آمریکایی معرفی،بررسی و تحلیل سریال مردگان متحرک (walking dead)

  • شروع کننده موضوع _._
  • بازدیدها 100
  • پاسخ ها 2
  • تاریخ شروع
  • برچسب ها
    فیلم

مورد پسند واقع شد؟


  • مجموع رای دهندگان
    1

_._

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/16
ارسالی ها
223
امتیاز واکنش
5,393
امتیاز
506
مردگان متحرک

کارگردان: Frank Darabont
بازیگران:Andrew Lincoln, Jon Bernthal, Sarah Wayne Callies
ژانر: درام ، ترسناک ، هیجان انگیز
زبان : انگلیسی
امتیاز : 8.7/10
محصول کشور آمریکا
برنده 31 جایزه و نامزد بهترین سریال تلویزیونی درام سال 2011 در Golden Globe
zombies-city-and-the-crowd-900x500.jpg


خلاصه:

ریک یک افسر پلیس است که بعد از گلوله خوردن در حین ماموریت، چندین ماه در بیمارستان بیهوش بوده است. وقتی که او بیدار می شود، می فهمد که دنیای اطرافش توسط زامبی ها ( مردگان متحرک ) تسخیر شده است، و به نظر میرسد که او تنها شخص زنده است. او برای پیدا کردن خانواده اش به شهر آتلانتا می رود، و در آنجا به گروهی از بازمانده ها بر می خورد که در خارج از شهر ساکن شده اند. همسرش لوری و پسرش کارل و همینطور بهترین دوستش، شین در میان بازمانده ها هستند. اکنون او به همراه دیگر بازمانده ها باید در دنیایی که پر از مرده های متحرک است، راهی برای زنده ماندن پیدا کنند…
تحلیل gc313:

نکته: متن فوق بر اساس پنج فصل نمایش داده شده نگاشته شده و ممکن است در فصول بعدی، برخی از گزینه های مطرح شده دستخوش تغییر شوند.

در روز 31 اکتبر سال 2010، دنیا شاهد رونمایی از سبک جدیدی از فیلم های پسا آخر الزمانی زامبی-محور بود که در آن علاوه بر نمایش درنده خویی زامبی ها و مصیبت به وجود آمده به دست آن ها، به روابط عاطفی و اجتماعی انسان های نجات یافته در این دوران نیز می پرداخت و با دقت و وسواس خاصی، شرایط حساس حاکم را توصیف می کرد.

سریال مردگان متحرک (The Walking Dead) ساخته فرانک دارابونت (Frank Darabont) آمریکایی است که بر اساس کتاب مصوری به قلم رابرت کرکمن (Robert Kirkman) ساخته شد. تا به حال 5 فصل کامل از این سریال توسط شبکه خصوصی و تخصصی تلویزیون کابلی AMC پخش شده و قرار است که فصل ششم (و احتمالاً آخرین فصل آن) هم به زودی پخش شود.
داستان سریال، تقریباً تمی همانند بیشتر داستان های زامبی-محور دارد و در ادامه، گره های دراماتیک زیادی به این تم محوری افزوده می شود. همین موضوع، باعث شده تا این سریال از همه تولیدات مشابه خود، یک سر و گردن بالاتر قرار گیرد و استقبال جهانی را به همراه داشته باشد.
در مورد داستان، اینطور توضیح داده می شود که به دلایل نامعلومی، ویروسی مرگبار در میان انسان ها (ظاهراً سراسر کره زمین) شیوع پیدا کرده و باعث مرگ آن ها و تبدیل شدنشان به موجوداتی گوشتخوار و درنده (زامبی) شده است. موجوداتی که پس از تبدیل شدن، معمولاً بدون وقفه و خستگی شروع به راه رفتن (جستجو) می کنند و در سر راه خود به انسان های سالم و حتی حیوانات حمله کرده و از آن ها تغذیه می کنند. از این رو، آن ها را "راه روندگان" (Walkers) هم می نامند.
همانطور که اشاره شد، فاجعه مذکور ابعادی جهانی دارد. از همین رو، گروه بازماندگان (نجات یافتگان) درون سریال را می توان نمادی از جهان نجات یافته بشری (انسان هایی با ملیت های مختلف) دانست.
باز هم بر اساس اطلاعاتی که در داستان ارائه می شوند، این ویروس مرگبار به صورت پیش فرض در بدن همه انسان ها زندگی می کند و پس از مرگ، فعال شده و کنترل آن ها را به دست می گیرد. این بدان معنی است که همه انسان ها به صورت بالقوه زامبی هستند و مرگ طبیعی یا گازگرفتگی عواملی هستند که زامبی بودن آن ها را بالفعل می کند.
روش عملکرد ویروس هم در نوع خودش بسیار جالب و قابل تأمل توصیف می شود. بدین صورت که پس از مرگ میزبان، ویروس خود را به قسمت کورتکس مغز رسانده و با فرستادن پالس هایی خاص، کنترل اندام ها را به صورت محدود به عهده می گیرد. در این روند، بدن انسان همچون ماشینی فرض شده که در زمان حیات کنترل آن به دست انسان (روح) است و پس از مرگ (خروج روح از بدن)، ویروس جایگزین آن شده و یکبار دیگر این ماشین را راه اندازی می کند. البته همانطور که ذکر شد، ویروس توانایی کاربری صد درصد از این وسیله را ندارد و عملکرد آن بسیار محدود است.
به عنوان مثال، زامبی ها همانند انسان ها می بینند، می شنوند، می بویند و از گوشت تغذیه می کنند، اما احساسات عالی بشری (عشق، نفرت و...) و توانمندی های ساده رفتاری مانند قدرت تکلم، فکر کردن و حتی دویدن را ندارند! در واقع، آن ها نه شکل کلاسیک و آشنای مردگان را دارند و نه شبیه به انسان ها هستند.
اما این موجودات خبیث دارای ویژگی های جالبی هستند که با ذات درنده آن ها در تناقض است.
زامبی ها به یکدیگر آسیب نمی رسانند و از گوشت هم تغذیه نمی کنند! آن ها معمولاً به صورت گروهی حرکت می کنند و برای بدست آوردن غذا با هم نمی جنگند. به هم خــ ـیانـت نمی کنند، دروغ نمی گویند، برای هم نقشه نمی کشند و قصد جان یکدیگر را نمی کنند. آن ها فقط به فکر خوردن گوشت تازه هستند.
از زاویه ای دیگر، شاید بتوان زامبی ها را نمادی از جامعه درگیر در روزمره گی یا تحت تأثیر یک جریان فکری خاص دانست که علیه افرادی که به گونه ای دیگر فکر می کنند، قیام کرده اند و سعی دارند تا آن ها را نیز همانند خود کنند. آن ها فقط به یک هدف واحد فکر می کنند و سعی دارند مدل رفتاری خود را به دیگران (انسان های سالم) نیز منتقل کنند. به همین دلیل هم برای نابودی آن ها باید مغزشان را نابود کرد. یعنی امکان اندیشیدن را از آن ها گرفت!
اما بر خلاف زامبی ها، در طرف دیگر ماجرا، انسان ها قرار دارند که به علت پیچیدگی های رفتاری به موجوداتی بسیار خطرناک تبدیل شده اند. آن ها در این فضای پر تنش و خشن، برای هم نقشه می کشند، به هم خــ ـیانـت می کنند، قصد جان یکدیگر را می

کنند، به هم دروغ می گویند و بسیار غیر قابل پیش بینی هستند.
 
  • پیشنهادات
  • _._

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/16
    ارسالی ها
    223
    امتیاز واکنش
    5,393
    امتیاز
    506
    ادامه ...

