هماهنگی کتاب مقدس و اسناد بابلی درباره ویرانی اورشلیم

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 243
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
« به نام خدا »


هماهنگی کتاب مقدس و اسناد بابلی درباره ویرانی اورشلیم


[ بخش نخست ]


babylon-jehoiachin-pergamonmuseum.jpg



پژوهش : مرتضی حماسي




در میان نوشته های مقدس ؛ هیچ نامه ای مانند کتب مقدس عهد عتیق به سرگذشت و بیان وقایع تاریخی نپرداخته است . کاوش های باستان شناسی ؛ بسیاری از گفته های کتاب مقدس را تایید می کند . علاوه بر کاوش های باستان شناسی ؛ متون باستانی و کهن نیز اصالت کتاب مقدس و عدم تحریف در آن از عهد باستان تا به امروز را تایید می نماید .

فلاويوس جوزيفوس تاریخ نگار بزرگ یهودی که معاصر با میلاد مسیح بوده است ؛ بسیاری از کتاب ها و گفته های عهد عتیق را نقل می کند . رساله برنابا ؛ که از انجیل جعلی برنابا جداست ؛ و با آن که این رساله اندکی پس از ویرانی اورشلیم در سال ۷۰ میلادی نوشته شده است ؛ از عهد عتیق بسیار نقل قول در آن مشاهده می شود . همچنین در تبرئه نامه دوم نوشته شهید ژوستين ؛ نزدیک با ۵۰۰ آیه از ۳۳ کتاب عهد عتیق و عهد جدید را نقل کرده است و ثابت می کند که متون عهد عتیق و عهد جدید در سال ۱۵۰ میلادی ؛ همان متونی است که امروز در دست داریم .
پیش از اکتشافات طومار های دریای مرده ؛ این متون باستانی و دیگر متون و نامه ها ؛ تحریف نشدن کتب عهد عتیق را برای ما ثابت کرده بود و پس از کشف طومار های دریای مرده ؛ این مقوله بیش از پیش ثابت گردید . زیرا نوشته های این طومار ها ؛ همان نوشته های کنونی عهد عتیق بوده که توسط فرقه اسني های یهودی در عهدی نزدیک به میلاد مسیح به نگارش درآمده بودند . کتاب مقدس با ریزبینی وقایع و رویداد های تاریخی را دنبال می کند و در این باره با دقت فراوانی به این مهم می پردازد . شاید بهترین شاهد برای تحریف نشدن کتاب مقدس و رسالات پیامبران یهود ، گواهی عیسی مسیح بر این نوشتجات باشد که صحت و درستی این کتاب مقدس را بیان داشته است :

[ تا پیش از این موعظه های یحیی ، تورات موسی و نوشته های پیامبران راهنمایان شما بودند . اما حال که یحیی مژدۀ فرا رسیدن ملکوت خدا را داده است ، مردم می کوشند به زور وارد آن شوند . اما این بدان معنی نیست که تورات ؛ حتی در یک جزء اعتبار خود را از دست داده باشد ، بلکه همچون زمین و آسمان ، ثابت و پایدار است . ( یوحنّا 166 : 16 - 17 ) ] .


یکی از رویداد های بسیار مهم در تاریخ یهودیان ؛ ویران شدن بیت المقدس بوده است که نخستین بار بدست نبوکدنصر دوم در سال ۵۹۷ پیش از میلاد و برای بار دوم در سال ۷۰ میلادی توسط رومیان اتفاق افتاد . شرح ویرانی بیت هميقداش اول در عهد عتیق بیان شده است . اسناد و مدارک بابلی نیز در این میان گفته های کتاب مقدس را بیان می دارد . نخست لوحی بابلی سندی درباره تاریخ اوایل پادشاهی نبوکدنصر درباره یورش بابلیان به بیت هميقداش و اورشلیم آمده است :

[ در هفدهمین سال ( ۵۹۸-۵۹۷ پ.م ) ؛ ماه کسليمو ؛ پادشاه اکد سپاه خود را گرد آورد و به سوی سرزمین هتي پیش روی کرد ؛ و شهر یهودیه را محاصره کرد و در دومین روز از ماه آدارو ؛ او شهر را به تصرف درآورد و پادشاه ( يهوکين ) را دستگیر کرد و یک پادشاه به انتخاب خودش در آن جا گماشت ( صادقيا ) . باج سنگين خود را دریافت کرد و به سوی بابل رفت ] .
بسیار مایه شگفتی است که تاریخی که برای تسخیر نخستین اورشلیم توسط نبوکدنصر دوم در این سند بابلی آمده است ؛ همان تاریخی است که در کتاب مقدس آمده ؛ یعنی سال هفتم از پادشاهی نبوکدنصر دوم .

