عاشقی یک بیماریه

  • شروع کننده موضوع dr.javaheri
  • بازدیدها 358
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

dr.javaheri

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/27
ارسالی ها
2,378
امتیاز واکنش
6,458
امتیاز
636
محل سکونت
TEHRAN
آیا عشق نوعي بيماري است؟ راستی ، درمغز عاشقان چه ميگذرد؟!
درمغز عاشقان چه ميگذرد؟​

به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از زندگي مثبت ، شور عشق (يا همان عشق رمانتيك) احساسي موقت، زودگذر و غيرقابل اعتماد است. شور عشق، يعني همان احساساتي كه اوايل آشنايي با يك نفر، ما را مشغول ميكند و خواب و خوراكمان را ميگيرد، مبناي درستي براي زندگي مشترك نيست؛
شور عشق، استارت يا سوخت
شور عشق، يعني همان احساساتي كه اوايل آشنايي با يك نفر، ما را مشغول ميكند و خواب و خوراكمان را ميگيرد، مبناي درستي براي زندگي مشترك نيست؛ يعني اين قبيل عواطف مثل استارت ماشين عمل ميكنند. خداوند آنها را در وجود انسان قرار داده كه آدم را به حركت درآورد. ولي ما نميتوانيم فقط با استارتزدن و باك ِ بدون بنزين حركت كنيم.
شواهد زيادي هم براي اثبات اين نکته وجود دارد- مثلاً پژوهشگري به نام آرون تعداد زيادي از افرادي را كه دچار عشق حاد و آتشين بودند زير دستگاهي كه از كاركرد مغز عكس ميگيرد گذاشت و از آنها خواست به معشوق خود فكر كنند يا عكس آنها را نشانشان داد.
كاركرد مغزي اين افراد نشان داد كه هنگام فكر كردن به معشوق، فقط آن قسمتهايي فعال ميشود كه مربوط به «پاداش فوري» است- همان قسمتهايي كه اگر گرسنه باشيم و غذا بخوريم فعال ميشود؛ يا در افراد معتاد به كوكائين، همان قسمتي كه بعد از مصرف مادهي مخـ ـدر به فعاليت ميافتد. اين قسمتهاي مغز، تشكر فوري را اعلام ميكنند، و يك چيز فوري طبعاً دوام زيادي هم ندارد. در حالي كه مغز، قسمتهاي ديگري هم دارد كه مربوط به پاداشهاي طولانيمدت است.
دو پژوهشگر ديگر به اسمهاي بارتل و ذكي آمدند همين كار را روي كساني کردند كه عشقشان تداوم پيدا كرده بود و به اصطلاح عشق رفيقانه داشتند- همان نوع عشقي كه شور و هيجانش از بين رفته اما صميميتش مانده و با مرور زمان، بيشتر هم شده است .
عكس كاركرد مغز اين افراد نشان داد كه فكركردن به عشقشان قسمتهايي از مغز آنها را فعال ميكند كه مربوط به «پاداشهاي بلندمدت» است- همان قسمتهايي كه وقتي شما به شغل مورد علاقهتان فكر ميكنيد يا موسيقي مورد علاقهتان را گوش ميكنيد، يا در لحظات آرامش مذهبي، در ذهنتان فعال مي شود.
نتيجهي اين پژوهشها نشان ميدهد چون پاداش فوري هميشه تاييدکنندهي چيزهايي است كه قابل اتكا نيستند، عشق رمانتيك هم كه دستمايهي شعر و غزل و رمان و فيلمهاي زيادي شده است و چيز قشنگي هم هست قابل اتكا نيست. در عوض، عشق رفيقانه قابل اعتماد، اصيل و ماندگار است.​
بعضي اقوام اصلاً نميدانند عشق چيست؟​

عشق رمانتيك نه تنها كوتاهمدت و غيرقابل اتكاست كه حتي اصيل هم نيست. يعني اين طور نيست كه جزو سرشت و ذات انسان باشد و ابتلا به آن، از ضروريات زندگي محسوب شود. به نظر شما آيا در بين همهي اقوام و ملتها شور عشق وجود دارد؟ يعني مردم ِ همهي جوامع و فرهنگها عشق رمانتيك را به اين مفهومي كه ما ميشناسيم ميشناسند؟
دو پژوهشگر به نامهاي يانكويچ و فيشر، ۱۶۶ فرهنگ و قوميت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبيات و هنرشان بررسي كردهاند و به اين نتيجه رسيدهاند كه در ۱۴۷ فرهنگ، عشق رمانتيك وجود دارد؛ اما در ۱۹ قوميت،هيچ شواهدي از اين عشق در ميان نيست؛ يعني در فرهنگ، ادبيات ، شعر و هنرشان هيچ اشارهاي به اين شور عاشقانه نشده است؛ اما تشكيل خانواده ميدهند، به خانوادهشان علاقه دارند و براي آنها فداكاري هم ميكنند.
يعني آن رمانتيسيسم كه در ادبيات غربي و در ادبيات ايراني خودمان هم مي بينيم در آن فرهنگها معنايي ندارد. پس عشق رمانتيك چيزي نيست كه بگوييم لازمهي هر زندگي است؛ بلكه همان موتور محرك اوليه است. ۱۹ قوميت از اين موتور استفاده نميكنند و ماشينشان بدون اين استارت هم روشن ميشوند.
در پژوهش ديگري از حدود شش هزار دختر و پسر قبل از ازدواج پرسيدهاند كه «شما دوست داريد عشق رمانتيك مبناي ازدواجتان باشد يا نه؟»
۹۰درصد آنها جواب مثبت دادهاند. يعني گفتهاند «دوست داريم اين احساسات را تجربه كنيم.» اما بعد از چند سال، از همين افراد، بعد از ازدواجشان پرسيدهاند «آيا آن رمانتيسيسم اوليه در ازدواجتان وجود داشته يا نه؟» ۳۳ درصد مردان و ۷۵ درصد زنان گفتهاند در نهايت با فردي ازدواج كردهاند كه عاشقش نيستند و رابطهي رمانتيكي هم با او ندارند؛ يعني حتي خود افراد هم قبول دارند كه «عشق» نه شرط كافي براي ازدواج است و نه حتي شرط لازم.​
عشق نوعي بيماري است؟​

برخي از پژوهشگرها روي اين موضوع متمركز شدهاند كه «آيا عشق آتشين صرف نظر از عشق نافرجام، يك بيماري پاتولوژيك است يا نه؟» و جالب است بدانيد روانشناسان بيشترين شباهت را بين عشق و يک بيماري خاص رواني به نام وسواس اجباري مشاهده كردهاند.
در اين بيماري، افكار خاصي به ذهن هجوم ميآورد كه فرد گريزي از آنها ندارد؛ اين افكار او را مجبور به ايجاد رفتارهاي خاصي ميكند كه اگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زيادي ميشود. مثلا کسي عادت دارد هر شب ۱۰ بار دستهايش را بشويد و اگر ۸ بار اين كار را انجام بدهد درونش منقلب ميشود و نميتواند آسوده بخوابد.
عشق نه فقط در ظاهر و علايم باليني شبيه اين بيماري است، كه از نظر آزمايشگاهي هم به آن شباهت دارد. در بيماري وسواس اجباري، يك ناقل خاص در سلولهاي پلاكت خون بيمار افزايش پيدا ميكند. پژوهشگري به نام مارازيتي، افراد عاشق را به اين طريق آزمايش كرده و به اين نتيجه رسيده كه آنها هم درست همين حالت را دارند.
پس عشق يک حالت وسواس اجباري ايجاد ميكند كه در آن فرد عاشق دچار افكار و عادتهاي خاصي ميشود كه نميتواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پي در پي با معشوق و فكر كردن مداوم به او كه عملكرد عادي ذهنش را مختل ميكند.​
هوش عاطفيات را بالا ببر​

با تمام اين حرفها، امروز دانشمندان به اين نقطه رسيدهاند كه «اگر عشق و احساسات قابل اتكا نيستند پس چه چيز قابل اتكا است؟» يعني چه چيزهايي بايد وجود داشته باشد تا عشق افراد پايدار بماند. ابتدا نظريهاي شكل گرفت كه اگر برخي شباهتهاي اوليه بين افراد وجود داشته باشد صمميت و رفاقت بيشتري بين آنان به وجود ميآيد كه ميتواند ازدواج موفق را تضمين كند.
اما تجربه نشان داد كه اين اتفاق هم نميافتد. آقاي اشتنبرگ كه مثلث عشق را ارائه كرده بود به اين نتيجه رسيد كه خيلي از طلاقها، بر خلاف انتظار، در مواردي اتفاق ميافتد كه انتخاب اوليه اشتباه نبوده است. يعني افراد در ابتداي ازدواج، شباهتهايي به هم داشتهاند اما پس از ازدواج تغيير كردهاند.
پس خيلي وقتها مشكل اينجاست که آدمها تغيير ميكنند؛ اما با هم تغيير نميكنند: در دو مسير يا با سرعتهاي متفاوتي تغيير ميكنند. پس حالا اين سوال به وجود ميآيد که «اگر شباهت اوليه هم ضامن صميميت نيست پس چه چيز ميتواند صميميت و رفاقت درازمدت بين زوجها را تضمين كند؟»
پژوهشهاي زيادي نشان دادهاند كه هوش عاطفي يكي از مهمترين عوامل موفقيت ازدواج است. هوش عاطفي نوعي از هوش است كه به ما كمك ميكند به احساساتمان آگاه باشيم. بتوانيم عواطفمان را خوب بيان كنيم. آنها را خوب كنترل و هدايت كنيم.
ظرفيت هاي خودمان را بشناسيم و در مجموع يك حس مثبت كلي نسبت به خودمان داشته باشيم. از طرف ديگر بتوانيم عواطف فرد مقابلمان را درك كنيم و نسبت به آن واكنش اجتماعي يا بين فردي مناسب داشته باشيم.
هوش عاطفي به ما كمك مي كند كه وقتي دچار تعارض در احساساتمان ميشويم فرو نريزيم و بتوانيم به عنوان مسالهاي معمولي حلش كنيم .اين نوع هوش، يک چيز ذاتي نيست و در شرايط محيطي شكل ميگيرد و در ميان تمام عوامل موثر در موفقيت در ازدواج، كليديترين نقش را دارد؛
اگر دو طرف داراي هوش عاطفي بالايي باشند ميتوانند بفهمند كه چطور همراه و همگام با تغيير احساسات و عواطف يكديگر تغيير كنند تا زندگيشان به رشد و صميميت بيشتري منجر شود.

چه قدرعاشق هستيد؟
عشق هم بالاخره اتفاقي است که به قول شاعر، خواه ناخواه رخ ميدهد. براي خيلي از روانشناسها مطالعه اين پديده جالب است. بعضيها مانند استرنبرگ حتي نظريهاي علمي درباره عشق دارند.
استرنبرگ معتقد است که يک عشق کامل سه جنبه دارد.
اولين جنبه، وفاداري به معشوق است، دومي، احساس صميميت نسبت به او و سومي، داشتن ميل جنسي به معشوق است. به نظر استرنبرگ، هر کدام از اينها که وجود نداشته باشد، يک جاي کار دارد ميلنگد. پرسشنامه زير خيلي به جزييات عشق کاري ندارد و ميخواهد به طور کلي بگويد که آيا شما عاشق هستيد يا نه؟
اين تست در دانشگاه نورس ايسترن بوستون تهيه شده است و خوب، معلوم است که بيشتر براي دانشجوها کاربرد دارد.​
چگونه از اين تست استفاده کنيم؟​

عبارات زير را بخوانيد. معشوقتان را تصور کنيد و نام معشوقتان را به جاي کلمه او بگذاريد. حالا اگر با هر عبارت به طورکامل موافق بوديد، عدد ۷، اگر نسبتا موافق بوديد، عدد ۶ ، اگر کمي موافق بوديد عدد ۵، اگر عبارت را هم درست ميدانستيد و هم غلط (يعني در مورد نظرتان مطمئن نبوديد)، عدد ۴، اگر با آن کمي مخالف بوديد، عدد ۳، اگر نسبتا مخالف بوديد، عدد ۲ و اگر بهطور کامل مخالف بوديد عدد ۱ را جلو عبارت بنويسيد.
۱) براي رسيدن به او خيلي عجله دارم. ?
۲) او را خيلي جذاب ميدانم. ?
۳) او نسبت به بيشتر مردم، عيبهاي کمتري دارد. ?
۴) براي او هر کاري که لازم باشد، انجام ميدهم. ?
۵) به نظر من، او خيلي دلربا است. ?
۶) دوست دارم احساساتم را با او در ميان بگذارم. ?
۷) وقتي با هم کاري را انجام ميدهيم، کار برايم خيلي خوشايند است. ?
8)"دوست دارم که او حتما مال من باشد. ?
۹) اگر اتفاقي براي او بيفتد؛ خيلي ناراحت ميشوم. ?
۱۰) خيلي وقتها به او فکر ميکنم. ?
۱۱) خيلي مهم است که او به من علاقه داشته باشد. ?
۱۲) وقتي با او هستم، کاملا خوشحالم. ?
۱۳) برايم دشوار است که براي مدتي طولاني از او دور باشم. ?
۱۴) خيلي به او علاقه دارم. ?
راهنماي نمرهگذاري​
:
حالا عددهايي را که جلوي هر عبارت گذاشتهايد، با هم جمع بزنيد.
• شمايي که بالاي ۸۹ نمره آوردهايد، وضعتان خراب است. شما بدجوري عاشق شدهايد و اگر صادقانه به پرسشها پاسخ دادهايد، در عشقتان هيچ شکي نميتوان کرد.
• اگر نمرهتان حول و حوش ۷۸ تا ۸۸ ميچرخد، شما هم به احتمال خيلي زياد عاشق هستيد و چيزي نمانده است که در بالاي قله عشق بايستيد.
• اما اگر نمرهتان بين ۶۸ تا ۷۷ باشد، احتمال کمتري وجود دارد که عاشق باشيد. اما شما هم به هر حال عاشقايد.
• کساني که از ۶۸ پايينتر آوردهاند، بهتر است که خودشان را گول نزنند. به احتمال زياد چندان عاشق نيستند.
• کساني که از ۵۸ پايينترند، به هيچوجه عاشق نيستند. اين گروه بهتر است پيشه ديگري براي خودشان دست و پا کنند و يا اسم احساسات رقيقشان را نگذارند عشق!
icon_smile.gif


Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 

برخی موضوعات مشابه

بالا