    اصول اخلاقی:
    با توجه به نابودی جهان، اصول اخلاقی هم از میان رفته و علی رغم داشتن شغل های مهم (وکیل، پلیس و...) و تحصیلات عالی، کمترین پایبندی در میان افراد نجات یافته وجود دارد. البته هنوز افرادی مانند دیل هورواث (Dale Horvath) به این اصول پایبند هستند، اما آن ها به راحتی از داستان حذف می شوند یا در نهایت منش دیگران را دنبال می کنند.
    در یکی از قسمت های فصل سوم، افراد گروه ریک، از کنار فردی که در جاده به دنبال کمک است، با بی تفاوتی عبور می کنند و در راه برگشت، زمانی که با جنازه او مواجه می شوند، کوله پشتی باقیمانده از وی را برمی دارند. این صحنه، اوج افول اصول اخلاقی را نمایش می دهد.
    در واقع، در این سریال به علت شرایط خاص حاکم، دیگر خبری از چهارچوب های قانونی که ملاک هایی برای جزا و پاداش محسوب می شدند، نیست و همه چیز اعتبار خود را از دست داده است. پلیسی که باید مجری قانون باشد، به علت ساقط شدن اعتبار قانون، به غـ*ـریـ*ــزه خود رجوع کرده و حالا تفسیری غریزی از آن را که باعث تضمین بقای خود، خانواده و همراهانش می شود را ملاک قرار می دهد.هیچ علمی جز علم بقا اعتباری ندارد و سال ها تلاش و تحصیل و دریافت مدارک و القاب علمی، دیگر فاقد اعتبار هستند. در این سریال، اصول اخلاقی در یک اصل اساسی خلاصه شده است: "بکش تا زنده بمانی." حال خواه دشمن بقای تو، زامبی ها باشند یا انسان ها و یا حیوانات.
    قانون و اخلاق، فقط در ضروریات بقا خلاصه شده اند و اگر گاهی اثر کمرنگی از انسانیت و اخلاق و قانونمندی را شاهد هستیم، در پلان های بعدی اثرات منفی آن را نیز خواهیم دید. در واقع، در این سریال اینطور القا می شود که در زمان وقوع یک بحران جهانی فقط باید کلاه خود را چسبید و به فکر خود بود. بزرگترین خطا، پایبند بودن به اخلاقیات و قوانین پیش از بحران است.

    توجیه کشتن انسان ها به هر روشی:
    در این سریال، به بهانه اینکه زامبی ها انسان نیستند، این مجوز صادر شده تا به هر طریق ممکن و با روش هایی بسیار خشن و غیر انسانی، انسان ها را (زامبی ها) بکشند. فرو کردن انواع سلاح های سرد به سر زامبی ها، متلاشی کردن سر آن ها با گلوله، بیل، لگد و... فحاشی و دادن القاب سخیف به زامبی ها و نمایش اوج توهش در برخورد به آن ها، نکته قابل توجه این سریال است.این در حالی است که بعضی از این زامبی ها کمی قبل عضو گروه بودند و افراد با آن ها رابـ ـطه دوستی و نزدیکی داشتند. نوع برخورد با زامبی ها به عنوان نمایندگان جامعه ای که به گونه ای دیگر رفتار می کنند (می اندیشند و قصد یکپارچه کردن دنیا را دارند) هم می تواند درخور توجه قرار گیرد. این در حالی است که در بسیاری از رسانه های زامبی-محور غربی، زامبی ها نمایندگان تفکر اسلامی و مسلمانان معرفی می شوند.
    مذهب:
    در این سریال، مذهب موضوعی بسیار حاشیه ای است و افراد کمی به آن معتقدند یا به صورت مقطعی به آن رجوع می کنند. معمولاً دعاها مستجاب نمی شوند و در پس هر دعا، ناامیدی عمیقی وجود دارد. مثلاً زمانی که ریک به کلیسا می رود و از خداوند درخواست دریافت نشانه می کند، در پلان بعدی پسرش مورد اصابت گلوله قرار گرفته و با مرگ دست و پنجه نرم می کند! ظاهراً کارگردان سریال قصد داشته با نشان دادن این صحنه امید به خدا را در میان بینندگانش زیر سوال ببرد! در همین راستا، در برنامه ای به نام مردگان سخنگو که شبکه AMC برای مصاحبه با عوامل برنامه تشکیل داده بود، مجری برنامه از جیمز گان (James Gunn) کارگردان مطرح هالیوودی با حالتی تمسخر آمیز، سوال کرد که:
    - به نظر شما نمایش صحنه تیر خوردن کارل، پاسخ خدا به دعاهای ریک بود؟
    گان هم در جواب پاسخ داد که:
    - به نظر من این روش شبکه AMC بود که می خواست به این وسیله به مخاطبانش بگه که اصلاً خدا وجود نداره!
    و بعد در جواب مجری که گفت: "من نه این نظر رو تأیید و نه رد می کنم"، میهمان دیگر برنامه پاسخ داد:
    - من فکر می کنم که گردانندگان AMC می خواستند بگن که خدا به طرز مسخره ای مردم رو به بازی گرفته.
    کاملاً واضح است که کم رنگ بودن نقش دین و افراد مذهبی در این سریال به صورت عمدی صورت گرفته و در پس این اتفاق، تفکری خاص و مدیریت شده وجود داشته است.


    به عنوان مثال، هرشل به عنوان نماد افراد مذهبی (به نظر می رسد هرشل فردی یهودی باشد -The name Hershel is a Hebrew name)، انسانی خرافی و متوهم نمایش داده می شود که در انتها به اشتباه خود پی می برد و همانند دیگران می شود. در ابتدای برخورد ریک با هرشل، وی مدام ریک را به انجام رفتار انسانی نصحیت می کند و تصمیم می گیرد تا مدیریت بخشی از قلمروی خود (مزرعه) را با وی تقسیم کند. اما در ادامه، او به پوچ و نادرست بودن تفکرات خود پی می برد و خود را تحت رهبری ریک (کابوی) قرار می دهد. نحوه مرگ هرشل هم عجیب و قابل تأمل است. در یکی از بخش های فصل چهارم، هرشل که توسط فرماندار دستگیر شده، زانو می زند و فرماندار با ضرب شمشیر، سر او را از تنش جدا می کند.
    اعدامی عجیب که بیننده را به یاد اعدام های مرسوم کشور عربستان و یا داعش می اندازد. استفاده از شمشیر برای اعدام یک فرد مذهبی (شاید یهودی) در این سریال هم جای تأمل دارد.
    دیگر نماد مذهب در این سریال، کشیشی سیاه پوست به نام گابریل است. او گذشته ای تاریک و پر از ابهام دارد و به گفته خودش، عامل مرگ دسته ای از افراد بی پناه بوده است. گابریل با گوشه گیری در کلیسای کوچک خود و دوری از دنیای بحران زده، توانسته زنده بماند، اما با حضور ریک و همراهانش، کلیسای وی به مکانی ناامن تبدیل شده و سرانجام مجبور به ترک آن می شود. او فردی بسیار ترسو و ضعیف است که با تفاسیر غلط دینی خود از رویدادهای موجود، جان سایر افراد را به خطر می اندازد. او در ادامه داستان با آتش زدن نماد کشیش بودن خود، رسماً ترک دین می کند و به همراه گروه، گوشت سگ می خورد!
    البته اشارات غیر مستقیم زیادی هم در رابـ ـطه با مذهب در این سریال وجود دارند. مثلاً در یکی از بخش های فصل دوم، زمانی که افراد گروه به یک کلیسا می رسند، بر خلاف رسم معمول زامبی ها که مدام در حال حرکت هستند و آن ها را به هیچ وجه در حالت نشسته نمی بینیم، تعدادی روی صندلی های کلیسا نشسته اند و گویا در حال عبادت هستند! در این صحنه، عبادت و دین، رسم و منشی نمایش داده می شود که ظاهراً فقط زامبی ها (نمایندگان روزمرگی) به آن پایبندند!


    روانشناسی:
    کارگردان با مهارت و زیرکی تمام، بیننده را در شرایط سخت روانشناختی قرار می دهد و با ایجاد تشکیک در اصول اخلاقی و کنار هم چیدن استنتاج های لحظه ای، بیننده را میان انتخاب خیر و شر و خوب و بد سردرگم رها می کند. مخاطب سریال، به سختی می تواند فردی را مقصر دانسته یا آن را برای اتخاذ یک تصمیم بی گـ ـناه بداند. همه چیز در این سریال به صورت نسبی تعریف می شود و بیننده نمی تواند برداشت درستی از ماجرا داشته باشد.
    سکانس کشتن شین توسط ریک، قتل عام زامبی های درون انبار هرشل، کشتن دختر فرماندار توسط میشون، کشتن اوتیس توسط شین و کشتن کارن توسط کارول، نمونه هایی از این نوع تصمیمات هستند. ندادن پاسخ قطعی و صریح به سوالات و عدم تأیید و یا تکذیب یک انتخاب، عاملی است که مخاطب را بر سر دوراهی های سخت و نفس گیر قرار می دهد و در نهایت، قدرت و جسارت تصمیم گیری و تمایز خیر و شر را از او می ستاند.






    موارد متفرقه
    ادای دین به میچ آلبوم:
    در یکی از سکانس های فصل سوم، تلفن درون زندان زنگ می خورد و ریک با زنی پشت تلفن صحبت می کند. زن به ریک توضیح می دهد که در مکانی بسیار امن و خوب قرار دارد و در آنجا از زامبی ها خبری نیست. بعد ریک، با مردی صحبت می کند که از او در مورد نحوه مرگ همسرش سوال می کند.
    کمی بعد، ریک متوجه می شود که صدای زن پشت خط صدای لوری، همسرش کشته شده اش است و در واقع او در حال صحبت با مردگان بوده است. این بخش از داستان، اشاره ای به داستان میچ آلبوم (Mitch Albom) به نام "تماس تلفنی از بهشت" است که در آن مردگان از طریق تلفن با بازماندگانشان صحبت می کنند.
    نتیجه گیری:
    سریال مردگان متحرک را می توان به عنوان یک آزمون روانشناختی با تم پسا آخر الزمانی دانست که سعی دارد با قرار دادن مخاطب خود در شرایط بسیار سخت و پیچیده، انتخاب میان خوب و بد و ایجاد تردید در اصل باورهای اخلاقی و مذهبی، آن ها را برای مواجهه با دنیای آینده که گفته می شود در آن چالش اصلی، انتخاب های سخت و سرنوشت ساز است، آماده نماید. دنیایی که بنا به واقیات موجود، دنیای چالش تفکرات زیرساختی است و تفکرات نو و مبلغان آن همچون زامبی هایی خواهند بود که در مواجهه با دیگر تفکرات، بی درنگ به سایرین حمله ور شده و عقاید خود را به آن ها القاء می کنند!
    در چنین شرایطی، آن ها که ضعیف هستند (ایدئولوژی محکمی ندارند) و یا به برخی اصول اخلاقی و مذهبی پایبندی دارند، اولین گروهی هستند که از بین می روند و به جرگه زامبی ها می پیوندند. اما آن ها که قدرت ریسک پذیری بالایی دارند، در قید و بندهای دست و پا گیر عرفی و دینی گرفتار نیستند، توانایی اخذ تصمیم های سخت را دارند و حتی حاضرند در راه هدف خود دیگران را قربانی کنند، برندگان این نبرد هستند.

    پ.ن: من خودم این سریال و دیدم،به نظرم یکی از بهتریناس...
    اما خوب با نقد خیلی از منتقد ها (مخصوصا منتقدان مذهبی) مواجه شده...
     

    _._

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/16
    ارسالی ها
    223
    امتیاز واکنش
    5,393
    امتیاز
    506
    نقاط قوت این سریال:
    مرده متحرک از نظر فنی بسیار کم‌نقص و خوش‌ساخت است و از این نظر یک اثر فوق‌العاده در میان سریال‌های تلویزیونی به حساب می‌آید. از نظر کارگردانی، به جز چند مورد جزئی، مرده متحرک نمره قبولی می‌گیرد. از آن چند مورد جزئی می‌توان به صحنه روبروشدن کارل با ریک بعد از کشتن شین اشاره کرد که تیراندازی کارل خیلی باورپذیر درنیامده؛ حتی دست به اسلحه بردن کارل با توجه به این که از اتفاقی که رخ داده خبر نداشته، به نظر می‌آید زود اجرا شده؛ اما به غیر از این‌جور موارد در مجموع با اثر خوبی روبرو هستیم. از نظر داستان، سریال پتانسیل آن را داشته که کاملا به سمت یک داستان نوجوانانه از نبرد و تعقیب و گریز زامبی‌ها برود اما از رفتن به آن سمت و سو پرهیز کرده و در عوض سعی شده که داستانی عمیق و جدی در آن روایت شود. در فصل دوم سرانجام گروه بعد از مدت‌ها سرگردانی، به مزرعه به ظاهر امنی می‌رسند اما در پایان فصل می‌بینیم که این مزرعه هم جای امنی نیست و برای این جمع، چاره‌ای نمانده جز رفتن و رفتن. هجرت، در خانه را می‌کوبد و گروه مجبور است مزرعه را ترک کند؛ آن هم با تلفات و ترس و وحشتی فراوان.
    این که گروهی از انسان‌ها با شرایط و خصوصیات متفاوت در وضعیتی مجبور شوند با هم زندگی کنند خود می‌توانند منبع داستان‌های مختلفی باشد که نمونه آن را در سریال موفق لاست دیده بودیم. می‌شود گفت که مرده متحرک نیز به نوعی از الگوی لاست پیروی می‌کند. می‌توان برخی شخصیت‌های مرده متحرک را با شخصیت‌های لاست در یک دسته قرار داد. رهبر عاقل و منطقی جمع (ریک در مرده متحرک – دکتر جک شفرد در لاست)، شخصیت غیراجتماعی و بددهن که در ادامه متحول می‌شود (داریل- ساویر)، شخصیتی که پیر جمع است و حالتی پدرانه دارد (دیل- جان لاک) و همچنین برخی اتفاقاتی که در مرده متحرک می‌افتد نیز بی‌شباهت به لاست نیست؛ بازشدن در مرکز سلامت به روی گروه که مشابه بازشدن دریچه به روی جان لاک در لاست است؛ یا شخصیت دکتر جنر در مرکز سلامت که در ناامیدی به سر می‌برد را می‌توان مشابه دزموند در لاست دانست؛ حتی از بین رفتن مرکز سلامت و دریچه نیز به هم شباهت دارند. هرچند که مرده متحرک از روی کامیک بوک ساخته شده و نمی‌توان گفت که این تاثیرات آگاهانه بوده است. داستان مرده متحرک به قدری جذابیت دارد که بتوان آن را یک سریال کاملا متفاوت دانست. سریالی که سوال اصلی‌اش این است: به راستی انسان‌ها تا کجا حاضرند برای زنده‌ماندن تلاش کنند و هزینه بدهند؟
    البته یکی از عناصر مهم مرده متحرک، جنازه‌ها و زامبی‌ها و خون و خون‌ریزی است؛ اما در این مورد تعادل به خوبی حفظ شده. آن‌قدر زامبی و خون‌ریزی در سریال نیست که حال بیننده عادی را به هم بزند. بیشتر حس تهدید وجود آن‌هاست که دلهره‌آور است. شاید اگر مرده متحرک در شبکه‌ای مانند abc یا فاکس بود، با همین میزان خون و زامبی هم نمی‌توانست پخش شود؛ اما AMC این امکان را به سازندگان داده که چنین سریالی بسازند که بتوانند به همان میزان که لازم دارند و بدون افراط و تفریط، زامبی‌ها و کشته‌شدنشان را به تصویر بکشند.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا