- عضویت
- 2017/05/18
- ارسالی ها
- 35,488
- امتیاز واکنش
- 104,218
- امتیاز
- 1,376
مدرسه باوهاوس؛ از ایده تا اسطوره، نسخه ای جدید برای معماری قرن بیستم 1391/05/29
نوشـــــــــــته ی :
محمدرضا هل فروش -
خــلـاصــــــــــــــه : دلیل اصلی ایجاد مدرسه باوهاوس نیاز به بازنگری در روش آموزش معماری بود. موسس باوهاوس، والتر گروپیوس در اولین مانیفست تاسیس مدرسه معماری ( 1919میلادی) از اتحاد هنر و صنایع دستی به عنوان خروجی های معماری سخن به میان آورد. گروپیوس در مانیفست خود به این موضوع اشاره دارد که ترکیب هنر و صنعت اصلا موضوعی نیست که گروهی تحت عنوان یک کالای لوکس مطرح می سازند، بلکه این یکپارچگی در واقع روح زمان حال می باشد. چرا که هر دوره ای و هر مکانی با معماری آن نمایان می شود. گروپیوس در ادامه مانیفست خود به تغییرات محتوایی آموزش معماری می پردازد. به عقیده او، اولین سوالی که در طراحی مطرح می باشد پرسش در خصوص ماهیت فضا است. ایده مدرسه باوهاوس نگاه یکپارچه به هنر و صنعت بود و ابزارهای تحقق پذیری آن در گرو آموزش صحیح معماری بیان شد. سوال اینجاست که پس از گذشت 93 سال از پایه گذاری مدرسه باوهاوس، که توانست اسطوره آموزش معماری زمان خود شود، چه بخشی از آن در تاریخ معماری ادامه یافت؟ اسطوره کنونی باوهاوس در قرن بیست و یکم چیست؟
امتیاز شما : 1 2 3 4 5
تا کـنون 3 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند
مقالات مرتبط
دیگر مقالات محمدرضا هل فروش
زاها حدید و پارادایم جدید در معماری ( مفاهيم و نظريات معماري )
رم کولهاوس؛ بازْتدقیق تمدنیِ فضا و زمان ( مفاهيم و نظريات معماري )
بحران اقتصاد جهانی و ضرورت ایجاد یک مکانیزم مناسب برای معماری و شهرسازی ( مفاهيم و نظريات معماري )
تام مین و هستی شناسی معماری یکپارچه ( مفاهيم و نظريات معماري )
دلیل اصلی ایجاد مدرسه باوهاوس نیاز به بازنگری در روش آموزش معماری بود.[1] در سال 1912 ورک بوند تقریبا مشابه باوهاوس، موضوع نیاز به آموزش یکپارچه با تاکید بر تاثیرگذاری متقابل هنر، صنعت و صنایع دستی را مطرح کرده بود.[2] اما گرایش مدرسه باوهاوس به این تغییرات بصورت آموزش رسمی، بسیار پررنگ تر در تاریخ آموزش هنر و معماری قرن بیستم در دنیا نقش بست. در جایی که ماکس بیل توجه به نیاز مصرف کننده را یکی از پارامترهای مهم تاثیر گذار در طراحی و ساخت در روشهای متعارف آموزش در مدرسه باوهاوس عنوان کرده بود، روش نوین آموزش در مدرسه باوهاوس بسیار فراتر از آن و با هدف آموزش معماری برای طراحی دنیا مطرح شد.[3] موسس باوهاوس، والتر گروپیوس، در اولین مانیفست تاسیس مدرسه معماری ( 1919میلادی) از اتحاد هنر و صنایع دستی به عنوان خروجی های معماری سخن به میان آورد. به این مانیفست در سال 1923 موضوع جدیدی تحت عنوان ترکیب هنر و صنعت اضافه شد.
