نکات کچل کننده.... ذکر اون قسمت از رمانها که با خوندشون موهاتونو میکشین

اینجا تا چه حد آرومتون کرده؟

  • خیلی زیاد

    رای: 30 44.1%
  • تا حدی

    رای: 18 26.5%
  • آروم شدنی نیستم

    رای: 34 50.0%

  • مجموع رای دهندگان
    68

Fantta

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/19
ارسالی ها
397
امتیاز واکنش
3,535
امتیاز
441
محل سکونت
شیراز
رمان های کلکلی رو که دیگه نگوو ونپرسو نخون
از اول تا اخرش همش دختر داستان با پسره داره کلکل میکنه کجا؟(تو دانشگاه)چی میگه دختره با گوجه زده به پسره.پسره اب طی خالی کرده روش خداییش یه همچین چیزی ممکنه به جای اینکه ژانر این رمانارو بزارین عاشقانه کلکلی باید بزارین تخیلی فانتزی والا!اگه این حراست گذاشت یه دختر چادری وایسه تا یه جزوه از پسر تو دانشگاشون بگیره بعد حراست کاری نداشته باشه من اسممو میزارم فریدون.
انقدر دل ادمو تو اینمورد خوش میکنن ادم فکر میکنه قراره بره مهد کودک به جای دانشگاه .وقتی که رفت تو وفهمید سر کار بوده میفهمه چه ضربه ای خورده بعد کی جوابگوهه
 
  • پیشنهادات
  • Fantta

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/19
    ارسالی ها
    397
    امتیاز واکنش
    3,535
    امتیاز
    441
    محل سکونت
    شیراز
    نکته ی دیگه
    پسره ۲۰ ساله ی داستان ،دکترا داره استاددانشگاهم هست اون دیگه اصلا دوره ی ابتدایی رو نگذرونده همشو قورباقه که کمه کانگورویی جهش زده درامدشم که نگووو از سرمایه ی ملی بیشتر قرار داد های۰۰۰۰۰۰۰ ۸۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ میبنده حالا این درست نیست انقدر زیاد که من صفرشو به زور میزارم اخه یه میلیارد دومیلیلارد هشصد هزار میلیارد؟؟؟ برای هر قرار داد توی یه شرکت نامعلوم بعضی نویسنده ها بااین کاراشون استانداردارو میبرن بالا حالا ما منتظر یه قد اسمونی ابرو کمونیه ماشین فراری با بوگاتی به عنوان یدکِ، هشصد هزار میلیاردی !!!میگردیم با چشم ابی مایل به قهوه ای. یه کچل کوتاه ماشین پیکان با ابروی شمشیری موهای سیا چش سیا تر درامد ماهی یک میلیون منتظر ماست .
     

    **anar**

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/18
    ارسالی ها
    271
    امتیاز واکنش
    42,264
    امتیاز
    862
    سن
    25
    محل سکونت
    ارومیه

    Fantta

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/19
    ارسالی ها
    397
    امتیاز واکنش
    3,535
    امتیاز
    441
    محل سکونت
    شیراز
    دختر واقعی ما توی خونه توی طبقه پنجم زندگی میکنه تاحالا تهرانو شمالو ندیده بعد تواین رمانا دختر داستان نه تنها تمام ویلا های شمالو زده به نام خودش چند تا هم تو امریکا و ترکیه و سوریه و جزایر افریقا داره بعد این چنین دختر واقعی ای با چنین شرایط خوبی احساس گدا بودن بهش دست نمیده ایا؟دیگه تا چه حد پولدار زیاده روی تا چه حد
     

    Samira.Aroom

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/06
    ارسالی ها
    1,476
    امتیاز واکنش
    16,498
    امتیاز
    740
    محل سکونت
    طهران
    آخه این که نمیشه دوست عزیز.
    یعنی چون موضوع تکراریه نخونیم.
    شاید نویسنده بدبخت خلاقیت به خرج داده باشه :/
    همخونه ای نمیخونیم چیه چیه تکراریه!
    خون بس نمیخونیم چیه چیه تکراریه!
    نویسنده بیچاره اگه بخواد رمانش جذب کنه باید یا بخشی از رمانش رو بزاره، یا یه شعر بزاره، یابپیچونه و در مظلومانه ترین حالت قسم بخوره تو خلاصه رمانش که با چیزایی که تاالآن خوندید متفاوته!
    خب نویسنده زحمت میکشه.
    شما بخون ببین شاید فرق داشت.
    اکثرا تو ده صفحه اول مشخص میشه که قضیه تکراریه یا نه!
    من رمانهای زیادی خوندم که اوایلش تکراری بوده اما یکدفعه همه چیز به نحو زیبایی تغییر کرده.
    اصلا به نشانه اعتراض به این موضوع یه رمان همخونه ای و یه رمان خون بس مینویسم که ببینید میشه این موضوعات رو به نحوی تو داستان قرار داد که خواننده حتی نفهمه الآن قضیه همخونه ایه!!!

    پ.ن: دوستم از این به بعد سعی کن مطالب کوتاه و مرتبطت رو تو یه پست بزار. هفت هشتا پست درسته واسه شما ارسال میاره ولی من خواننده رو عصبی و خسته میکنه!
    باتچکر
     

    Samira.Aroom

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/06
    ارسالی ها
    1,476
    امتیاز واکنش
    16,498
    امتیاز
    740
    محل سکونت
    طهران
    رمانهایی جدیدا مد شده با تم اربـاب و رعیتی...
    البته همچین جدیدم نیست موضوعش، همون موضوع فروختن دختره توسط پدر یا به جای طلب همسر یه آدم پولدار شدن هست با ورژن جدید که دختر طی حادثه ای خدمتکار خونه میشه(در برخی موارد هم دختره طی یک نقشه، در حد نقشه های جومونگ درنقش خدمتکار وارد خونه میشه)
    خب حالا چی؟؟؟؟

    ●گوش کن دختر جون! ساعت ۶ صبح از خواب بیدارم میکنی. صبحانمو حاضر میکنی میاری تواتاقم. حمومم ساعت ۷ باید آماده باشه. لباسامو اتو میکنی و حاضر میزاری.

    این بخشی از دستوراتیه که وقتی دختر روز اول وارد خونه میشه دریافت میکنه!

    حالا اینا به کنار پسره میگه تو کارام دخالت نمیکنی و توی هیچکدوم از مهمونیام حق شرکت نداری!اما به ده صفحه نمیکشه که پسره به عنوان خدمتکار دختر رو وارد مهمونی میکنه و بعد به عنوان دوست دخترش(تو رمانهای مختلف بسته به خلاقیت نویسنده این دوتا اتفاق جابه جا میشه یا یکیش حذف میشه)وبعد از چند صفحه ی دیگه
    دختره ازش میپرسه کجا بودی تا الآن؟ و پسره با کلافگی (این کلافگی خیلی مهمه) بهش جواب پس میده.

    ●دختر خدمتکار (یا خدمتکارنما)وارد اتاق میشه برای بردن صبحانه و حاضر کردن حمام تو همون ساعت ۶ و ۷ صبح که بعد از چند بار در زدن و جواب نشیدن یهو (دقت کنید یهو)وارد اتاق میشه چی میبینه؟ بله درسته یک عدد همسر آینده با بالا تنه عـریـ*ـان!
    و واکنش دختر؟
    هییییییین کشیدن و بستن چشماش صرفا جهت نشون دادن آفتاب مهتاب ندیده بودن دختر که بعدا با کارهای +۱۸ هم از این پاکی از بین نمیره.

    ○حالا اینا رو داشته باشید تا در مورد سایر نکات بعدا بحرفیم!!!!
     

    Ay Çocuğu

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/27
    ارسالی ها
    4,039
    امتیاز واکنش
    28,649
    امتیاز
    856
    سلام دوستای جون جونی من:biggfgrin:الهی فداتون بشم که چقدر دلتون از این رمان ها پره:aiwan_light_cray:
    این قسمت:کودک شیرین زبان:aiwan_light_bdslum:
    حتما شما هم توی قسمت پایانی رمان ها دیدین که بچه ی پنج ساله اینجوری حرف می زنه:«ممنی ببییو ادیت نتون» یا «ممنی ببیی داله تیکار می چونه؟»:aiwan_light_dash2::aiwan_light_dash2::aiwan_light_dash2:
    آخه نویسنده ژان ژان بچه پنج سالشه.می فهمی گلم پنج سالشه.بعد میاد اینطوری حرف می زنهo_Oحالا درسته بعضی از بچه ها شاید اینطوری باشن(اما من که ندیدم)ولی خو همشون که اینطوری حرف نمی زنن.اگه اینجوری باشه دختردایی من که دو سالشه از یه فرزند پنج ساله ی شخصیت رمان تو بهتر حرف می زنه.
    قسمت بعدی:پایان خوش و دل انگیز:aiwan_light_heart:
    یک پایان عاشقانه...وای خدای من...چقدر پایان خوش رمان ها شبیه هم هستند...در کنار یار دیرینه ی زندگی شان در حالیکه دارن قهوه ای چایی ای چیزی نوش جان می کنند به طفل معصومشان که در حال زدن آجر به سر بچه همسایه هست نگاه می کنند و از یکدیگر تشکر می کنند برای بودنشان
    «مرسی که هستی»...دنیای منی تو نفسه خودمی دنیای منی همه کسه خودمی...تو دلیله زنده موندنم تو این دنیایی تو بهم بخشیدی یه زندگیه رویایی.
    بله از اتاق فرمان اشاره می کنند که به خودت بیا و برگرد به فاز خودت:campe45on2:
    قسمت بعدی:aiwan_light_declare:محبت های یهویی
    حالا دختر و پسره با تیر سایه ی هم رو می زدن ها و یا به قول خودشون از هم دیگه نفرت عمیقی دارن اما بچه ها خیلی احساساتی هستن و تا اشک همدیگه رو می بینن میشن عین یه فرشته ی مهربون.پسره نازش می کنه و بعدش هم دوستی و آشتی این دو تا شترمرغ عاشق رقم می خوره:aiwan_light_bdslum:
    قسمت بعدی:پدر غیرتی
    این قسمت رو به طور کاملا خلاصه عرض می کنم.پسره با دختره هر کاری می کرد پدره می دیدا ولی نشسته بود داشت می خندید(پدر خودش نبودا ولی خوب حکم پدری رو داشت واسه دختره و یه عمر زحمتش رو کشیده بود)اسمش هم فکر کنم تمنا برای نفس کشیدن بود.
    ببخشید زیاد نوشتم:aiwan_light_bdslum::aiwan_light_bdslum::aiwan_light_bdslum:
     
    آخرین ویرایش:

    Samira.Aroom

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/06
    ارسالی ها
    1,476
    امتیاز واکنش
    16,498
    امتیاز
    740
    محل سکونت
    طهران

    خب شما باید میگفتی رمانهای کپی شده خوب نیستن. یا در کنار انتقاداتت باید میگفتی اگه متفاوت باشه استقبال میکنی(مثل حرفی که الآن زدی) اما بحث اینجاست که الآن هر جا نقد میکنن از رمانا میگن ما ببینیم ژانرش فلانه اصلا نمیخونیم :| خب اون نویسنده بدبخت زحمت کشیده شما بخون ده صفحشو خوب نبود ول کن.
    این از این!
    اما در مورد زحمتی که میگی میکشی و انتظار تشکر داری. دوست عزیز این کار شما زرنگ بازی و خیلی ببخشید اما پخمه حساب کردن دیگران محسوب میشه! من به شخصه ببینم یکی اینجوری پست گذاشته یدونه هم تشکر نمیزنم. یک ماهه وارد سایت شدی ۱۰۰تا ارسالی داری! اینطوری که من تو این تاپیک دیدم کاملا مشخصه پستات چطور اینطور شدن. من نزدیک یکساله وارد سایت شدم هنوز ارسالام ۵۰۰تا نشده. چون واسه چیزی که مینویسم ارزش قائلم. صرف بالابردن ارسالهام سایت رو پر از هجو نمیکنم. اگه شما پستهای طولانی رو نمیخونی منم نوشته های کسی که حس زرنگی داره رو نمیخونم. شما زحمت کشیدی و پنج خط نوشتی و انتظار تشکر داری؟ این انصاف نیست با یکی که واقعا مطلب مفیدی واسه سایت میزاره یکی باشی! من اگه جای مدیر این بخش بودم نوشته هاتو یکی میکردم‌. الآن یه دوستی بود که جوابای خیلی الکی داده بود به حرفهای بچه ها. خب این انصاف نیست. من فقط واسه مطلب مفید و درست تشکر میزنم. حالا اگه یکی انقدر دل گندس که تشکر میزنه دیگه هیچی D:
    ولی اینا رو بیخیال رمانامو نوشتم تو سبک همخونه ای و خون بس دعوتت میکنم بیای بخونی و نظرت رو عوض کنی :aiwan_lightsds_blum:)))
    موفق باشی عجقم
     

    Ay Çocuğu

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/27
    ارسالی ها
    4,039
    امتیاز واکنش
    28,649
    امتیاز
    856
    این دفعه با مادرشوهری همانند فرشته سروکار داریم.
    مگه میشه عروس با مادرشوهرش اونقدررررر صمیمی باشه.تازه مادرشوهره همیشه میگه من رو رعناجون،عسل جون،ریحانه جون صدا بزن.همش هم با هم دل میدن و قلوه میگیرن.
    یه نکته ای هم به نویسنده ژان ژان عرض کنم که اصلا کار خوبی نیست که پست های رمانت رو مخفی کنی تا برای خوندنش تشکر بزنیم.یکی مثل من لج می کنه بعد خوندش حذف تشکر می زنه.
     

    sepideh_sobh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/12
    ارسالی ها
    7
    امتیاز واکنش
    38
    امتیاز
    41
    محل سکونت
    نصف جهان
    وقتی رمان پیرنگ نداشته باشه و نویسنده شخصیت های خودش رو نشسناسه هر جایی ممکنه سوتی بده. قبل از دست به قلم شدن باید یه پیرنگ درست درمون نوشت.
     
    بالا