟ و... آن‌وقت بیائیم مدل‌ها و برداشت‌ها و خوانش ها و... مختلف، از آن را به صحنه ببریم. مسئله تنها کار بر روی آثار بزرگان ادبیات نمایشی جهان نیست. باید بتوانیم آن را تحلیل و درک کرده زیر متن‌ها و ارجاعات اجتماعی، تاریخی، سیـاس*ـی و... نمایش‌نامه را بیرون کشیده سپس آن را به روی صحنه ببریم. نه آنکه پشت اسامی بزرگ پنهان شویم و از کوشش و شهرت آنان برای خود رزومه و نامی و نانی دست‌وپا کنیم. این البته اشکال اکثر کارهایی است که دوستان بر روی آثار کلاسیک و معروف دنیا انجام می‌دهند و جالب آن‌که نام خویش را نیز به‌جای نام نویسنده آن اثر درج می‌کنند. حال‌آنکه از اول تا به آخر همان داستان و ماجراهایی را که در نمایشنامه اصلی هست برای ما بیان می‌کنند ومی گویند به نمایش می‌گذارند. دیگر از منظر دراماتورژی و به لحاظ دراماتیک وازدید گاه‌ها و تفاسیر هرمنوتیک، روان‌شناسانه، جامعه‌شناختی، فلسفی، شناخت‌شناسی و... حرفی به میان نمی‌آوریم. مثلاً زمانی که نویسنده، کارگردان و طراح صحنه دیدگاه‌ها و اندیشه‌هایی دارند که به چنین اجرایی رسیده‌اند، دیگر نباید ونمی توان به لحاظ ایجاد فضایی طنز از جملات و تکه‌پرانی‌ها و یا حرکاتی که به‌طرف لودگی و لوده بازی و... می‌روند استفاده نمود.
بااین‌حال کارگردانی در حد نسبتاً مطلوبی قرار داشت و خلاقه می‌نمود. طراحی لباس با فضا و خواست متن و اجرا و شخصیت‌پردازی‌ها همسو بود. موسیقی و آن آوای کلیسا نیز تماشاکنان را در فضا و حس و حال نمایش نگه می‌داشت و تکمیل‌کننده مفهوم زیر متن کار بود. در حال با نمایشی نسبتاً قابل‌قبول روبرو بودیم که حاکی از تلاش و تفکر کلیه عوامل است. به کارگردان هستی حسینی و گروهش خسته نباشید می‌گویم.
 
  • لایک
واکنش ها: Diba

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
207
پاسخ ها
0
بازدیدها
251
پاسخ ها
0
بازدیدها
95
بالا