گروپیوس در مانیفست خود به این موضوع اشاره دارد که ترکیب هنر و صنعت اصلا موضوعی نیست که گروهی تحت عنوان یک کالای لوکس مطرح می سازند، بلکه این یکپارچگی در واقع روح زمان حال می باشد. چرا که هر دوره ای و هر مکانی با معماری آن نمایان می شود. به اعتقاد گروپیوس، نهضتی که توسط راسکین[4] و موریس در انگلستان، وان دو ولد در بلژیک، البریش[5] در اتریش، بهرنس در آلمان و دیگران آغاز شد، با اعتراض به جدایی هنر از صنعت و دوباره اتصال ایندو با یکدیگر سعی در تغییر مسیر آموزش داشت. اما این سعی نتوانست بطور کامل نقشی را که از قرن نوزده به جای مانده بود پاک کند. از سوی دیگر، انتظاری که تاکنون از یک هنرمند می رفت، ارائه یک طرح زیبا بود، بدون اینکه ارتباط فرم و فضا با هزینه و امکان تحقق پذیری آن بطور یکپارچه بررسی شود. با این مقدمه، گروپیوس نیاز به آموزش یکپارچه تئوری و عملی برای ایجاد فضا را به عنوان اولین قدم برای روش نوین آموزش معماری برای نسل جدید پیشنهاد کرد.
گروپیوس در ادامه مانیفست خود به تغییرات محتوایی آموزش معماری می پردازد. به عقیده او، اولین سوالی که در طراحی مطرح می باشد پرسش در خصوص ماهیت فضا است. برای درک آن، مدرسه باوهاوس آموزش را به دسته عملی "شناخت و کار کارگاهی با سنگ و جوب و فلز و شیشه و رنگ و مواد" و دسته تئوری " شناخت فرم و فضا و سازه" تقسیم کرد. هر 2 دسته در 3 مقطع ابتدایی، عملی و کارگاهی به همراه سمینار ها و سخنرانی هایی از تمام رشته های هنری ارائه شد. گروپیوس در انتهای مانیفست خود به این موضوع اشاره دارد که حرکتی که مدرسه باوهاوس در آن قدم گداشته است بدون حمایت های اولیه از مدارس و ترویج آن و همچنین گسترش ایده باوهاوس، تاثیرگذاری آن را کمرنگ خواهد کرد.
ایده مدرسه باوهاوس نگاه یکپارچه به هنر و صنعت بود و ابزارهای تحقق پذیری آن در گرو آموزش صحیح معماری بیان شد. سوال اینجاست که پس از گذشت 93 سال از پایه گذاری مدرسه باوهاوس، که توانست اسطوره آموزش معماری زمان خود شود، چه بخشی از آن در تاریخ معماری ادامه یافت؟ اسطوره کنونی باوهاوس در قرن بیست و یکم چیست؟
بخشی از آن اسطوره در فرم معماری تحت عنوان سبک باوهاوس باقی مانده است که یک الگوبرداری فرمی است و بدون در نظر گرفتن روح زمان و جامعه شکل گرفته است که البته منتقدین بسیاری نیز دارد. دکتر آنماری یگی[6] یکی از مدیران آرشیو باوهاوس در برلین اشاره به آن دارد که آموزش معماری از سال 1927 در مدرسه آغاز شد و سبکی که در آن آموزش داده می شد عبارت بود از ساده نگری بدون تزئینات و کاملا شفاف که این سبک در زمان خود بسیار مدرن و جسورانه تلقی می شد. در باوهاوس به دانشجویان سه موضوع کلی آموزش داده می شد که بتوانند از ابزارهای آنها در طراحی استفاده کنند، زیبایی در فرم، عملکرد صحیح و سوم خلاقیت. محصول نهایی می بایستی دارای قابلیتی باشد که به تعداد زیاد تولید شود. ( mass production ) در کنار این موضوعها، عکس العمل سبک باوهاوس بدرستی با روح زمان خود و نقاشی های موندریان و اساتیدی مانند پاول کلی و واسیلی کاندینسکی مطابقت داشت. در معماری، سبک باوهاوس تحت تاثیر معماری ساختاری ( constructivism ) روسی قرار داشت که ما امروزه این سبک معماری را تشنه تکنولوژی، رفت و آمد، ارتباط فضایی و بطور کلی مدیریت کل فضا می شناسیم. از 1928 که ریاست مدسه به هانس مایر سپرده شد، باوهاوس اصرار به طراحی ساده تری داشت که محصولات آن بیشتر در اختیار عموم مردم قرار گیرد. با این اقدام، باوهاوس بطور کامل از یک کالای لوکس زمان خود فاصله گرفت. آخرین ریاست مدرسه معماری باوهاوس را میس وان دو روهه به عهده داشت. سبک میس پس از تعطیلی باوهاوس در سال 1933 به شیکاگو منتقل شد و برج های شیشه ای این زمان تحت تاثیر سبک او در ایالات متحده شکل گرفتند. والتر گروپیوس ریاست دانشکده معماری هاروارد را در تبعید عهده دار شد و موهولی ناج، باوهاوس جدید را در شیکاگو پایه گذاری کرد. امروزه سبکی که تحت عنوان سبک باوهاوس باقی مانده است، استفاده از هندسه در پلان و فضا، ساده نگری در فرم، شفافیت و پرهیز از تزئینات است. گرچه یکی از ابزارهای مهم سبک باوهاوس تحت عنوان رنگ همواره در داخل بکار گرفته شده است.
اما بخشی از اسطوره بصورت آموزه های باوهاوس ریشه در ادبیات و مانیفست اولیه باهاوس دارد که در علوم و هنر های دیگر ادامه پیدا کرده است. گروپیوس در مانیفست مدرسه باوهاوس از سال 1923 به دو ابزار مهم تشکیل دهنده فضا یعنی "عدد و حرکت" اشاره کرده است. درک این آموزه در درسهای اسکار اشلمر[7] دیده می شود. از نگاه اشلمر، رابـ ـطه فیگور و فضا موضوع اصلی ارتباط انسان و فضا است. این نگاه توسط او و شاگردانش نه تنها در تئاتر بلکه در نقاشی، مجسمه سازی و معماری بکار گرفته می شد. اشلمر در یادداشتهای خود از سال 1923 اشاره به رعایت تناسبات انسانی از آموزه های لئوناردو داوینچی دارد.[8] ویتوریو ماگناگو لامپوگنانی در خصوص مدرسه باوهاوس و ترکیب علوم و هنرهای مختلف با یکدیگر، این مقوله را مدیون هوشمندی گروپیوس در انتخاب اساتید مدرسه می داند[9]. اساتیدی چون فاینینگر، اشلمر، موش، کلی، کاندینسکی، مارکس، ایتن، ناج، آلبرز، میس وان دروهه، بایر، برویر که در رشته های مختلف در باوهاوس مابین سالهای 1919 الی 1933 تدریس می کردند.
اما بخشی از ایده باوهاوس بصورت اسطوره و به همراه اساتید آن و 1250 فارغ التحصیل آن به سراسر دنیا صادر شده است بدین صورت که ایده آوانگارد باوهاوس در سراسر دنیا به صورتهای دیگر توسعه یافته است. این نوگرایی در اسطوره امروزه باوهاوس در معنای مثبت خود مصدری نظام آفرین است که به صورت آموزه های شگرف و فرهنگساز و بنیانگذار معماری مدرن نقل می شود. چنانچه اسطوره معماری امروز باوهاوس را معماری بی زمانی بنامیم، به قول میرچا الیاد[10]ه نوعی بازگشت جاودانه در این میان شکل گرفته است. اما آنچه که در رجعت پذیری ذاتی مانیفست باوهاوس می تواند بی وقفه تکرار شود، یکپارچگی آموزش علمی و هنری است که به صورت معماری ظهور پیدا می کند. معماریی که در محصول نهایی خود تابع ابزارهای نشانه شناختیاست که به اعتقاد رولان بارت دانش ارزشهاست. با این پیش فرض، واقعیت معماری (فضا و زمان) در اسطوره جدید باوهاوس به صورت شفافیت، خلاقیت و ارتباطات معنی پیدا می کند.
[1] - Martin Bober, Die Rezeption des Bauhaus im Beiden Teilen Deutschlands, In Zeiten des Neuanfangs (1945-1989), 2006, Grin Verlag, Page 13
[2] - ورکبوند آلمان در سال 1907 با ایده اینکه هنر و صنعت و صنایع دستی می توانند برروی یکدیگر تاثیر بگذارند تاسیس شد. این مرکز توانست در زمان فعالیت خود تاثیرات بسیاری برروی صنعت ساختمان، آموزش معماری و تحقیقات به جای گذارد.
[3] - ماکس بیل در سالهای 1927 و 1928 در مدرسه باوهاوس تحصیل می کرده است. از سال 1932 بیل به عنوان آرشیتکت، نقاش و مجسمه ساز به انجام کار حرفه ای پرداخت.
[4] جان راسکین یکی از منتقدین هنر در انگلستان مابین سالهای 1850 الی 1900 بود. او را به عنوان تئوریسین حرکت های منتقدانه هنری مانند arcts & Crafts می دانند.
arcts & Crafts یک جنبش منتقدانه هنری مابین سالهای 186 الی 1910 میلادی بود. تاثیرات این جنبش ولی تا سالهای 1930 ادامه داشت. ریاست این جنبش را ویلیام موریس و چارلز ویسی به عهده داشتند. این جنبش تحت تاثیر افکار جان راسکین و پوگین شکل گرفت. این جنبش در واقع یک انتقاد به تزئینات در هنر بود که در آن زمان بسیار استفاده می شد.
[5] -البریش یک معمار اتریشی بود که تحصیلات خود را در آکادمی هنرهای زیبای وین به پایان رساند. از 1883 همکار اتو واگنر شد که بسیاری از طراحی های دوره یوگند استیل را در وین به او نسبت می دهند. او علاوه بر معماری، طراحی مبلمان و وسایل آشپزخانه را نیز انجام می داد.
[6] Annemarie Jaeggi (Bauhaus-Archiv Berlin), interview in Film Architektur erzaehlt, Lutz Guenther 2007
[7] Oskar Schlemmer (4 September 1888 – 13 April 1943)
اسکار اشلمر یک نقاش، مجسمه ساز و طراح آلمانی بود. او در مدرسه باوهاوس درس فرم را به دانشجویان آموزش می داد. یکی از معروفترین کارهای اشلمر به عنوان درک فیگور و فضا، تریادیش باله می باشد. در کار اشلمر، فرم و هندسه و حرکت تشکیل دهنده فضا می باشند.
[8] Oskar Schlemmer, Tanz, Theater, Bühne, Hatje, 1995
[9] Vittorio Magnago Lampugnani, Hatje Lexikon der Architektur der 20. Jahrhundert, Stuttgart, 1983
[10] Mircea Eliade
میرچا الیاده، فیلسوف و تاریخ نگار مذهبی رومانیایی الاصل که تا سال 1986 به عنوان استاد در دانشگاه شیکاگو تدریس می کرد. او متعلق به نهضت پدیده شناسی مذهبی است. مهمترین تحقیقات او ریشه در اسطوره شناسی دارد.
نوشـــــــــــته ی :
محمدرضا هل فروش -
خــلـاصــــــــــــــه : دلیل اصلی ایجاد مدرسه باوهاوس نیاز به بازنگری در روش آموزش معماری بود. موسس باوهاوس، والتر گروپیوس در اولین مانیفست تاسیس مدرسه معماری ( 1919میلادی) از اتحاد هنر و صنایع دستی به عنوان خروجی های معماری سخن به میان آورد. گروپیوس در مانیفست خود به این موضوع اشاره دارد که ترکیب هنر و صنعت اصلا موضوعی نیست که گروهی تحت عنوان یک کالای لوکس مطرح می سازند، بلکه این یکپارچگی در واقع روح زمان حال می باشد. چرا که هر دوره ای و هر مکانی با معماری آن نمایان می شود. گروپیوس در ادامه مانیفست خود به تغییرات محتوایی آموزش معماری می پردازد. به عقیده او، اولین سوالی که در طراحی مطرح می باشد پرسش در خصوص ماهیت فضا است. ایده مدرسه باوهاوس نگاه یکپارچه به هنر و صنعت بود و ابزارهای تحقق پذیری آن در گرو آموزش صحیح معماری بیان شد. سوال اینجاست که پس از گذشت 93 سال از پایه گذاری مدرسه باوهاوس، که توانست اسطوره آموزش معماری زمان خود شود، چه بخشی از آن در تاریخ معماری ادامه یافت؟ اسطوره کنونی باوهاوس در قرن بیست و یکم چیست؟
امتیاز شما : 1 2 3 4 5
تا کـنون 3 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند
مقالات مرتبط
دیگر مقالات محمدرضا هل فروش
دلیل اصلی ایجاد مدرسه باوهاوس نیاز به بازنگری در روش آموزش معماری بود.[1] در سال 1912 ورک بوند تقریبا مشابه باوهاوس، موضوع نیاز به آموزش یکپارچه با تاکید بر تاثیرگذاری متقابل هنر، صنعت و صنایع دستی را مطرح کرده بود.[2] اما گرایش مدرسه باوهاوس به این تغییرات بصورت آموزش رسمی، بسیار پررنگ تر در تاریخ آموزش هنر و معماری قرن بیستم در دنیا نقش بست. در جایی که ماکس بیل توجه به نیاز مصرف کننده را یکی از پارامترهای مهم تاثیر گذار در طراحی و ساخت در روشهای متعارف آموزش در مدرسه باوهاوس عنوان کرده بود، روش نوین آموزش در مدرسه باوهاوس بسیار فراتر از آن و با هدف آموزش معماری برای طراحی دنیا مطرح شد.[3] موسس باوهاوس، والتر گروپیوس، در اولین مانیفست تاسیس مدرسه معماری ( 1919میلادی) از اتحاد هنر و صنایع دستی به عنوان خروجی های معماری سخن به میان آورد. به این مانیفست در سال 1923 موضوع جدیدی تحت عنوان ترکیب هنر و صنعت اضافه شد.
گروپیوس در مانیفست خود به این موضوع اشاره دارد که ترکیب هنر و صنعت اصلا موضوعی نیست که گروهی تحت عنوان یک کالای لوکس مطرح می سازند، بلکه این یکپارچگی در واقع روح زمان حال می باشد. چرا که هر دوره ای و هر مکانی با معماری آن نمایان می شود. به اعتقاد گروپیوس، نهضتی که توسط راسکین[4] و موریس در انگلستان، وان دو ولد در بلژیک، البریش[5] در اتریش، بهرنس در آلمان و دیگران آغاز شد، با اعتراض به جدایی هنر از صنعت و دوباره اتصال ایندو با یکدیگر سعی در تغییر مسیر آموزش داشت. اما این سعی نتوانست بطور کامل نقشی را که از قرن نوزده به جای مانده بود پاک کند. از سوی دیگر، انتظاری که تاکنون از یک هنرمند می رفت، ارائه یک طرح زیبا بود، بدون اینکه ارتباط فرم و فضا با هزینه و امکان تحقق پذیری آن بطور یکپارچه بررسی شود. با این مقدمه، گروپیوس نیاز به آموزش یکپارچه تئوری و عملی برای ایجاد فضا را به عنوان اولین قدم برای روش نوین آموزش معماری برای نسل جدید پیشنهاد کرد.
گروپیوس در ادامه مانیفست خود به تغییرات محتوایی آموزش معماری می پردازد. به عقیده او، اولین سوالی که در طراحی مطرح می باشد پرسش در خصوص ماهیت فضا است. برای درک آن، مدرسه باوهاوس آموزش را به دسته عملی "شناخت و کار کارگاهی با سنگ و جوب و فلز و شیشه و رنگ و مواد" و دسته تئوری " شناخت فرم و فضا و سازه" تقسیم کرد. هر 2 دسته در 3 مقطع ابتدایی، عملی و کارگاهی به همراه سمینار ها و سخنرانی هایی از تمام رشته های هنری ارائه شد. گروپیوس در انتهای مانیفست خود به این موضوع اشاره دارد که حرکتی که مدرسه باوهاوس در آن قدم گداشته است بدون حمایت های اولیه از مدارس و ترویج آن و همچنین گسترش ایده باوهاوس، تاثیرگذاری آن را کمرنگ خواهد کرد.
ایده مدرسه باوهاوس نگاه یکپارچه به هنر و صنعت بود و ابزارهای تحقق پذیری آن در گرو آموزش صحیح معماری بیان شد. سوال اینجاست که پس از گذشت 93 سال از پایه گذاری مدرسه باوهاوس، که توانست اسطوره آموزش معماری زمان خود شود، چه بخشی از آن در تاریخ معماری ادامه یافت؟ اسطوره کنونی باوهاوس در قرن بیست و یکم چیست؟
بخشی از آن اسطوره در فرم معماری تحت عنوان سبک باوهاوس باقی مانده است که یک الگوبرداری فرمی است و بدون در نظر گرفتن روح زمان و جامعه شکل گرفته است که البته منتقدین بسیاری نیز دارد. دکتر آنماری یگی[6] یکی از مدیران آرشیو باوهاوس در برلین اشاره به آن دارد که آموزش معماری از سال 1927 در مدرسه آغاز شد و سبکی که در آن آموزش داده می شد عبارت بود از ساده نگری بدون تزئینات و کاملا شفاف که این سبک در زمان خود بسیار مدرن و جسورانه تلقی می شد. در باوهاوس به دانشجویان سه موضوع کلی آموزش داده می شد که بتوانند از ابزارهای آنها در طراحی استفاده کنند، زیبایی در فرم، عملکرد صحیح و سوم خلاقیت. محصول نهایی می بایستی دارای قابلیتی باشد که به تعداد زیاد تولید شود. ( mass production ) در کنار این موضوعها، عکس العمل سبک باوهاوس بدرستی با روح زمان خود و نقاشی های موندریان و اساتیدی مانند پاول کلی و واسیلی کاندینسکی مطابقت داشت. در معماری، سبک باوهاوس تحت تاثیر معماری ساختاری ( constructivism ) روسی قرار داشت که ما امروزه این سبک معماری را تشنه تکنولوژی، رفت و آمد، ارتباط فضایی و بطور کلی مدیریت کل فضا می شناسیم. از 1928 که ریاست مدسه به هانس مایر سپرده شد، باوهاوس اصرار به طراحی ساده تری داشت که محصولات آن بیشتر در اختیار عموم مردم قرار گیرد. با این اقدام، باوهاوس بطور کامل از یک کالای لوکس زمان خود فاصله گرفت. آخرین ریاست مدرسه معماری باوهاوس را میس وان دو روهه به عهده داشت. سبک میس پس از تعطیلی باوهاوس در سال 1933 به شیکاگو منتقل شد و برج های شیشه ای این زمان تحت تاثیر سبک او در ایالات متحده شکل گرفتند. والتر گروپیوس ریاست دانشکده معماری هاروارد را در تبعید عهده دار شد و موهولی ناج، باوهاوس جدید را در شیکاگو پایه گذاری کرد. امروزه سبکی که تحت عنوان سبک باوهاوس باقی مانده است، استفاده از هندسه در پلان و فضا، ساده نگری در فرم، شفافیت و پرهیز از تزئینات است. گرچه یکی از ابزارهای مهم سبک باوهاوس تحت عنوان رنگ همواره در داخل بکار گرفته شده است.
اما بخشی از اسطوره بصورت آموزه های باوهاوس ریشه در ادبیات و مانیفست اولیه باهاوس دارد که در علوم و هنر های دیگر ادامه پیدا کرده است. گروپیوس در مانیفست مدرسه باوهاوس از سال 1923 به دو ابزار مهم تشکیل دهنده فضا یعنی "عدد و حرکت" اشاره کرده است. درک این آموزه در درسهای اسکار اشلمر[7] دیده می شود. از نگاه اشلمر، رابـ ـطه فیگور و فضا موضوع اصلی ارتباط انسان و فضا است. این نگاه توسط او و شاگردانش نه تنها در تئاتر بلکه در نقاشی، مجسمه سازی و معماری بکار گرفته می شد. اشلمر در یادداشتهای خود از سال 1923 اشاره به رعایت تناسبات انسانی از آموزه های لئوناردو داوینچی دارد.[8] ویتوریو ماگناگو لامپوگنانی در خصوص مدرسه باوهاوس و ترکیب علوم و هنرهای مختلف با یکدیگر، این مقوله را مدیون هوشمندی گروپیوس در انتخاب اساتید مدرسه می داند[9]. اساتیدی چون فاینینگر، اشلمر، موش، کلی، کاندینسکی، مارکس، ایتن، ناج، آلبرز، میس وان دروهه، بایر، برویر که در رشته های مختلف در باوهاوس مابین سالهای 1919 الی 1933 تدریس می کردند.
اما بخشی از ایده باوهاوس بصورت اسطوره و به همراه اساتید آن و 1250 فارغ التحصیل آن به سراسر دنیا صادر شده است بدین صورت که ایده آوانگارد باوهاوس در سراسر دنیا به صورتهای دیگر توسعه یافته است. این نوگرایی در اسطوره امروزه باوهاوس در معنای مثبت خود مصدری نظام آفرین است که به صورت آموزه های شگرف و فرهنگساز و بنیانگذار معماری مدرن نقل می شود. چنانچه اسطوره معماری امروز باوهاوس را معماری بی زمانی بنامیم، به قول میرچا الیاد[10]ه نوعی بازگشت جاودانه در این میان شکل گرفته است. اما آنچه که در رجعت پذیری ذاتی مانیفست باوهاوس می تواند بی وقفه تکرار شود، یکپارچگی آموزش علمی و هنری است که به صورت معماری ظهور پیدا می کند. معماریی که در محصول نهایی خود تابع ابزارهای نشانه شناختیاست که به اعتقاد رولان بارت دانش ارزشهاست. با این پیش فرض، واقعیت معماری (فضا و زمان) در اسطوره جدید باوهاوس به صورت شفافیت، خلاقیت و ارتباطات معنی پیدا می کند.
[1] - Martin Bober, Die Rezeption des Bauhaus im Beiden Teilen Deutschlands, In Zeiten des Neuanfangs (1945-1989), 2006, Grin Verlag, Page 13
[2] - ورکبوند آلمان در سال 1907 با ایده اینکه هنر و صنعت و صنایع دستی می توانند برروی یکدیگر تاثیر بگذارند تاسیس شد. این مرکز توانست در زمان فعالیت خود تاثیرات بسیاری برروی صنعت ساختمان، آموزش معماری و تحقیقات به جای گذارد.
[3] - ماکس بیل در سالهای 1927 و 1928 در مدرسه باوهاوس تحصیل می کرده است. از سال 1932 بیل به عنوان آرشیتکت، نقاش و مجسمه ساز به انجام کار حرفه ای پرداخت.
[4] جان راسکین یکی از منتقدین هنر در انگلستان مابین سالهای 1850 الی 1900 بود. او را به عنوان تئوریسین حرکت های منتقدانه هنری مانند arcts & Crafts می دانند.
arcts & Crafts یک جنبش منتقدانه هنری مابین سالهای 186 الی 1910 میلادی بود. تاثیرات این جنبش ولی تا سالهای 1930 ادامه داشت. ریاست این جنبش را ویلیام موریس و چارلز ویسی به عهده داشتند. این جنبش تحت تاثیر افکار جان راسکین و پوگین شکل گرفت. این جنبش در واقع یک انتقاد به تزئینات در هنر بود که در آن زمان بسیار استفاده می شد.
[5] -البریش یک معمار اتریشی بود که تحصیلات خود را در آکادمی هنرهای زیبای وین به پایان رساند. از 1883 همکار اتو واگنر شد که بسیاری از طراحی های دوره یوگند استیل را در وین به او نسبت می دهند. او علاوه بر معماری، طراحی مبلمان و وسایل آشپزخانه را نیز انجام می داد.
[6] Annemarie Jaeggi (Bauhaus-Archiv Berlin), interview in Film Architektur erzaehlt, Lutz Guenther 2007
[7] Oskar Schlemmer (4 September 1888 – 13 April 1943)
اسکار اشلمر یک نقاش، مجسمه ساز و طراح آلمانی بود. او در مدرسه باوهاوس درس فرم را به دانشجویان آموزش می داد. یکی از معروفترین کارهای اشلمر به عنوان درک فیگور و فضا، تریادیش باله می باشد. در کار اشلمر، فرم و هندسه و حرکت تشکیل دهنده فضا می باشند.
[8] Oskar Schlemmer, Tanz, Theater, Bühne, Hatje, 1995
[9] Vittorio Magnago Lampugnani, Hatje Lexikon der Architektur der 20. Jahrhundert, Stuttgart, 1983
[10] Mircea Eliade
میرچا الیاده، فیلسوف و تاریخ نگار مذهبی رومانیایی الاصل که تا سال 1986 به عنوان استاد در دانشگاه شیکاگو تدریس می کرد. او متعلق به نهضت پدیده شناسی مذهبی است. مهمترین تحقیقات او ریشه در اسطوره شناسی دارد.