در کتاب ارمیا ؛ فصل ۵۲ ؛ آیات ۲۸-۳۰ آمده است :

[ بدین سو است مجموعه اي از مردم یهودیه ؛ که نبوکدنصر به عنوان اسیران به سوی بابل برد . در سال هفتم پادشاهی او ؛ او ۳۰۲۳ سکنه را برد ؛ و در هجدهمین سال پادشاهی اش ۸۲۳ نفر را از اورشلیم برد . بنابراین ؛ در کل نبوکدنصر ۴۶۰۰ نفر از مردم را از یهودیه به سوی بابل برد ] .

در این جا به تبعید سکنه اورشلیم علاوه بر سال هفتم نبوکدنصر ؛ سال هجدهم و بیست و سوم نیز آورده شده است . این به دلیل این است که در سال ۵۹۸-۵۹۷ پ.م ؛ اورشلیم توسط بابليان فتح شد ؛ يهوکين پادشاه یهودیه توسط شاه بابل بعد از دستگیری ؛ به بابل تبعید می شود و طبق کتاب مقدس و لوح بابلی مذکور ؛ نبوکدنصر به جای او صادقيا را شاه بابل می کند . پس از سسسال هایییی ؛ صادقيا با مصریان متحد می شود و بدین خاطر ننبوکدنصر به سوی اورشلیم لشگر می کشد و بعد از ۳۰ ماه محاصره شهر ؛ بالاخره در سال ۵۸۶-۵۸۷ پ. م شهر فتح شده و در این زمان است که هیکل مقدس توسط بابليان نابود می گردد .
این واقعه در یازدهمین سال از پادشاهی صادقيا اتفاق افتاده و پنج سال بعد نیز برای بار سوم بابلی ها به اورشلیم لشگر می کشند و اسیران و بردگاني به خدمت می گیرند .
یادآوری کنیم که پادشاه يهوکين در یورش بابلی ها کشته نشد ؛ بلکه به بابل تبعید شد . کتاب مقدس جریان های گذشته بر يهوکين را هماهنگ با لوح های بابلی ثبت کرده است که بسیار مایه شگفتی است که پیش از کشف این اسناد ؛ کتاب مقدس آن وقایع را در خود بیان داشته است . اکنون به کتاب دوم پادشاهان ؛ فصل ۲۵ ؛ آیات ۲۷-۳۰ می بعد نیز ؛ یعنی سال بیست و سوم از پادشاهی نبوکدنصر ؛ دوباره از مردم اورشلیم اسیرانی گرفته می شود .
کتاب مقدس تاریخ این وقایع را به درستی و با دقت فراوان ثبت کرده است .

در کتاب ارمیا خواندیم که سال هفتم پادشاهی نبوکدنصر نخستین حمله به اورشلیم بوده و سال هجدهم از پادشاهی او ؛ دومین حمله روی می دهد . فاصله میان اين دو حمله ؛ ۱۱ است که طبق تاریخ ؛ زمان عزل شدن صادقيا از فرمانروایی اورشلیم و ویران کردن هیکل مقدس است .
یادآوری کنیم که پادشاه يهوکين در یورش بابلی ها کشته نشد ؛ بلکه به بابل تبعید شد . کتاب مقدس جریان های گذشته بر يهوکين را هماهنگ با لوح های بابلی ثبت کرده است که بسیار مایه شگفتی است که پیش از کشف این اسناد ؛ کتاب مقدس آن وقایع را در خود بیان داشته است . اکنون به کتاب دوم پادشاهان ؛ فصل ۲۵ ؛ آیات ۲۷-۳۰ می نگریم . آن چه که جالب به نظر می رسد این است که پیش از کشف این اسناد ؛ کتاب مقدس آن وقایع را در خود بیان داشته است . در این جا هماهنگی کتاب مقدس و تاریخ عهد کهن مشهود است .
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    هماهنگی کتاب مقدس و اسناد بابلی درباره ویرانی اورشلیم


    [ بخش دوم ]


    با تکیه بر اسناد باستان شناسی بابلی که به خط میخی و زبان اکدی نو بر الواح گلی حک شده اند ؛ و مقایسۀ این اسناد با مطالب کتاب مقدس به راحتی می توان به توجه کتاب مقدس به شرح دقیق رویداد های تاریخی پی برد . در سند بابلی پیشین خواندیم که در سال هفتم پادشاهی نبوکدنصر دوم بوده است ؛ این سال برابر خواهد شد با سال 598 - 597 پ. م ، یعنی همان تاریخی که در کتاب مقدس آمده است زیرا زمان یورش نبوکدنصر دوم به بابل در سال هفتم پادشاهی اش در کتاب ارمیا پیامبر نوشته شده است :

    [ بدین سو است فهرستی از مردم یهودیه ؛ که نبوکدنصر به عنوان اسیران به سوی بابل برد : در سال هفتم پادشاهی او؛ او 3023 سکنه را برد ; و در هجدهم سال پادشاهی او 823 نفر از اورشلیم را برد ; در سال بیست و سوم از پادشاهی اش ، افسرش نَبوزَردان 754 نفر را برد ( = تبعید کرد ) . بنابراین در کل نبوکدنصر 4600 نفر از مردم را از یهودیه به سوی بابل انتقال داد . ( ارمیا 52 : 28 - 30 ) ] .

    در این جا نیز به تبعید سکنۀ اورشلیم علاوه بر سال هفتم نبوکدنصر دوم ؛ یعنی در سال هجدهم و بیست و سوم نیز اشاره شده است . دلیلش این است که در سال 598 - 597 پ.م ، اورشلیم توسط بابلیان فتح شده ، « یَهوَکین » پادشاه یهودیه توسط نبوکدنصر دوم دستگیر می شود و به بابل تبعید می شود و طبق مفاد کتاب مقدس و لوح بابلی ؛ نبوکدنصر دوم به جای او شهصی به نام « صادقیا » را به پادشاهی یهودیه منصوب می کند . اما بعد از سال ها این شخص با مصری ها متّحد شده و بدین خاطر نبوکدنصر دوم به سوی یهودیه لشگر کشی می کند و او را از میان بر می دارد . این رویداد در یازده سال بعد از عزل شده یَهوَکین و یا فتح نخست اورشلیم اتفاق افتاده است . در کتاب مقدس نیز مشاهده شد که از « سال هجدهم » پادشاهی نبوکدنصر دوم سخن آمده است ، این بدین خاطر است که از سال هفتم تا سال هجدهم پادشاهی وی ؛ جمعا یازده سال فاصله است و دقیقا همین زمان ، زمان سقوط اورشلیم در زمان پادشاهی صادقیا بوده است ؛ و این سال برابر با 586 - 5877 پ.م بوده است . علاوه بر این از « سال بیست و سوم » پادشاهی نبوکدنصر دوم و اسیر گرفتن او از یهودیان سخن آمده است که می تواند دربارۀ بـرده گرفتن یهودیان توسط وی باشد ؛ چنان چه یهودیان در تمام زمان پادشاهی نبوکدنصر دوم و اولادش به گفتۀ فلاویوس ژوزیفوس ، بردۀ بابلیان بوده اند :

    [ در نخستین سال فرمانروایی کوروش ، که [ برابر بود با ] هفتادمین سال از روزی که مردم ما از سرزمینشان به سوی بابل تبعید شده بودند ، خداوند بر اسارت و بیچارگی این مردم مسکین دلسوزی کرد ، بر این اساس پیامبر ارمیا برای آن ها پیشگویی کرده بود ، پیش از ویرانی شهر ، که پس از آن ؛ آن ها خدمت رسانِ ( = غلامِ ) نبوکدنصر و اولادش شده بودند ، و آن ها متحمل به بردگی هفتاد ساله شده بودند ( پیشینۀ یهودیان ، کتاب یازدهم ، بند 1 ) ] .

    موضوعی دیگر در این حمله که بدان بررسی نشده است ، موضوع سرنوشت یَهوَکین پس از تبعیدش به بابل است . برای بررسی این مقوله نخست به کتاب دوم پادشاهان نگاهی می کنیم :

    [ و در سال سی و هفتم از تبعید شدن یهوکین پادشاه یهود ، در ماه دوازدهم ، در روز بیست و سوم ؛ اویل مردوک ( Evil - Merodach ) پادشاه بابل ، در سالی که او به فرمانروایی رسید ، با بخشندگی ؛ یَهوَکین پادشاه یهود را از زندان آزاد می کند ; و با مهربانی با او صحبت کرد ، و به او عنوانی بالاتر از عناوین شاهانی که با وی بودند ؛ بخشید . بنابراین یَهوَکین جامه های زندانش را درآورد . و هر روز از زندگی اش را به صورت معین روی میز پادشاهان ناهار می خورد ; و برای جیره اش ، یک جیرۀ معین پادشاه به وی داده بود ، هر روز یک بهره ، تا زمانی که زندگی نمود . ( دوم پادشاهان 25 : 27 - 30 ) ] .

    قسمت مشخص شده یکی از جالب ترین اشارات تاریخی در کتاب مقدس است . زمانی که یَهوَکین تبعید می گردد ؛ سال 598 - 597 پ. م بوده است و آن طور که کتاب مقدس می گوید اگر « سی و هفت سال » از این تاریخ بگذرد ؛ سال 5611 پ.م به دست می آید . در این سال پادشاهی بر بابل برای یک سال حکمرانی می کرده است که کتاب مقدس وی را « اویل مردوک » نامیده و به بابلی « امل مردوک » نامی بوده که پس از نبوکدنصر دوم به مدت یک سال ( از 562 - 5611 پ.م ) در بابل پادشاهی کرده است . لذا این بخش از کتاب مقدس کاملا با اسناد بابلی مطابقت دارد .

    بنابر تلمود ؛ یَهوَکین در شهر « نیهاردی » ( Nehardea ) که در نزدیکی سیپار و در شمال بابل بوده است ، زندگی می کرده است . آن چه که اکنون به بررسی آن خواهیم پرداخت ؛ بررسی صحت جیرۀ غذایی دادن به یَهوَکین است . در کتاب مقدس خواندیم که روزانه یَهوَکین جیرۀ غذایی داشته است . لذا نخست اندکی به این پادشاه دز اسناد بابلی باید بپردازیم :

    یَهوَکین نامش در لوحی بابلی به صورت ia-u-'-kin نوشته شده است . در یک لوح بابلی به شناسۀ ANET 308 ; که در موزۀ برلین نگاه داری می شود و توسط رابرت کلدوی ( Robert Koldewey ) قرائت گردیده است ، به موضوع جیرۀ غذایی یَهوَکین و فرزندانش اشاره شده است . این لوح دارای 33 بند است و شکل زیر تصویر آن است :


    babylon_jehoiachin_pergamonmuseum.JPG



    در بند دوم این لوح می خوانیم :

    10sila of oil to ... [Ia]-'-kin, king of Ia-[a-hu-du]
    20 sila of oil to the [five so]ns of the king of Ia-a-hu-du
    4 sila to eight men from Ia-a-hu-da-a-a


    [ 10 سیلا ( = واحد وزن بابلی ) روغن برای ... یَهوَکین ، پادشاه یهودیه
    20 سیلا روغن برای پنج پسر پادشاه یهودیه ] .


    دیدی که کتاب مقدس به وقایع تاریخی دارد در هیچ کتاب مقدس باستانی دیده نمی شود . اگر ذکر وقایع با ذکر سال ، ماه ، روز در متون عهد عتیق مشاهده می گردد به این دلیل است که از پشتوانه ای قوی در وقایع نگاری برخوردار است . نظر به این که متون عهد عتیق در زمان یورش نبوکدصر دوم به یهودیه از میان رفتند و توسط الهام شدن بر « عزرا » در قرن پنجم پیش از میلاد و بازنویسی این متن و سپس ترجمه شدن به زبان یونانی با نظارت بطلیموس فیلادلفی ( 283 - 282 پ.م ) ، این گنجینه مقدس و باستانی در اختیار بشر قرار گرفت و از هر گونه تحریف و نادرستی در امان ماند . با این که بسیاری از وقایع در کتاب مقدس به گونۀ سمبولیک نیز بیان شده اند ؛ اما اشارات تاریخی این کتاب و تطابق آن با اسناد باستان شناسی که تنها دو نمونۀ آن در این مقاله آورده شد ، که البته بسیار نمونه های دیگر می توان مثال زد ؛ مانند کتیبۀ میشا ؛ شکی باقی نمی گذارد که سرچشمۀ این مطالب از حقیقت سرچشمه می گیرند .

    منبع: تاریخ فا
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا