معماری هنر دیرین انسان

*بانو بهار*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/15
ارسالی ها
3,937
امتیاز واکنش
10,965
امتیاز
804
محل سکونت
میان شکوفه‌ها
معماری چیست؟

از بارزترین نشانه های تفاوت انسان و حیوان ، عشق به نوجوئی، تكامل و توسعه قدرت خویش بوده است. حیوان از غـ*ـریـ*ــزه اش مدد گرفت، لانه و سرپناه ساخت و طی هزاران سال به آن قانع بود و در آن تغیری نداد اما انسان همواره در اندیشه قدرت و توانائی خویش بوده است. او ابتدا دریافت كه پوست بدنش قادر به حفظ او در برابر سرما و گرما نیست، پوست دومی چون لباس را كشف كرد تا ضعف پوست بدن را جبران كند. باز هم به آن قانع نشد و پوسته سومی ساخت تا او را از گزند سرما و گرما ، آفتاب، درندگان و مزاحمان بیگانه در امان دارد. این پوسته سوم را خانه نامید.

دست او دارای قدرت كافی برای شكستن درختان ، كندن خاك و كشتن حیوانات نبود و با خلق ابزار مناسب آن را توانا ساخت. همانگونه در طول هزاران سال ، او را می بینیم كه بی وقفه در تلاش وسعت بخشیدن به قدرت و قلمرو خویش ، اعماق زمین را شكافته، به ژرفای دریا فرو رفته و در بیكران آسمان در جستجوی منابع و پایگاه جدید است.
ارتیاط با دیگران ، یكی از ابزارهای توسعه قدرت رفع نیاز روحی او بوده است كه به اشكال گوناگون جلوه گر شده است و در این میان ، ابتدائی ترین آن ، ارتباط تصویری بوده است كه آثار آن بر سنگواره ها ، یادآور نحوه ارتباط او در دوره غار نشینی است.
ارتباط تصویری امروزه ار جایگاه ارزشمندی برخوردار است و نقشه كشی یكی از مهمترین گونه های آن است كه در تمامی رشته های فنی مورد استفاده قرار می گیرد.
همانگونه كه می دانید برای ساختن یك مجموعه ساختمانی با اتكا به دهها هزار كلمه در توصیف آن ، بدون اینكه تصویری از آن رسم كنیم ممكن نیست. به عبارت دیگر اگر قرار باشد ده نفر سازنده، همگی با اتكا به توصیفات موجود از طرف نویسنده ،ساختمانی بسازند، نهایتاً ده ساختمان متفاوت حاصل خواهد شد. هر چند كه توصیفات مذكور دقیق و جزء به جزء باشد.
لذا اگر چه كلمات ، نقش مهمی را در انتقال ایده ای طرح بازی می كند، اما نقشه، اصلی ترین وسیله برای ارتباط در كار معماری و ساختمان است بنابراین تصاویر در بسیاری از مواقع گویاتر از كلمات ، منتقل كننده ایده های فنی است. به همین سبب در رشته های فنی برای انتقال ایده ها از نوعی تصاویر ساده شده خاص به نام نقشه استفاده می كنند كه نوعی زبان ترسیمی است .
این زبان همانند زبان مادری دارای قواعد و دستورات خاص خود است.این قواعد به طور قراردادی وضع شده است و در اغلب كشورها به صورت استاندارد در آمده است.در رشته معماری نیز از نقشه هایی استفاده می شود كه به آن نقشه های معماری-ساختمانی می گویند.
نقشه كشی ، تركیبی است از ترسیمات تك تصویری سه بعدی و ترسیمات چند تصویری دو بعدی.
نقشه های ساختمانی در مقیاسها و اندازه های متفاوت ترسیم می شوند كه بتوانند تمامی اطلاعات مورد نیاز برای سات آن را اعم از اندازه و شكل و حتی نوع مصالح را به بیننده منتقل كند.

آشنائی بارشته معماری در هنرستانهای فنی و حرفه ای :

امروزه از دو طریق می توان در این رشته تحصیل نمود:
۱) رفتن به دبیرستان و تحصیل در رشته ریاضی فیزیك و بعد قبولی در كنكور سراسری كاردانی و یا كارشناسی.
۲) رفتن به هنرستان و تحصیل در رشته نقشه كشی معماری و گرفتن دیپلم در این رشته و بعد ورود به دانشگاه در مقطع كاردانی.
دانش آموز در دوره هنرستان می بایست دو سال در این رشته تحصیل كند تا موفق به اخذ دیپلم فنی و حرفه ای شود. در طول این دو سال او با رسم انواع نقشه های مورد نیاز برای ساخت یك خانه مسكونی اعم از اجرائی و معماری آشنا خواهد شد.علاوه بر تسلط كامل بر رسم نقشه های ساختمانی با دست ،با نقشه كشی به كمك رایانه ( اتوكد ) نیز آشنا خواهد شد.
علاوه بر آن با هنر طراحی و آشنائی با مبانی هنر های تجسمی ، شناخت اجزائ ساختمان ، نقشه برداری ، تاسیسات آب و فاضلاب ، تاسیسات برقی ، متره و برآورد، بناهای تاریخی نیز آشنائی كامل پیدا خواهند كرد.
درسهای تخصصی دوره هنرستان در این رشته عبارت است از :
۱) شناخت مواد و مصالح
۲) ترسیم فنی و نقشه كشی
۳) مبانی طراحی معماری
۴) نقشه كشی ساختمانی
۵) آشنائی با بناهای ساختمانی
۶) حجم شناسی و ماكت سازی
۷) متره و برآورد
۸) نقشه برداری
۹) تاسیسات ساختمانی
۱۰) عناصر و جزئیات ساختمانی
دانش آموز پس از گرفتن دیپلم فنی بدون گذراندن دو ره پیش دانشگاهی می تواند با دادن كنكور سراسری یا بدون كنكور به دانشگاه آزاد و یا علمی كاربردی راه پیدا كند و پس از گرفتن مدرك كاردانی با دادن كنكور كارشناسی وارد دوره لیسانس شود.
سپس یا با داشتن مدرك كاردانی به عنوان تكنسین معماری یا با داشتن مدرك لیسانس به عنوان مهندس معماری وارد بازار كار شود.
رشته معماری دارای آینده شغلی مناسب و همچنین فوق العاده متنوع با روحیات مختیف می باشد.بیشتر كارهای آن نیز بیشتر به صورت عملی و مهارتی می باشد.
تاریخچه معماری

مـعـمـاری قـبـل از اسـلام معـماری ایرانی را باید بطور صحـیح از اعـماق تاریخ ایـن سرزمـیـن کهـن مـورد بررسی قـرار داد. معـماری ایرانی به شـش قـرن قـبل از میلاد مسیح باز می گـردد، که مـشـخـصات هـر دورهً معـماری را در دوره های مـخـتـلف تاریـخـی شـرح می دهـیـم : 1- معـماری دوران ماقـبـل تـاریخ تـا زمان حـکـومت مادها. 2- معـماری از زمان حکـومت مـادهـا تـا پـایان دوره حـکـومت ساسانیان . در رابـطه با معـماری ایران، بایـد به خـوانـنـدگـان یـادآوری شـود، تـغـیـیـراتی کـه در رابـطه بـا هـنـر پـیـشـیـنـیان ایـران در معـماری داده شـده و نـحـوهً ساخـتمان سازی آن دوران. در سخـنی کـوتاه مـی تـوان به : حکـاکـی بـر روی سـنگ، گچکاری، نقاشی، آجرکاری، آئینه کاری، کاشی کاری، موزائیک کاری و دیـگـر کـارهـای تـزئـیـنی اشـاره کرد. الـبـتـه مـا بایـد استـثـنـاهـایی هـم بـرای ساخـتـمان هـای چـنـد شـکـلی کـه بـرای مـواردی خـاص اسـتـفـاده می شد، قـائـل شـویم. این گـونـاگـونـی بـرآمـده از نـیـازهـای خـاص مـردم در زمـانـهـای مـتـفـاوت بـوده است. هـنـرمـنـدان ایـرانی بـه دنـیـا ثـابـت کـردن کـه تـوانائـی هـای بالایی دارنـد و شـامـل احـتـرام بـسیار، بـخـاطر اثـرهـای تـاریخـی مـنـحـصر بـفـرد فـراوانـی کـه از خـود بـجـای گـذاشـتـه، هـسـتـند. بـنـظر مـشکـل می رسد که بـتوان معـماری ایرانی را از زمانـهـای بـسـیـار دور تـا بـحـال طـبـقـه بـنـدی کرد. اما، تـرتـیـبات زیـر مـی تـواند چـشـم انداز وسـیـعـی از ایـن کـارهـا در اخـتـیـار شـمـا قـرار دهـد: کـلـبه هـای ماقـبل تـاریـخ، شهـرهـا و قـصـبه های اولـیه، اسـتحـکـامات و دژهـای نـظـامی، معـابـد و آتـشـکـده ها، مـقـبـره ها و آرامـگـاه هـای بـزرگ، مـکـانهـای عـظـیـم تـاریـخـی، سـدهـا و پـلـهـا، بـازارهـا، حـمام هـا، جـاده هـا، مسـاجـد عـظـیـم، بـرجـهـا و مـنـاره هـا، ساخـتـمانهـای مـذهـبـی و محـلهـایی از دوران اسلامی، و هـمچـنـیـن بـنـاهـا و یـاد بـودهـای گـسـتـرده در کـشـور ایران. از دیگـر چـیـزهـای مهـمی که بـرروی معـماری ایرانی تـاثـیـر گـذار بوده است، شـرایط مهـم آب و هـوائی در فلات ایران بوده است. بطور مـثـال سبک معـماری در شـمال کـشـور و کـوهـپـایـه های ایران بـا سـبک معـماری در جـنـوب و کویر ایران تـفـاوت دارد. اکـنـون با مصـادف شـدن بـا اطاعـات تـمام نـشـدنـی و حـیرت آوری کـه امـکـان آن در هـیچ کـشور دیـگـری نـیـست، نگـاهـی داریم گـذرا بـه معـماری ایرانی. صحـبت کردن در مـورد معـماری باستانی، بدون ایـنکـه نـمونه هایی از آن وجود داشتـه باشـد تـقـریـباً غـیـر مـمـکـن است. یکی از قـدیـمی ترین بـناهای کـشف شده در فلات ایران مربـوط می شود به بـنای رنگ شـده " زاغ تـپـه " در قـزوین. در تاریخ گـذشـته کـه مربوط می شود به قـرن هـفـتم و اوایل قـرن شـشم قـبل از میـلاد، بایـد بـسیار مورد رسیدگـی قـرار گـیرد که در آن زمان قـبل از تاریخ، چـگـونـه و با چـه وسائـلی این بـنا را آراستـه کـرده اند. از این بـنا بـرای جـمع شـدن و اجـتماعـات استـفاده مـی شده است. در این بـنا از شومـیـنه برای گـرم کـردن ساخـتمان در فـصلهای سرد سال اسـتـفاده می شده است. هـمـچـنـین محـلی بـرای درست کردن کـباب داشـتـه است. هـمچـنـین این ساخـتمان دو محـل برای نگـهـداری ابزارها و وسائـل، بعـلاوه اتاقـی کـوچـک که از آن به عـنـوان نـشـیـمن استـفاده می کردند. دیـوارهـا بـوسـیله نـقاشـی از بـز کـوهـی تـزئـیـن شـده است. بـه احـتـمال خـیـلی زیـاد از این مـکـان برای انجـام مراستم مـذهـبـی خـود استـفاده می کـردنـد. تـپـه سـیالک در نـزدیکـی کاشان نـیـز یکی دیگـر از این مکـانهـای تـاریـخی است، که بـه قـرن شـشم و پـنجـم قـبل از مـیـلاد بـرمـی گـردد. نمایی از معـبد چغـازنبـیل در خوزستان اولین بار که مردم به منطقه سیالک رفـتـند، نمی دانستـند که چگـونه باید خانه ساخت، و زیر کـلبه هایی که با برگ درخـتان تهـیه شده بود زندگـی می کردند. اما بزودی آنهـا فرا گـرفـتـند که چگـونه با گـل، خشت خام درست کرده و مورد مصرف در خانه سازی قرار دهـند. در قـرن چهـارم قـبل از مـیـلاد مسیح مردم سیالک بصورتی جامع شروع کردند به بنا نهادن بناهـای جـدید، که بخوبی مشخص است. این بناهـا بصورتی یکجا و توده، و تماما تهـیه شده از آجر خام بود. این آجـرهای اولیه کـه بـصورتی بیضی شکـل تهـیه می شد، در آفـتاب گـذاشته شده و خشک می شدند؛ و بعـد از آن مورد استـفاده قـرار می گـرفـتـند. معـماری این دوره تـمام بـناهـا را با رنگ قـرمز تـزئـین کرده و تمام درهای این بـناهـا کوتاه و باریک بوده و قـد درها بـیشتر از 90 - 80 سانتی متر نبود. تـپـه حسن در نزدیکی دامغـان، تـپه ایلـبـلیس در 72 کیلومتری کـرمان، و تـپه حسنـلو در آذربایجان غربی از بـناهایی هـستـند که بوسیله حفاری های باستان شناسی از زیر خاک بـیرون آورده شده اند. در حفاری های تپه حسنلو، سه بنای عـظیم کـشف شد که تمام آنهـا با نـقـشه ای یکسان درست شده بودند. این بـناها به 1000 - 800 سال قـبل از مـیلاد مسیح بـرمی گـردند. تمام آنهـا دارای دروازهً ورودی، حـیاط سنگـفرش شده، اتـاقـهـا و انـبار بوده اند. در معـماری تـپه حسنلو، ساختمانهـا بـنـظر از چوب بنا شده اند؛ مربع و بصورت برج با پـایه های چـوبی که بدون برش بصورتی عمودی از آنهـا بعـنوان پایه و ستون استـفاده شده بود. یکی از اتاقـهـا بصورتی سنگـفرش شده با خشت خام کشف شد. نکـته جالب توجه اینکه اتاقی دیگـر را که بعـنوان آشپـزخانه از آن استـفاده می شده دارای جاهای مخصوص با شومینه دور آنها بود. یکی از معـماریهای مهـم ایران مربوط است به قرن 13 قـبل از میلاد؛ معـبد چـغـازنـبـیل ( 1250 قبل از میلاد ) است که در کنار رودخانهً کرخه در استان خوزستان در جنوب ایران قرار گـرفـته است. این معـبد بوسیله "هـونـتاش هـوبان" پادشاه ایلام بر روی خرابه های شهر باستانی "دور - آنـتـش" ساخته شده بود. این معـبد نشانگـر اوج و شکوه معـماری در آن دوره است. این بـنا بصورت چـهـارگـوش و به صورت یک ساخـتمان پـنج طبقه است، که هـر طبقه از طبقه قـبلی کوچکـتر است و نمائی بصورت مخروطی را نشان می دهـد. معـبد اصلی در آخرین طـبـقـه ساختـه شده بود. موادی که در ساختمان این معـبد بکـار رفـته است، بـیـشـتر از آجرهـای پـخـته لعـاب دار هـمراه با ساروج بـسیار قـوی بوده است. گـنـبد غـربی معـبد چـغازنـبـیل که بصورتی ماهـرانه ساخته شده بود هـنوز هـم پس از گـذشت سـه هـزار سال از تاریخ آن بصورتی عـجـیب و حیرت آور در وضعـیتی خوب بسر می برد. ساخـتـن طاقـهـای هـلالی شکـل برروی راهـروهـا و پـلـکـان هـای داخل معـبـد نـشـانگـر مـوفـقـیت فوق العـاده و شگـفت آور معـماری در ایران باستان است. چـیـزی که باعـث تعـجب و شوک بـسیار در معـماری چـغـازنبـیل است، اینکه ابـتـکار هـنـرمندان آن دوره در اخـتراع و ساختـن یک سیستم جدید که آب آشامـیدنی ساخـتمان را تهـیه می کرده است. آب تسویه شده بوسیله عبادتـگـران و پـرستـشگـران و ساکـنین آن منطقه مورد استـفاده قرار می گـرفت .
تاریخ معماری جهان :

معماری غرب

محیط غار نشینی در طی هزاران سال هیچ مناسبتی برای آفرینش هنری پیشرفته و ظریف نداشته است زیرا تلاش برای صیانت ذات بیشترین بخش نیروی جسمی و فکری ایشان را به خود اختصاص می داده است .که آثاری را از خود به جا گذاشته اند. نخستین آثاری که از انسان بدست آمده است متعلق به چهل هزار سال پیش است که در دورانهای مختلف زمین شناسی که شامل دورانهای پارینه سنگی نو سنگی و عصر برنز و مفرغ قابل برسی است که مجموعه این فعالیتها منجر به پیدای تمدنهای مخلتف و ایجاد شهر ها و روستا ها بر روی سطح این کره خاکی گردیده است .بررسی این دورانها نیاز به نوشتها و کا غذ های فراوان دارد که خارج از توان این نوشتار است . اما بهترین مسیری که بر شناخت معماری غرب که همچون ریسمانی تافته از رشته الیافی که رنگ و مقاومتشان ثابت نمی ماند و هر بار به مناسبتی شکل و ظاهر و توان ریسمان دگرگون می گردد و تجربه های متنوع معماری غرب را به یکدیگر پیوند میزند ، را فرهنگ غرب سرا آغازش را معماری یو نان می داند که از نظر نویسندگان این نوشتار نیز مناسب برای آغاز این مجموعه نوشتار است .اما پیش از بررسی معماری غرب در دورانهای مختلف بهتر به دو نکته زیر توجه شود :
در آفرینش فضای معماری _ در گزینش مبانی و ابزارو در تعیین نحوه بر افراشتن پیکره کالبدی و در طریق بهره ورداری از آن _استدلال و گاه اسقرارهایی صورت می گیرند که زمینه اصلی شان ، به ادعای سازندگان و ناقذان اروپایی ، منطق است .
کاربرد منطق در تدوین شکل و معنای بناها ، به آنها اعتبار می بخشد و ، در صورت توفیق نیز بر اعتبار منطق می افزایدو آنرا ترویج می دهد.
2. در سنجش و در باز شناسی فضای معماری - در گزینش معیارها و ضابطه ها و شیوه هایی که برای شناخت فراوده های دوران گذشته و یا همزمان با زندگی ناقدان نقطه عطف بوده اند- از استدلال ها و استنتاج هایی بهره گرفته شده و می شود که فرای قواعد منطقی تدوین شده نمی رود . هر گونه اظهار نظری در باره معماری غرب باید بر اساس و متکی بر چهار چوبی باشد که «منطقی» می نماید:عطف به منطق «ارسطویی»،عطف به منطق «دکارت» ،عطف به منطق«کانت»و عطف به منطق «هگل»و بالاخره عطف به منطق دیالکتیکی ماتریالیستی ،که از همان روزهای زندگی «هگل» چنان در فضای تنگ قرن نوزدهم اروپا طنین انداز شد .
معماری یو نان

تاریخ معماری یو نان شامل دوره های مختلف بسیاری است که باستانشناسان این دوره ها را چنین تقسیم بندی میکنند:
1-دوران و شیوه هندسی 2- دوران کهن وش 3- دوران کلاسیک 4- دوران هلنیسم .
که هر کدام از این دوره ها شامل فضا و گستره مکانی خاصی را تحت پوشش قرار می دهند .
دوره اول دارای فضایی نا مشخص و گسترده و در واقع غیر قابل تعیین می باشد که مرکز ثقل آن را می توان آسیای کوچک دانست و دومی بیشتر مربوط به قلمرو حکومتی اسکندر است و شامل مناطقی می باشد که تحت نفوذ اسکندر قرار دارد که مر کز آن را بخش شمالی یو نان امرورزی می توان دانست سومی در واقع بیشتر فضایی اعتباری و قرار دادی می باشد زیرا بیشتر بر اثر جبر نظامیان به وجود می آمده است اما در دوره هلنیسم گسترش فرهنگ و تمدن یو نان است که در این دوره بوده که فرهنگ و تمدن یونان به سرزمینهای دور دست پای گذاشته است .
معماری رنسانس

هنر مند رنسانس ساحری است که طبیعت مادی را می شناسد و به آن عمل می کند در واقع در دوره رنسانس تطبیق معماری با انسان و طبیعت ، به اتکا یا به وسیله دانش ریاضی و تعبیر هایش دوباره مطرح می شود و تمام خصیصه های که یک مبحث زنده را به تدریج دارا شد تا جایی که تناسبات و اندازه ها فضای معماری تابع یک هارمونی کیهانی شدند. در واقع همانطور که لئوناردو داوینچی در رساله خود می نویسد :« برای آنکه نگار گری شایسته آفرینش باشد و مبدا هنر و علم گردد می باید جهانی شود. » که بعدها در قرن نوزدهم بر اساس این گفته انقلاب بزرگی در هنر و معماری پیش آمد .اما آنچه را که می توان در باره معماری رنسانس ایتالیا و اروپا ذکر کرد را به صورت مختصر در متن زیر می توان یافت:
«گونه های پر شمار تجربه های معماری سده میانی از دیدگاه معماران رنسانس نکته ای منفی بودو باید جای به شیوه واحدی در آفرینش معماری می داد و باید معطوف به ضابطه ها ومنظومه هاای معمارانه تازه ای می شد که در این دوران جهانی تلقی میشد در این دوران کمک گرفتن از هندسه به عنوان وسیلهای که در روان تر کردن ترکیبهای حجمی فرعی کاربرد فراوان داشت و به طراح کمک می کرد که به کمک اندازه هایی که از پیش درارتباط و در تناسب بایکدیگر سنجیده می شوند در تعیین عناصر فرعی معماری بامشکل روبرو نگردند.و گذری داشته باشند از فضای آکنده از گونه گونی تجربی به فضایی که در آن حساب و نظم در آفرینش معماری حاکم است ، که از طریق استدلالی کردن وو عقلانی کردن معمار یصورت می گرفت و همچنین از روش آفرینش و اجرای واحدهای معماری خاص سده میانه به روشی نوین روی آوردن و در پی آوردهای روابط اجتماعی و حرفه ای معماران بسیار دارای اهمیت بود . معماری رنسانس ایتالیا ، دارای بیانی ویژه است و از ابزاری نو و بس مهم برای مفاهیم خود بهره می برد که مهمترین آن را می توان شکل واقعی دادن به اندیشه فضایی که دارای خصیصه پرسپکتیوی است ،دانست. »
با توجه به مسائل بالا درمعماری رنسانس پنج نوع فرآورده معماری پدیدآمد که می توان به صورت مختصر چنین ذکر کرد38:
- بناهایی که در طول بررسی معمول بیشتر مورد توجه قرار می گیرنند مانند کلیساها، نمازخانه ها و مقابر . دستورها و قواعد تنظیم و تدوین فضای معماری در این رده ساختمانها ، همه جا به گونه ای آزاد از سنت های موجود و نه در پیروی صرف از آنچه معماران پر توان شکل داده وبه کار بـرده اند می نمایند .
- همه جا چنین عنوان می شود که فضای معماری در دوران رنسانس ایتالیا، به دست معماران ، به شکل موجودیتی در آمد که ، در درونش ، طراحی معماری ، برنامه ریزی دیدی یا بصری می شد. که تازگی این امر در شکل اجرایی آن بود که بعدها دورنمایی پرسپکتیویه به آن افزوده شد که معماران متناسب با توان نظری خویش ، از آن بهره می گرفتند.
- در این دوران معماران چه در داخل و چه در خارج بنا به دنبال یک وحدت شکلی بودند که در گذر زمان از فضای درونی به بیرون بنا و در باز شناسی روحیه ای که درون بنا را هویت و شخصیت بخشیده و در تطبیق شکلی و معنوی و نمادین آن با روحیه ای از حجم بنا قابل درک تواند بود که چگونگی شکل پوسته میانی این دو ، نقشی اساسی دارد که می تواند نقطه حرکت طراحی معماران این دوره محسوب گردد.
معماری باروک

از اوایل سده هفدهم تا نیمه سده هجدهم ، اندیشه ها و سلیقه نو، معماری و هنر اروپا را دگر گونی بخشید که محققان این دوره را باروک نام نهاده اند. که باروک برای دستیابی به آزادی و ابتکار خود برگسستن همنوایی با رنسانس و انحراف عمدی منریسم تکیه داشت، معماری باروک دربسیاری از جنبه ها به آزادی موجود در معماری کلاسیک روم باستان نزدیک تر بود . در واقع می توان باروک را آزادی فضایی دانست آزادی فکری از قوانین قراردادی ،از هندسه مسطحه ، از سکون ،از تقارن و از تضادبین فضای داخل و خارج حتی امروز درک معماری باروک تنها به این مفهومها نیست بلکه به معنای قبول شجاعت ، ایده ، تحرکو نداشتن بردباری نسبت به قوانین سطح گرایانه و تشدید تاثیرات صحنه آرایانه بی تفاوتی و بی نظمی است و همچنین داشتن همسویی و توافق در هماهنگی بخشیدن بین مجسمه سازی ، نقاشی ، هنر باغبانی ، بازی و طراحی با آب به منظورایجاد درک واحد هنری است که می توان معماری باروک را دریک جمله معماری درک فضا دانست .اما معماری بارک را از لحاظ کاربردی شامل چه ویژگیهایی می توان دانست ؟ که موضوعی است که در متن زیر به اختصار به آن پرداخته شده است
«با اینکه اولین ومشهورترین معماران دوران باروک کسانی شناخته می شوند که فعالیت حرفه ایشان رادرزادگاه شان آغاز کرده اند ، معماری باروک یک پدیده ایتالیایی و زاذه شده درایتالیا دانسته نمی شود .معماری باروک پدیده ای است متظاهر یا متکی بر ویژگیهایی شکلی که گرویدن به آن نیاز به چیزی بسیار بیش از آنچه متعارف و معمول به شمار می رود ندارد .هر معماری می تواند از خود بر انچه در جریان فعالیتهای روزمره که بازار معماری عرضه می شود بیافزاید بی این که مستلزم آن باشد که فراورده سنتی معماری در سطح شهرها و مناطق پر سکنه تر از اروپا زاده میشود ،بی این که ، در گامهای بعدی معماران راهی نمایانده شود ،نو. معماری باروک از گذشته نزدیک خود فاصله میگیرد بی این که قدر آن را داشته باشد تا راهی نو در افکند .گونه گونی ، که به عنوان یکی از خصیصه های اصلی باروک شناخته می شود ، در سطوح مختلف نمایان می شود .در آثار یک دوره در گشتره یک شهر ، در پهنه سرزمین های اروپایی که دارای فرهنگ و سنت هایی نو واحدنددر این میان اما ف تلاش پر قدر و برای به وجود آوردن و رواج دان اندیشه های نو و متکب بر جهان بینی ها استوار صورت می گیرد که نمی توانند توان آن را بیابند که بر همه معماران در گستره مغرب زمین برای دوره ای کوتاه مستولی شوند .
از رنسانس تا باروک

رفیع ترین افکار سیـاس*ـی و غنی ترین بسط و رشد فعالیت انسانی را به هم پیوسته ، می توان در تاریخ فلورانس یافت و به این معنی فلورانس در خور نام نخستین ایالت در دنیا است... روح شگفت انگیز فلورانسی که هم از خلاقیت هنری و هم از دقتی منتقدانه برخوردار بود، پیوسته شرایط اجتماعی و سیـاس*ـی فلورانس را تغییر می داد و به همان مداومت این تغییر ، آن را توصیف و قضاوت می کرد.
یاکوب بورکهاردت

ظرافت شکننده گوتیک پیشرفته هر گز در ایتالیا مرکز و جایگاهی نیافتو برخورد با هنر بیزانس نوعی واقع گرایی انقلابی را در قرن سیزدهم وقتی هنر تحت سیطره سمبل و قرار دادها بود ،موجب علاقه به دوره باستان در قرن چهاردهم گشت که نخستین موطن آن را دولت شهر فلورانس می دانند .
رنسانس اولیه که در ایتالیا پایه گذاری شد جهان را وارد دنیای تازه نمود که در آینده جدید این جهان را به دنیای مدرن پیوند می دادکه در واقع نوعی آگاهی تازه از تاریخ که با نیروی اصالت خود موجب خلق هنری تازه می گردید.رنسانس را زایش دوباره و زندگی تازه معنی کرده اند که مردم دوره وسطایی اروپا که در حسرت شکوه و عظمت تمدنهای کهن بودند به وجود آوردند. در واقع جنگها ، بیماریها ، نابسامانی های اجتماعی و... عرصه را بر همگان تنگ کرده بود که به دنبال راهی تازه برای فرار ئ فراموش کردن این دوران بودند که آن را در جلال و شکوه یونانیان و رومیان جستجو می کردند و بازگشت به آن دوره را تنها را نجات خود می دانستند. و با این مقدمه اروپا وارد دوره جدیدی شد که هم بتواند قدرت گذشته را بدست آورد و هم بر اساس کلیسا و سیاست در کشف علوم راهی گردد که نتیجه آن را می توان کشف قاره اروپا ، کشف پرسپکتیو ، اختراع چاپ ، شروع استعمار قاره های دیگر و... نام برد .
اما در حیطه معماری نتوانستیم منابع و نظری صحیح و کامل را بدست آوریم که بدانیم در این دوره چه رخداد ها و رویدادهایی در معماری مسیر را مشخص می کند تنها چیزیهایی که پیداست کپی برداری از آثار هنری و معماری دوره روم و یونان در این دوره فراوان گردید و مقدمات تفکر مدرن نیز پایه گذاری گردید که در باره معماری این دوره و سیر آن تا آغاز معماری مدرن دکتر فلامکی در کتاب شکل گیری معماری در تجارب ایران و غرب ، ویژگیهای معمارانه اروپا را از رنسانس تا باروک در موارد زیر جستجو می کند:
- دستورها و قاعده های به کار رفته در تولید فضا
- دور نمایی در فضای معماری
- پیوند و گسستگی های میان فضای بیرونی و درونی
- گرایش های پلان ولومتریک در آرایش فضای معماری
- پیوستگی های حجمی و رابـ ـطه های محیطی بناها
معماری از قرن چهاردهم تا هیجدهم در اروپا شاهد سه دوره بود که مقدمات تفکر عصر جدید رابرای اروپا رقم می زد که عبارتند : معماری رنسانس ، معماری مانیه ریسم و معماری باروک که لازم هست .
گوتیک

گوتیک نامی است که در دوره رنسانس برای دوره ازهنر و معماری اروپایی قرون وسطایی انتخاب شد .شاید علت انتخاب این نام را این گونه به توان توجیه کرد که در دوران گوتیک بر خلاف دوران پر افتخار اروپا یعنی روم حرکت می کرد و در این دوران بر خلاف روم که به معابد و مذهب کمتر اهمیت می داد به کلیساها و مذهب ارزش خواسی داده شده که حتی برخی از این دوره تحت عنوان عصر ایمان اروپا نام می برند . که پس از ثبات نسبی که رومانسک در اروپا به وجود آوردمشق ساده از آن دوره و هنر رومانسک را به پختگی خاصی رساند . در واقع گوتیک آمیخته از هنر رومانسک با هلالهای تیزه دار اسلامی و ویژگیهایی از هنر نرمانها و گوتهای شمالی در ناحیه شمال شرقی پاریس،یعنی در ایل دو فراس،شامپانی و پیکاردی به وجود آمد.
می توان برخی از ویژگیهای ساختمانی که در بناهای این دوره مشترک است را به صورت کلی چنین عنوان داشت:
- چگونگی شکل دادن به عناصر ساختمانی ،از منطقی نو پیروی می کند که همزمان به مختصات استاتیکی و شکل می نگرد . کاربری ها استاتیکی عناصر ساختمانی که فضای معماری را تحقق می بخشد به جنس مصالح ساختمانی و موضع اسقرار هر یک از گونه های عناصر ساختمانی می نگرند.
آنچه در تولید فضایی بلن و شکوهمند ،زیبا و پر جذبه نقشی تعیین کننده دارد وسیله ای حتی نمادین در مقوله معماری گوتیک به شمار تواند رفت ، تویزه است . تویزه همزمان ،سه کار اصلی را انجام می دهد : نخست انتقال نیروها رانشی در طول مسیری که از شکل تویزه داده میشود به نقاط مطمئن. دوم ممکن داشتن تقسیم بندی سطوح قوسی شکل پوشش های گنبدی به پاره هایی چند. و سوم آزاد گذاشتن دست معماران را در تعیین میزان و شکل خیزی که به پوشش قوسی و کنبدی داده شود .
- گرایش به قرینه سازی در فضای معماری ، دستیابی به ابزار های فنی – ساختمانی نو، پنچره های دارای شیشه های رنگین و مصور که به اندازه بزرگ و بلند ساخته می شوند و سوای بار زیبایی شناختی دارای نیازها و پیاوردهای استاتیکی و با اتکاء بر اینها و شرایط پذیری از اینها به شکل متداول دست یابند .
اما سوای بینشی که تقارن را عین زیبایی معنوی و کمال آفرینش می دانستند این مساله که در فضاهای داخلی از تقارن استفاده نشود را مجاز می دانستند . که همین بینش با عث به وجود آمدن ساختمانهای یا نقشه های گرد و تقارن شعاعی گردید . در واقع مبنای اصلی و اساسی تدوین فضایی دوران گوتیک ساده دیدن و ساده خواستن فضایی است که در تقارن به این مسئله بیشتر نایل آمدن .
- در بناهای دوره گوتیک ، عناصر ساختمانی ، دونقش عمده را پذیرا بودند :اول بر پا ساختن بنا و تضمین مقاومت پیکره کالبدی در برابر نیروهای داخلی و خارجی دوم تضمین پیوستگی و هماهنگی و انسجام در دو حد جزئی و کلی . در واقع هر بنایی ضمن متظاهر کردن پیوستگی های شکلی در تمامی حجمش ، استخوانبدی خود را در بیرون و داخل می نمایاند.
- بناهای گوتیک که بیشتر در کلیسا ها خلاصه می گردد وا خد های ساختمانی هستند بی هیچ پیوستگی حجمی به بناهای اطراف یا بافت شهری دوران خود که علی رغم زیبایی که دارند با بناهای مذهبی هم گسستگی حجمی و شکل دارند که در واقع صحنه ای را به وجود می آورند که همچون موجودی استثنایی در کالبد شهر دیده شوند . در واقع بناهای که کاربری مذهبی نداشتند در فضای معماری به گونه ای که دور از خشکی های دستوری می نمایاند عمل می کردند. فضای شهری پذیرای آرایشی آزاد بود و تنوع حاکی مهارتهای کمتر ، در واحدهای معماری – شهری را به وجود می آوردند. که این مسئله خود نیاز به بررسی خارج از قالب سبک گوتیک است که در این نوشتار نمی گنجد.
در کل آنچه را می توان از معماری این دوره از لحاظ ساختاری درک کرد .و این بناها به هر دورانی که تعلق داشته باشند. تنها یک ارزش و زیبایی واحد را نشان می دهند که از این مجموعه نه چیزی می توان کم کرد نه چیزی افزود .در این مجموعه ها ضمن اینکه تفکر و شخصیت انسانی نمود دارد ، روندی زنده در پیوند با رشد تاریخی این قاره را نشان نمی دهد34 . اما به راستی علت تبلور گوتیک چیست ؟ آیا معماری گوتیک در پاسخ گویی به اهداف و اندیشه های معماری شرق که در این دوران اثر قابل توجهی بر معماری اروپا داشته به پا خواسته ؟
معماری رومانیک(رومانسک)

با انقراض حکومت روم غربی توسط گوتها اروپا تجربه ای نو را در پیش گرفت که دیگر در آن خبری از یک پارچگی و قدرتی واحد خبری نبود و اروپا را گربه علت حمله اقوام بیگانه به این سرزمین را وارد جنگهای صلیبی کرد که رهاورد این اوضاع استقلال ملتها بود اما در عوض آن پا به دوران سیاه قرون وسطایی گذاشتن .
در قرون اولیه این دوران هویت و معماری اروپا کاملا از بین رفت و در پی استقلال ممالک و بدست آوردن هویت گم شده معماری در این دوران به وجود آمد که آن را در قرن نوزدهم رومانیک یا رومانسک نامیدن که تر کیبی از معماری قدیم اروپا ، روم ، بیزانس و مشرق زمین بود.که مرکز عمده آن را ایتالیا می دانند.
در برابر ساختار رومانسک دو خصوصیت را نام می برندکه اول پیوستگی تمامی عناصر بنا است و بعد مسئله متریک فضایی است اما در تحلیل این دو خصوصیت می توان با نگاهی تازه به معماری این دوره ویژگیهای آن را به طریق زیر هم دسته بندی کرد:
- چگونگی شکل دادن به عناصر ساختمانی دگرگون شده و تجربه های پیشین در باره اتصال سطوح عمودی و طاقها و سقفها از روی ستونها و تزئینات دیوارها و موزائیک کاریها کاملا کنار گذاشته شد و مصالح اکثرا بدون اندود و تزئین به کار میرفتند در واقع معمری را بر دواصل استوار می کردند: اول مجلل بودن بنا از طریق اندازه و ارتفاع بلند و دوم نمایان داشتن شالوده بنا .
- قرینه سازی از اصول اصلی بود.چه در محور طولی و چه در محور شعاعی مورد استفاده قرار می گرفت.
- ساختمانهای این دوره در هر سرزمینی که خواستار حرکتی نو بودند ساخته می شد و شالوده فضایی خاصی را به مدل می گرفتن. که می توان گفت تممی فضای داخلی و خارجی آن را سنتزی از معماری روم است اما شکوهمندی و اثر روانشناختی خاصی که تصور می شد در بناهای مذهبی در اذهان بر جای می مان از طریق حجم زیبا یی است که بر زمین استقرار یافته است : سطخ افق و خط افق ،در بر گیرنده پیکره بنا می شود و بنا ، در طول خود یعنی در موازات سطح و خط افق ، تدوین می شود ، فهم می شود و در معرض شناخت قرار می گیرد .
در واقع تمدن وحشیانه و اولیه قرن هشتم تا دهم ، ردای گشاد بیزانس را گسست و خشونت مردانه جسم ساختمان را عـریـان ساخت . حال کلبدی سازمان یافته و واحد در راستای وحدت خود دست به کار شده است و حرکت می کند واگر قدم انسان در کلیسای دوران اولیه مسیحیت به طور یکنواخت با قافیه است و کلیسای بیزانس لغزنده است اما در این دوره با ایست آهنگین به نیازهای کاملا مهیج جواب می گوید.شاید در تمامی اروپا قدم های انسان، جوابگوی تاکید روانی بسیار، بغرنج تر از یک جهت هدایت ساده و یکنواخت است.
معماری بیزانس

پس از آنکه دیوید کلسین ،قلمرو وسیع امپراطوری روم را به دو بخش شرقی و غربی بین خود و سرداران همطرازش تقسیم کرد عملا اضمحلال امپراطوری قدرتمند روم را پایه ریزی کرد . پس از آن کنستاتین شهر باستانی بیزانس را دوباره ساخت و کنسانتینوپل نام گرفت . فر مانروایی بیزانس به دست امپراطور آرکادیوس افتاد که شهر بیزانس را به همان نام قدیمی اش پایتخت قرار گرفت.
بیزانس در منطقه ای قرار داشت که کوتاهترین مسیر بین غرب و شرق بود و دارای اهمیت تجاری بالایی بود که باعث گردیده بود از رونق بسیاری برخوردار گردد .و به علت این شرایط اقتصادی و سیـاس*ـی و فرهنگی که داشت باعث شده بود که ادغامی از فرهنگهای شرق و غرب داشته باشد که در واقع تمدنی را به وجود آورد که اساس و ریشه آن در غرب نهفته بود اما رنگ و بوی شرقی داشت .
در پدید آمدن هنر بیزانس و شکل گیری آن، در نگاه اول سه عنصر عمده، مشهود است که دارای نقش عمده ای در این هنر هستند ، نخست ضرورت اداری ،دوم تاثیرات هلنیستی و سوم تاثیر گذاری معاصر از پادشاه ساسانی .اما پیش از آنکه بخواهیم به صورتی جامع و کوتاه نگاهی به دوران بیزانس و رابـ ـطه آن را با غرب و شرق به پردازیم بد نیست که نگاهی به دیدگاههای لئوناردو بنه و ولو که برای اولین بار نسبت به این دوره ارائه گردید داشته باشیم :
-مساله شکل نشستنچند قوس متفاوت روی یک ستون یا پایه واحد و شکل اتقرار یک قوس روی دیوار هنگامی که شکل قوس و شکل دیوار زیرین آن نابرابرند ... موضوعی است که چنان دانسته شده که به یکی از مباحث فن معماری باز می گردد .جایی که چگونه گذر مقطع چهار ضلعی به گنبد کروی شکل مطرح است که این مسائل تا هنگام شکوفایی هنر بیزانس حل نا شده بودند.
-فرآورده های معماری بیزانس،بیشتر به صورت پیکره هایی اند که ضمن تبعیت از چگونگی تر کیب مکانهای اصلی و فرعی درون بنا ،به بیشترین هماهنگی و تعادل در شکل خاجی میرسند اما از محیط کالبدی شهر پی روی نمی کنند و مشروط به آن نمی شوند.
اگر به ویژگیها و نکاتی در سطور بالا به آن اشاره شد دقت کنیم شاید بتوان قبول کرد که معماری بیزانس با توجه به رابـ ـطه که با شرق و غرب داشته محل اتصال معماری از معنویات و مادیات است که مجهز به دانش ریاضیات و هندسه غرب و بر گرفته از عرفان و تفکر شرق است که روشی پیچیده در تحلیل این معماری را می گشاید .
اما آنچه مسلم است با توجه به دوران حکومت روم شرقی ، بناهایی که از ابتدا تا شکوفایی در این سرزمین بنا شده که آثار آن و تاثیراتش به دوران امپراتوری عثمانیها هم کشیده شده دارای گوناگونی خاصی است که آنها را نمی توان در یک شکل دسته بندی کرد. معماری بیزانس بر خلاف معماری روم از یک سرس دستورات خاص پیروی نمیکرده و از فنون و مصالح متفاوتی در ساخت بهره می جسته و در ساخت بناها بیشتر به مصاح بومی منطقه توجه داشته اند .اما عمده بنا های این دوره که دارای ارزش معماری هستند را می توان شامل کلیساها، صومعه ها ، مقابر ، بناهای ویژه شهیدان ، قلعه هایی که کاربری مذهبی داشتند و خانه های سلاطین دانست که این بناهها را می توان بر اساس طرح و شکل شان به سه دسته تقسیم کرد که عبارتند از:
- کلیساهایی که با تجارب معماری رومی تطبیق داده شده اند.که این مجموعه دارای ویژگیهایی همچون: تسلط بر بر جزییات اجرایی بناها در چهار چوب معینی نمودار است .اتصال سطوح که به کار پوشش افقی می آیندبه ستون ها به دیوارها ،به سادگی صورت گرفته و نظم، در فاصله گذاری و در تعیین تناسبات سطح ها و حجم ها ، اصلی اولیه به شمار می آید . آزاد گذاشتن معمار از سلسله اندازه هایی که از پیش داده شده که تداوم اندام ساختمان ، چه در فضای درونی و چه خارج ،به انتخاب مصالح ساحتمانی و شکلهای معمار ،مورد به مورد، تعیین می کند تحقق بپذیردو حجم های ساختمانی از بناهای مجاور مستقل و بیشتر برای اینکه زیبایی زاده از نظم و تناسبات به کار رفته به بر روی پوسته خارجی و متظاهر کننده، حجم ساختمان را به نمایش گذاشته شود .
- کلیساهایی که در محور طولی شان ، نقطه گزیده ، با پوشش گنبدی به ارتفاع بـرده شده است. که ویژگیهای این دسته را می توان اینگونه ذکر کرد:
اتصال عناصر ساختمانی عمودی به عناصر گونه گونی که به تعبیه پوشش اختصاص دارند ، پیرو روشی اساسی است که به شکل ظاهری بخشهای حساس بنا، با در نظر گرفتن جنس مصالح ساختمانی و امکانت تزیین سطحی آنها ، و به چگونگی های انتقال نیروها و به ویژه نحوه تاثیر گذاری مولفه های افقی می پردازد تا با آهنگ تقسیم بندی خطوط و سطوح عمودی و افقی برای به دست دادن نظام فضایی مساعد و مناسبی، همزمان به زیبایی و به استحکام پاسخ گو باشد و از اندوخته و آموخته های ریاضی و هندسه معماران بهره گیرد .
هم بناهایی که پس از احداث دگرگونی هایی چشم گیر روی حجم و دیوارهای جانبی شان شکل نهایی گرفته اند و هم آن دیگر بناهایی که شکل خارجی شان پذیرای دگرگونی نبوده، انظار عابران و نگاه مومنان را نشانه گرفته اند در واقع گرایش به زیبا سازی و تلاش در آفریدن ساختمانی با صلابت از اهداف معماران و بانیان این گونه بناها بوده که بدون آنکه سبک خوانده شود به آن دست یافته اند.
- کلیساها و یا بنا های مذهبی که تمامی بخشهای متشکله آن زیر نفوذ محو آسمان و زمین قرار دارد که دارای این ویژگیها است:
در پیوند دادن سطوح دیوارهای جانبی درون بنا ، که تا بلندترین نقطه محور قائم با بریدگی و اتصال هایی در معرض دیداند ، سوای برش های متناسب با مصالح و منطبق با آهنگ تناوب عناصر ساختمانی ، عنصر تازهای به گونه ای تعمیم یافته کارآیی می یابد که پیش تر نیز شناخته شده بود : آرایش پوشش های موزائیک و فرسک به شکلی گسترده در تدوین فضایی درونی بناهای مذهبی به کار گرفته می شود .
شکل برونی بناها که در این رده قرار می گیرند به چنان تکاملی در تدوین اندازه ها و تناسب ها تر کیب های عناصر سطحی و حجمی می رسند که گویی تنها ، پی جوی هدفی معین است : منعکس کردن ویژگیهای فضای درونی بر حجم بنا و بر هیئت خارجی آن ، در بناهایی که میل به نمایاندن ساختمان به رآورده ای انسانی که روی به آسمان کرده و تعالی خود را خیز در راستای زمین – آسمان دارد به نمایش می گذارد.
معماری دوران بیزانس را می توان در یک جمله معماری تعالی انسان از زمین به آسمان دانست که با توجه به دانش روز بر معنویات تکیه دارد.
معماری روم

قدرت روم که پس از اتروسکها بر ایتالیا حاکم و جانشین ایشان شد. اقوام ستیزه ایتالیا را مطیع حکومت واحد روم گردانیده و سرانجام ملتهای اروپای غربی و مدیترانه و خاور نزدیک را در زیر پرچم امپراطور روم گرد آورد .که به گفته مورخ بزرگ روم « انقلابی پدید آورد که تا ابد در یاد ها خواهد ماند ،و امروز نیز ملتها آ« را احساسا می کنند.» در واقع اگر در بررسی امروزمان می بینیم که نبوغ یوناننین با تابش هر چه بیش تر در عرصه هنر ،علم ، فلسفه ، تاریخ، و به طور کلی در قلمرو عقل و تخییل می درخشید نبوغ رومی در عرصه فعالیتهای دنیوی حقوق و کشورداری پر تو افکنی می کند .و به اعتقاد بسیاری دیگر هنر رومی از هنر یونانیان متولد گردید،هنر رومی به واقع انتشار دهنده میراث هنر یونانیان بوده است. و هر چند عده ای اعتقاد بر این دارند که معماری رومی ریشه در معماری اتروریایی داشته است اما در واقع دارای خصوصیاتی یو نانی مآبی بوده است
اما آنچه که معماری رومی را متمایز از معماری اقوام دیگر همچون یونانیان میکنند را شاید بتوان به صورت ذیل توجیح کرد . که در واقع تمرکز قدرت های نظامی مالی و اداری روم باستان، دیر تر با تمرکز توان علمی و فرهنگی همراه شد و چنان که دانسته شده است، مدتی، توانمندترین شخصیتهای زبده، دانش و هنر زمان، را از دور و نزدیک جذب خود کرده است .و این امر تا آنجا که به تولید فضای معماری و به ویژگیهای آن باز می گرداند دارای پیاوردهایی به شرح ذیل است:
-توان اجرایی متکی بر ثروتهای مادی با یا بی ( رشادتهای که به رومیان نسبت داده شده است) بر سایر تلاشها مقدم بوده و رشد دهنده و بر انگیزاننده تولید در زمینه های دیگر است .
- آنچه پیشتر در جهان یا از حوزه پر تحرک مدیترانه شقی با فراست و ظرافت ساده پرداخته شده بود و به همراه دستا آوردهای اتروسکها تنها فضاهایی را به شمار می آورد که می توانستند مورد بهره ورداری سریع حکومت تازه به قدرت رسیده قرار گیرند . شور و ذوقی که از تحرک اجتماعی و از امکانات مادی و اجرا بهره می برد و از اینها منبعث می نمود به تدریج به تولیدات تازه ای در معماری ، مجسمه سازی، نقاشی، موسیقی ، نمایش، رقـ*ـص و شعر منتهی شد که دارای اصالت بودند و توانستند بپایند .
اما آنچه در این نوشتار مورد اهمیت است و مورد اصلی بحث نیز می باشد ویژگیهای رومی می باشد که از مجموعه گوناگون و پر شمار معماری های رومین بیرون مزنند که به عبارتی میتوان این گونه دسته بندی نمود19 : پر شماری گونه های معماری ،گستره بودن حجم های معماری و شکفته شدن در صور هندسی و اتکاء به سیستم ساختمانها و استخوانبندی بناها به فنونی یکسره و نو و بر خوردار از کارایی گسترده که به مختصر در باره هریک چند سطری را در ادامه خواهیم نوشت.
پر شماری گونه های معماری

گسترش پر شتاب سلطه رو میان باستان باعث گردید که تر تیبی متداول و همه گیر و شکلی مجلل در معماری به وجود آورنند و هر آنچه را که می خواستند بزرگ می ساختند و در ساختن آن هم درنگ نمی کردند این روحیه رومیان در صورتی برای بومیان سرزمینهای تسخیر شده مقبول می افتاد که با رنگ و بوی محلی آمیـ*ـزش پیدا میکرد .که پیدایش این بناها با مداخله که در وضع عمومی شهر ها به وجود می آورد تحرک و پویایی جدیدی به شهرها می بخشید به طریقی که آبراه ها ،حمامها ، ورزشگاها ،آمفی تئاتر ها و... دارای گوناگونی فراوانی گردید و انواع مختلفی به خود گرفت. این تنوع تنها در راستای اصلی کاربری، رده بندی بناها ممکن می شد و نه در مجموعه ای از ویژگیهای که تاثیر پذیری شدید از عوامل محلی نیز در بگیرد.این گونه مسائل باعث گردید که پر شماری گونه های بناها را در دوران رومیان داشته باشیم که یکی از ویژگیهای اصلی معماری آنان به شمار می آید که همراه و همزاد با تحرک اجتماعی و فرهنگی ،اقتصادی است و نمودی از شکوفایی یک تمدن است.
 
  • پیشنهادات
  • *بانو بهار*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    3,937
    امتیاز واکنش
    10,965
    امتیاز
    804
    محل سکونت
    میان شکوفه‌ها
    ساسانیان مذهب زرتشت را رسمیت بخشیدند و هنری پدید آوردند كه از حیث عظمت با هنر روم و بیزانس برابری می‌كرد و گاه بر آن برتری داشت حتی پس از فتوحات اعراب، آنچه به عنوان هنر اسلامی از آن یاد می‌شود از هنر ساسانی متاثر بوده است.
    بهترین شیوه طاق زدن بر بناهای مربع شكل، در معماری ایرانی و حتی معماری غربی متعلق به ساسانیان است. هنر معماران آن دوره پوشاندن فاصله‌های وسیع با مواد سخت بوده است، بعضی از اصول معماری ساسانی بود كه راه را برای ترقی معماری «گوتیك» در اروپا باز كرد.
    در مجموعه هنر معماری این دوره، یگانگی و پیوند خاصی دیده می‌شود كه اساس معماری گنبد است و ایوان، طاق نماها، اتاق‌ها و طاق‌های گهواره‌ای كه اغلب در اطراف یك یا چند حیاط قرار گرفته‌اند، هنرهای گچبری، موازییك كاری و نقاشی دیواری، تزیینات بناهای ساسانی را شامل می‌شوند. در تنوع آثار ساسانی تاثیر همسایگان به خوبی آشكار شده است. از جمله تصاویر موزاییكی كه از كاخ فیروزآباد به دست آمده، به روش رومیان موزاییك شده است. در این موزاییك‌ها تصاویر بسیاری از نوازندگان و انسان‌های دیگر به سبك ایرانی نقاشی شده‌اند. از دیگر تزئینات این دوره باید به حجاری‌های سنگی ساسانیان اشاره كرد. حجاری‌های این دوره در نوع خود بی‌نظیرند، مانند نقوش حجاری شده طاق‌بستان در كرمانشاه و نقش رستم.
    به طور كلی، معماری عهد ساسانی براساس معماری سنتی و برای نواحی خشك مركزی و شرقی ایران پدید ‌آمده بود. بدین معنی كه در بناهای ساسانی اعم از كاخ‌ها و آتشكده‌ها، پوشش‌‌های گنبدی و ساختن ایوان‌های دارای طاق ضربی و چهار طاق‌های مخصوص آتشكده، متداول و اساس معماری آن زمان بوده است. تعدادی از بناهای ساسانیان كه بقایای آنها به جای مانده است مانند كاخ‌های فیروزآباد، كاخ سروستان در فارس و ایوان مداین در تیسفون، ایوان كرخه در خوزستان، همچنین آتشكده‌هایی با نام‌های «تپه‌میل» حد فاصل تهران و ورامین، آتشكده نیاسر در كاشان، آتشكده آذرگشسب در تخت سلیمان و چهار قاپی در قصر شیرین تا حد زیادی وضع معماری را در دوره ساسانیان آشكار می‌كنند.میان شیوه معماری پارتی و ساسانی در بنیاد ساختمان‌ها چنان همبستگی و نزدیكی وجود دارد كه هنوز گروهی از صاحبنظران در انتساب پاره‌ای از آثار به دست آمده به این دو دوره دچار تردیدند. به طور نمونه، در انتساب كاخ مداین در تیسفون به یكی از این دو دوره هنوز اظهار نظر قطعی نشده است.

    دوره هخامنشیان

    شاهان هخامنشی در عرصه وسیع سرزمین خود از مهارت و استادی هنرمندان ممالك تحت فرمان خویش بهره می‌گرفتند و از این جهت در آثار معماری و صنعت ایران در دوره هخامنشی تاثیر سایر ملل نیز دیده می‌شود، چنانچه داریوش می‌گوید در بنای قصر او صنعتگران بابلی، لیدی، مادی و مصری خدمت می‌كرده‌اند و مصالح ساختمان‌ها از فواصل دوردست می‌آمده است. استفاده از تجربیات و سنن ملل تابعه نه به صورت تقلیدی و پیروی، بلكه به‌گونه بازآفرینی و الهام‌پذیری خلاقه، مختص دوره هخامنشی نیست بلكه مادها نیز پیش از آن از تجربه «اوراتوئی» ها استفاده بسیار بردند. معماری دوره هخامنشیان ادامه یك هنر ملی بود. اصالت این هنر در قصر «كیاكسار» پادشاه ماد در همدان جلوه كرد و كوروش در ادامه آن قصر پاسارگاد را در هشتاد كیلومتری تخت جمشید بنا كرد. به جرات می‌توان گفت تخت جمشید یكی از بزرگ‌ترین و وسیع‌ترین بناهایی است و قبل از معمول شدن آهن ساخته شده است و دارای سقف و ستون‌های چوبی بسیار بوده است. سقف ساختمان از چوب سدر لبنان و بلوط ساخته شده و برستون‌های حاشیه‌دار كه سرستون‌های آراسته‌ای آنان را تزیین می‌كرد تكیه داشته است.
    دوره اسلامی

    پس از انقراض آخرین پادشاه ساسانی (یزدگرد سوم) ، عصر جدیدی در فرهنگ، هنر و به خصوص معماری ایران رقم خورد.
    پس از آنكه اسلام ایران را فرا گرفت، معماری ملت ما خود را با آیین جدید سازگار ساخت. به جای آتشكده‌های ساسانی ساختن مسجدها و مناره‌ها برای دعوت به اسلام و نماز آغاز شد. تزئینات رایج در معماری كهن ایرانی با همه ویژگی‌های خود از گچ‌بری و آرایش با كاشی لعابدار و غیره به معماری اسلامی ایران انتقال یافت. نقش اسلیمی‌های مساجد ایران همان پیچك‌های ساسانی است كه نمونه آن را در طاق‌بستان می‌توان یافت.
    از آغاز گرویدن ایران به اسلام بسیاری از سنت‌های ایرانی از جمله سنت معماری آن همگام با تاثیرات «بیزانس» میان حكمرانان اسلامی متداول گشت. چنانكه بسیاری از قصرهای خلفای اموی از جمله قصر «الحیر» و «مشاطه» بیش از هر چیز از اسلوب ایرانی الهام گرفته است و زینت‌های آن از ایران پیروی كرده است.
    معماری هر قوم و هر دوره بازگوكننده نحوه اندیشه و جهان‌بینی و سنت‌های آن قوم است هر چه بنیادهای فرهنگی ملتی استوارتر باشد، هنر و معماری آن ملت هم استوارتر و از نوسانات كمتر برخوردار خواهد بود. هنر معماری بی‌شك یكی از بارزترین مظاهر تمدن هر قوم و ملت است.
    بعد از ورود اسلام به ایران و سپری شدن دوره‌های تاریخی متعدد معماری ایرانی كم‌كم به شكل مدرن‌تری تغییر یافت كه از میان آن دوره‌ها به دوره صفویه، قاجاریه و پهلوی می‌پردازیم.
    دوران صفویه

    دوران صفویه یكی از باشكوه‌ترین عرصه‌های معماری تاریخی ایران به شمار می‌رود و با معماران و مهندسان كم‌نظیر خود سهم بسزایی را در پیشرفت معماری ایران داشته است كه ظرافت و دقت در معماری به اوج خود رسیده است. از معماران و هنرپروران عهد صفویه باید شیخ بهائی را نام برد كه آثار جاویدان معماری او در اصفهان شهرت جهانی دارد و صدها معمار و مهندس گمنام دیگر در این دوره وجود داشتند كه نام برخی از آنان در كتیبه ساختمان‌ها محفوظ است. بیشتر آثار این دوره معماری‌های مذهبی هستند كه بعد از آن در دوره قاجار نیز ادامه یافته‌اند.
    ارتباط بیشتر ایران با غرب، معماران ایرانی را بر آن داشت تا عوامل مشخص معماری ایران را با روشن‌بینی و توجه خاصی با عوامل معماری غرب درآمیزند و آثاری به وجود آوردند كه از نظر هنری دلپسند باشد.
    برای مثال سرسرای ورودی خانه‌های بزرگ در آن دوره با پلكان‌هایی كه از وسط این سرسرا آغاز می‌شود، و از پاگرد به دو شاخه در جهت مقابل یكدیگر به بالا ادامه می‌یابد كه تاثیر معماری كشور روسیه است و از اواسط سلطنت ناصرالدین شاه به بعد رواج یافت.
    معماری خارجی با طرح‌های تزئینی ایرانی از قبیل كاشیكاری، آیینه‌كاری و گچ‌بری توام شد كه گوشه‌ای از معماری عصر قاجاریه را نشان می‌دهد.
    ایجاد زیرزمین‌ها با طرح‌های زیبا و پوشش های ضربی آجری، تعبیه حوضخانه‌ها، رواج بادگیر برای خنك كردن فضاها و احداث تالارهای بزرگ با شاه‌نشین‌ها و غرفه‌ها و گوشواره‌ها همه و همه به صورت دلپسندتری درآمد.
    ساختن بادگیرها در ابتدا ساده و فقط شامل یك دهانه هواكش مزین به كاشیكاری‌های زیبا بود، سپس به تدریج مراحل كمال را پیمود.
    چنانكه صورت تكامل‌یافته آنها، دو طبقه و از چهار جهت دارای هشت دهانه هواكش است و جریان باد و هوا را از این دهانه‌ها به داخل ساختمان هدایت می‌كند.
    در معماری كاخ‌سازی، ساختن بادگیرهای مزین به كاشیكاری و قبه طلا در عمارت، ركنی از معماری اصیل ایرانی بوده است.
    بناهای مسكونی دوره قاجار با طرحی شامل اتاق مركزی ایوان (بادوستون در برابر آن) و اتاق‌های كوچك‌تر واقع در اطراف اتاق مركزی به صورت‌های ساده یا مفصل، همه به شیوه‌ معماری اصیل ایرانی در دوره‌های قدیم بوده كه در این دوره با ابتكارات جدیدتر به صورت دلچسب و نیكو تكمیل شده‌اند.
    كاشی‌های منقوش دوره قاجاریه، اغلب ناچیز و از نظر هنری فقیرند و تنها تقلیدی ناقص‌اند از كارهای قرن گذشته.
    با آنكه ناصرالدین‌شاه، عده‌ای از نقاشان را برای تحصیل و مطالعه به موزه‌های رم و پاریس فرستاد و افرادی از این نقاشان در هنر خود پیشرفتی كردند اما كارگران ساده كاشی‌ساز نمی‌توانستند به خوبی از آثار آنها استفاده كنند، با این وجود به قول ناصرالدین‌شاه، هنر كاشی سازی «متجدد» شد.
    در تهران و اطراف آن، چند نمونه مهم از معماری قاجاریه دیده می‌شود: یكی مقبره حضرت عبدالعظیم در شهر ری است كه بنای مقبره و گنبد طلای آن قابل توجه است.
    مجموعه این مكان مقدس دارای سردر و ایوان آیینه‌كاری رفیع و چندین صحن و گنبد طلایی و دو مناره كاشیكاری و رواق و مسجد است.
    بناهای دیگر قابل توجه عصر قاجاریه «مسجد امام سلطانی» و مسجد سپهسالار شامل جلوخان وسیع، سردر و مناره‌های كاشیكاری، هشتی، صحن، حجرات دوطبقه ستون‌های سنگی زیبا و شبستان است، با اینكه اغلب كاشیكاری‌های این مسجد، از كاشی هفت رنگ است، ولی بعضی نمونه‌های كاشیكاری معرق هم دیده می‌شود.
    رنگ كاشی‌ها بیشتر قرمز و صورتی و سفید است. در حالی كه در آفتاب درخشان ایران، رنگ‌های قدیم مانند فیروزه‌ای و سورمه‌ای مطلوب‌تر است.
    از دوره قاجاریه تیمچه و بازارهای وسیع با پوشش‌های خوبی در تهران و شهرستان‌های بزرگ موجود است كه چه از نظر هنر آجركاری و كاشیكاری و چه از نظر وسعت دهانه طاق‌ها قابل تحسین و ستایش‌اند.
    یكی دیگر از هنرهای قاجاریه، نقاشی‌های بزرگ بر دیوارها است.
    اگرچه اغلب در این نقاشی‌ها، تاثیر هنر اروپایی دیده می‌شود، اما در كل قابل توجه است.
    در زمان قاجار نقاشی دیوار جای مینیاتور را گرفت. در این دوره شیوه نقاشی فرنگی به دست ایرانیانی كه به ایتالیا رفته بودند به ایران راه یافت.
    دوره پهلوی

    معماری در این دوره تنوع چشمگیری نداشته است. با ورود مصالح جدید ساختمانی مانند آهن، بتون و غیره و نیز آمدن مهندسان خارجی به ایران، مهندسانی كه به پیشینه پرافتخار معماری كشور ما آشنایی نداشتند و بازگشت ایرانیانی كه در خارج از وطن تحصیل هنر معماری كرده و تحت تاثیر معماری غرب بودند، دگرگونی در هنر معماری ایران پدید آورد.
    با همه زیبایی كه این نوع معماری‌ها به قیافه شهرهای ایران بخشید، متاسفانه غالبا جنبه تقلید از شیوه‌های معماری غرب بوده است تا تبعیت از هنر اصیل معماری ایران.
    با این وجود، در بعضی از موارد، ناچار به استفاده از تزئیناتی به سبك ایرانی شده‌اند.
    بناهایی چون كاخ‌های سعدآباد، كاخ مرمر در تهران، دبیرستان البرز، كاخ وزارت امور خارجه و سردر باغ ملی و عمارت پست گواه این مدعا است.
    این طریق معماری بدون توجه به عوامل اقلیمی و پیشینه معماری ایران هنوز ادامه دارد.
    سخنانی زیبا در مورد معماری از بزرگان این هنر
    والترگروپيوس: از قاشق غذاخوري تا شهر دامنه كار معمار را تعريف مي‌كند.
    اتيون لوييس بوله : معماري چيست؟ آيا معماري هنر ساخت‌و‌ساز است؟ يقينا خير.
    تادااو آندو : معماري بايد كاملاً با اطراف هماهنگي داشته باشد.
    فرانسيسكو ميليزيا : معماري هنر ساختن است.
    تويوايتو : معماري پديده شهري است.
    رمانتيسم‌ها : معماري هنر مستقل است.
    فوتوريست‌ها : معماري تحت تأثير جهان مكانيكي و تكنولوژي مي‌باشد.
    لوكوربوزيه : معماري غير از نمايش ساخت و پاسخ دادن به نياز‌ها است.
    جان راسكين : معماري هنر مرتب كردن و تزيينات بنا‌هاي ساخته شده توسط بشر به هر مقصودي است به قسمي كه در ساده‌ترين نگاه سلامت، نيرو و لـ*ـذت بردن روح را ميسر نمايد.
    اسنووا: ايدولوژي لادوفسكي درباره ساخت گرايي اينگونه معرفي شده بود كه معماري بايد تركيب سه عامل روراستي فني، امكان پذيري اقتصادي و بيان تجسمي باشد.
    ل‌.بنه‌ووله: معماري مدرن از تغييرات فني، اجتماعي و فرهنگي ناشي از انقلاب صنعتي، زاده شده.
    كريستين نور برگ-شولتز: شايد به اين نتيجه برسيم كه صفت كمال معماري در گرو سه معيار اساسي است، نقش ساختمان، شكل و فنون.
    هولاين: همه معمارند و همه چيز معماري است.
    آدلف لوس: معماري چيزي نيست جز يادمان‌ها و مقبره‌ها.
    لوكوربوزيه : معماري بازي احجام زير نور است.
    مدرنيست‌ها : معماري صنعت مي‌باشد.
    ايزنمن : معماري امروز ما بايد منعكس كننده شرايت ذهني و زيستي ما باشد و آنچه كه در معماري امروز ما مورد غفلت قرار گرفته بخشي از زندگي ما است.
    والترگروپيوس : معماري هنر كاربردي است و در ارتباط نزديك با ساير هنرها شكل مي‌گيرد و نمونه بارز اين تعريف مدرسه باوهاس مي‌باشد.
    آنتونيوگااودي : معماري بازگشت به طبيعت و زيست محيط است.
    چارز جنكز : معماري از جنس واژه و حرف نيست و نمي‌توان در غالب الفاظ آنرا بيان كرد.
    ويليام موريس : معماري شامل تمام محيط فيزيکي است که زندگي بشر را احاطه مي کند و تا زماني که عضوي از اجتماع متمدن هستيم نمي توانيم از حيطه آن خارج شويم زيرا معماري عبارت از مجموعه تغيرات و تبديلات مثبتي است که همامنگ با احتياجات بشر روي سطح زمين ايجاد شده است و تنها صحراهاي دست نخورده ار آن مستثني هستند.
    فلوبرت : آرشيتكت‌ها همه احمق‌اند –پله‌ها را هميشه فراموش مي‌كنند.
    بهرام شيردل : معماري هنر نيست، معماري علم است و بايد در خدمت جامعه باشد.
    سوليوان : معماري هنر ساده اي نيست که بتوان در بوجود آوردنش موفقيت نسبي کسب کرد، بلکه يک تجلي اجتماعي است.
    ويتور ويوس : اولين شخصي كه گفت معماري هنر است.
    رابرت ونتوري : معماري تنها تكنيك و تكنولوژي نيست بلكه مسايل بسيار پيچيده و متضاد در ساختمان وجود دارد كه نمي‌توان آنها را ناديده گرفت.
    آگوست پره : معماري زنده آن است كه معرف صادق زمانه خود باشد.در همه قلمروهاي ساخت آنرا مي‌جوييم و از ميان آنها كارهايي را برمي‌گزينيم كه سخت از كاربري مورد انتظار تابعيت كرده ،با مصالح خردمندانه ساخته شده و با تركيب متناسب عناصر ضروري به زيبايي دست‌يافته باشند .
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا