متفرقه معرفی فیلم های سینمایی دنباله دار

  • شروع کننده موضوع ^M.Sajdeh.76
  • بازدیدها 273
  • پاسخ ها 13
  • تاریخ شروع

^M.Sajdeh.76

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2020/07/26
ارسالی ها
1,650
امتیاز واکنش
7,439
امتیاز
646
محل سکونت
تهران
ساعت شلوغی با بازی جکی چان و کریس تاکر در سه قسمت ساخته شده و قسمت چهار این فیلم سینمایی اکشن و کمدی در راه هست که البته حضور جکی چان داخل این قسمت تایید نشده است.
این فیلم که اولین قسمتش درسال۱۹۹۸ و قسمت دوم در سال ۲۰۰۱ و قسمت سوم در سال۲۰۰۶ ساخته شده است .
قسمت اولش که در مورد دزدیده شدن دختر کنسول گری چین در امریکا هست و دو پلیس که هیچ وجه اشتراکی ندارند مجبور هستند با هم همکار شوند، به شدت مورد استقابل قرار گرفت و فروش فوق العاده ای داشت و باعث شد که نویسنده و کارگردان ها به فکر ساخت دومش باشند.
تقریبا قسمت دوم که ماجرای چان به هنگ کنک بازگشته وتاکر به تعطیلات رفته و در ماجرای با گروهی که اسکناس تقلبی چاپ میکنند، برخورد کرده و باز به امریکا باز می گردند هم مورد استقابل قرار گرفت اما قسمت سوم با فروش بیشتر به بهترین قسمت این فیلم تبدیل شد ...
ماجرای قسمت سومبازرس لی” محافظت از دیپلماتی چینی را به عهده دارد که اطلاعات زیادی در مورد تشکیلات جنایتکار “تریاد” دارد. اما دیپلمات پیش از این که بتواند به افشاگری بپردازد مورد سوء قصد آدم کشی به نام “کنجی” قرار می گیرد. از قرار “کنجی” دوست دوران کودکی و برادر “بازرس لی” بوده و او نمی تواند دستگیرش کند…
و اقعا فیلم ساعت شلوغی از لحاظ تکنیک خیلی خوبه و مثل فیلم های بی منطق جلو نمیره و گاهی قهرمانان شکست میخورند، انفجار های پی در پی و بی دلیل نداره و به نظر نویسنده برای نوشته هاش چهارچوب متطقی و عقلانی قرار داده..
منتظر قسمت چهارم هستیم تا ببینیم این فیلم دنباله دار بعد از این همه وقفه به کدام سمت خواهد رفت.
 
  • پیشنهادات
  • ^M.Sajdeh.76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/07/26
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    7,439
    امتیاز
    646
    محل سکونت
    تهران
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    سال 2006، فیلم لیتل میس سانشاین شگفتی بزرگ سال در سینمای آمریکا لقب گرفت. فیلمی کم هزینه، بدون شاخ و برگ اضافه و به طرز حیرت انگیزی ساده و گیرا. فیلم در سینمای آن سال به خوبی دیده شد. در مراسم اسکار نامزد چند جایزه شد و از میان جوایز اصلی اسکار، یکی را هم تصاحب کرد (بهترین فیلمنامه ی اریجینال). سال 2007 نوبت جونو بود. فیلمی که مثل لیتل میس سانشاین با هزینه ای اندک ساخته شده بود. فروش بالایی داشت. مثل لیتل سان شاین با استقبال بسیار خوب منتقدان روبه رو شد و در اسکار هم جایزه ی اسکار بهترین فیلم نامه ی اریجینال را کسب کرد. در سال 2008 به نظر می رسد چنین پدیده ای در سینمای آمریکا ظهور نکرد. هر چند می توان میلیونر زاغه نشین را نامزد این مقام کرد. ولی به شخصه هیچ گاه با این فیلم کنار نیامدم و آن را در بهترین حالت یک فیلم هندی متظاهرانه می دانم که نه داستانش روان پیش می رود و نه آن معصومیت لیتل میس سانشاین و جونو را دارد. ولی پدیده ی سال 2009 خیلی زودتر از آن چه انتظارش را داشتم ظهور کرد! کمدی رمانتیک کم هزینه و ساده ی خماری با فروش فوق العاده اش همه را شگفت زده کرده است. به طوری که بیش از 8 هفته در جمع ده فیلم پرفروش هفته ی سینماهای آمریکا قرار داشت. فیلم به همین اندازه، مورد توجه منتقدان نیز واقع شده است. به طوری که در لیست 250 فیلم برترسایت IMDB قرار گرفته است. (البته لیست این سایت به نظر من خیلی فهرست معتبری برای شناخت بهترین های تاریخ سینما نیست. با توجه به این که امتیازات یک فیلم با استفاده از فرمولی محاسبه می شود که در آن تعداد رأی اهمیت زیادی دارد، می بینیم که اکثر فیلم های برتر این سایت متعلق به دهه های اخیر هستند. فیلم هایی که "بیشتر" دیده شده اند، در جمع بهترین ها هم قرار می گیرند. اما به هر حال این سایت معیاری نسبتاً قابل قبول است. با نگاه به امتیاز هر فیلم، می توان حدس زد که به طور کلی چه جایگاهی دارد). به هر ترتیب:

    خماری فیلم بسیار ساده ای است و اتفاقاً مهم ترین حسن فیلم هم همین سادگی آن است. سادگی نه به این معنا که تماشاگر و مخاطب را دست کم بگیریم و هر چرندی را به خورد آن ها دهیم. (آن طور که ظاهراً بعضی از کارگردانان وطنی می اندیشند). اتفاقاً خماری شخصیت پردازی بسیار دقیق و حساب شده ای دارد. ولی داستانش خطی و بسیار قابل فهم است. خیلی روان پیش می رود و تماشاگر نیاز ندارد خیلی ذهنش را برای غرق شدن در دنیای فیلم به کار بیندازد. خود فیلم با روند حرکتی آرام و ساده اش این کار را به خوبی انجام می دهد. بنابراین می توان گفت خماری از آن دسته فیلم هاییست که همه ی ما هر چند وقت یک بار نیاز به دیدن آن ها داریم. فیلمی که می توان به سادگی پایش نشست و از تماشای آن لـ*ـذت برد و پس از تمام شدن فیلم هم تأثیر امید و شور و شوق منتقل شده توسط فیلم را تا مدتی به خوبی حس کرد. مثل یک چرت لـ*ـذت بخش در اوج خستگی. فیلم با وجود تمام این خصوصیات، هیچ گاه مخاطب را دست کم نمی گیردو اتفاقاً بسیار هم به او احترام می گذارد. تمام این ها را بگذارید کنار هم. چرا نباید چنین فیلمی در جمع 250 فیلم برتر دنیا قرار گیرد؟!

    آن چه در تماشای اولیه ی فیلم پیش از هر چیزی جلب توجه می کند، موقعیت های به شدت آبسورد آن است. وقتی پس از گذراندن شب اول در ل*ـاس وگاس، فیل و آلن و استو از جای خود بلند می شوند، در عجیب ترین وضعیت ممکن قرار دارند. یک ببر داخل حمام قرار دارد، یک بچه ی چند ماهه داخل کمد حضور داد و یکی از دندان های استو افتاده است! موقعیت از این جفنگ تر؟ فیلم از این موقعیت ها به هیچ وجه کم ندارد. از ماشین پلیسی که فیل و استو و آلن به همراه یک کودک ناشناس سوار آن شده و در پیاده رو در حال راندن آن هستند (و فیل در همان حال هم به دختری که لباس پلنگی پوشیده، تکه می اندازد!) تا یک گنگستر چینی که عـریـ*ـان مادرزاد در صندوق عقب ماشین پدر آلن قرار گرفته و یا اتاق آن ها که ناگهان سرو کله ی مایک تایسون معروف و نوچه اش در آن پیدا می شود! ببینید چقدر ایده های دیوانه وار در این فیلم وجود دارد. با این وجود، یک نکته در این جا قابل ذکر است. این که کارگردان چقدر ماهرانه این موقعیت های حیرت انگیز را با منطقی قابل تحسین به هم پیوند داده است. (دقیقاً برعکس آن چه در بعضی فیلم های ایرانی شاهدیم. موقعیت هایی منطقی که با یک نوع بی منطقی حیرت آور و وحشتناک به هم متصل شده اند!) مثلاً آلن را در میان راه مشغول خواندن کتابی در باب چگونگی پیروز شدن در قمار و امثال آن می بینیم و همان کتاب باعث می شود در نهایت آن ها بتوانند 80 هزار دلار مورد نیاز گانگستر چینی را فراهم کنند. یا مثلاً همجنس گرا بودن فیل در همان تلفن های ابتدایی تریسی مشخص می شود و بعدها از این طریق متوجه می شویم که چرا فیل آن گانگستر چینی را در صندوق عقب ماشینشان انداخته است! یا مثلاً صحنه ای که فیل از کیف بنددار آلن ایراد می گیرد و تأکیدی که بر این کیف می شود را در نظر داشته باشید تا برسیم به آن جا که می فهمیم همین کیف با کیف آن فرد چینی عوض شده و همین اتفاق باعث رخدادهای بعدی می شود. دزدیده شدن کسی که به آلن مواد فروخته، فهمیدن جای احتمالی داگ از روی حرفی که موادفروش سیاه پوست می زند و بعد هم حرکت به سمت عروسی. می بینید که اجزاء این فیلم به خوبی به هم چفت و بست شده اند و همین تماشای فیلم و پیشرفت داستان آن را جذاب تر می کند.

    خماری، از ساختار جالبی هم برای ایجاد تعلیق و هیجان برای تماشاگر استفاده کرده است. اجازه بدهید بازه ی زمانی وقوع داستان فیلم را به چهار قسمت تقسیم کنیم: 1) عزیمت چهار رفیق به ل*ـاس وگاس تا فرا رسیدن شب 2) از آغاز شب اول اقامت تا صبح 3) از صبح روز دوم اقامت تا رسیدن به مراسم عروسی 4) برگزاری مراسم عروسی. در میان این چهار قسمت، قسمت دوم تا انتهای فیلم به طور کامل از دید ما پنهان می ماند. دقیقاً مثل پازلی که قطعه ای از آن از ما پنهان شده و ما تمام قطعه ها را می چینیم تا در انتها نوبت به آن قطعه برسد. اما ابهام فقط به این قسمت مربوط نمی شود. ما در طول فیلم با دو سؤال عمده رو به روییم. اول این که در آن شب عجیب چه بر این چهار نفر گذشته؟ این اتفاقات عجیب چگونه برای آن ها رخ داده؟ و سؤال دوم این که آیا بالاخره این رفقا می توانند به عروسی برسند؟ اگر جواب مثبت است، چگونه قرار است دو روزه تمام این مشکلات حل شوند؟ به جز 27 – 8 دقیقه ی ابتدایی فیلم، ادامه ی فیلم ما را در خماری حل این دو قطعه ی باقیمانده ی پازل نگه می دارد! یعنی نزدیک 70 دقیقه از فیلم سر همین دو سؤال می گذرد تا این که این دو سؤال در سکانس عروسی برایمان حل می شوند. در کل می توان گفت روند حرکتی فیلم بسیار کلاسیک است. گره ی اصلی فیلم در حدود دقیقه ی 25 ایجاد می شود، با ورود گره های فرعی مثل قضیه ی مایک تایسون و آن گانگستر چینی به اوج می رسد و به موقع هم باز می شود. همین حرکت دقیق روی مرز داستان گویی کلاسیک باعث موفقیت خماری شده است.

    و حالا می رسیم به یکی از قابل ذکرترین نکات فیلم که شخصیت پردازی چهار کاراکتر اصلی فیلم است. این فیلم چهار شخصیت اصلی دارد که فیل، استو، آلن و داگ هستند. خماری به طرزی قابل ستایش تصویری دقیق از هر چهار نفر جلوی چشم تماشاگر قرار می دهد و به ریزه کاری هایی دقت می کند که شاید از یک کمدی تجاری چنین انتظاری نمی رود. حالا می خواهیم به هر کدام از این چهار کاراکتر نگاهی کلی بیندازیم:

    داگ: در میان این جمع چهار نفره، او معمولی ترین و نرمال ترینشان است. در ابتدا وقتی تریسی به موبایل او زنگ می زند و تلفن روی پیغام گیر می رود، او خودش را معرفی کرده و بعد از معذرت خواهی به علت عدم پاسخگویی، از تماس گیرنده درخواست می کند نام و شماره تلفنش را بگذارد. این یعنی معمولی ترین نوع صحبت کردن. پدر تریسی هم به او اصرار می کند که خودش پشت ماشین بنشیند و رانندگی کند و این اجازه را به آلن و فیل ندهد. وقتی هنگام رانندگی به ل*ـاس وگاس، وقتی ماشینشان دارد به یک کامیون برخورد می کند و خطر از نزدیکی آن ها عبور می کند،فیل و آلن می خندند، ولی داگ به شدت عصبانی می شود و در نهایت می گوید: "اصلاً خنده دار نبود". در انتهای فیلم هم اوست که سررشته ی کار را در اختیار می گیرد و پیشنهاد می کند که عکس ها را بعد از یک بار دیدن، پاک کنند. داگ شخصیتی است که تنها در نیم ساعت از فیلم حضور فیزیکی دارد. ولی ببینید چند کلید شخصیتی برای شناخت او در اختیارمان قرار داده شده است.

    فیل: پس از گم شدن داگ، او مغز متفکر گروه است و همه ی کارها را مدیریت می کند. (حالا می فهمیم چرا در ابتدای فیلم روی معلم بودن او تأکید می شود). از استو و آلن منطقی تر است و سعی می کند گروه را آرام کند. ویژگی مشخصه ی او تمایلات همجنس گرایانه اش است که در ابتدای فیلم خودش را به طرز جالبی نشان می دهد. وقتی تریسی در ابتدای فیلم به موبایل او زنگ می زند و صدای پیغام گیر فیلم را می شنویم، در حالی که او دارد خیلی معقول خودش را معرفی می کند، ناگهان حرفی می زند که متوجه تمایلات همجنس گرایانه اش می شویم. این صحنه اولین کلید برای شناخت اوست. آدمی منطقی که در لحظاتی به ناگاه حرکاتی کاملاً غیرمنتظره انجام می دهد. فیل به نوعی کاریزماتیک ترین چهره در میان این چهار شخصیت است. از همه خوشتیپ تر است، مدیریتش از همه بهتر است، آرامش بیشتری از بقیه دارد و به نظر می رسد در زندگی هم برای خودش آزادی های بیشتری در مقایسه با سه نفر دیگر قائل است. اما رفتار جنتلمن مآب او، وقتی در مقابل بعضی رفتارهای عجیب و غریبش قرار می گیرد، صحنه هایی به غایت جذاب و خنده دار می آفریند.

    استو: به نظر من در میان چهار کاراکتر اصلی فیلم، استو از همه پیچیدگی کمتری دارد و رفتارش از همه پیش بینی پذیرتر است. اولین و مهم ترین کلید شخصیتی او هم مثل داگ و فیل در همان سکانس ابتدایی به تماشاگر فهمانده می شود. وقتی تریسی به این سه نفر زنگ می زند، داگ و فیل خیلی راحت با اسم کوچک خودشان را معرفی می کنند، اما استو خود را دکتر استوارت پرایس، دندانپزشک حاذق می نامد. او از آلن و فیل به شدت اخلاق گراتر است و همیشه سعی می کند حد و مرزهایش را به طور کامل رعایت کند. اما این کار باعث مشکلات زیادی در زندگیش می شود. وقتی سه کاراکتر اصلی در جستجوی داگ با ادی ملاقات کرده و سوار ماشین می شوند، استو دارد با ملیسا حرف می زند و وقتی سوار ماشین پلیس دزدی می شود، دوربین از نمایی او را نشان می دهد که پشت نرده های ماشین پلیس قرار دارد. انگار این همه اخلاق گرایی و سخت گیری های او، بیش از هر چیز مثل حصار و زنجیری او را دربر گرفته اند. هر چه فیل آزاد و رها است و بنابراین در لحظات بحرانی از همه خونسردتر، استو همیشه نگران است. چون آن قدر مرزهایش را محدود کرده که نمی تواند تکان بخورد. بنابراین عجیب نیست وقتی می بینیم در انتهای فیلم او عملاً بیش از هر سه نفر دیگر دچار تغییر و تحول شده است!

    آلن: اگر دقت کرده باشید، شخصیت ها در این لیست به ترتیب از عادی به سمت غیرعادی مرتب شده اند. بنابراین الآن نوبت غیرعادی ترین و البته پیچیده ترین شخصیت این فیلم است. آلن، کسی است که رفتارهای مرموز زیادی دارد. بیش از همه در "خماری" به سر می برد و گاهی وقت ها به نظر می رسد اصلاً در این دنیا سیر نمی کند! با این وجود شاید بیشتر از دیگر افراد همدلی تماشاگر را بر انگیزد. از یک طرف کارهای عجیب و غریب او را می بینیم. لباس های عجیبی که این احساس را به تماشاگر می دهند که آلن یک انسان دوجنسی است. تلاش او برای فرار از تنهایی و در عین حال عصبانیت از این که در مرکز توجه قرار بگیرد (وقتی در پمپ بنزین، یک پیرمرد از ماشین پدرش تعریف می کند، آلن با او به تندی برخورد می کند). از یک طرف ناراحتی او از تنهاییش است و از طرفی دیگر به نظر می رسد گاهی بدش نمی آید که به طور کامل تنها باشد. به طوری که حتی موبایل هم ندارد! ولی مهم ترین خصوصیت او، بی توجهی به اتفاقات اطرافش است. وقتی در مسیر حرکت به سمت ل*ـاس وگاس، ماشینشان در آستانه ی تصادف با یک کامیون قرار می گیرد، ولی آن ها جان سالم به در می برند، تنها آلن و فیل به این قضیه می خندند. ولی جنس خنده ی آن دو آشکارا با هم تفاوت دارد. فیل به این می خندد که عجب اتفاق هیجان انگیز و جالبی برایشان افتاده و آلن به این خاطر می خندد که اصلاً به درستی نفهمیده که چه اتفاقی داشته برایشان می افتاده! (یک بار دیگر به جنس خنده ی او در این صحنه توجه کنید که چقدر ساده و حتی تا حدی ابلهانه است). او فقط از این خوشحال است که در کنار "دوستانش" است. یکی از مهم ترین سکانس هایی که می تواند ما را به سه شخصیت اصلی تر نزدیک کند، جایی است که آن ها برای فهمیدن این نکته که شب قبل چه اتفاقاتی رخ داده است، نزد پزشکی می روند که شب قبلش هم پیش او بوده اند. وقتی این پزشک (که مشغول معاینه ی یک پیرمرد است) لباس او را درمی آورد که او را معاینه کند، استو به طور کامل رویش را برمی گرداند، فیل چشم هایش را می گیرد (ولی زیرچشمی دارد به صحنه نگاه می کند!) و آلن هم رویش به سمت دیگری است. انگار اصلاً حواسش به اطرافش نیست. به نظر نمی رسد شخصیتی مثل آلن با این همه رفتارهای عجیب و گاهی به شدت اعصاب خردکن، بتواند توجه و علاقه ی تماشاگر را به خودش جلب کند. ولی در این فیلم به طرز شگفت انگیزی شاهد این نکته هستیم که اتفاقاً چنین کاری امکان پذیر است. احساساتی ترین سکانس های فیلم، جاهایی هستند که آلن دارد از تنهاییش صحبت می کند. جایی که اعتراف می کند که پدرش ماشین خود را بیشتر از او دوست دارد، یا جایی که آن متن را روی پشت بام برای رفیقانش می خواند. هنگامی که آلن، فیل و استو در کلیسا با ادی ملاقات می کنند، ادی آن ها را در آغـ*ـوش می کشد. توجه کردید تنها کسی که به این کار او پاسخ می دهد و ادی را بغـ*ـل می کند، آلن است؟ همه ی این ها باعث می شوند که علاقه ی خاصی به این شخصیت پیدا کنیم.

    خماری بی شک یکی از بهترین کمدی های سال های اخیر است. فیلم به طرز دلپذیری در ستایش آزادی و لـ*ـذت بردن از زندگی در هر قالبی است. برای همین است که سکانس های اولیه ی رفقا در حال حرکت به ل*ـاس وگاس و شب اول اقامتشان در آن جا این قدر برای تماشاگر لـ*ـذت بخش است. چون اوج آزادی آن ها را نشان می دهد. فیلم با صحنه ی تدارکات عروسی و یک موسیقی رمانتیک آغاز می شود و با عکس هایی از کارهای محیرالعقول چهار رفیق و یک آهنگ تند به پایان می رسد. پایان هر کار زمانی دلچسب است که نمایانگر آزادی و لـ*ـذت کامل آدم هایش باشد. همین کافی نیست؟!

    این سری فیلم رو من خودم سه بار هر کدوم رو دیدم و به شدت توصیه میکنم فیلمی ساده و در کلام واقعی کمدی با سبکی متفاوت به دور از کلیشه های همیشگی که ادم رو مجذوب خودش میکنه واقعا ارزش چندبار دیدن رو داره
    یه نکته مهم اینکه بر خلاف فیلم های سینمایی دنباله دار این فیلم هر سری با سبکی جذاب به نمایش در نیاد که واقعا نمیشه گفت کدوم قسمتش جذاب تره! البته از نظر من ...
     

    ^M.Sajdeh.76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/07/26
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    7,439
    امتیاز
    646
    محل سکونت
    تهران
    tmp_30498-3(2)1811066666.jpg

    نقد و بررسی فیلم به قلم Roger Ebert (راجر ایبِت)

    نشریه شیکاگو سان‌تایمز

    نقد و بررسی کامل فیلم

    آیا این فیلم Hangover (خماری 2) واقعی است یا اینکه تنها آزمایشی است برای تست واکنش بینندگان نسبت به فیلم؟! “خماری 2” به گونه ای است که انگار قصد دارد در این زمینه که « چه کسی می تواند از من بی ادب تر باشد» با بینندگان خود مسابقه بگذارد. اگرچه فیلم مرا چندین بار به خنده انداخت ولی باید گفت بسیار از خنده های من نا خود آگاه و به خاطر میزان کم شعوری کاراکتر ها بودند! اگر فرض هم کنیم که این فیلم به کسی توهینی نکرده باشد، باز هم صحنه های پایانی فیلم، مانند قسمت اول خماری، تشکیل شده از عکس هایی چسبیده به هم هستند، اما یکی از این عکس ها به قدری بی رحمانه و نا خوشایند می باشد که باید گفت “تاد فلیپس” در بکار بردن این عکس اشتباه بزرگی مرتکب شده و هیچ گاه نباید این عکس را به نمایش می گذاشت. درجه بندی MPAA برای این فیلم ، درجه R می باشد. در توضیح MPAA درباره محتوای فیلم “خماری 2” این است : «زبان تند و پرخاشگرانه، صحنه های جنـ*ـسی تند و زننده، صحنه های مربوط به استفاده از مواد مخـ ـدر و صحنه های خشونت آمیز». شاید بتوان گفت دیگر جای کافی برای افزودن موردی دیگر به این لیست وجود نداشت وگرنه این موارد تا چند خط دیگر هم می توانستند ادامه پیدا کنند!

    اما “خماری 2” هم فیلمی نبود که برای من بتواند شوکه کنند باشد. اگرچه فیلم پر است از صحنه های زننده جنـ*ـسی، . اما به جز همان عکس پایانی فیلم که در بالا اشاره کردم که بی حرمتی تندی بود به یکی از مشهور ترین تصاویر گرفته شده از جنگ ویتنام، اما در کل “خماری 2” فیلمی نیست که شعور انسان ها و انسانیت را زیر سوال ببرد. به طور خلاصه باسد گفت که “خماری 2” فیلم خنده داری است. بخصوص صحنه های مربوط به عروسی که آنچنان بیننده را به خاطر موقعیت کاراکتر فیلم، خجالت زده می کند، که فیلم را به خاطر این موهبت، شایسته تقدیر نیز می کند! و البته کاراکتر آلن (با بازی زاک گالیفیناکیس) (همان بازیگر ریشوی تپل) که بخش اعظمی از صحنه های خنده آور و کمیک قسمت اول را به خود اختصاص داده بود، در این قسمت نیز تعداد بسیار زیادی صحنه های خنده دار خلق می کند.

    اگر شما قسمت قبلی این فیلم را دیده باشید (که موفق به کسب 485 میلیون دلار سود خالص حاصل از فروش شد) و خط داستانی فیلم قبل را حدودا به خاطر دارید، باید بگویم برای تعریف کردن خلاصه داستان این قسمت چیز زیادی نمی ماند که من بگویم. این فیلم درست مانند آن است که “تاد فلیپس” (کارگردان فیام) همان فیلم نامه قبلی را از ل*ـاس وگاس به بانکوک بـرده باشد. حتی اتفاقات داخل فیلم هم شبیه یا ادامه ای است بر همان واقایعی که در فیلم اورجینال دیدیم : تماس مجدد با عروس گیج فیلم قبلی، فلاش بک هایی به مراسم عروسی مضحک فیلم قبلی، باز هم ایده ای احمقانه برای لـ*ـذت بیشتر در آخرین پارتی مجردی مرد ها قبل از عروسی، بیدار شدم مجدد 4 نفر انسان گیج در داخل اتاقی که هیچ جیز از آن به خاطر نمی آورند، نشانه های عیاشی و تباهـ*کاری در سراسر اتاق (و روی خود افراد) و سر انجام تلاش نا امیدانه کاراکتر های فیلم برای کشف اینکه چه بر سر آنها آمده است.

    هنگامی که فیلم آغاز می شود، متوجه می شویم که چند سال از حوادث فیلم قبلی گذشته است. اکنون نوبت دندانبزشک فیلم قبل با نام استو (و با بازی اد هلمز) است که در نقش داماد آینده فیلم بازی کند. اون با یک دختر زیبای تایلندی با نام لورن نامزد کرده است. اما پدر لورن، با ازدواج دخترش با استو چندان راضی نیست. پسر او اکنون یک دانش آمور نابغه 16 ساله است که در حال ورود به دانشگاه استانفورد برای تحصیل در دوره پزشکی این دانشگاه است. او مدام پسر خود را با استو مقایسه می کند و حتی در صحنه ای هم به استو می گوید که ما در این کشور دندان پزشک ها را پزشک به حساب نمی آوریم. در مهمانی قبل از عروسی هم به آرامی و با سنگدلی تمام حال استو را با یک شبر برنج بی مزه حسابی جا می آورد.

    بعد از این قضیه، استو به همراه دوستانش، برای اینکه سر حال بیایند به ساحل می روند و درست در صحنه بعد می بینیم که استو و دوستانش گیج و مبهوت، درست مانند آنکه از کما بیرون آمده باشند، در هتلی درجه سه و بسیار بهم ریخته در شهر بانکوک در حالی بیدار می شوند که استو یک تتوی بزرگ بر روی صورتش کشیده شده است و تدی هم گم شده است! این سه دوست اکنون قدم در خیابان های بانکوک می گذارند تا هر طور که شده افرادی را پیدا کنند که بتوانند با کمک آنها متوجه شوند که ، چه بر سرشان در چند ساعت ساعت گذشته (و شایدم در چند روز گذشته!!) آمده است.

    این جست و جو ها به دلیل رفتار احمقانه “آلن” تحت تاثیر قرار می گیرند و باعث می شود، کاراکتر های فیلم در مشکلاتی گرفتار شوند که رهایی از آنها کاری است بس دشوار. واکنش های آلن عموما جالب و خنده دار هستند اما باید گفت خنده دار ترین صحنه فیلم صحنه ای است که آلن را قبل از آنکه حتی به تایلند سفر کند در اتاق خوابش نشان می دهد. در این صحنه آلن یک پسر تنبل خانه نشین است که مدام از طریق سیستم صوتی به مامانش امر و نهی می کند. درست مثل آنکه قرار است تمام عمرش را مانند یک بچه باقی بماتد . کاراکتری که از آلن در این صحنه می بینیم، خود به تنهایی می تواند دستمایه فیلمی مجزا باشد که حتی من هم حاضر هستم برای تماشای آن فیلم، پول خوبی بدهم. (اگر چه من فکر می کنم بهتر است آقای گالیفیناکیس دوباره موهای خود را بلند کند. من کاراکتر های او را وقتی موهایش را بلند می کند و شبیه خرسی شلخته می شود را بسیار بیشتر دوست دارم!)

    من متخصص امور امنیتی نیستم اما باید بگویم که من قبلا در شهر بانکوک بوده ام. بله. اینکه قسمت های زیادی از این شهر پر است از نا امنی و خشونت حقیقت دارد ، اما باید گفت قسمت دوم فیلم خماری به طرز آشکاری مانند یک ضد تبلیغ کامل بر علیه بانکوک و کشور تایلند عمل کرده است. درست مثل آنکه از کشورهای دیگر پر توریست آن منطقه، مثلا سنگاپور یا .. پول گرفته باشد تا وجهه تایلند را به نفع آنان خراب کند. این میزان تخریب، بیشتر از همه آن تماشاگرانی را هدف گرفته و متعجب می کند که از آن بخش ار مردمی که در تایلند ، روابط جن سی را به عنوان حرفه و منبع در آمد خود و کشور خود در نظر گرفته اند، اطلاعات کمی دارند. اما دیگر قسمت های تعجب آور فیلم از شهر بانکوک، نحوه رفتار و ظاهر خلافکاران این شهر می باشد. مثلا پل جیاماتی در نقش یک رئیس جنایتکار و نیک کاساوتز در نقش یک تاتو کار ظاهر شده اند. به این جمع، گنگستر فیلم قبلی، یعنی مستر چو را هم اضافه کنید که در مواقه نیاز، مانند یک کاتالیزور به جمع دیگر خلافکاران فیلم اضافه می شود.

    در زمانی که تعداد بسیار زیادی از فیلم ها با هزار منت و التماس به دنبال کسب درجه نمایشی PG-13 (برای کسب مخاطب بیشتر) هستند، فیلم خماری به معنای واقعی کلمه “روی” درجه نمایشی R را کم کرد و قسمت دوم خماری هم به نظر می آید مشغول تست میزان خویشتن داری اعضای MPAA می باشد! “خماری 2” هم درست مانند نسخه اول، همان فرمول جادویی قبلی را به کار می برد: کاراکتر های داستان می توانند موفق شوند هوشیاری خود را بعد از عیاشی و تباهـ*کاری شدید و وحشتناکی که پشت سر گذاشته اند بدست بیاورند و به سرعت به سرزمین انسان های واقعی باز گردند. در دنیای واقعی، قول میدهم آنها مجبور بودند تا زمانی که بعد از این اتفاقات بتوانند از سلامت عقلی و جسمی خود اطمینان حاصل کنند، برای جلو گیری از هر گونه فاجه، خود را در اتاق مراقبت های ویژه بیمارستان حبس کنند.

    این نقد واقعا خوبه و جای حرف نداره اما از نظرم قسمت دومش هم خیلی جالب و هیجانی بود به خصوص قسمت گشتن دنبال انگشت اون پسره و پاک کردن خالکوبی و در آخر عروسی که خیلی هیجان داشت واقعا ارزش چندبار دیدن داره و باید بگم سبک کمدی رو به کلی عوض کرده!
     

    ^M.Sajdeh.76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/07/26
    ارسالی ها
    1,650
    امتیاز واکنش
    7,439
    امتیاز
    646
    محل سکونت
    تهران
    tmp_30498-7-1320873315.jpg

    نقد و بررسی فیلم به قلم James Berardinelli (جیمز براردینِلی)

    نمره 3.5 از 10

    بخش سوم فیلم خماری (The Hangover Part III) نمونه ی واضحی ست از زمانی که پول، خروجی های هالیوود را تعیین می کند. زمانی که پول کاری میکند تا همه چیز اشتباه پیش برود.وقتی اولین بخش خماری، تحلیل گران را نه فقط با موفقیت بلکه با محبوبیت عظیمش تحت تاثیر قرار داد,کارگردان تاد فیلیپس (Todd Philips) فورا به فکر دنباله ی آن افتاد.او کاری را انجام داد که اغلب مردم در آن موقعیت انجام می دهند:پول را گرفت و تولید نامرغوبی که تا حد زیادی شبیه نسخه اصلی بود را سر هم کرد. آن فیلم هر چند نو آوری و انرژی قسمت اول را نداشت,ولی هنوز خنده دار بود و همین مهم ترین خصوصیتی ست که می توان به یک کمدی نسبت داد. بنابراین بخش دوم خماری هم در گیشه موفق شد. موفقیت تجاری بخش دوم باعث کاشتن دانه ای شد که اکنون به گیاه هرز غول پیکری به نام «خماری ۳» تبدیل شده است . تاد فیلیپس بار دیگر با چک کلان دیگری فریفته شد و تصمیم گرفت این بار “مسیر متفاوتی پیش بگیرد”.ظاهرا “مسیر متفاوت” یعنی خط زدن بیشتر شوخی ها به سمت عناصر شاد/هیجانی دست دوم,تنزل دادن فیل (Phil-Bradley Cooper) و استو (Stu-Ed Helms) به بازیگران نقش مکمل و تبدیل کردن آلن (Alan-Zach Galifianakis) و آقای چو (Mr.Chow-Ken Jeon) به عنوان بازیگران اصلی و قرار دادن صحنه های اکشنی که شبیه تکه های دور انداخته شده از ماموریت غیر ممکن (Mission:Impossible) بود. خماری فیلم سرگرم کننده، خنده دار و پر انرژی ای بود. خماری 2 هم با وجود طبیعت تکراری اش,لـ*ـذت بردنی بود. اماخماری 3 یک نوع آزمایش شکنجه اور در آزمایش میزان تحمل بینندگان عامه و معمولی است.



    این بار,هیچ کس به یک مهمانی مجردی نمی رود.هیچ کس در یک اتاق عجیب هتل,پر از شواهد یک شب عیاشی بیدار نمی شود.در عوض رخدادی که فیل,استو و آلن را دوباره دور هم جمع می کند یک جلسه ی شفاعت است که توسط برادر زن آلن،داگ (Doug-Justin Bartha) برگزار شده است.این چهار نفر برای یک سفر جاده ای سوار ماشین می شوند ولی پیش از آنکه بتوانند به آریزونا برسند توسط مارشال (Marshal- John Goodman),یک شبه گانگستر که می خواهد از دوستی آن ها با آقای چو برای پیدا کردنش استفاده کند,ربوده می شوند.ظاهرا چو چند میلیون دلار طلا از مارشال دزدیده و او می خواهد پسش بگیرد.او داگ را گروگان می گیرد و تهدید می کند که اگر فیل,استو و آلن خواسته اش را برآورده نکنند,او را بکشد. همه ی این ها چنان با جدیت سفت و سختی بازی می شوند که ما را تشویق می کنند فراموش کنیم این قرار است یک فیلم کمدی باشد.

    کن جونگ (Ken Jeong) در نقش های کوچک در خماری و خماری 2 فوق العاده بود.با گسترش نقشش در خماری 3 او سریعا این خوشایندی را به افراط می کشد.این بار نه تنها در خط اصلی داستان نقش فرعی ندارد بلکه خود، خط اصلی داستان است. اکثریت خماری 3 به تعقیب او توسط گروه رفقا می گذرد و وقتی او را میگیرند به دلایل نامعلوم با او متحد می شوند.جونگ در سطحی عمل می کند که خیلی به رنده کردن اعصاب بیننده نزدیک است. رقابت کن جونگ با گالیفیاناکیس که در نقش آلن احمق,که اینبار دیگر در جنبه های دیگر هم دوست داشتنی نیست در راه رفتن روی اعصاب بیننده در حد کشیدن ناخن روی تخته سیاه آزار دهنده است.

    برای حدود 100 دقیقه,خماری 3 این پا و آن پا می کند,در حالی که به جای ایجاد خنده بیشتر به پیشروی زیر داستان شبه هیجانی ناقصی توجه می کند که شاید اگر لحنش انقدر جدی و ملال آور نبود، سرگرم کننده تر می شد. در طول فیلم چند دوست قدیمی ظاهر می شوند (هتر گراهام (Heather Graham)) و (مایک اپس (Mike Epps));ولی این نقش آفرینی های کوتاه تنها حس نوستالژی ای را تحـریـ*ک می کند که به یادمان می آورد چقدر خماری بهتر بود. عناصری مانند مایک تایسون (Mike Tyson) و دیگر نوآوری ها که دو فیلم اول را “کمدی ارزشمندی” می کردند، کاملا مفقود الاثر شده اند.

    خماری 3 نهایتا در طول تیتراژ پایانی به هدف می زند (منظور از این حرف اصلا تعبیری کنایه آمیز نیست بلکه عین واقعیت است).سکانس 90 ثانیه ای درون-تیتراژی ای نیز وجود دارد که از هرچه در نمایش اصلی آمده خنده دار تر است. این ثانیه ها می تواند یا به عنوان یک صحنه ی خنده دار مجزا دیده شود,یا اگر خماری 4 ای وجود داشته باشد,به عنوان تبلیغی برای فیلم بعدی. پس از بیش از یک ساعت و نیم موضوعات افسرده کننده و کسل کننده ,این بخش کوتاه یک شلیک آدرنالین کمدی را پیشکش می کند که البته بیش از حد کوتاه و البته دیر است.

    نگاه کردن به مجموعه ای که چنان امیدوار کننده شروع شد و به چیزی این چنین ملال آور و بی ربط نزول کرد بسیار ناراحت کننده است. فیلم های شبیه این ممکن است پولساز باشند اما اعتبار کمپانی تجاریشان را از پایین می آورند.برای مثال نگاهی به ماتریکس بیندازیم.هر سه بخش سودآور بودند ولی وجود دوتای آخر,که با نگاهی به قسمت اول آن، اضافه هایی اغراق شده محسوب می شوند,اعتبار اولی را خدشه دار کرد. خماری 3 گواه آن است که چرا بعضی فیلم ها هیچ گاه نباید ساخته شوند و هنگامی که اینگونه فیلم ها ساخته هم می شوند، چه نتیجه ای می توانند داشته باشند.

    با قسمت و همجنسگرایی تبلیغ ل*ـاس وگاس و کازینو هاش موافقم و اون قسمت که آقای چاو وآلن ادای ماموریت غیر ممکن رو در می آوردن و شاید این قسمت به خوبی قسمت های قبل نباشه اما بازم ارزش دیدن داره و من خودم خیلی دوسش دارم و واقعا کمدیش حال ادمو خوب میکنه
    اگر این سه قسمت رو دیدین نظرتون رو بهم بگین حتما
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا